۱۳۹۳/۰۴/۰۳
–
۳۳۳ بازدید
دلایل وضرورت تشکیل حکومت اسلامی توسط اهل بیت علیهم السلام چیست؟
ضرورت و لزوم وجود حکومت دینی بر چند مقدمه استوار است ؛
1- ضرورت وجود اصل حکومت و نظم وقانون ؛وجود نظم وقانون و برپایی حکومت به منظور جلو گیری از هرج و مرج و حیات انسان ضرورتی عقلی و غیر قابل انکار می باشد . البته نوع نگاه ما به انسان و جهان هستی , در نوع قانون مورد نیاز انسان و جهان بسیار تأثیر گذار است. و نیاز به قانون در نظام های غیر دینی که بر پایه انسان شناسی و جهان بینی مادی استوار است با نظام های دینی که بر پایه انسان شناسی و جهان بینی الهی و توحیدی مبتنی هستند , متفاوت می باشد .در نظام های غیر دینی که تفسیری مادی از انسان و جهان ارائه می دهند , نیاز به قانون تنها به منظور حفظ نظم و اداره امور جامعه و پرهیز از هرج و مرج بوده و از جامعه ناشی می شود , ولی در نظام های دینی که بر پایه جهان بینی الهی شکل گرفته اند , ضرورت وجود قانون از جامعه ناشی نمی شود بلکه انسان برای رسیدن به سعادت مادی و معنوی و کمال خویش نیازمند قانون است . « در نظام اسلامی , انسان محتاج قانون است , فرد باشد یا جامعه , لیکن چون ظهور و تجلی زندگی قانونی در میان جمع است , نیاز به نبوت وقانون و مانند آن در جامعه انسانی مطرح می شود , وگر نه یک انسان در همه ابعاد زندگی نیازمند به قانون و آورنده آن از طرف پروردگار است , یعنی همان طور که جامعه به قانون نیاز دارد , فرد هم نیازمند قانون است .بر همین اساس خداوند اولین انسان یعنی حضرت آدم علیه السلام را با قانون آفرید .بر این اساس , بشر هرگز بی قانون رها نمی شود و فقط اجتماع , عامل نیاز به قانون نیست , بلکه کسی که بر اساس جهان بینی الهی در جهان هستی خود را مسافر وزندگی دنیای خود را مقدمه حیات جاوید آخرت می داند , بر این باور است که برای یک لحظه هم معدوم نمی شود قهراً ًدر همه مراحل پنج گانه ـ عقاید , اخلاق , اعمال فردی , نحوه ارتباط به جهان طبیعت و نحوه انتفاع از منابع و مواهب طبیعی ـ خود را بنده خدا دانسته و قوانین الهی را پذیرفته و به آن گردن می نهد .»( جوادی آملی , عبد الله , جامعه در قرآن , تفسیر موضوعی قرآن کریم 17, قم , مرکز نشر اسراء, 1387, ص 86-87)
2- ضرورت قانون الهی و نیاز به دین ؛ با روشن شدن ضرورت وجود نظم و قانون در جامعه , ضرورت وجود قانون الهی و دین در جامعه برای هدایت و سعادت مادی و معنوی افراد آشکار می گردد . زیرا روشن است که « نظم , بدون قانون تحقق نمی یابد و قانون صحیح , قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آندر نظر گرفته شده , برای شکوفایی استعدادهای انسان, برنامه ریزی درستی در آن شده باشد و چون بشر گذشته از بدن مادی , دارای روح الهی و فطرت توحیدی است , بی شک علاوه بر کارهای غریزی, دارای ابعاد اخلاقی است و برتر از آن , واجد جنبه های اعتقادی می باشد. اگر قانونی , فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد , چنین قانونی , شایسته جامعه انسانی نیست و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند.»( جوادی آملی , عبد الله , ولایت فقیه , ولایت فقاهت و عدالت , قم، مرکز نشر اسرا، 1385 , ص 52)
«کسی می تواند انسان را راهبری کند که او را بخوبی بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش با خبر باشد و چون تحقق ربط , فرع تحقق طرفین است , شناخت رابطه انسان با جهان نیز متفرع برشناخت طرفین و از جمله متفرع بر شناخت جهان است . کسی که انسان و جهان را نیافریند , نه انسان شناسی راستین و نه جهانشناسی اصیل است
پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است , به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو , شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و راهبری انسان برخوردار است . چنانکه همان مبدأ وحید تنها مصدر صالح برای هدایت مجموعه جهان و راهنمایی تمام اجزای آن خواهد بود , بگونه ای که هیچ کدام از هدف خود محروم نشده و مزاحم رهیابی دیگران به هدف نگردد و آن کس جز ذات اقدس اله نیست .»( جوادی آملی , عبد الله , شریعت در آینه معرفت , قم , مرکز نشر اسراء, 1378, ص 111-112)
3- ضرورت حکومت اسلامی ؛ ماهیت احکام اسلام به خوبی ضرورت تشکیل حکومت را ترسیم می کند « اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد, اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعی و جامع دارد , این نشان می دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفه فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسان های دیگر نپرداخته است ؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان می دهد و در کنارش از او مسئولیت می طلبد , اگر اسلام آمده است تا جلوی همه مکتب های باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد , چنین انگیزه ای , بدون حکومت و چنین هدفی , بدون سیاست هرگز ممکن نیست . خدای سبحان در باره اسلام و رسول اکرم (ص) می فرماید : «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکون » (سوره توبه , آیه 33)خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرام ها و حکومت ها و نظام ها پیروز گرداند . اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتب هاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت می خواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم می خواهد. اسلامِ بی حکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که «سوادی بر بیاض» است، به تنهایی کاری ساخته نیست. »( جوادی آملی , عبد الله , ولایت فقیه , ولایت فقاهت و عدالت , پیشین , ص 75-76 )
4- ضرورت تعیین حاکم اسلامی ؛ضرورت حکومت اسلامی , ضرورت تعیین حاکم اسلامی را به همراه دارد زیرا برای اجرای احکام و دستورات اسلام , تنها صرف وجود قانون الهی و حکومت اسلامی کافی نبوده و نیاز به مجریانی است که این قوانین را به طور دقیق اجرا کنند . که این مجریان باید از سوی خداوند برگزیده شوند .زیرا بر اساس بینش توحیدی تنها کسی که بالاصاله حقّ ولایت و سرپرستی انسان و جامعه بشری را دارد، خالق انسان و جهان است و از میان انسان ها، آن کس می تواند جانشین خداوند باشد و از سوی او بر مردم حکومت کند که خداوند به او اذن داده باشد و برای آنکه وحی خداوند برجامعه بشری حکومت کند , خداوند این اذن را به کسی سپرده است که در مقام علم و عمل عصمت داشته باشد؛ یعنی هیچ خطا و لغزشی از او در علم و عملش رخ ندهد و در این صورت، علم و عملش مطابق و تابع علم و عمل خداوندبوده .و در نتیجه، حاکمیت او ، حاکمیت الهی خواهد بود.( همان , ص 96-97) بر این اساس , حقیقت حکومت و حاکم اسلامی به حاکمیت وحی و قانون الهی باز می گردد . «در قرآن کریم، خدای تعالی به رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: « لتحکم بین النّاس بما أراک الله»( سورهٴ نساء، آیهٴ 105) تو مبعوث شده ای تا به عنوان حاکم در بین مردم حکومت کنی؛ امّا نه بر میل و اراده و فکر خود، نه به آنچه می بینی، بل به آنچه از وحی می یابی؛ آنچه را که خدای تعالی به وسیلهٴ وحی به تو نشان داد، بر اساس همان حکومت کن و بس. چون جهان را خداآفرید، همان آفریننده باید جهان را بپروراند که او، « رب العالمین » است و تنها خداست که ولیّ و حاکم بر انسان هاست و آنان را می پروراند و از راه وحی، مدبّر و مربّی انسان است. خدای سبحان برای اینکه جامعهٴ بشری را جز به دست وحی نسپارد، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را در سه مرحله، معصوم و مصون از خطا و لغزش قرار داد و او را به مردم معرفی نمود و آنگاه فرمود: تو وحی را بیاب و از راه وحی بر مردم حکومت کن؛ یعنی بگذار وحی حکومت کند.»
اگر ضرورت حکومت را در ماهیت احکام اسلام دانستیم و صدر و ساقه شریعت را بیانگر این ضرورت یافتیم , این ضرورت مختص به زمین و یا زمانی خاص نبوده و دامنه و گستره آن , زمان عدم دسترسی به حاکم معصوم را نیز فرا می گیرد. زیرا در هیچ زمانی بشر بی نیاز از قوانین الهی و مجریانی که منصوب از ناحیه او هستند , نمی باشد .
اگر در زمان غیبت , مردم به خود واگذار شده باشند باز به دلیل خطا و دخالت هوا زمینه پیدایش هرج و مرج فراهم می شود و جامعه چهره نظم انسانی خود را از دست می دهد , از این رو در این زمان نیز باید قوانین کلی ای که از طرف وحی برای تمشیت امور اجتماعی مردم ابلاغ شده اند از اعتبار کافی برخوردار بوده و اجرا شوند . و اجرای این قوانین نیازمند به مجریانی است که هر چند معصوم نیستند ولی آشنایی و آگاهی لازم از مسائل و دستورات دینی داشته و از عدالت و تقوا برخوردار باشند و در اجرا برهان یقینی بر حجیت آن استوار باشد . بر این اساس در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام همه حقایق و اصولی که در دو عصر قبل(عصر رسالت و امامت ) وجود داشت , محفوظ است . آنچه در عصربعثت از اسلام بود , با همه خصوصیات آن تا ظهور حضرت حجت مهدی موجود موعود عجل الله تعالی فرجه ماندگار است, بنابر این سعه ظرف زمان به تعطیل احکام یا نسخ تعالیم نخواهد انجامید , پس طولانی شدن غیبت امام زمان نباید باعث انزوای اسلام , در نتیجه سبب عزلت مسلمانان در صحنه بین الملل گردد . لازم است که تعالیم دین برای همیشه در میان مسلمانان , با عقاید و اخلاق و احکام فقهی و حقوقی آنان عجین باشد براستی « می توان پذیرفت که اسلام برای آن صدها سال پس از غیبت امام تاکنون و این سالها یا سده ها یا هزاره هایی که تا ظهور آن یگانه دوران در پیش است , برنامه ای برای اجرای احکام خویش نداشته باشد ؟ آیا دین در پی عدم حضور امام معصوم , تعطیل و عقاید آن پنهان و احکام و حدود آن درون کتاب خانه ها بر جا مانده و مرزهای عزت اسلامی و حیثیت اعتقادی , تاریخی , جغرافیایی و فرهنگی مسلمانان , بدون مرزبان و این قافله بزرگ با آن همه گنجینه های ارزشمند , بی ساربان , رها شده است ؟ چنین نظریه ای به وضوح , ناصواب است و غیر عاقلانه , زیرا تصور تعطیل طولانی دین در ادوار ممتد غیبت که در میان دو دوره حضور معصوم واقع می شود , مستلزم ناتوانی و ناکار آمدی احکام خدا برای ادراه بشریت در همه دوران هاست و این سخن , هم با بدیهیات عقلی , ناسازگار است و هم با مسلمات قرآنی و روایی .پس جامعه اسلامی تا دامنه قیامت , نیازمند امام معصومی است که در سایه او برکت ها تأمین شود و این قافله نور در زمان حضور قافله سالار خود به شیوه ای و به هنگام غیبت او به شیوه ای دیگر , سیر ملکوتی خویش را ادامه دهد .»( جوادی آملی , عبد الله , صورت و سیرت انسان در قرآن , تفسیر موضوعی ج 14, قم, مرکز نشر اسراء , 1379, ص 370)
1- ضرورت وجود اصل حکومت و نظم وقانون ؛وجود نظم وقانون و برپایی حکومت به منظور جلو گیری از هرج و مرج و حیات انسان ضرورتی عقلی و غیر قابل انکار می باشد . البته نوع نگاه ما به انسان و جهان هستی , در نوع قانون مورد نیاز انسان و جهان بسیار تأثیر گذار است. و نیاز به قانون در نظام های غیر دینی که بر پایه انسان شناسی و جهان بینی مادی استوار است با نظام های دینی که بر پایه انسان شناسی و جهان بینی الهی و توحیدی مبتنی هستند , متفاوت می باشد .در نظام های غیر دینی که تفسیری مادی از انسان و جهان ارائه می دهند , نیاز به قانون تنها به منظور حفظ نظم و اداره امور جامعه و پرهیز از هرج و مرج بوده و از جامعه ناشی می شود , ولی در نظام های دینی که بر پایه جهان بینی الهی شکل گرفته اند , ضرورت وجود قانون از جامعه ناشی نمی شود بلکه انسان برای رسیدن به سعادت مادی و معنوی و کمال خویش نیازمند قانون است . « در نظام اسلامی , انسان محتاج قانون است , فرد باشد یا جامعه , لیکن چون ظهور و تجلی زندگی قانونی در میان جمع است , نیاز به نبوت وقانون و مانند آن در جامعه انسانی مطرح می شود , وگر نه یک انسان در همه ابعاد زندگی نیازمند به قانون و آورنده آن از طرف پروردگار است , یعنی همان طور که جامعه به قانون نیاز دارد , فرد هم نیازمند قانون است .بر همین اساس خداوند اولین انسان یعنی حضرت آدم علیه السلام را با قانون آفرید .بر این اساس , بشر هرگز بی قانون رها نمی شود و فقط اجتماع , عامل نیاز به قانون نیست , بلکه کسی که بر اساس جهان بینی الهی در جهان هستی خود را مسافر وزندگی دنیای خود را مقدمه حیات جاوید آخرت می داند , بر این باور است که برای یک لحظه هم معدوم نمی شود قهراً ًدر همه مراحل پنج گانه ـ عقاید , اخلاق , اعمال فردی , نحوه ارتباط به جهان طبیعت و نحوه انتفاع از منابع و مواهب طبیعی ـ خود را بنده خدا دانسته و قوانین الهی را پذیرفته و به آن گردن می نهد .»( جوادی آملی , عبد الله , جامعه در قرآن , تفسیر موضوعی قرآن کریم 17, قم , مرکز نشر اسراء, 1387, ص 86-87)
2- ضرورت قانون الهی و نیاز به دین ؛ با روشن شدن ضرورت وجود نظم و قانون در جامعه , ضرورت وجود قانون الهی و دین در جامعه برای هدایت و سعادت مادی و معنوی افراد آشکار می گردد . زیرا روشن است که « نظم , بدون قانون تحقق نمی یابد و قانون صحیح , قانونی است که همه جنبه های هستی انسان در آندر نظر گرفته شده , برای شکوفایی استعدادهای انسان, برنامه ریزی درستی در آن شده باشد و چون بشر گذشته از بدن مادی , دارای روح الهی و فطرت توحیدی است , بی شک علاوه بر کارهای غریزی, دارای ابعاد اخلاقی است و برتر از آن , واجد جنبه های اعتقادی می باشد. اگر قانونی , فقط جنبه های طبیعی و عملی او را رعایت کند و ابعاد اخلاقی و یا اعتقادی او را نادیده گیرد , چنین قانونی , شایسته جامعه انسانی نیست و نمی تواند انسان ها را به سعادت نهائی برساند.»( جوادی آملی , عبد الله , ولایت فقیه , ولایت فقاهت و عدالت , قم، مرکز نشر اسرا، 1385 , ص 52)
«کسی می تواند انسان را راهبری کند که او را بخوبی بشناسد و از رابطه او با جهان آفرینش با خبر باشد و چون تحقق ربط , فرع تحقق طرفین است , شناخت رابطه انسان با جهان نیز متفرع برشناخت طرفین و از جمله متفرع بر شناخت جهان است . کسی که انسان و جهان را نیافریند , نه انسان شناسی راستین و نه جهانشناسی اصیل است
پس تنها آن کس که انسان و جهان را آفریده است , به انسان و جهان و ربط و پیوند این دو , شناخت و آگاهی تمام داشته و در نتیجه از توان هدایت و راهبری انسان برخوردار است . چنانکه همان مبدأ وحید تنها مصدر صالح برای هدایت مجموعه جهان و راهنمایی تمام اجزای آن خواهد بود , بگونه ای که هیچ کدام از هدف خود محروم نشده و مزاحم رهیابی دیگران به هدف نگردد و آن کس جز ذات اقدس اله نیست .»( جوادی آملی , عبد الله , شریعت در آینه معرفت , قم , مرکز نشر اسراء, 1378, ص 111-112)
3- ضرورت حکومت اسلامی ؛ ماهیت احکام اسلام به خوبی ضرورت تشکیل حکومت را ترسیم می کند « اگر اسلام نظارت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و دفاع دارد, اگر حدود و مقررات و قوانین اجتماعی و جامع دارد , این نشان می دهد که اسلام یک تشکیلات همه جانبه و یک حکومت است و تنها به مسأله اخلاق و عرفان و وظیفه فرد نسبت به خالق خود یا نسبت به انسان های دیگر نپرداخته است ؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان می دهد و در کنارش از او مسئولیت می طلبد , اگر اسلام آمده است تا جلوی همه مکتب های باطل را بگیرد و تجاوز و طغیان طواغیت را در هم کوبد , چنین انگیزه ای , بدون حکومت و چنین هدفی , بدون سیاست هرگز ممکن نیست . خدای سبحان در باره اسلام و رسول اکرم (ص) می فرماید : «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و لو کره المشرکون » (سوره توبه , آیه 33)خدای تعالی رسولش را با هدایت و دین حق اعزام نمود تا مردم را در همه ابعاد زندگی هدایت کند و بساط هر طاغوت را برچیند و تا دینش را بر تمام مرام ها و حکومت ها و نظام ها پیروز گرداند . اسلام از آن جهت که دین الهی است و از آن جهت که کامل و خاتِم همه مکتب هاست، برای اجرای احکامش و برای ایجاد قسط و عدل در جامعه، حکومت و دولت می خواهد؛ برای نبرد با طاغوت و ستیز با ظلم و تعدی طاغوتیان، حکومت و حاکم می خواهد. اسلامِ بی حکومت و بی اجرا، قانون صرف است و از قانون که «سوادی بر بیاض» است، به تنهایی کاری ساخته نیست. »( جوادی آملی , عبد الله , ولایت فقیه , ولایت فقاهت و عدالت , پیشین , ص 75-76 )
4- ضرورت تعیین حاکم اسلامی ؛ضرورت حکومت اسلامی , ضرورت تعیین حاکم اسلامی را به همراه دارد زیرا برای اجرای احکام و دستورات اسلام , تنها صرف وجود قانون الهی و حکومت اسلامی کافی نبوده و نیاز به مجریانی است که این قوانین را به طور دقیق اجرا کنند . که این مجریان باید از سوی خداوند برگزیده شوند .زیرا بر اساس بینش توحیدی تنها کسی که بالاصاله حقّ ولایت و سرپرستی انسان و جامعه بشری را دارد، خالق انسان و جهان است و از میان انسان ها، آن کس می تواند جانشین خداوند باشد و از سوی او بر مردم حکومت کند که خداوند به او اذن داده باشد و برای آنکه وحی خداوند برجامعه بشری حکومت کند , خداوند این اذن را به کسی سپرده است که در مقام علم و عمل عصمت داشته باشد؛ یعنی هیچ خطا و لغزشی از او در علم و عملش رخ ندهد و در این صورت، علم و عملش مطابق و تابع علم و عمل خداوندبوده .و در نتیجه، حاکمیت او ، حاکمیت الهی خواهد بود.( همان , ص 96-97) بر این اساس , حقیقت حکومت و حاکم اسلامی به حاکمیت وحی و قانون الهی باز می گردد . «در قرآن کریم، خدای تعالی به رسول الله ( صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: « لتحکم بین النّاس بما أراک الله»( سورهٴ نساء، آیهٴ 105) تو مبعوث شده ای تا به عنوان حاکم در بین مردم حکومت کنی؛ امّا نه بر میل و اراده و فکر خود، نه به آنچه می بینی، بل به آنچه از وحی می یابی؛ آنچه را که خدای تعالی به وسیلهٴ وحی به تو نشان داد، بر اساس همان حکومت کن و بس. چون جهان را خداآفرید، همان آفریننده باید جهان را بپروراند که او، « رب العالمین » است و تنها خداست که ولیّ و حاکم بر انسان هاست و آنان را می پروراند و از راه وحی، مدبّر و مربّی انسان است. خدای سبحان برای اینکه جامعهٴ بشری را جز به دست وحی نسپارد، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را در سه مرحله، معصوم و مصون از خطا و لغزش قرار داد و او را به مردم معرفی نمود و آنگاه فرمود: تو وحی را بیاب و از راه وحی بر مردم حکومت کن؛ یعنی بگذار وحی حکومت کند.»
اگر ضرورت حکومت را در ماهیت احکام اسلام دانستیم و صدر و ساقه شریعت را بیانگر این ضرورت یافتیم , این ضرورت مختص به زمین و یا زمانی خاص نبوده و دامنه و گستره آن , زمان عدم دسترسی به حاکم معصوم را نیز فرا می گیرد. زیرا در هیچ زمانی بشر بی نیاز از قوانین الهی و مجریانی که منصوب از ناحیه او هستند , نمی باشد .
اگر در زمان غیبت , مردم به خود واگذار شده باشند باز به دلیل خطا و دخالت هوا زمینه پیدایش هرج و مرج فراهم می شود و جامعه چهره نظم انسانی خود را از دست می دهد , از این رو در این زمان نیز باید قوانین کلی ای که از طرف وحی برای تمشیت امور اجتماعی مردم ابلاغ شده اند از اعتبار کافی برخوردار بوده و اجرا شوند . و اجرای این قوانین نیازمند به مجریانی است که هر چند معصوم نیستند ولی آشنایی و آگاهی لازم از مسائل و دستورات دینی داشته و از عدالت و تقوا برخوردار باشند و در اجرا برهان یقینی بر حجیت آن استوار باشد . بر این اساس در زمان غیبت امام معصوم علیه السلام همه حقایق و اصولی که در دو عصر قبل(عصر رسالت و امامت ) وجود داشت , محفوظ است . آنچه در عصربعثت از اسلام بود , با همه خصوصیات آن تا ظهور حضرت حجت مهدی موجود موعود عجل الله تعالی فرجه ماندگار است, بنابر این سعه ظرف زمان به تعطیل احکام یا نسخ تعالیم نخواهد انجامید , پس طولانی شدن غیبت امام زمان نباید باعث انزوای اسلام , در نتیجه سبب عزلت مسلمانان در صحنه بین الملل گردد . لازم است که تعالیم دین برای همیشه در میان مسلمانان , با عقاید و اخلاق و احکام فقهی و حقوقی آنان عجین باشد براستی « می توان پذیرفت که اسلام برای آن صدها سال پس از غیبت امام تاکنون و این سالها یا سده ها یا هزاره هایی که تا ظهور آن یگانه دوران در پیش است , برنامه ای برای اجرای احکام خویش نداشته باشد ؟ آیا دین در پی عدم حضور امام معصوم , تعطیل و عقاید آن پنهان و احکام و حدود آن درون کتاب خانه ها بر جا مانده و مرزهای عزت اسلامی و حیثیت اعتقادی , تاریخی , جغرافیایی و فرهنگی مسلمانان , بدون مرزبان و این قافله بزرگ با آن همه گنجینه های ارزشمند , بی ساربان , رها شده است ؟ چنین نظریه ای به وضوح , ناصواب است و غیر عاقلانه , زیرا تصور تعطیل طولانی دین در ادوار ممتد غیبت که در میان دو دوره حضور معصوم واقع می شود , مستلزم ناتوانی و ناکار آمدی احکام خدا برای ادراه بشریت در همه دوران هاست و این سخن , هم با بدیهیات عقلی , ناسازگار است و هم با مسلمات قرآنی و روایی .پس جامعه اسلامی تا دامنه قیامت , نیازمند امام معصومی است که در سایه او برکت ها تأمین شود و این قافله نور در زمان حضور قافله سالار خود به شیوه ای و به هنگام غیبت او به شیوه ای دیگر , سیر ملکوتی خویش را ادامه دهد .»( جوادی آملی , عبد الله , صورت و سیرت انسان در قرآن , تفسیر موضوعی ج 14, قم, مرکز نشر اسراء , 1379, ص 370)