نهایت چیزی که کثرت گرایان میتوانند از این تمثیل مولانا و سایر داستانهای مشابه مثنوی استفاده کنند، تأیید کثرت طولی ادیان و ذو مراتب بودن معرفت است، اما این مسئله غیر از مدعای کثرت گرایان دینی مبنی بر کثرت عرضی ادیان یا مدعای برخی مبنی بر عصری بودن معرفت دینی است. این داستان در منابع مختلف و به روایتهای دیگری نیز غیر از روایت مولانا نقل شده است و ممکن است کسانی که قائل به پلورالیزم دینی هستند، در تأئید مشرب فکریشان به روایتی از داستان «فیل در تاریکخانه» استناد کنند که با پلورالیزم دینی جور در میآید، اما مسئله این جا است که روایت مولانا از این داستان در «مثنوی معنوی»، بر اساس مشرب وحدت وجود و کاملا در تقابل با مشرب کثرت گرایی است. لذا اگر کسی به این داستان در مثنوی برای اثبات مشرب پلورالیستی خود یا اثبات عصری بودن و ناکامل بودن معرفت دینی استناد میکند، از این دو حال خارج نیست: یا نسبت به مشرب وحدت وجودی مولانا – به عنوان مؤلف مثنوی- جاهل است یا این که میداند و مغلطه میکند. از سوی دیگر صرف نظر از روایت خاص مولانا حتی با فرض مبنا قرار دادن روایتهای پلورالیستها از داستان «فیل در تاریکخانه»، باز هم استناد به این داستان برای اثبات پلورالیزم دینی به اعتراف خود پلورالیستها کامل نیست و با محدودیتهایی همراه است.