طلسمات

خانه » همه » مذهبی » با توجّه به اينكه حضور انسان‌ها در زمان ظهور امام ـ عليه السّلام ـ قطعاً موقعيتي معنوي و ويژه مي‌باشد، آيا عدم بهره‌مندي از حضور عيني و ملموس حجّت خدا در دورة كنوني براي ما انسان‌ها خدشه‌اي در عدل وارد نمي‌سازد و آيا در قبال اين كمبود ترجيحي براي اين نسل از انسان‌ها در نظر گرفته شده است؟

با توجّه به اينكه حضور انسان‌ها در زمان ظهور امام ـ عليه السّلام ـ قطعاً موقعيتي معنوي و ويژه مي‌باشد، آيا عدم بهره‌مندي از حضور عيني و ملموس حجّت خدا در دورة كنوني براي ما انسان‌ها خدشه‌اي در عدل وارد نمي‌سازد و آيا در قبال اين كمبود ترجيحي براي اين نسل از انسان‌ها در نظر گرفته شده است؟

اولاً: غيبت امام زمان(عج) از ناحيه خداوند نيست تا به عدل او خدشه اي وارد كند بلكه علت غيبت خود مردم هستند كه با رفتار ناپسند خود و عدم آمادگي، خودشان را از ظهور امام معصوم(ع)، محروم ساختته اند چنانكه خواجه نصير الدين طوسي، از علماي شيعه اين طور مي‌گويد:«ليست غيبة المهدي ـ عليه السّلام ـ من الله سبحانه و لا منه ـ عليه السّلام ـ بل من المكلفين و الناس وهي من غلبة الخوف و عدم تمكين الناس من اطاعة الامام، فاذا زال سبب الغيبة وقع الظهور.»[1]يعني علت غيبت امام مهدي ـ عليه السّلام ـ نه از جانب خداوند سبحان است و نه از جانب خود امام زمان ـ عليه السّلام ـ، بلكه علت غيبت، متوجّه مكلفين و مردم است و آن، غالب بودن خوف بر امام و اينكه مردم، از امام اطاعت نكنند، مي‌باشد، پس هنگامي‌كه علت غيبت برطرف شود امام ظهور مي‌كند.
امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: واعلموا ان الارض لاتخلوا من حجة الله و لكن الله سيعمي خلقه منها بظلمهم وجورهم و إسرافهم علي أنفسهم.[2]يعني بدانيد كه زمين از حجّتي از طرف خداوند، خالي نيست ولي خداوند آن حجّت را از خلق خود پوشيده مي‌دارد به سبب ظلم و جور مردم و اسراف ايشان بر خودشان.
تا اينجا روشن شد كه  ظلم و ستم مردم بر يكديگر و عدم تمكين از اطاعت امام، علت غيبت امام مي‌باشد، و خدشه‌اي در عدل خداوند وارد نمي‌كند. ثانياً: غيبت امام(ع) جنبه تأديبي دارد زيرا نعمت‌هاي الهي، در صورتي كه                                       مردم در قبال آنها، شاكر باشند و وظايف خود را انجام دهند، پايدار مي‌ماند ولي در صورتي كه نسبت به آنها ناسپاسي شود، آن نعمت‌ها پايدار نمي‌ماند. خداوند متعال مي‌فرمايد:«ذلك بان الله لم يك مغيّراً نعمةً أنعمها علي قومٍ حتي يغيّروا ما بأنفسهم و أن الله سميع عليم.»[3]«اين (كيفر) بدان سبب است كه خداوند، نعمتي را كه به قومي ارزاني داشت، تغيير نمي‌دهد، مگر آنكه آنان آنچه را در دل دارند تغيير دهند و خدا شنواي داناست.»
امام رضا ـ عليه السّلام ـ فرمودند:« با نعمت‌ها خوش همسايگي كنيد، زيرا كه نعمت‌ها رمنده‌اند و اگر از مردمي برمند، ديگر به سوي آنان بازنمي‌گردند.»[4]خداوند متعال، نعمت ولايت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را به مسلمانان عطا فرموده است، امّا عدة كثيري، در برابر اين نعمت بزرگ، ناسپاسي كردند و قدر آن را ندانستند، اهل بيت را ياري نكردند و اين ناسپاسي، در عمل نكردن به وصيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ خود را نشان مي‌دهد.
حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: خداوند براي شما در حسين بن علي ـ عليهما السّلام ـ فرج قرار داده بود و چون او را ياري نكردند (فرج) به تأخير افتاد. حضرت مجتبي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اگر من ناصر مي‌داشتم، با معاويه صلح نمي‌كردم و همچنين ائمة ديگر هر كدام از نبودن ناصر، شكايت داشتند و كساني كه از تاريخ اگاهي اجمالي دارند، مي‌دانند كه در زمان امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ پراكندگي شيعه و ضعف و انكسارشان بيش از حد بوده و مخصوصاً امام هادي ـ عليه السّلام ـ و امام عسكري ـ عليه السّلام ـ در سامرا، در شدّت تقيه و تحت نظر بودند. پس با نبودن ناصر و حامي و خوف جان، هيچ راهي بهتر از غيبت نيست.[5]اما ترجيحاتي كه براي  نسلي كه ازحضور امام زمان ـ عليه السّلام ـ در غيبت ان حضرت محروم اند:
الف: بازگشت به دنيا در زمان ظهور: امام صادق ـ عليه السّلام ـ  فرمودند: هر كس تا چهل صبح اين دعا (دعاي عهد) را بخواند از ياران قائم خواهد شد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداوند متعال او را زنده مي‌كند تا در خدمتش جهاد نمايد به شمارة هر كلمه از اين دعا، هزار حسنه برايش نوشته مي‌شود و هزار سيئه از وي محو مي‌گردد. [6]ب: قرار گرفتن در درجة امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ در قيامت: آن حضرت فرمود: قائم ما را غيبتي است كه مدّتش طول مي‌كشد، گويي شيعه را مي‌بينم كه در دوران غيبت بسان گوسفندي كه دنبال چراگاه مي‌گردد، دنبال چراگاهند، امّا آن را نمي‌يابند، توجه كنيد كه هر يك از آنان بر دين خود ثابت بماند و دلش بر اثر طول غيبت امامش، قساوت نگيرد، روز قيامت بامن در درجه‌ام خواهد بود.[7]ج: گرامي‌ترين خلائق نزد رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ : امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: خوشا به حال كسي كه قائم اهل بيتم را دريابد، در حالي كه پيش از قيامش به او اقتدا كرده باشد. دوست او را دوست بدارد، و از دشمنش بيزاري جويد، و ولايت امامان هدايت كنندة پيش از او را داشته باشد، آنها رفقاي من و اهل دوستي و مودت من، و گرامي‌ترين افراد امتم بر من مي‌باشند.[8]د: افضل اهل هر زمان بودن: حضرت زين العابدين ـ عليه السّلام ـ به ابي خالد كابلي فرمود: غيبت ولي الله و دوازدهمين از اوصياي رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ طولاني خواهد شد. اي اباخالد! اهل زمان غيبت او، كه قائل به امامت او و منتظر اويند، افضل اهل هر زمان هستند، براي اينكه خداي متعال آنقدر از عقل و معرفت به ايشان عطا فرموده كه غيبت در نزد ايشان به منزلة مجاهده است. خدا در آن زمان ايشان را به منزلة مجاهده كنندة با شمشير در پيش روي پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار داده، ايشان هستند مخلصين حقيقي و شيعة راستين و ايشانند دعوت كنندگان به سوي خدا در پنهان و آشكار.[9]هـ : ثواب كشته شدن در راه خدا: اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ فرمود:« … و منتظر امر ما مانند كسي است كه در خون خود در راه خدا غوطه‌ور شوند.»[10]ي: نزديك‌ترين حال بندگان خدا به سوي خداوند: حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ  فرمود: نزديك‌ترين حال بندگان خدا به سوي خداوند عزّوجلّ و راضي‌ترين حال خداوند از ايشان وقتي است كه حجّت خود را مفقود كند، پس نه ظاهر شود براي ايشان و نه عالم به مكان او باشند و با اين وصف، ايشان مي‌دانند، كه حجّت خدا باطل نمي‌شود…»[11]

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عصر زندگي، محمّد حكيمي، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چ4، 1380.
2. روزگار رهايي، كامل سليمان، ترجمة علي اكبر مهدي‌پور.
3. تاريخ غيبت كبري، سيّد محمد صدر، ترجمه، دكتر سيد حسن افتخارزاده.

پي نوشت ها:
[1] . خرازي، محسن، بداية المعارف الالهية، ج2، ص148.
[2] . ، همان، ج2، ص148.
[3] . انفال/53.
[4] . محمّدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ترجمة حميد رضا شيخي، دارالحديث، چاپ1، 1377، ج13، ح6359.
[5] . منتظر، مهدي، ص 79 ـ 80، با تلخيص.
[6] . موسوي اصفهاني، سيد محمّدتقي، مكيال المكارم، ترجمه سيد مهدي حائري قزويني، چاپ نگين، 1381، ج1، ص 494.
[7] . همان، ص 562.
[8] . همان، ص 564.
[9] . خراساني، جواد، مهدي منتظر، بنياد پژوهش‌هاي علمي و فرهنگي نور الاصفياء، چاپ1، 1379، ص 457.
[10] . همان، ص 457.
[11] . همان، ص 458.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد