۱۳۹۶/۰۸/۰۳
–
۲۵۸ بازدید
اهمیت سند چیست؟
تعریف لغوی و اصطلاحی سند و اهمیت آنالف) تعریف سندمعنای لغوی
«سند» را در لغت اینگونه تعریف کردهاند:
ما استُنِدَت إلیهِ مِن حائطٍ أو غَیرِه، وَیُقالُ فُلانٌ سَنَدٌ أی مُعتَمَدٌ.
آنچه که به آن تکیه داده یا اعتماد میشود، خواه دیوار یا هر وسیلۀ محکم دیگر، و وقتی گفته میشود «فُلانٌ سَنَدٌ» یعنی آن فرد مورد اعتماد است.
معنای اصطلاحی
در اصطلاح سند را چنین تعریف کردهاند:
طَریقُ المَتنِ، وَ یُطلَقُ عَلی مَجموعِ مَن رَواهُ حَتّی یَنتَهی إلی المَعصومِ (علیه السلام).
راهی که ما را به متن میرساند و آن به مجموع افرادی اطلاق میشود که روایتی را نقل میکنند تا اینکه به معصوم منتهی شود.
ب) اهمیت سند
در بارۀ اهمیت سند، یادکرد چند نکته، ضروری است:
نکتۀ نخست اینکه سند، معیار ارزیابی حدیث است. یعنی برای ارزیابی یک حدیث و دانستن این نکته که حدیث صحیح است یا حسن یا موثق، به سند حدیث توجه میشود نه متن آن. در واقع با بررسی رجال سند، به این نتیجه میرسیم که آیا این حدیث صحیح است یا نه. بنا بر این در ارزیابی یک روایت، سندْ مهمتر از متن است. در نتیجه برای اطمینان یافتن از صدور حدیثی از سوی معصوم (علیه السلام)، باید به بررسی سندی بپردازیم.
شافعی از عالمان اهل سنت در این زمینه میگوید:
مَثَلُ الذی یَطلُبُ الحَدیثَ بِلا إسنادٍ کَمَثَلِ حاطبِ لَیلٍ.
مثل کسی که حدیثی را بدون سند نقل میکند همانند «حاطب لیل» است.
«حاطب لیل» در لغت به کسی گفته میشود که هر رطب و یابس و هر درست و غلطی را به هم میآمیزد و مطالبی را برای خوانندگان و مراجعهکنندگان خود بیان میکند. چنین فردی نه تنها از مقام بالایی برخوردار نیست بلکه در نزد عرف هم اعتباری ندارد. بنا بر این کسی که روایتی را بدون سند نقل میکند، شایستۀ توجه و اعتماد نیست.
نکتۀ دوم اینکه سند از موارد اختصاصی آموزههای روایی مسلمانان است. به سخن دیگر با بررسی ادیان پیشین همچون یهود و مسیحیت، این نکته آشکار میشود که پیروان هیچ یک از این ادیان، هنگام نقل روایت از پیامبر و بزرگان خود، از سند استفاده نمیکردند. به همین دلیل گفته شده است:
الإسنادُ خَصیصَةٌ مِن خَصائصِ هذِهِ الأُمة.
استناد حدیث به قائل آن، خصیصه و ویژگی امت اسلام است.
عثمان بن عبد الرحمن (م 643) در اثر خویش با عنوان مقدمۀ ابن صلاح نیز به همین نکته اشاره کرده است. او مینویسد:
أصلُ الإسنادِ أوّلاً خَصیصةٌ فاضلةٌ مِن خَصائصِ هذهِ الأمّة وَ سُنةٌ بالغةٌ مِن السُنَنِ المُؤکَّدَةِ.
اصل سند آوردن، خصیصهای نیکو از خصایص این امت و روشی بالیده از سنتهای مورد تأکید است.
همچنین عبد الله بن مبارک، یکی از راویان سدۀ دوم هجری، میگوید:
الإسنادُ عندی مِن الدینِ، لَولا الإسنادُ لَقالَ مَن شاءَ ما شاءَ … مَثَلُ الذی یَطلُبُ أمرَ دینِِه بِلا إسنادٍ کَمَثَلِ الذی یَرتَقی السَطحَ بِلا سُلَّمٍ فأنّی یَبلُغُ السَماء.
سند آوردن نزد من از دین است، اگر اسناد نبود هر کسی هر چیزی میخواست بیان میکرد … مَثَل کسی که امر دینش را بدون اسناد بیان میکند مَثل کسی است که قصد دارد بدون نردبان از بلندی بالا رود، پس چگونه و از کجا به بلندی میرسد.
بدیهی است که اگر کسی بخواهد مطلب والایی را از معصومان (علیهم السلام) یا از پیامبر خدا نقل بکند، باید سند بیاورد. امروزه مسیحیان برای نقل مطالب از حضرت مسیح یا حواریون، هیچ سندی ذکر نمیکنند. وجود اناجیل متعدد و پراکنده، گواهی بر این مدعا است. همین مشکل در دین یهود هم به چشم میخورد.
نکتۀ سوم، توجه شیعه به سند است. بیشتر احادیث شیعیان در عصر معصومان (علیهم السلام) تدوین شد. از این رو، کتابهای فراوانی در میان شیعه مشهور شد که ذکر طریق به این کتب مشهور، برای شیعیان مهم بود. سخن زیر سیرۀ علمای شیعه در نقل احادیث را بازگو میکند.
فإنّهُم یَأخُذُونَ الحَدیثَ عَن الثِقَةِ المَعروفِ فی زَمانِه بِالصِدقِ والأمانَةِ، وَالمشهورِ فی حینِه بالوَرَعِ والاستِقامَةِ ثُمَّ عَن مِثلِه، وَهکذا فی جَمیعِ سِلسِلَةِ السَنَدِ مِمَّن رَواهُ حَتّی یَبلُغُوا به قائِلَه.
به درستی که ایشان (بزرگان شیعه) حدیث را از فرد ثقه و معروف به صدق و امانت در زمان خود و دارای حالت پرهیزگاری و استقامت در مذهب خود در هنگام نقل روایت ـ که این حالت در تمامی سند روایت تا قائل اصلی آن موجود باشد ـ اخذ میکردند.
پس توجه به این نکته ضروری است که افراد در زمان نقل روایت، خصوصیات و ویژگیهای یادشده را داشته باشند. در تأیید همین نکته، به نمونۀ زیر توجه کنید:
ذَکَرَ حَمدَوَیهِِ بنِ نُصَیرٍ، أنّ أیوبَ بنِ نوحَ، دَفَعَ إلیهِ دَفتراً فیهِ أحادیثُ مُحمدِ بن سِنانٍ، فَقالَ لَنا: إن شِئتُم أن تَکتُبُوا ذلکَ فَافعَلُوا، فإنّی کَتَبتُ عَن مُحمدِ بنِ سِنانٍ وَلکن لا أروی لکَ أنا عَنهُ شَیئاً، فإنّه قالَ قَبلَ مَوتِه: کُلَّما حَدَّثتُکُم بِه لَم یَکُن لی سَماعٌ وَلا رَوایةٌ إنّما وَجَدتُهُ.
حَمدَوَیه بن نُصَیر ذکر میکند که ایوب بن نوح، جزوهای که در آن احادیث محمد بن سنان وجود داشت را به او داد. پس به ما گفت: اگر بخواهید میتوانید این روایات را بنویسید، زیرا من آنها را از محمد بن سنان نگاشتهام، ولی من از آنها چیزی را روایت نمیکنم زیرا او خودش پیش از وفاتش گفت: که هر آنچه که تو را بدان حدیث کردهام، سماع و روایت من نبوده است بلکه از طریق وجاده به آن دست یافتهام.
احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی که بزرگ شیوخ قم در زمانۀ خود بود، احمد بن محمد بن خالد برقی را به خاطر کثرت نقل از ضعفا و اعتماد بر مراسیل از قم اخراج کرد. این نکته میرساند که شیعیان به سند توجه ویژهای داشتهاند. البته احمد بن محمد بن عیسی در دوران جوانی به کوفه میرود و از حسن بن علی وشاء میخواهد که اجازۀ حدیث از کتاب علاء بن رزین و ابان بن عثمان احمر را به او بدهد، ولی او این اجازه را به احمد بن محمد بن عیسی نمیدهد و میگوید چقدر عجله داری، باید این دو کتاب را بنویسی و سپس سماع کنی، پس از آن اجازۀ نقل روایت از این دو کتاب را به تو میدهم. متن سخن نجاشی این چنین است:
عَن أحمدَ بنِ مُحمدِ بنِ عیسی أنّه قالَ: خَرجتُ إلی الکوفةِ فی طَلَبِ الحَدیثِ، فَلقیتُ بها الحَسَنَ بنَ علی الوَشّاء، فََسَألتُهُ أن یَخرجَ إلی کتابِ العَلاء بن رَزین القلاء، وَأبان بن عثمان الأحمَر، فأخرَجَهُما إلیَّ، فَقُلتُ لَه: اُحِبُّ أن تُجِیزَهُما لی. فَقالَ لی: رَحِمَک اللهُ وَما عَجِلَتُک؟ إذهَب فَاکتُبهُما وَاسمَع مِن بَعدُ … .
از این رو جابر بن یزید جعفی هم که از اصحاب امام باقر (علیه السلام) است، به آن حضرت عرض میکند که با توجه به فاصلۀ زمانی میان شما تا پیامبر اکرم، سلسله سند احادیثی را که برای ما نقل میکنی بیان کن. امام در پاسخ اینگونه میفرمایند:
حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَکُلُّ مَا أُحَدِّثُکَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ وَقَالَ لَحَدِیثٌ وَاحِدٌ تَأْخُذُهُ عَنْ صَادِقٍ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا.
من از پدرم از جدم از رسول خدا از جبرئیل از خداوند تبارک و تعالی برایت حدیث نقل میکنم. و هر آنچه برایت نقل میکنم، به این اسناد است و همچنین فرمودند: یک حدیث از انسان راستگو برای تو از آنچه در دنیا است، بهتر است.
در کتاب کافی، امام صادق از امام علی (علیهما السلام) نقل میکند که آن بزرگوار فرمودند:
إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَی الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَإِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.
هنگامی که خواستید حدیثی را بازگو کنید سندش را بیان کنید، اگر حدیث صحیح باشد پس به نفع شما است و اگر صحیح نباشد، ضررش به قائل آن بر میگردد.
نکتۀ چهارم، بحث اسناد عالی است. اسناد به دلیل فاصله از زمان صدور حدیث، واسطههای بیشتری پیدا میکنند. برای نمونه شخصی که در زمان پیامبر مستقیماً حدیثی را از او میشنود، بدون واسطه آن را نقل میکند ولی اگر همان حدیث پنجاه سال بعد گزارش شود، به واسطههایی نیازمند است که با گذشت زمان، شمار این واسطهها نیز افزونتر میشود. عالمان و محدثان بزرگ شیعه و اهل سنت، همواره تلاش میکردند تا از اسنادی استفاده کنند که واسطۀ کمتری تا معصوم و یا ناقل اصلی سخن داشته باشد. در عرف نیز اینگونه است که هرچه واسطهها کمتر باشند، اطمینان خواننده و شنونده به مطلب بیشتر خواهد شد.
در میان شیعه، کلینی بخشی از روایات را با سه واسطه از معصوم نقل کرده که به کوشش یکی از دانشمندان معاصر با عنوان ثلاثیات کلینی گردآوری شده است.
در میان اهل سنت احمد بن حنبل میگوید:
طَلَبُ الإسنادِ العالِی سُنَّةٌ عَمَّن سَلَفٍ.
طلب اسناد عالی (اسنادی با واسطۀ کمتر) روش و سنتی نیکو از پیشینیان است.
و یحیی بن معین در بیماریای که منجر به فوتش شد، در پاسخ به این پرسش که هم اکنون چه آرزویی داری، گفت:
بَیتٌ خالِی، وَإسنادٌ عالِی.
خانهای خالی و دربست و کتابهایی با اسناد عالی.
مأخذ: سایت الهیات شیعه
«سند» را در لغت اینگونه تعریف کردهاند:
ما استُنِدَت إلیهِ مِن حائطٍ أو غَیرِه، وَیُقالُ فُلانٌ سَنَدٌ أی مُعتَمَدٌ.
آنچه که به آن تکیه داده یا اعتماد میشود، خواه دیوار یا هر وسیلۀ محکم دیگر، و وقتی گفته میشود «فُلانٌ سَنَدٌ» یعنی آن فرد مورد اعتماد است.
معنای اصطلاحی
در اصطلاح سند را چنین تعریف کردهاند:
طَریقُ المَتنِ، وَ یُطلَقُ عَلی مَجموعِ مَن رَواهُ حَتّی یَنتَهی إلی المَعصومِ (علیه السلام).
راهی که ما را به متن میرساند و آن به مجموع افرادی اطلاق میشود که روایتی را نقل میکنند تا اینکه به معصوم منتهی شود.
ب) اهمیت سند
در بارۀ اهمیت سند، یادکرد چند نکته، ضروری است:
نکتۀ نخست اینکه سند، معیار ارزیابی حدیث است. یعنی برای ارزیابی یک حدیث و دانستن این نکته که حدیث صحیح است یا حسن یا موثق، به سند حدیث توجه میشود نه متن آن. در واقع با بررسی رجال سند، به این نتیجه میرسیم که آیا این حدیث صحیح است یا نه. بنا بر این در ارزیابی یک روایت، سندْ مهمتر از متن است. در نتیجه برای اطمینان یافتن از صدور حدیثی از سوی معصوم (علیه السلام)، باید به بررسی سندی بپردازیم.
شافعی از عالمان اهل سنت در این زمینه میگوید:
مَثَلُ الذی یَطلُبُ الحَدیثَ بِلا إسنادٍ کَمَثَلِ حاطبِ لَیلٍ.
مثل کسی که حدیثی را بدون سند نقل میکند همانند «حاطب لیل» است.
«حاطب لیل» در لغت به کسی گفته میشود که هر رطب و یابس و هر درست و غلطی را به هم میآمیزد و مطالبی را برای خوانندگان و مراجعهکنندگان خود بیان میکند. چنین فردی نه تنها از مقام بالایی برخوردار نیست بلکه در نزد عرف هم اعتباری ندارد. بنا بر این کسی که روایتی را بدون سند نقل میکند، شایستۀ توجه و اعتماد نیست.
نکتۀ دوم اینکه سند از موارد اختصاصی آموزههای روایی مسلمانان است. به سخن دیگر با بررسی ادیان پیشین همچون یهود و مسیحیت، این نکته آشکار میشود که پیروان هیچ یک از این ادیان، هنگام نقل روایت از پیامبر و بزرگان خود، از سند استفاده نمیکردند. به همین دلیل گفته شده است:
الإسنادُ خَصیصَةٌ مِن خَصائصِ هذِهِ الأُمة.
استناد حدیث به قائل آن، خصیصه و ویژگی امت اسلام است.
عثمان بن عبد الرحمن (م 643) در اثر خویش با عنوان مقدمۀ ابن صلاح نیز به همین نکته اشاره کرده است. او مینویسد:
أصلُ الإسنادِ أوّلاً خَصیصةٌ فاضلةٌ مِن خَصائصِ هذهِ الأمّة وَ سُنةٌ بالغةٌ مِن السُنَنِ المُؤکَّدَةِ.
اصل سند آوردن، خصیصهای نیکو از خصایص این امت و روشی بالیده از سنتهای مورد تأکید است.
همچنین عبد الله بن مبارک، یکی از راویان سدۀ دوم هجری، میگوید:
الإسنادُ عندی مِن الدینِ، لَولا الإسنادُ لَقالَ مَن شاءَ ما شاءَ … مَثَلُ الذی یَطلُبُ أمرَ دینِِه بِلا إسنادٍ کَمَثَلِ الذی یَرتَقی السَطحَ بِلا سُلَّمٍ فأنّی یَبلُغُ السَماء.
سند آوردن نزد من از دین است، اگر اسناد نبود هر کسی هر چیزی میخواست بیان میکرد … مَثَل کسی که امر دینش را بدون اسناد بیان میکند مَثل کسی است که قصد دارد بدون نردبان از بلندی بالا رود، پس چگونه و از کجا به بلندی میرسد.
بدیهی است که اگر کسی بخواهد مطلب والایی را از معصومان (علیهم السلام) یا از پیامبر خدا نقل بکند، باید سند بیاورد. امروزه مسیحیان برای نقل مطالب از حضرت مسیح یا حواریون، هیچ سندی ذکر نمیکنند. وجود اناجیل متعدد و پراکنده، گواهی بر این مدعا است. همین مشکل در دین یهود هم به چشم میخورد.
نکتۀ سوم، توجه شیعه به سند است. بیشتر احادیث شیعیان در عصر معصومان (علیهم السلام) تدوین شد. از این رو، کتابهای فراوانی در میان شیعه مشهور شد که ذکر طریق به این کتب مشهور، برای شیعیان مهم بود. سخن زیر سیرۀ علمای شیعه در نقل احادیث را بازگو میکند.
فإنّهُم یَأخُذُونَ الحَدیثَ عَن الثِقَةِ المَعروفِ فی زَمانِه بِالصِدقِ والأمانَةِ، وَالمشهورِ فی حینِه بالوَرَعِ والاستِقامَةِ ثُمَّ عَن مِثلِه، وَهکذا فی جَمیعِ سِلسِلَةِ السَنَدِ مِمَّن رَواهُ حَتّی یَبلُغُوا به قائِلَه.
به درستی که ایشان (بزرگان شیعه) حدیث را از فرد ثقه و معروف به صدق و امانت در زمان خود و دارای حالت پرهیزگاری و استقامت در مذهب خود در هنگام نقل روایت ـ که این حالت در تمامی سند روایت تا قائل اصلی آن موجود باشد ـ اخذ میکردند.
پس توجه به این نکته ضروری است که افراد در زمان نقل روایت، خصوصیات و ویژگیهای یادشده را داشته باشند. در تأیید همین نکته، به نمونۀ زیر توجه کنید:
ذَکَرَ حَمدَوَیهِِ بنِ نُصَیرٍ، أنّ أیوبَ بنِ نوحَ، دَفَعَ إلیهِ دَفتراً فیهِ أحادیثُ مُحمدِ بن سِنانٍ، فَقالَ لَنا: إن شِئتُم أن تَکتُبُوا ذلکَ فَافعَلُوا، فإنّی کَتَبتُ عَن مُحمدِ بنِ سِنانٍ وَلکن لا أروی لکَ أنا عَنهُ شَیئاً، فإنّه قالَ قَبلَ مَوتِه: کُلَّما حَدَّثتُکُم بِه لَم یَکُن لی سَماعٌ وَلا رَوایةٌ إنّما وَجَدتُهُ.
حَمدَوَیه بن نُصَیر ذکر میکند که ایوب بن نوح، جزوهای که در آن احادیث محمد بن سنان وجود داشت را به او داد. پس به ما گفت: اگر بخواهید میتوانید این روایات را بنویسید، زیرا من آنها را از محمد بن سنان نگاشتهام، ولی من از آنها چیزی را روایت نمیکنم زیرا او خودش پیش از وفاتش گفت: که هر آنچه که تو را بدان حدیث کردهام، سماع و روایت من نبوده است بلکه از طریق وجاده به آن دست یافتهام.
احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی که بزرگ شیوخ قم در زمانۀ خود بود، احمد بن محمد بن خالد برقی را به خاطر کثرت نقل از ضعفا و اعتماد بر مراسیل از قم اخراج کرد. این نکته میرساند که شیعیان به سند توجه ویژهای داشتهاند. البته احمد بن محمد بن عیسی در دوران جوانی به کوفه میرود و از حسن بن علی وشاء میخواهد که اجازۀ حدیث از کتاب علاء بن رزین و ابان بن عثمان احمر را به او بدهد، ولی او این اجازه را به احمد بن محمد بن عیسی نمیدهد و میگوید چقدر عجله داری، باید این دو کتاب را بنویسی و سپس سماع کنی، پس از آن اجازۀ نقل روایت از این دو کتاب را به تو میدهم. متن سخن نجاشی این چنین است:
عَن أحمدَ بنِ مُحمدِ بنِ عیسی أنّه قالَ: خَرجتُ إلی الکوفةِ فی طَلَبِ الحَدیثِ، فَلقیتُ بها الحَسَنَ بنَ علی الوَشّاء، فََسَألتُهُ أن یَخرجَ إلی کتابِ العَلاء بن رَزین القلاء، وَأبان بن عثمان الأحمَر، فأخرَجَهُما إلیَّ، فَقُلتُ لَه: اُحِبُّ أن تُجِیزَهُما لی. فَقالَ لی: رَحِمَک اللهُ وَما عَجِلَتُک؟ إذهَب فَاکتُبهُما وَاسمَع مِن بَعدُ … .
از این رو جابر بن یزید جعفی هم که از اصحاب امام باقر (علیه السلام) است، به آن حضرت عرض میکند که با توجه به فاصلۀ زمانی میان شما تا پیامبر اکرم، سلسله سند احادیثی را که برای ما نقل میکنی بیان کن. امام در پاسخ اینگونه میفرمایند:
حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ جَدِّی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی وَکُلُّ مَا أُحَدِّثُکَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ وَقَالَ لَحَدِیثٌ وَاحِدٌ تَأْخُذُهُ عَنْ صَادِقٍ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا.
من از پدرم از جدم از رسول خدا از جبرئیل از خداوند تبارک و تعالی برایت حدیث نقل میکنم. و هر آنچه برایت نقل میکنم، به این اسناد است و همچنین فرمودند: یک حدیث از انسان راستگو برای تو از آنچه در دنیا است، بهتر است.
در کتاب کافی، امام صادق از امام علی (علیهما السلام) نقل میکند که آن بزرگوار فرمودند:
إِذَا حَدَّثْتُمْ بِحَدِیثٍ فَأَسْنِدُوهُ إِلَی الَّذِی حَدَّثَکُمْ فَإِنْ کَانَ حَقّاً فَلَکُمْ وَإِنْ کَانَ کَذِباً فَعَلَیْهِ.
هنگامی که خواستید حدیثی را بازگو کنید سندش را بیان کنید، اگر حدیث صحیح باشد پس به نفع شما است و اگر صحیح نباشد، ضررش به قائل آن بر میگردد.
نکتۀ چهارم، بحث اسناد عالی است. اسناد به دلیل فاصله از زمان صدور حدیث، واسطههای بیشتری پیدا میکنند. برای نمونه شخصی که در زمان پیامبر مستقیماً حدیثی را از او میشنود، بدون واسطه آن را نقل میکند ولی اگر همان حدیث پنجاه سال بعد گزارش شود، به واسطههایی نیازمند است که با گذشت زمان، شمار این واسطهها نیز افزونتر میشود. عالمان و محدثان بزرگ شیعه و اهل سنت، همواره تلاش میکردند تا از اسنادی استفاده کنند که واسطۀ کمتری تا معصوم و یا ناقل اصلی سخن داشته باشد. در عرف نیز اینگونه است که هرچه واسطهها کمتر باشند، اطمینان خواننده و شنونده به مطلب بیشتر خواهد شد.
در میان شیعه، کلینی بخشی از روایات را با سه واسطه از معصوم نقل کرده که به کوشش یکی از دانشمندان معاصر با عنوان ثلاثیات کلینی گردآوری شده است.
در میان اهل سنت احمد بن حنبل میگوید:
طَلَبُ الإسنادِ العالِی سُنَّةٌ عَمَّن سَلَفٍ.
طلب اسناد عالی (اسنادی با واسطۀ کمتر) روش و سنتی نیکو از پیشینیان است.
و یحیی بن معین در بیماریای که منجر به فوتش شد، در پاسخ به این پرسش که هم اکنون چه آرزویی داری، گفت:
بَیتٌ خالِی، وَإسنادٌ عالِی.
خانهای خالی و دربست و کتابهایی با اسناد عالی.
مأخذ: سایت الهیات شیعه