خانه » همه » مذهبی » اي کسي که نمي داني کيستي و گرنه وضعيت مسلمين چنين نبود. سلام کردم بمعني آنکه خدا سلامت کرد (السلام علي من التبع الهدي) يعني از طرف من به تو آسيبي نمي رسد تو مي خواهي جواب سوالات مرا بدهي در حالي که هنوز نمي داني که هستي و چرا هستي و متأسفانه آيت خدا هم هستي و برادر من، تو مسئوليت خلقت و هدفش را به گردن پنج تن آل عبا انداختي تا محبتت را نسبت به آنها نشان دهي و ارادتت را. ولي من مي گويم دل خوش شفاعت اهل بيت مشو که نوح نبي نتوانست شفيع فرزند و زنش شود، لوط نبي نتوانست شفيع همسرش شود. تو عزيزتر از فرزند آنها و حسين(ع) نيستي خداوند شفاعت آنها را نپذيرفت و حسين(ع) فرزندش را قرباني او کرد و عزيزترين دارايي که داشت. تو هدف خلقت را بگردن آن پنج تن زدي تا مسئوليت را از گردن خود و جامعه ات برداري ولي من به تو مي گويم به همان اندازه که خداي عادل، اين جهان را براي آنها خلق کرد براي من و تو هم خلق کرد و من و تو را هم مسئول نمود و گرنه جانشين خود روي زمين قرار نمي داد آنها آمدند تا بگويند همه در برابر خدا مسئولند و تو و امثالت اين مسئوليت را از گردن شان وا نهاديد براي شان رساله آورديد تا ديگر او هيچ زحمتي به خودش ندهد کتابي که خدا با آن قدرتش مکمل کتب قبلي براي من فرستاد را گرفتيد کتابي که از يک برده حمال و کارگر بنام بلال يک غلام عرب ناداني چون اميه چنان سلحشوري را تقديم بشريت کرد و تو آن را گرفتي و مفاتيح و رساله ات را که با شعور انساني نوشتي تقديم من کردي. به خدا جوان آزاد ايراني و درس خوانده با پدراني چون شما و کساني که مقابل کل دنيا نه يک سال 8 سال ايستادند خون دادند ولي با عشق به خدا به عقل پست و ناقص آنها عقلي که اساس انسانيت را با فيلسوفانش به لذت طلبي به عنوان محرک اصلي انسان اعلام کرد يعني لذت طلبي اساس حرکت انسان است و دانشمند بزرگش انشتين هم تأييد کرد با امضاي زير برگه (گي ها) (لواط کارها و هم جنس بازان) و ثابت کرد که لواط از ازدواج براي مرد لذتش بيشتر است و شما به رهبري امام پوزه آنها را بخاک ماليديد و از حق ما و انسان هاي مظلوم دفاع کرديد، شما بعد از 50 سال استعمار به آزادي و رفاه رسيديد ولي انقلاب کرديد تا جامعه اي زير نظر رهبر و امام بسازيد و ما حاصل چنين پدران بزرگي هستيم پس آدم بي چشم و رو نيستم همه درد خودتانم و فرزند يک شهيد؟

اي کسي که نمي داني کيستي و گرنه وضعيت مسلمين چنين نبود. سلام کردم بمعني آنکه خدا سلامت کرد (السلام علي من التبع الهدي) يعني از طرف من به تو آسيبي نمي رسد تو مي خواهي جواب سوالات مرا بدهي در حالي که هنوز نمي داني که هستي و چرا هستي و متأسفانه آيت خدا هم هستي و برادر من، تو مسئوليت خلقت و هدفش را به گردن پنج تن آل عبا انداختي تا محبتت را نسبت به آنها نشان دهي و ارادتت را. ولي من مي گويم دل خوش شفاعت اهل بيت مشو که نوح نبي نتوانست شفيع فرزند و زنش شود، لوط نبي نتوانست شفيع همسرش شود. تو عزيزتر از فرزند آنها و حسين(ع) نيستي خداوند شفاعت آنها را نپذيرفت و حسين(ع) فرزندش را قرباني او کرد و عزيزترين دارايي که داشت. تو هدف خلقت را بگردن آن پنج تن زدي تا مسئوليت را از گردن خود و جامعه ات برداري ولي من به تو مي گويم به همان اندازه که خداي عادل، اين جهان را براي آنها خلق کرد براي من و تو هم خلق کرد و من و تو را هم مسئول نمود و گرنه جانشين خود روي زمين قرار نمي داد آنها آمدند تا بگويند همه در برابر خدا مسئولند و تو و امثالت اين مسئوليت را از گردن شان وا نهاديد براي شان رساله آورديد تا ديگر او هيچ زحمتي به خودش ندهد کتابي که خدا با آن قدرتش مکمل کتب قبلي براي من فرستاد را گرفتيد کتابي که از يک برده حمال و کارگر بنام بلال يک غلام عرب ناداني چون اميه چنان سلحشوري را تقديم بشريت کرد و تو آن را گرفتي و مفاتيح و رساله ات را که با شعور انساني نوشتي تقديم من کردي. به خدا جوان آزاد ايراني و درس خوانده با پدراني چون شما و کساني که مقابل کل دنيا نه يک سال 8 سال ايستادند خون دادند ولي با عشق به خدا به عقل پست و ناقص آنها عقلي که اساس انسانيت را با فيلسوفانش به لذت طلبي به عنوان محرک اصلي انسان اعلام کرد يعني لذت طلبي اساس حرکت انسان است و دانشمند بزرگش انشتين هم تأييد کرد با امضاي زير برگه (گي ها) (لواط کارها و هم جنس بازان) و ثابت کرد که لواط از ازدواج براي مرد لذتش بيشتر است و شما به رهبري امام پوزه آنها را بخاک ماليديد و از حق ما و انسان هاي مظلوم دفاع کرديد، شما بعد از 50 سال استعمار به آزادي و رفاه رسيديد ولي انقلاب کرديد تا جامعه اي زير نظر رهبر و امام بسازيد و ما حاصل چنين پدران بزرگي هستيم پس آدم بي چشم و رو نيستم همه درد خودتانم و فرزند يک شهيد؟

اصل عقلائي در طرح سوال و ارائه پاسخ، ابهام زدائي و برطرف نمودن شبهات مي باشد. از سئوالات مورد نظر چنين بر مي آيد که سائل محترم مطالبي را مي داند و يا لااقل توهم نموده است که مي داند به گونه اي که ديگران نمي دانند و يا لااقل توجه به آن ندارند که در اين صورت مطرح نمودن سوال و يا شبهه خارج از محدوده اصل عقلايي پرسش و پاسخ خواهد بود، اما از آن جايي که هدف ما رفع شبهات و به هر حال ارائه پاسخ به هر گونه سوال و پرسش مي باشد به نکاتي اشاره مي کنيم:
الف: از مهم ترين سوالاتي که هر کس از خود مي کند اين است که ما براي چه آفريده شده ايم؟ و هدف آفرينش انسان ها و آمدن به اين جهان چيست؟ قرآن کريم در آياتي به اين سوال مهم و همگاني با تعبيرات فشرده و پر محتوائي پاسخ مي گويد: «من جن و انس را نيافريدم جز براي اين که عبادتم کنند»[1] توضيح اين که: بدون شک هر فرد عاقل و حکيمي که کاري انجام مي دهد هدفي براي آن در نظر دارد، و از آن جا که خداوند از همه عالم تر و حکيم تر است بلکه با هيچ کس قابل مقايسه نيست اين سوال پيش مي آيد که او چرا انسان را آفريد؟ آيا کمبودي داشت که با آفرينش انسان بر طرف مي شد؟ آيا نيازي داشته که ما را براي پاسخ گويي به آن آفريده است؟ در حالي که مي دانيم وجود او از هر جهت کامل و بي نهايت در بي نهايت و غني بالذات است. پس طبق مقدمه اول بايد قبول کنيم که او هدفي داشته و طبق مقدمه دوم بايد بپذيريم که هدف او از آفرينش انسان چيزي نيست که بازگشت به ذات پاکش کند، در نتيجه بايد اين هدف را در بيرون ذات او جستجو کرد، هدفي که به خود مخلوقات بر مي گردد و مايه کمال خود انسان ها است، اين از يک سو. از سوي ديگر در آيات قرآن تعبيرهاي مختلفي درباره هدف آفرينش انسان شده است: در يک جا مي خوانيم: «او کسي است که مرگ و زندگي را آفريد تا شما را آزمايش کند تاچه کسي بهتر عمل مي کند».[2]در اين جا مسأله آزمايش و امتحان انسان ها از نظر «حسن عمل» به عنوان يک هدف معرفي شده است. و در آيه ديگر آمده است: «خداوند کسي است که هفت آسمان را آفريده و از زمين نيز مانند آن خلق کرده است، فرمان او در ميان آن ها نازل مي شود تا بدانيد خداوند بر همه چيز توانا است و علم او به همه موجودات احاطه دارد».[3]در اين جا علم و آگاهي از قدرت و علم خداوند، به عنوان هدفي براي آفرينش آسمان ها و زمين (و آن چه در آن هاست) ذکر شده است. و در آيه ديگر مي خوانيم: «اگر پروردگارت مي خواست همه مردم را امت واحده قرار مي داد، ولي آن ها همواره مختلف اند، مگر آن چه پروردگارت رحم کند، و براي همين (رحمت) آن ها را آفريده».[4]بر طبق اين آيه رحمت الهي هدف اصلي آفرينش انسان است. اما آيات سوره ذاريات چنان چه در آغاز اين نکته به آن اشاره شد ، بر مسأله عبوديت و بندگي تکيه مي کند، و با صراحت تمام آن را به عنوان هدف نهائي آفرينش جن و انس معرفي مي نمايد. «اندکي تأمل در مفهوم آيات قرآني که به آن ها اشاره گرديد و آن چه مشابه آن است، نشان مي دهد که هيچ تضاد و اختلافي در ميان آن ها نيست، در واقع بعضي هدف مقدماتي، بعضي متوسط، و بعضي هدف نهايي اند و بعضي نتيجه آن. هدف اصلي همان «عبوديت» است که در سوره مبارکه ذاريات به آن اشاره شده و مسأله «علم و دانش» «امتحان و آزمايش» اهدافي هستند که در مسير عبوديت قرار مي گيرند و «رحمت واسعه خداوند» نتيجه اين عبوديت است».[5]به اين ترتيب روشن مي شود که ما همه براي عبادت پروردگار آفريده شده ايم و عبوديت کامل آن است که انسان جز به معبود واقعي يعني کمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد و هر چه غير اوست فراموش کند حتي خويشتن را، و همه ما از تکليف و وظيفه يکسان، برخورداريم چنان چه در روايت نبوي مي خوانيم: «کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعيته»[6] و کسي مسئوليت و هدف خلقت که بندگي و طاعت الهي است بر عهده اهل بيت و پنج تن آل عبا ـ سلام الله عليهم نگذاشته بلکه آن بزرگواران خود براي چنين امري آفريده شده اند و مظهر تام و اکمل بندگي و عبوديت اند.
ب: وقتي غايت و نهايت آفرينش و بندگي و عبادت، رسيدن به کمال مطلق شد و همگان در انجام وظايف بندگي و تحمّل مسئوليت شريک گرديدند و هيچ کس در هيچ زماني و مکاني نمي تواند هم چون حيوانات بدون تکليف و فارغ از مسئوليت الهي باشد، در زمان غيبت که دسترسي مستقيم به منبع انوار الهي و منابع علم خداوند يعني ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ ميسر نيست و فهم و درک قرآن و روايات به گونه اي که تمام احکام و وظايف فرد و اجتماع بدست آيد، براي همگان امکان پذير نيست، به حکم صريح عقل و بدستور قرآن کريم که فرمود: «از آگاهان بپرسيد اگر نمي دانيد».[7] همگان و خصوصاً کساني که قادر به درک آيات و فهم روايات مختلف درباره احکام الهي نيستند وظيفه دارند به علما و دانشمندان که قادر به استنباط احکام و وظايف الهي از منابع اصلي يعني قرآن و روايات اند مراجعه نمايند، همان گونه که در ساير موارد و امور به کارشناسان و متخصصين آن مراجعه مي کنند، به گونه اي که ممانعت از رجوع به متخصصين در هر امري از نظر عرف عقلا سفاهت و بلکه ديوانگي محسوب مي شود. و رساله هاي فقهي و احکام که توسط مراجع معظم تقليد و فقها و دانشمندان جليل القدر ديني در اختيار مردم قرار مي گيرد به منزله همان نسخه هاي شفا بخشي است که طبيبان خبير و دلسوز براي شفاء بيماران گوناگون و نجات جامعه از گرفتاري به امراض کشنده و خطرناک جسمي و رواني مي نويسند که در اثر آشنايي با منابع اصيل پزشکي و تجربه هاي طولاني علمي و عملي بدست آورده اند. بنابر اين رساله ها هيچ گاه جاي قرآن و احاديث معصومين ـ عليهم السلام ـ را نگرفته و اشغال نکرده بلکه نسخه ساده و همگان فهم قرآن و روايات مي باشد که براي استفاده عموم تدوين گرديده است و راه عمل به وظايف و تکاليف را در راستاي بندگي و انجام آسان تر آن براي همه هموار نموده است. و مفاتيح و امثال آن از کتب ادعيه نوشته کسي نيست بلکه روايات و يا مضمون روايات و آياتي است به صورت دعا.
ج: «شفاعت از ماده شفع به معناي ضميمه کردن چيزي به چيزي است و مفهوم اين سخن آن است که شخص شفاعت شونده قسمتي از راه را با پاي خود پيموده و در فراز و نشيب هاي سخت وامانده، شخص شفاعت کننده به او ضميمه مي شود و او را ياري مي کند تا بقيه راه را بپيمايد».[8] و به تعبير ديگر شفاعت بذل و بخشش بي حد و حساب نيست بلکه هم چون آب زلالي است که بر پاي نهال ضعيفي ريخته مي شود، و بديهي است اگر نهال به کلي خشک و مرده باشد اين آب زلال او را زنده نمي کند. و لذا شفاعت هيچ يک از انبيا، رسولان، امامان، فرشتگان، صديقين و شهدا و صالحين شامل حال کساني هم چون فرزند نوح، همسرش و همسر لوط و امثال آنان نمي گردد چرا که شفاعت نياز به وجود زمينه مساعد دارد و شامل حال افرادي که به کلي زمينه ها را از بين برده مثل افراد بي ايمان نمي شود بلکه شامل حال مومني مي شود که در اثر غفلت و يا عوامل ديگري دچار خطا و ارتکاب معصيتي شده اند که مستحق عقوبت اند ولي در اثر شفاعت پيامبران و امامان و ديگر بزرگواراني که داراي مقام شفاعت اند مورد عفو و بخشش الهي قرار مي گيرند و از خطا و گناه آنان چشم پوشي مي شود و گذشته از روايات، آيات فراواني بر اين امر دلالت دارد مثل آيات: 48 سوره مدثر، يس / 23، نجم / 26، نساء / 85، بقره / 48، 123، 254. بنابر اين اصل شفاعت قابل انکار نيست همان گونه که بي قيد و شرط هم نمي تواند باشد. «به معناي چراغ سبز براي گناه محسوب نمي شود، بلکه عاملي است براي تربيت انسان که حداقل او را به مرحله اي که قابليت شفاعت داشته باشد برساند و رابطه او با خدا و اوليا او به کلي قطع نشود».[9] 
 معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، آيه الله مکارم شيرازي، ج 22.
2ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي، ج 25، که اين مقاله با اندک تصرف از آن برداشته گرديده است. مراجعه نمائيد.
 
پي نوشت ها:
[1] . الذاريات / 56.
[2] . ملک / 2.
[3] . طلاق / 12.
[4] . هود / 119.
[5] . آيت الله مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 22، ص 387.
[6] . بحار الانوار، ج72، ص 38.
[7] . نحل، آيه 43.
[8] . تفسير نمونه، ج 25، ص 256.
[9] . تفسير نمونه، ج 25، ص 257.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد