۱۳۹۳/۰۹/۱۸
–
۲۳۳۰ بازدید
آیات الهی به این حقیقت اشاره دارند که صرف اظهار ایمان به تنهایی نمی تواند سبب خوشبختی شما شود، بلکه در کنار عامل مهمی به نام ایمان، پایداری در این مسیر نیز نقش مهمی دارد و چه بسیار افرادی که عمری در م
آیات الهی به این حقیقت اشاره دارند که صرف اظهار ایمان به تنهایی نمی تواند سبب خوشبختی شما شود، بلکه در کنار عامل مهمی به نام ایمان، پایداری در این مسیر نیز نقش مهمی دارد و چه بسیار افرادی که عمری در مسیر ایمان قدم بر داشته اند، اما به خاطر عدم استقامت و پایداری در این مسیر تمام سرمایه خود را از دست داده اند.
یکی از آرزوهای هر مسلمانی این است که طعم واقعی عبادت و ایمان به خدای متعال را با تمام وجود درک کند و بتواند برای همیشه این طعم شیرین را در زندگی خود به همراه داشته باشد، اما مشکلی که در طول تاریخ انسان های زیادی با آن دست و پنجه نرم کرده اند این است که مبتلا به پدیده خطرناکی به نام ایمان های موسمی شده اند که این مسئله مانع از درک طعم واقعی ایمان و عبادت خداوند متعال در زندگی آنها شده است .
در منطق قرآن کریم انسان هایی که تنها در برهه ای از زندگی خود برای مثال در مواقع برخورد با مشکلات به سمت و سوی خداوند می آیند و بعد از آن دیگر اثری از یاد و نام خداوند در زندگی آنان یافت نمی شود، نمی توانند طعم واقعی و شیرین ایمان به خدای متعال را درک کنند به همین جهت خداوند متعال در بیست و ششمین جزء از قرآن مجید به عاملی مهم اشاره می کند که در کنار ایمان و تقوا می تواند انسان را به اوج خوبی ها و خوشبختی ها برساند و در نتیجه انسان با تمام وجود طعم واقعی ایمان به خداوند متعال را درک کند :
(إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ : محقّقاً کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى کردند، بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.)( الأحقاف : 13)
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره کرده است که ایمان و تقوا نه تنها موجب نزول برکات معنوی در زندگی افراد می شود بلکه منبعی مهم برای توسعه و آبادانی زمین و ازدیاد نعمت ها و رزق و روزی افراد است که در این آیه شریفه نیز خداوند متعال بار دیگر به این حقیقت اشاره می کند که ایمان و پایداری در آن می تواند سبب نزول باران بر زمین و درنتیجه افزایش نعمت ها شود
آری افراد زیادی هستند که دم از ایمان و اعتقاد می زنند، ولی چون استقامت و پایداری ندارند وقتی در آزمایش های مختلف قرار می گیرند، با ایمان خداحافظی می کنند چنانچه خداوند متعال در داستان بلعم باعورا وی را شخصی معرفی می کند که توان پرواز تا عرش الهی را داشته است ،اما به علت عواملی از جمله عدم پایداری و استقامت در دین به مرحله ای می رسد که خداوند متعال در مورد او این گونه می فرماید:
(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ……. : و اگر مى خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات ] بالا مى بردیم، امّا او به زمین [=دنیا] گرائید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که ] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم ] زبان از کام برآوَرَد…..)( الأعراف : 176)
به همین جهت حضرت یوسف علیه السلام وقتی که بعد از سال ها سختی و تحمل رنج ها و مشکلات به ریاست مصر دست پیدا می کند به ایمان خود مغرور نمی شود و از خداوند متعال درخواست می کند که علاوه بر نعمت هایی که در اختیار دارد آینده درخشانی نیز برای او رقم بزند:
(رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ: پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى. اى پدیدآورنده آسمانها و زمین، تنها تو در دنیا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.)(یوسف: 101)
خداوند متعال به همه کسانی که دو عامل ایمان و استقامت را در زندگی خود جاری و ساری کنند بشارت های زیبایی داده است که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود :
1) نزول فرشتگان بر مومنان
(إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة: در حقیقت، کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند.)(فصلت:30)
اثر مهم این بشارت ها که مومنین آنها را با گوش جان خود می شنوند در سختی ها و مشکلات زندگی آشکار می شود که سبب می شود در جان خود احساس آرامش کنند و بتوانند به راحتی بر مشکلات پیروز شوند .
امیر مۆمنان علی علیه السلام در توضیح این آیه شریفه می فرمایند:
(وَ قَدْ قُلْتُمْ «رَبَّنَا اللّهُ» فَاسْتَقِیْمُوا عَلى کِتابِهِ وَ عَلى مِنْهاجِ أَمْرِهِ وَ عَلىَ الطَّرِیْقَةِ الصّالِحَةِ مِنْ عِبادَتِهِ، ثُمَّ لاتَمْرِقُوا مِنْها، وَ لاتَبْتَدِعُوا فِیْها، وَ لاتُخالِفُوا عَنْها: «شما گفتید پروردگار ما «اللّه» است، اکنون بر سر این سخن پایمردى کنید، بر انجام دستورهاى کتاب او، و در راهى که فرمان داده، و در طریق پرستش شایسته او، استقامت به خرج دهید، از دایره فرمانش خارج نشوید، در آئین او بدعت مگذارید و هرگز با آن مخالفت نکنید.)(«نهج البلاغه»، خطبه 176)
خداوند متعال به همه کسانی که دو عامل ایمان و استقامت را در زندگی خود جاری و ساری کنند بشارت های زیبایی داده است
2) هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست
(فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد) این افراد با تکیه بر دو عامل ایمان و پایداری نه از گذشته خود ترسی دارند و با بشارت هایی که در مورد آینده به آنها داده می شود دلهره ای از آینده نیز در زندگی آنها وجود نخواهد داشت و می توان گفت که آرامش سراسر زندگی آنها را فرا گرفته است، آرامشی که امروزه گم شده اصلی بشر است .
3) زندگی آنها پربرکت می شود
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً و اگر [مردم ] در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان نوشانیم.(الجن: 16)
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره کرده است که ایمان و تقوا نه تنها موجب نزول برکات معنوی در زندگی افراد می شود بلکه منبعی مهم برای توسعه و آبادانی زمین و ازدیاد نعمت ها و رزق و روزی افراد است که در این آیه شریفه نیز خداوند متعال بار دیگر به این حقیقت اشاره می کند که ایمان و پایداری در آن می تواند سبب نزول باران بر زمین و در نتیجه افزایش نعمت ها شود .
امام باقر علیه السلام پیرامون این آیه شریفه مى فرماید:
مراد از (استقاموا على الطریقة) استقامت در مسیر اهل بیت است.(مجمع البیان ذیل آیه شریفه) همچنین از امام صادق علیه السلام روایتی پیرامون این آیه شریفه نقل شده است که حضرت منظور از آب گوارا در آیه را علم کثیر معنا می کنند و می فرمایند:
(اگر مردم بر ولایت ما استقامت داشته باشند از علم کثیر کامیاب مى شوند)(تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه)
به امید اینکه بتوانیم با ایمان و پایداری و استقامت در دین طعم واقعی ایمان را درک کنیم و از آن در تمام زندگی لذت ببریم.
ایمان پایدار:
گاهی اوقات دیده می شود وقتی پرده ای را با چسب به دیوار می چسبانیم ، بعد از گرم شدن هوا چسب ها شل می شود و پایین می افتد .
ایمان نیز به همین شکل است ،اگر ایمان سست وبرپای لغزنده ای بر پا شده باشد ، باعث می شود انسانی هم نماز بخواند و هم حسین (ع) را بکشد .
ایمان بر اساس تفکر و تعقل
بعضی از ایمانها مثبت و بعضی منفی است ،
ایمان مثبت ایمانی است که بر اساس فکرو تعقّل بر پا شده باشد .
قرآن می فرماید: « یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا ؛ فکر می کنند در آفرینش آسمانها و زمین، بعد از فکر می گویند: خدایا اینها را باطل نیافریدی ، هدف داشته ای . »1
اما ایمان منفی و آبکی ، ایمانی است که با یک چلو کباب ، با یک هدیه ، با یک سوت ، با یک کف این طرف و آن طرف می رود .
کسانی که درکربلا جمع شدند و امام حسین را کشتند ، ایمانشان ایمانِ سستی بود، وگرنه کسی بخاطر اینکه فرماندار شهر رِی شود ،کشتن سرور عالم را قبول نخواهد کرد .
اگر کسی ایمان و دین حقیقی داشته باشد، با یک متلک حجابش را برنمی دارد؟
می گوییم : خانم شما چرا ؟ شما که حجابتان خوب بود ؟!
می گوید : بله حجابم خوب بود اما به یک عروسی دعوت شدم و رفتم، در آنجا به من خندیدند ، متلک گفتند ، من هم خجالت کسیدم و شُل شدم و حجاب را کنار گذاشتم .
می گوییم : عروس خانم ، آقای داماد چرا نماز نمی خوانید ؟ می گویند : امشب عروسی مان است . کلی هزینه کرده ام ، اگر بخواهیم نماز بخوانیم آرایش سر و صورتمان ، لباسمان بهم می خورد ،. امشب را بی خیال شو !
ایمان وقتی شُل شد با یک متلک ، با یک پول ، با یک زور، با یک تهدید از بین می رود .
سلام و صلوات خدا بر بلال، روی سنگهای داغ مکه او را خواباندند و سنگ ها را روی بدنش گذاشتند وگفتند : بگو صنم، صنم، صنم، بت، بت، بت، فرمود : احد، احد، احد، « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ؛ خدا یکتاست.»
عده ای خدمت پیامبر (ص) رسیدند و گفتند ما مؤمن هستیم، حضرت فرمود : نه ، شما هنوز ایمان در دلتان نرفته است .
قرآن می فرماید: « یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا ؛ فکر می کنند در آفرینش آسمانها و زمین، بعد از فکر می گویند: خدایا اینها را باطل نیافریدی ، هدف داشته ای»
انواع ورودی ها در قرآن
در قرآن دونوع دخل مطرح شده است ؛
یکی اینکه ؛ مردم داخل در دین می شوند ، این آسان است ، « یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ مردم گروه گروه می آیند در دین داخل می شوند »3
در این حالت تنها مردم وارد دین شده اند اما دین در دلهای این ها نفوذی نکرده است .
مثل اینکه انسان وارد استخر می شود اما قطره ای از آب داخل بدن او نمی رود یا وقتی که وارد حسینیه می شویم، اما باید ببینیم فکر حسین هم وارد فکرِ ما شده است ؟ از اخلاص حسین، از ایثارش در ما نفوذی کرده است یا خیر ؟!
و دیگری : « وَلَمَّا یدْخُلْ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ »4
هرگاه ایمان بر اساس فکر باشد ، ایمان درستی رشد خواهد کرد .
همسر فرعون، الگوی ایمان پایدار
قرآن میفرماید : همه مردم از این خانم یاد بگیرند ، « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ » 5 همسر فرعون کاخ دید، پول دید، زور دید، اما هیچ یک از این کاخ و طلا در روحش نفوذ نکرد.
ایمان موسمی و مقطعی ، نمونه ی ایمان منفی
قرآن می فرماید: ایمان بعضی از مردم مقطعی و موسمی است ، « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکُونَ » 6 وقتی گیر می کنند ، ” یا الله ” می گویند امابعد از نجات ، همه چیز را فراموش می کنند. هر وقت گرفتار می شوند ، مؤمن هستند ، اما بعد از رها شدن از گرفتاری خدا را نیز فراموش می کنند .
ایمان همراه با عمل ، ایمانی حقیقی است
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست ، چرا که آیات متعددی وجود دارد که عمل را لازمه ایمان معرفی کرده و آن را ثمره و نتیجه آن می داند ، به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط می یابد .7 این طور نیست که بگوییم ایمان دارم اما ربا و رشوه هم می گیرم !
قرآن میفرماید : همه مردم از این خانم یاد بگیرند ، « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ » همسر فرعون کاخ دید، پول دید، زور دید، اما هیچ یک از این کاخ و طلا در روحش نفوذ نکرد
ایمان تقلیدی ، نمونه ی ایمان منفی
بعضی افراد ایمانشان تقلیدی است ، مبنا ندارد . می گوید چون پدر و مادرم این گونه عمل کرده اند ، من هم این گونه عمل می کنم .
این ایمانها سطحی است، ایمان سطحی باعث می شود که موجی بیاید و همراه خود عمربن سعدی را به همراه بیاورد .
واقعه کربلا، نمونه ایمانهای سطحی و ناپایدار
چطور شد کربلا پیش آمد ؟ دینشان آبکی بود. دین آبکی با یک باد می آید ، با یک باد هم می رود ؛ امام علی (ع) فرمود : ” یمیلون کل مع ریح ؛ با هر وزشی دنبال همان وزش می روند.”8
می گویند : ” خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو.”
چطور امت خداپرست بنی اسرائیل ، گوساله پرست میشود؟ قرآن دلیل این را، عدم دارا بودن ایمان واقعی می داند.
تمام ساحران بنی اسرائیل جمع شدند ، آمدند و به فرعون گفتند: اگر ما آبروی موسی را بریزیم ، پول و امتیاز داریم؟ گفت : بله. شما آبرویش را بریزید ، هر چه بخواهید ، به شما میدهم . ساحران ، سحرهایشان را اجرا کردند ، حضرت موسی که عصا را انداخت و به قدرت غیبی اژدها شد ، ساحران سری تکان دادند و فهمیدند در کار حضرت موسی، حساب کار خدایی است ، سحر و جادو نیست . پس به حضرت موسی ایمان آوردند . فرعون دید : عجب ! اینها را آورده است تا آبروی موسی را ببرند ، ولی اینها خودشان به حضرت موسی ایمان آوردهاند . گفت : شما را تکه تکه می کنم. آن وقت اینها ایمان واقعی پیدا کردند و گفتند: « فاقض ؛ قضاوت کن » هر کاری می خواهی بکن ،تو هر کاری بکنی ، در همین دنیا است ، به درستی که تو فقط در همین دنیا می توانی حکم کنی وبیش از این نیست که جان ما را در این دنیا بگیری.
ساحر به فرعون میگوید: من آبروی موسی را می ریزم ، اگر سکهای به من بدهی ! یعنی منتظر یک سکه است. بعد کارش به جایی میرسد که میگوید: سکه هایت ، کاخ و دربارت ، زور و شکنجه و حبست ، اصلاً تمام هستی، تمام قدرت و امکانات برای من پشیزی ارزش ندارد .
این نمونه ای از تبدیل ایمان منفی به ایمان مثبت است ؛ چرا که گاهی کارهای ما در ابتدا منفی است اما می توانیم با عملی آن را تبدیل به خوبی کنیم و بالعکس ، کاری را در ابتدا خوب انجام می دهیم اما باعملی آن را خراب می کنیم .
ایمان واقعی را تمام دنیا هم نمیتواند خللی در ایمان واقعی ایجاد کند اما ایمان سطحی با کوچک ترین حادثه از بین میرودو ناود می شود .
یکی از آرزوهای هر مسلمانی این است که طعم واقعی عبادت و ایمان به خدای متعال را با تمام وجود درک کند و بتواند برای همیشه این طعم شیرین را در زندگی خود به همراه داشته باشد، اما مشکلی که در طول تاریخ انسان های زیادی با آن دست و پنجه نرم کرده اند این است که مبتلا به پدیده خطرناکی به نام ایمان های موسمی شده اند که این مسئله مانع از درک طعم واقعی ایمان و عبادت خداوند متعال در زندگی آنها شده است .
در منطق قرآن کریم انسان هایی که تنها در برهه ای از زندگی خود برای مثال در مواقع برخورد با مشکلات به سمت و سوی خداوند می آیند و بعد از آن دیگر اثری از یاد و نام خداوند در زندگی آنان یافت نمی شود، نمی توانند طعم واقعی و شیرین ایمان به خدای متعال را درک کنند به همین جهت خداوند متعال در بیست و ششمین جزء از قرآن مجید به عاملی مهم اشاره می کند که در کنار ایمان و تقوا می تواند انسان را به اوج خوبی ها و خوشبختی ها برساند و در نتیجه انسان با تمام وجود طعم واقعی ایمان به خداوند متعال را درک کند :
(إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ : محقّقاً کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى کردند، بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.)( الأحقاف : 13)
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره کرده است که ایمان و تقوا نه تنها موجب نزول برکات معنوی در زندگی افراد می شود بلکه منبعی مهم برای توسعه و آبادانی زمین و ازدیاد نعمت ها و رزق و روزی افراد است که در این آیه شریفه نیز خداوند متعال بار دیگر به این حقیقت اشاره می کند که ایمان و پایداری در آن می تواند سبب نزول باران بر زمین و درنتیجه افزایش نعمت ها شود
آری افراد زیادی هستند که دم از ایمان و اعتقاد می زنند، ولی چون استقامت و پایداری ندارند وقتی در آزمایش های مختلف قرار می گیرند، با ایمان خداحافظی می کنند چنانچه خداوند متعال در داستان بلعم باعورا وی را شخصی معرفی می کند که توان پرواز تا عرش الهی را داشته است ،اما به علت عواملی از جمله عدم پایداری و استقامت در دین به مرحله ای می رسد که خداوند متعال در مورد او این گونه می فرماید:
(وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ……. : و اگر مى خواستیم، قدر او را به وسیله آن [آیات ] بالا مى بردیم، امّا او به زمین [=دنیا] گرائید و از هواى نَفْس خود پیروى کرد. از این رو داستانش چون داستان سگ است [که ] اگر بر آن حمله ور شوى زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنى [باز هم ] زبان از کام برآوَرَد…..)( الأعراف : 176)
به همین جهت حضرت یوسف علیه السلام وقتی که بعد از سال ها سختی و تحمل رنج ها و مشکلات به ریاست مصر دست پیدا می کند به ایمان خود مغرور نمی شود و از خداوند متعال درخواست می کند که علاوه بر نعمت هایی که در اختیار دارد آینده درخشانی نیز برای او رقم بزند:
(رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ: پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى. اى پدیدآورنده آسمانها و زمین، تنها تو در دنیا و آخرت مولاى منى؛ مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.)(یوسف: 101)
خداوند متعال به همه کسانی که دو عامل ایمان و استقامت را در زندگی خود جاری و ساری کنند بشارت های زیبایی داده است که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره می شود :
1) نزول فرشتگان بر مومنان
(إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَة: در حقیقت، کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مى آیند.)(فصلت:30)
اثر مهم این بشارت ها که مومنین آنها را با گوش جان خود می شنوند در سختی ها و مشکلات زندگی آشکار می شود که سبب می شود در جان خود احساس آرامش کنند و بتوانند به راحتی بر مشکلات پیروز شوند .
امیر مۆمنان علی علیه السلام در توضیح این آیه شریفه می فرمایند:
(وَ قَدْ قُلْتُمْ «رَبَّنَا اللّهُ» فَاسْتَقِیْمُوا عَلى کِتابِهِ وَ عَلى مِنْهاجِ أَمْرِهِ وَ عَلىَ الطَّرِیْقَةِ الصّالِحَةِ مِنْ عِبادَتِهِ، ثُمَّ لاتَمْرِقُوا مِنْها، وَ لاتَبْتَدِعُوا فِیْها، وَ لاتُخالِفُوا عَنْها: «شما گفتید پروردگار ما «اللّه» است، اکنون بر سر این سخن پایمردى کنید، بر انجام دستورهاى کتاب او، و در راهى که فرمان داده، و در طریق پرستش شایسته او، استقامت به خرج دهید، از دایره فرمانش خارج نشوید، در آئین او بدعت مگذارید و هرگز با آن مخالفت نکنید.)(«نهج البلاغه»، خطبه 176)
خداوند متعال به همه کسانی که دو عامل ایمان و استقامت را در زندگی خود جاری و ساری کنند بشارت های زیبایی داده است
2) هیچ ترس و اندوهی بر آنها نیست
(فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ: بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد) این افراد با تکیه بر دو عامل ایمان و پایداری نه از گذشته خود ترسی دارند و با بشارت هایی که در مورد آینده به آنها داده می شود دلهره ای از آینده نیز در زندگی آنها وجود نخواهد داشت و می توان گفت که آرامش سراسر زندگی آنها را فرا گرفته است، آرامشی که امروزه گم شده اصلی بشر است .
3) زندگی آنها پربرکت می شود
وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً و اگر [مردم ] در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان نوشانیم.(الجن: 16)
قرآن کریم بارها به این حقیقت اشاره کرده است که ایمان و تقوا نه تنها موجب نزول برکات معنوی در زندگی افراد می شود بلکه منبعی مهم برای توسعه و آبادانی زمین و ازدیاد نعمت ها و رزق و روزی افراد است که در این آیه شریفه نیز خداوند متعال بار دیگر به این حقیقت اشاره می کند که ایمان و پایداری در آن می تواند سبب نزول باران بر زمین و در نتیجه افزایش نعمت ها شود .
امام باقر علیه السلام پیرامون این آیه شریفه مى فرماید:
مراد از (استقاموا على الطریقة) استقامت در مسیر اهل بیت است.(مجمع البیان ذیل آیه شریفه) همچنین از امام صادق علیه السلام روایتی پیرامون این آیه شریفه نقل شده است که حضرت منظور از آب گوارا در آیه را علم کثیر معنا می کنند و می فرمایند:
(اگر مردم بر ولایت ما استقامت داشته باشند از علم کثیر کامیاب مى شوند)(تفسیر مجمع البیان ذیل آیه شریفه)
به امید اینکه بتوانیم با ایمان و پایداری و استقامت در دین طعم واقعی ایمان را درک کنیم و از آن در تمام زندگی لذت ببریم.
ایمان پایدار:
گاهی اوقات دیده می شود وقتی پرده ای را با چسب به دیوار می چسبانیم ، بعد از گرم شدن هوا چسب ها شل می شود و پایین می افتد .
ایمان نیز به همین شکل است ،اگر ایمان سست وبرپای لغزنده ای بر پا شده باشد ، باعث می شود انسانی هم نماز بخواند و هم حسین (ع) را بکشد .
ایمان بر اساس تفکر و تعقل
بعضی از ایمانها مثبت و بعضی منفی است ،
ایمان مثبت ایمانی است که بر اساس فکرو تعقّل بر پا شده باشد .
قرآن می فرماید: « یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا ؛ فکر می کنند در آفرینش آسمانها و زمین، بعد از فکر می گویند: خدایا اینها را باطل نیافریدی ، هدف داشته ای . »1
اما ایمان منفی و آبکی ، ایمانی است که با یک چلو کباب ، با یک هدیه ، با یک سوت ، با یک کف این طرف و آن طرف می رود .
کسانی که درکربلا جمع شدند و امام حسین را کشتند ، ایمانشان ایمانِ سستی بود، وگرنه کسی بخاطر اینکه فرماندار شهر رِی شود ،کشتن سرور عالم را قبول نخواهد کرد .
اگر کسی ایمان و دین حقیقی داشته باشد، با یک متلک حجابش را برنمی دارد؟
می گوییم : خانم شما چرا ؟ شما که حجابتان خوب بود ؟!
می گوید : بله حجابم خوب بود اما به یک عروسی دعوت شدم و رفتم، در آنجا به من خندیدند ، متلک گفتند ، من هم خجالت کسیدم و شُل شدم و حجاب را کنار گذاشتم .
می گوییم : عروس خانم ، آقای داماد چرا نماز نمی خوانید ؟ می گویند : امشب عروسی مان است . کلی هزینه کرده ام ، اگر بخواهیم نماز بخوانیم آرایش سر و صورتمان ، لباسمان بهم می خورد ،. امشب را بی خیال شو !
ایمان وقتی شُل شد با یک متلک ، با یک پول ، با یک زور، با یک تهدید از بین می رود .
سلام و صلوات خدا بر بلال، روی سنگهای داغ مکه او را خواباندند و سنگ ها را روی بدنش گذاشتند وگفتند : بگو صنم، صنم، صنم، بت، بت، بت، فرمود : احد، احد، احد، « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ؛ خدا یکتاست.»
عده ای خدمت پیامبر (ص) رسیدند و گفتند ما مؤمن هستیم، حضرت فرمود : نه ، شما هنوز ایمان در دلتان نرفته است .
قرآن می فرماید: « یتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا ؛ فکر می کنند در آفرینش آسمانها و زمین، بعد از فکر می گویند: خدایا اینها را باطل نیافریدی ، هدف داشته ای»
انواع ورودی ها در قرآن
در قرآن دونوع دخل مطرح شده است ؛
یکی اینکه ؛ مردم داخل در دین می شوند ، این آسان است ، « یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ؛ مردم گروه گروه می آیند در دین داخل می شوند »3
در این حالت تنها مردم وارد دین شده اند اما دین در دلهای این ها نفوذی نکرده است .
مثل اینکه انسان وارد استخر می شود اما قطره ای از آب داخل بدن او نمی رود یا وقتی که وارد حسینیه می شویم، اما باید ببینیم فکر حسین هم وارد فکرِ ما شده است ؟ از اخلاص حسین، از ایثارش در ما نفوذی کرده است یا خیر ؟!
و دیگری : « وَلَمَّا یدْخُلْ الْإِیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ »4
هرگاه ایمان بر اساس فکر باشد ، ایمان درستی رشد خواهد کرد .
همسر فرعون، الگوی ایمان پایدار
قرآن میفرماید : همه مردم از این خانم یاد بگیرند ، « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ » 5 همسر فرعون کاخ دید، پول دید، زور دید، اما هیچ یک از این کاخ و طلا در روحش نفوذ نکرد.
ایمان موسمی و مقطعی ، نمونه ی ایمان منفی
قرآن می فرماید: ایمان بعضی از مردم مقطعی و موسمی است ، « فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یشْرِکُونَ » 6 وقتی گیر می کنند ، ” یا الله ” می گویند امابعد از نجات ، همه چیز را فراموش می کنند. هر وقت گرفتار می شوند ، مؤمن هستند ، اما بعد از رها شدن از گرفتاری خدا را نیز فراموش می کنند .
ایمان همراه با عمل ، ایمانی حقیقی است
از نظرگاه قرآن، عمل جزء ایمان نیست ، چرا که آیات متعددی وجود دارد که عمل را لازمه ایمان معرفی کرده و آن را ثمره و نتیجه آن می داند ، به صورتی که از دیدگاه قرآن عمل صالح تنها در کنار ایمان، پایداری و دوام دارد و ایمان نیز تنها با وجود عمل صالح است که طراوت و نشاط می یابد .7 این طور نیست که بگوییم ایمان دارم اما ربا و رشوه هم می گیرم !
قرآن میفرماید : همه مردم از این خانم یاد بگیرند ، « ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ » همسر فرعون کاخ دید، پول دید، زور دید، اما هیچ یک از این کاخ و طلا در روحش نفوذ نکرد
ایمان تقلیدی ، نمونه ی ایمان منفی
بعضی افراد ایمانشان تقلیدی است ، مبنا ندارد . می گوید چون پدر و مادرم این گونه عمل کرده اند ، من هم این گونه عمل می کنم .
این ایمانها سطحی است، ایمان سطحی باعث می شود که موجی بیاید و همراه خود عمربن سعدی را به همراه بیاورد .
واقعه کربلا، نمونه ایمانهای سطحی و ناپایدار
چطور شد کربلا پیش آمد ؟ دینشان آبکی بود. دین آبکی با یک باد می آید ، با یک باد هم می رود ؛ امام علی (ع) فرمود : ” یمیلون کل مع ریح ؛ با هر وزشی دنبال همان وزش می روند.”8
می گویند : ” خواهی نشوی رسوا ، همرنگ جماعت شو.”
چطور امت خداپرست بنی اسرائیل ، گوساله پرست میشود؟ قرآن دلیل این را، عدم دارا بودن ایمان واقعی می داند.
تمام ساحران بنی اسرائیل جمع شدند ، آمدند و به فرعون گفتند: اگر ما آبروی موسی را بریزیم ، پول و امتیاز داریم؟ گفت : بله. شما آبرویش را بریزید ، هر چه بخواهید ، به شما میدهم . ساحران ، سحرهایشان را اجرا کردند ، حضرت موسی که عصا را انداخت و به قدرت غیبی اژدها شد ، ساحران سری تکان دادند و فهمیدند در کار حضرت موسی، حساب کار خدایی است ، سحر و جادو نیست . پس به حضرت موسی ایمان آوردند . فرعون دید : عجب ! اینها را آورده است تا آبروی موسی را ببرند ، ولی اینها خودشان به حضرت موسی ایمان آوردهاند . گفت : شما را تکه تکه می کنم. آن وقت اینها ایمان واقعی پیدا کردند و گفتند: « فاقض ؛ قضاوت کن » هر کاری می خواهی بکن ،تو هر کاری بکنی ، در همین دنیا است ، به درستی که تو فقط در همین دنیا می توانی حکم کنی وبیش از این نیست که جان ما را در این دنیا بگیری.
ساحر به فرعون میگوید: من آبروی موسی را می ریزم ، اگر سکهای به من بدهی ! یعنی منتظر یک سکه است. بعد کارش به جایی میرسد که میگوید: سکه هایت ، کاخ و دربارت ، زور و شکنجه و حبست ، اصلاً تمام هستی، تمام قدرت و امکانات برای من پشیزی ارزش ندارد .
این نمونه ای از تبدیل ایمان منفی به ایمان مثبت است ؛ چرا که گاهی کارهای ما در ابتدا منفی است اما می توانیم با عملی آن را تبدیل به خوبی کنیم و بالعکس ، کاری را در ابتدا خوب انجام می دهیم اما باعملی آن را خراب می کنیم .
ایمان واقعی را تمام دنیا هم نمیتواند خللی در ایمان واقعی ایجاد کند اما ایمان سطحی با کوچک ترین حادثه از بین میرودو ناود می شود .