خانه » همه » مذهبی » با توجه به این که من تقریبا در بیشتر مجالس عزاداری های اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می کنم و مطالبی که از روحانی ها شنیده ام با مطالبی که از مطالعه کتاب «حماسه حسینی» شهید مطهری مقایسه می کنم کلا متفاوت و تناقض دارد و تقریبا سر دو راهی گیر کرده ام و نمی دانم چه کار کنم و هر چه می گذرد اعتقادهای من سست تر می شود خواهشمندم مرا راهنمایی کنید.

با توجه به این که من تقریبا در بیشتر مجالس عزاداری های اباعبدالله الحسین (ع) شرکت می کنم و مطالبی که از روحانی ها شنیده ام با مطالبی که از مطالعه کتاب «حماسه حسینی» شهید مطهری مقایسه می کنم کلا متفاوت و تناقض دارد و تقریبا سر دو راهی گیر کرده ام و نمی دانم چه کار کنم و هر چه می گذرد اعتقادهای من سست تر می شود خواهشمندم مرا راهنمایی کنید.

براى حل این مشکل به این چند نکته توجه کنید :
. 1 مطالب تاریخى مربوط به امام حسین ( ع ) دو قسم است :
یک قسم ، یقینى است و تردیدى در آن نیست مانند شهادت امام حسین ( ع ) در کربلا ، اسارت خانواده آن حضرت ( ع ) و شهداى کربلا ، بردن آنان به کوفه ، بردن آنان به شام ، بردن آنان به مدینه ، حمله نیروهاى عمر بن سعد به آن حضرت ( ع ) در کربلا و کشتن آنان در کربلا ، ظلم ها و مصیبت هایى که بر خاندان پیامبر ( ص ) وارد کردند و مانند اینها . در این گونه مطالب که بر اساس روایات و مآخذ تاریخى ، یقینى است ، اختلافى در بین نویسندگان و محققان و گویندگان نیست و جاى اختلاف هم نیست .
قسم دوم از مطالب مربوط به امام حسین ( ع ) و خاندان او مطالبى است که مورد اختلاف است و یا مى تواند مورد اختلاف باشد . به عنوان مثال ، اگر از ما بپرسند که سر « حبیب ابن مظاهر » را چگونه بریدند و یا بدن على اکبر ( ع ) را چند قطعه کردند در جواب این سؤال اگر مطلبى در تاریخ آمده باشد آن را ذکر مى کنیم و مى گوییم : « چنین نوشته اند ولى یقینى نیست و ممکن است که آن گونه نباشد » . جزئیات حادثه کربلا از این قبیل است و نمى توان به طور قطع و یقین حکم کرد .
آنچه در حادثه کربلا مهم است این است که حسین بن على ( ع ) زیر بار ذلت و خوارى نرفت ، با حکومت یزید موافقت نکرد و براى خدا خود و خاندان خود را فداى زنده ماندن دین اسلام کرد و ما هم که پیرو او هستیم ، باید مانند او باشیم و علاوه بر این که خودمان یک مسلمان کامل باشیم در صورت ضرورت خود را فداى دین خدا بکنیم و به این وسیله دین خدا را زنده نگه داریم .
. 2 در این شکى نیست که امویان تلاش مى کردند که آثار جنایات خود در کربلا را از بین ببرند تا مسلمانان نفهمند که در کربلا چه گذشت و عباسیان هم که به جاى امویان نشستند ، مانند امویان و گاهى بدتر از آنان رفتار کردند . خلفاى عباسى مانند امویان براى از بین بردن حادثه کربلا بسیار تلاش کردند و حتى در زمان همین عباسیان ، قبر امام حسین ( ع ) و شهداى کربلا را تخریب کردند و آن منطقه را به صورت مزرعه در آوردند و مانع رفتن مردم به کربلا مى شدند . به این خاطر کسى نمى توانست به صورت آشکار در جهت زنده نگه داشتن حادثه کربلا قدم بردارد . اگر تا کنون جزئیاتى از حادثه کربلا مانده ، این به برکت تلاش برخى از علماء و خواست خدا بوده است وگرنه دشمن همه امکانات را در اختیار داشت و با تمام توان براى فراموش شدن حادثه کربلا فعالیت کرد ولى خداوند خواست که این حادثه در دلها زنده بماند و این خواست خدا با تلاش و فداکارى هاى امامان ( ع ) و علماى اسلامى تحقق یافت . بر این اساس اگر روایتى درباره حادثه کربلا به دست ما برسد نمى توانیم به سادگى از کنار آن بگذریم و نپذیریم و بگوئیم که این روایت ، صحیح نیست بلکه آن روایت را مورد بررسى قرار مى دهیم و پس از بررسى هم در داورى ، احتیاط مى کنیم . به عنوان مثال اگر در تاریخ بخوانیم که : « روز عاشورا خیمه ها را آتش زدند و امام سجاد ( ع ) فرمود : همه به بیابان ها فرار بکنند . یکى از دختران لباسش آتش گرفته بود و فرار مى کرد . یکى از نیروهاى دشمن به دنبال آن دختر رفت . قصد این دشمن خاموش کردن آتش و یا غارت زیور آلات او بود » ، نمى توانیم به آسانى این قصه را رد بکنیم چون این گونه کارها در آن شرایط پیش مى آید . هیچ کس نمى تواند قاطعانه بگوید که چنین نشده است .
به هر صورت درباره جزئیات حادثه کربلا باید احتیاط کرد و به آسانى نمى توان هر گونه حادثه اى را که با عقل ما جور در نمى آید ، رد کرد .
. 3 یکى از عواملى که مى تواند حادثه کربلا را بى خاصیت بکند ، تحریف این حادثه است . در این زمینه باید علماى اسلامى بسیار مراقب باشند و مانع بى خاصیت شدن حادثه کربلا باشند . ممکن است که یک نویسنده پیرو حکومت اموى یا عباسى ، حادثه کربلا را به صورت غیر واقعى بنویسد و براى نسل هاى بعدى به یادگار بگذارد و یا ممکن است دشمنان اسلام حادثه کربلا را به صورت تحریف شده بنویسند و منتشر بکنند چه به صورت داستان و چه به صورت روایت تاریخى . به این دلیل ضرورت دارد که علماى اسلامى ، نویسندگان ، گویندگان و محققان همواره به این موضوع توجه بکنند تا خاصیت حادثه کربلا محفوظ بماند و بى اثر نگردد .
. 4 سخنرانان ، گویندگان و نویسندگان حادثه کربلا دو قسم هستند :
یک قسم ، محقق هستند و خودشان تحقیق مى کنند و نتیجه تحقیق خود را به مخاطبان خود ارائه مى کنند . این محققان همه مثل هم نیستند بلکه گاهى این محقق درباره موضوعى به فلان نتیجه مى رسد و محقق دیگرى درباره همان موضوع تحقیق مى کند و به نتیجه دیگرى مى رسد . چنین نیست که هر محققى که درباره آن موضوع تحقیق کرد ، به نتیجه یکسان برسد بلکه شرایط تحقیق متفاوت است و محققان متفاوت هستند و همه یکسان نیستند که به نتیجه یکسان برسند و مسائل تاریخى هم مسائلى نیستند که همه بتوانند به یک نتیجه برسند . حادثه اى در هزار و چند صد سال پیش اتفاق افتاده و حالا درباره آن بررسى به عمل مى آورى ، این فرق مى کند با تحقیقاتى که در آزمایشگاه شیمى و یا فیزیک انجام مى گیرد . ممکن است که این محقق امکانات زیادى در اختیار داشته و بهتر کار کرده و نتیجه بهترى گرفته باشد و آن محقق امکانات تحقیقى به اندازه لازم نداشته و نتوانسته درست تحقیق بکند . بیشتر اختلاف نظرها در مسائل تاریخى به این موضوع مربوط است و کمتر محققى پیدا مى شود که یک عمر درباره حادثه کربلا و جزئیات آن تحقیق بکند و نتیجه تحقیق خود را به جامعه عرضه بکند . درباره حادثه کربلا ، کمتر کسانى به تحقیق دست زده اند و اگر افرادى هم دست به تحقیق زده اند در موضوعات خاص و در قلمرو محدود به این کار پرداخته اند و تا حال محققان حادثه کربلا ، دست به تحقیق دامنه دار و گسترده نزده اند و براى همین حادثه کربلا به صورت تحقیقى در میان مردم معروف نگشته است در حالى که این حادثه احتیاج به تحقیق دارد چون دشمنان حادثه کربلا همواره در فکر تحریف و نابودى بوده اند .
قسم دوم از سخنرانان و نویسندگان محقق نیستند و آن چه را که محققان نوشته اند براى مردم بازگو مى کنند . این گونه سخنرانان و گویندگان باید آن چه را که مى گویند بر اساس تحقیق محققان باشد نه این که مواد خام تاریخى را خودشان به صورت مستقل بگویند و اگر چنین بکنند ممکن است که لطمه به حادثه کربلا زده باشند و به جاى اصلاح ، افساد کرده باشند . گویندگى و سخنرانى شرایط دارد و اگر آن شرایط مراعات نشود ، گویندگى زیانبار مى گردد و این یکى از عوامل تحریف حادثه کربلا است . بر این اساس باید توجه داشته باشیم که در موضوعات تاریخى نباید چنین تصور بکنیم که یک دیدگاه و یک نظر وجود داشته باشد و غیر از آن هر چه باشد نادرست به حساب بیاید . تحقیق در موضوعات تاریخى با تحقیق در علوم طبیعى و ریاضى فرق مى کند . دو به علاوه دو چهار است ولى موضوعات تاریخى به این صورت یقینى نمى شوند مثلا در کربلا نیروهاى یزیدى ظهرها چگونه نماز مى خواندند و یا چه مى خوردند و یا نیروهاى امام حسین ( ع ) روز عاشورا آیا یک بار حمله کردند و یا دوبار حمله کردند ؟ اینگونه موضوعات تاریخى نمى توانند مانند فرمول هاى ریاضى باشند بلکه در این موضوعات ممکن است دیدگاه هاى گوناگونى اظهار بشود . ما که در صحنه حاضر نبودیم تا تجربه و مشاهده بکنیم و در نتیجه آن موضوع تاریخى رابه صورت یقین بدانیم .
. 5 آنان که پاى سخنرانى ها مى نشینند ، بیشترشان اهل تحقیق نیستند و براى همین اگر این شنونده فردا پاى سخنرانى سخنران دیگرى نشست و از آن سخنران مطلبى شنید که با مطالب سخنران قبلى متفاوت است ، نباید چنین بگوید که اگر حرف آن سخنران درست است پس حرف این سخنران باطل است و اگر حرف این سخنران درست است پس حرف آن سخنران باطل است . هرگز نباید چنین فکر کرد چون سخنرانى هر سخنرانى به تحقیق محققى مربوط است . این سخنران بر اساس نظر فلان محقق مى گوید : « امام حسین ( ع ) در وقت شهادت آب مى خواست و دشمن نداد » . و آن سخنران بر اساس تحقیق محقق دیگرى مى گوید : « امام حسین ( ع ) در وقت شهادت آب نخواست و آب خواستن در آن وقت ذلت است » .
پس نظر این سخنرانان ، نظر مستقل خودشان نیست بلکه هر کدام به تحقیقات یک محققى اعتماد مى کنند . حالا این شنونده اگر خودش اهل تحقیق نیست باید چنین بگوید که ممکن است نظر آن سخنران صحیح باشد و ممکن است نظر این سخنران صحیح باشد و این مسأله ، مسأله اى نیست که یقینى باشد بلکه اختلافى است . حالا شما به هر کدام خواستى اعتقاد داشته باش . خاصیت تحقیق و مسائل تاریخى چنین است و نباید به خاطر روشن نشدن این موضوع خاص ، به کل حادثه کربلا بدبین باشیم . روشن نبودن جزئیات حادثه کربلا ، به این سخنران و یا به آن سخنران مربوط نیست و به این محقق و یا آن محقق ربطى ندارد بلکه عامل اصلى روشن نشدن جزئیات حادثه کربلا ، حکومتهاى اموى و عباسى است ، آنان بودند که تلاش کردند تا حادثه کربلا فراموش بشود و کسى نفهمد و در آنجا امویان چه جنایاتى درباره خاندان پیامبر ( ص ) کردند .
از آنچه گذشت جواب سؤال شما روشن مى گردد و براى توضیح بیشتر مى گوییم : شهید آیه الله مطهرى همانند دیگر علماى شیعه ، درباره حادثه کربلا سخنرانى و روشنگرى کرده اند . یکى از نگرانى هاى ایشان این بود که حادثه کربلا به دست عواملى ، تحریف مى گردد و سخنرانى هایى که به صورت کتاب « حماسه حسینى » در آمده ، بیشتر در موضوع تحریف حادثه کربلاست . آیه الله مطهرى در آن سخنرانى ها به برخى از تحریفات اشاره کرده اند و آن سخنرانى ها پس از شهادت ایشان به چاپ رسیده است و اگر خود ایشان مى خواستند آنها را به چاپ برسانند به طور قطع تجدید نظر مى کردند و کتاب را به صورت کامل تر به چاپ مى رساندند و براى همین در حال حاضر ما نمى توانیم بگوئیم که آن چه در این کتاب آمده ، اولین و آخرین حرف ایشان است بلکه اگر زنده بودند تحقیقات بیشترى مى کردند و کتاب به صورت کتاب کاملى در مى آمد . حالا اگر شما به کتاب « حماسه حسینى » مراجعه بکنید و ببینید که ایشان درباره فلان موضوع نظرى داده اند و بعد کتاب دیگرى از نویسنده دیگرى بخوانید و ببینید که آن چه در این کتاب است با آن چه در « حماسه حسینى » است متضاد است ، در این صورت شما باید چنین بیندیشید که شهید مطهرى محقق است و نویسنده این کتاب هم محقق است . هر دو ، محقق هستند و اگر شما به تحقیقات شهید مطهرى اعتماد دارید آن را مى پذیرید و اگر به تحقیقات این کتاب اعتماد دارید این را مى پذیرید و اگر از هیچ کدام سر در نمى آورید ، چنین مى گوئید : « ممکن است تحقیق او درست باشد و ممکن است تحقیق این درست باشد . نتیجه این اندیشه این خواهد شد که شما در مورد این موضوع چیزى نخواهید دانست . این ندانستن ضررى به اصل حادثه کربلا و فداکارى هاى امام حسین ( ع ) و اصحابش نمى زند .
مجهولات انسان زیاد است و این هم یکى از آنها . به این نکته باید همواره توجه داشته باشید که در مسائل تاریخى نمى توان گفت که اگر حرف این محقق درست است پس حرف آن یکى باطل است و یا اگر حرف آن محقق درست است پس حرف این یکى باطل است ، بلکه موضوعات این مسائل تاریخى در اختیار ما نیست و ما نمى توانیم درباره جزئیات مسائل تاریخى ، داورى قاطعانه کنیم . در اصل حادثه کربلا هیچگونه اختلافى نیست و اختلاف در جزئیات این حادثه ، نباید باعث شود که بر سر دو راهى قرار بگیرید و گیر بکنید . گیر کردن مربوط به مسائل مهم است وگرنه در مسائل جزئى که گیر کردن در کار نیست . مثلا در کتاب « منتهى الآمال » آمده است که یکى از همسران امام حسین ( ع ) که در میان کاروان اسیران بود ، در حلب در کوه جوشن بچه اش سقط شده است و هم اکنون آن نقطه به نام مشهد السقط معروف است . حالا ممکن است بپرسید آیا این داستان صحت دارد یا نه ؟ نام آن زن چه بود ؟ و چرا سقط کرد ؟ در جواب شما گفته مى شود : « نمى دانیم این داستان صحت دارد یا نه و نمى دانیم اسم او چه بود و نمى دانیم چرا سقط کرد » . آیا اگر این جواب ها را ندانیم گیر مى کنیم ؟ !
این ها جزئیات حادثه اسارت است . اصل اسارت روشن است و تردیدى در آن نیست ولى جزئیات آن گاهى روشن نیست و ندانستن این جزئیات انسان را بر سر دو راهى قرار نمى دهد و انسان با ندانستن این ها گیر نمى افتد . پس اختلاف نظر شهید مطهرى با علماى دیگر در برخى از جزئیات حادثه کربلا امر شگفت آورى نیست همان طورى که این همه مراجع تقلید در برخى احکام شرعى با هم اختلاف نظر دارند .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد