در پاسخ به سوال به صورت خلاصه می توان گفت :
1- منبع چنین پیشنهادی تاریخ طبری است و در دیگر منابع وجود ندارد .
2- بارها تکرار شد تاریخ طبری تاریخ مطمئنی برای تاریخ اهل بیت و تاریخ امام حسین ع نیست، تاریخ طبری یک تاریخ عمومی است نه تاریخ تخصصی برای تاریخ اسلام که در آن از هرکسی نقل قول میشود ولو فرد مورد اعتمادی نباشد و این نوع تاریخ قابل اعتماد و روایت نیست.
3- بر فرض صحت گزارش طبری روای روایت عمر سعد است که درعدم وقاقت و عدم عدالت او تردیدی نیست .
4- گفتگوی امام حسین ع و عمر سعد محرمانه بوده و قبلا پاسخ داده شد که امام قصد هدایت عمر سعد را داشته است .
5- پیشنهاد بیعت حسین ع با یزید شایعه ابن زیاد و بنی امیه بوده است .
6- عدم بیعت امام حسین ع با یزید از ابتدای نهضت امام تا گودال قتلگاه بارها توسط امام حسین ع تکرار شده است که « و مثلی لا یبایع مثل یزید » مثل من هرگز با یزید بیعت نمی کند .
توضیح بیشتر :
بر اساس منابع تاریخی در شب عاشورا بین امام و عمر سعد ملاقاتی رخ داد .
با توجه به منابع تاریخی، نمیتوان به طور قطعی در این مورد متن گفت و گوها اظهار نظر کرد.
شروط سهگانه عمر سعد
طبری در تاریخ خود از نامهای گفته که «عمر سعد» پس از دیدار و گفتوگوی شبانه با سیدالشهداع برای «ابن زیاد» نوشت:
حسینع پذیرفته که یکی از این چند کار را انجام دهد؛
۱ – یا بازگردد
۲ -و یا او را به یکی از نقاط مرزی بفرستیم،
۳ – و یا به شام برود و مستقیم با یزید ملاقات کند و با رفاقت! (دست در دست هم) مسئله را بین خودشان حل کنند. تاریخ طبری
در ملاقات امام حسین با عمرسعد، که گویا در شب عاشورا و در وسط دو لشکر، شکل گرفت، مواردی قابل ذکر است:
مقدمه اول: ملاقات امام حسین با عمرسعد، ملاقات خصوصی بود و کسی نیز نمی شنید و از محتوای گفتگو بین عمرسعد و امام حسین، آگاه نبود: فَانکَشَفنا عَنهُما بِحَیثُ لا نَسمَعُ أصواتَهُما ولا کَلامَهُما.
مقدمه دوم: اما با این حال، در زبان و افواه مردم، چنین شایع شد که امام در ملاقات با عمرسعد، درخواست مذاکره با یزید را نیز مطرح کرده است: تَحَدَّثَ النّاسُ فیما بَینَهُما ظَنّا یَظُنّونَهُ أنَّ حُسَینا علیه السلام قالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ: اُخرُج مَعی إلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ.
مقدمه سوم: نقل شده است که امام حسین علیه السلام فرمود: اِختاروا مِنّی خِصالاً ثَلاثا : إمّا أن أرجِعَ إلَی المَکانِ الَّذی أقبَلتُ مِنهُ، وإمّا أن أضَعَ یَدی فی یَدِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ، فَیَری فیما بَینی وبَینَهُ رَأیَهُ، وإمّا أن تُسَیِّرونی إلی أیِّ ثَغرٍ مِن ثُغورِ المُسلِمینَ شِئتُم، فَأَکونَ رَجُلاً مِن أهلِهِ، لی ما لَهُم، وعَلَیَّ ما عَلَیهِم . «یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیرید: یا به همان جایی که از آن جا آمده ام، باز گردم یا دستم را در دست یزید بن معاویه بگذارم و میان من و خود، حکم کند یا مرا به هر یک از مرزهای مسلمانان که می خواهید، بفرستید و من هم مانند یکی از ساکنان همان جا می شوم، با همان وظایف و حقوق».
به گفتۀ منتقدان، نمیتوان به روایت عمر سعد (قاتل امام معصوم علیهالسّلام) اعتماد کرد و او میتواند در بیان نتایج دیدارش با اباعبدالهالحسینع و مفاد نامۀ خود به ابن زیاد، دروغ گفته باشد.
بنابر این از جهت تاریخی، منابعی، از نصایح حضرت به عمر بن سعد سخن به میان آوردهاند. لذا سخن طبری صحیح نمیباشد.
حال، سوالی مطرح می شود، چه کسانی، اقدام به پخش این شایعه بیعت و اصرار برگنجاندن آن داشتند؟ آیا عمرسعد، خود چنین دروغی را منتشر کرده است؟ بعید به نظر می رسد، زیرا عمرسعد در نامه ارسالی خویش به ابن زیاد، به هیچ عنوان چنین پیشنهادی را به قول از امام مطرح نمی کند. پس آیا دستگاه و حاکمیت بنی امیه، نقش اصلی در گسترش این شایعه، ایفا کرد؟ چه شواهدی می توان بر آن، اقامه کرد؟
دقیقا، می توان سرنخ شایعه را در ادامه نقل کتاب تاریخ الطبری، جستجو و شناسایی کرد.
در منابع تاریخی هیچ سخنی از پذیرش بیعت با یزید توسط امام در نامه ارسالی عمرسعد به ابن زیاد، مشاهده نمی شود. بلکه، برعکس، این نماینده حکومت بنی امیه (ابن زیاد) است که در نامه خویش به عمرسعد، دستور میدهد که حتما باید در محتوای ملاقات های عمرسعد با امام حسین، گزینه پذیرش بیعت با یزید، نیز گنجانده شود:
فَلَمّا قُرِئَ الکِتابُ عَلَی ابنِ زِیادٍ قالَ: … وکَتَبَ إلی عُمَرَ بنِ سَعدٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، أمّا بَعدُ، فَقَد بَلَغَنی کِتابُکَ، وفَهِمتُ ما ذَکَرتَ، فَاعرِض عَلَی الحُسَینِ أن یُبایِعَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ هُوَ وجَمیعُ أصحابِهِ، فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ رَأَینا رَأیَنا، وَالسَّلامُ.
هنگامی که نامه را برای ابن زیاد خواندند، گفت : اکنون که چنگال هایمان در او فرو رفته است امید نجات دارد؛ ولی هیچ راه گریزی نیست. آن گاه عبید اللّه بن زیاد، به عمر بن سعد، نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، نامه ات به من رسید و آنچه را گفتی، فهمیدم. به حسین، پیشنهاد بده که خودش و همه یارانش با یزید، بیعت کنند. چون چنین کرد، تصمیم خود را می گیریم. والسّلام»
حتی این موضوع به عنوان یک شایعه در بین مردم و نقل قول در افواه مردم، پخش می گردد تا فراگیر شود: فَتَحَدَّثَ النّاسُ بِذلِکَ، وشاعَ فیهِم مِن غَیرِ أن یَکونوا سَمِعوا مِن ذلِکَ شَیئا ولا عَلِموهُ.
مردم، این نقل قول ها را می گویند و میان آنان، رواج و شایع یافته است، بدون آن که چیزی از محتوای ملاقات بین امام و عمرسعد، را شنیده باشند و یا دانسته باشند.
بنابراین، آنجا که به دروغ و از قول امام، پیشنهاد می شود که حاضرم دستم را در دست یزید بگذارم( و با یزید بیعت کنم دست در دست گذاشتن یعنی بیعت کردن ) . در حالیکه هیچ سخنی از این موضوع، در نامه ارسالی عمرسعد برای ابن زیاد، مشاهده نگردید؛ ردپای حکومت یزید و ابن زیاد، مشاهده میشود و آنچه که این دیدگاه را تقویت می کند، ادعای مذاکره با یزید به عنوان یکی از مفاد ملاقات، در هر دو مورد، (در زبان و افواه مردم و هم در نامه ارسالی ابن زیاد به عمرسعد)، مشترک است و این ظن را تقویت می کند، که منشا شایعه، حاکمیت بنی امیه و شخص ابن زیاد، می باشد که قبل از آغاز جنگ، اقدام به شایعه پراکنی و سخن دروغ نموده اند. زیرا حاکمیت بنی امیه و ابن زیاد، به خوبی می دانند که از یک طرف عمرسعد، از ابتدا قصد جنگ با حسین بن علی را ندارد (فَقالَ لَهُ عُمَرُ: أیُّهَا الأَمیرُ! إن أرَدتَ أن تُعفِیَنی مِن قِتالِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ فَافعَ) و به دلیل حب دنیا و حکومت ری، به اجبار و تهدید به مرگ (ان لم تقاتل القوم، ان یضرب عنقک) به جنگ فرزند پیامبر آمده است و از طرفی، امام حسین نیز به دفعات و متعدد، عدم بیعت با یزید را به عنوان خط قرمز خویش، معرفی کرده است (أنّی لا اُبایِعُ لَهُ أبَدا / مِثلی لا یُبایِعُ لِمِثلِهِ / الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ و …).
علاوه براین در برخی منابع محتوای ملاقات امام و عمر بن سعد بگونهای دیگر نقل شده است که طبری هیچ اشاره به آنها نمیکند.
ابن اعثم محتوای ملاقات را مجموعهای از نصیحتهای امام به عمر بن سعد میداند: «ویحک یا ابن سعد! أما تتّقی اللّه الّذی إلیه معادک أن تقاتلنی؟ و أنا ابن من علمت یا هذا من رسولاللّه صلّى اللّه علیه و سلّم، فاترک هؤلاء، و کن معی، فإنّی أقربک إلى اللّه عزّ و جلّ. قال له عمر بن سعد: أبا عبداللّه! أخاف أن تهدم داری. فقال له الحسین رضىاللّه عنه: أنا أبنیها لک. فقال: أخاف أن تؤخذ ضیعتی. فقال الحسین: أنا أخلف علیک خیرا منها من مالی بالحجاز. قال: فلم یجب عمر إلى شی ء من ذلک، فانصرف عنه الحسین رضىاللّه عنه ، و هو یقول: ما لک؟ ذبحک اللّه من على فراشک سریعا عاجلا، و لا غفر [اللّه] لک یوم حشرک، و نشرک، فو اللّه إنّی لأرجو أن لا یأکل من برّ العراق، إلّا یسیرا.»خلاصه این نقل آن است که امام به عمر بن سعد میفرماید لشکرش را رها کند و به امام بپیوندد. عمر بن سعد پی در پی بهانهجویی میکند و در نهایت امام از وی مایوس گشته و نفرین معروفشان را میفرمایند: «امید دارم که از گندم ری جز اندکی نخوری». همانند همین نقل را خوارزمی ذکر میکند
از طرفی پیشنهاد حضرت به مذاکره با یزید در ملاقات با عمر سعد در هیچ نقل تاریخی نیامده است.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– دانشنامه امام حسین یا با عنوان کامل «دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: فارسی – عربی» (۱۶ جلد) با ترجمه فارسی محمد محمدی ریشهری،پژوهشکده علوم و معارف حدیث
– سخنان حسین بن علی علیه السلام / محمدصادق نجمی نجمى ناشردفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
– نهضت امام حسین(ع) و قیام کربلا، نویسنده: غلامحسین زرگری نژاد، ناشر : مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت).
– تأملی در نهضت عاشورا، نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، ناشر: انصاریان (قم).
-مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبة المفید، ج 1،
– قیام حسین (ع)، نوشته: سید جعفر شهیدی، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– حماسه حسینی، نویسنده: علامه شهید مرتضی مطهری، ناشر : صدرا.
1- منبع چنین پیشنهادی تاریخ طبری است و در دیگر منابع وجود ندارد .
2- بارها تکرار شد تاریخ طبری تاریخ مطمئنی برای تاریخ اهل بیت و تاریخ امام حسین ع نیست، تاریخ طبری یک تاریخ عمومی است نه تاریخ تخصصی برای تاریخ اسلام که در آن از هرکسی نقل قول میشود ولو فرد مورد اعتمادی نباشد و این نوع تاریخ قابل اعتماد و روایت نیست.
3- بر فرض صحت گزارش طبری روای روایت عمر سعد است که درعدم وقاقت و عدم عدالت او تردیدی نیست .
4- گفتگوی امام حسین ع و عمر سعد محرمانه بوده و قبلا پاسخ داده شد که امام قصد هدایت عمر سعد را داشته است .
5- پیشنهاد بیعت حسین ع با یزید شایعه ابن زیاد و بنی امیه بوده است .
6- عدم بیعت امام حسین ع با یزید از ابتدای نهضت امام تا گودال قتلگاه بارها توسط امام حسین ع تکرار شده است که « و مثلی لا یبایع مثل یزید » مثل من هرگز با یزید بیعت نمی کند .
توضیح بیشتر :
بر اساس منابع تاریخی در شب عاشورا بین امام و عمر سعد ملاقاتی رخ داد .
با توجه به منابع تاریخی، نمیتوان به طور قطعی در این مورد متن گفت و گوها اظهار نظر کرد.
شروط سهگانه عمر سعد
طبری در تاریخ خود از نامهای گفته که «عمر سعد» پس از دیدار و گفتوگوی شبانه با سیدالشهداع برای «ابن زیاد» نوشت:
حسینع پذیرفته که یکی از این چند کار را انجام دهد؛
۱ – یا بازگردد
۲ -و یا او را به یکی از نقاط مرزی بفرستیم،
۳ – و یا به شام برود و مستقیم با یزید ملاقات کند و با رفاقت! (دست در دست هم) مسئله را بین خودشان حل کنند. تاریخ طبری
در ملاقات امام حسین با عمرسعد، که گویا در شب عاشورا و در وسط دو لشکر، شکل گرفت، مواردی قابل ذکر است:
مقدمه اول: ملاقات امام حسین با عمرسعد، ملاقات خصوصی بود و کسی نیز نمی شنید و از محتوای گفتگو بین عمرسعد و امام حسین، آگاه نبود: فَانکَشَفنا عَنهُما بِحَیثُ لا نَسمَعُ أصواتَهُما ولا کَلامَهُما.
مقدمه دوم: اما با این حال، در زبان و افواه مردم، چنین شایع شد که امام در ملاقات با عمرسعد، درخواست مذاکره با یزید را نیز مطرح کرده است: تَحَدَّثَ النّاسُ فیما بَینَهُما ظَنّا یَظُنّونَهُ أنَّ حُسَینا علیه السلام قالَ لِعُمَرَ بنِ سَعدٍ: اُخرُج مَعی إلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ.
مقدمه سوم: نقل شده است که امام حسین علیه السلام فرمود: اِختاروا مِنّی خِصالاً ثَلاثا : إمّا أن أرجِعَ إلَی المَکانِ الَّذی أقبَلتُ مِنهُ، وإمّا أن أضَعَ یَدی فی یَدِ یَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ، فَیَری فیما بَینی وبَینَهُ رَأیَهُ، وإمّا أن تُسَیِّرونی إلی أیِّ ثَغرٍ مِن ثُغورِ المُسلِمینَ شِئتُم، فَأَکونَ رَجُلاً مِن أهلِهِ، لی ما لَهُم، وعَلَیَّ ما عَلَیهِم . «یکی از سه پیشنهاد مرا بپذیرید: یا به همان جایی که از آن جا آمده ام، باز گردم یا دستم را در دست یزید بن معاویه بگذارم و میان من و خود، حکم کند یا مرا به هر یک از مرزهای مسلمانان که می خواهید، بفرستید و من هم مانند یکی از ساکنان همان جا می شوم، با همان وظایف و حقوق».
به گفتۀ منتقدان، نمیتوان به روایت عمر سعد (قاتل امام معصوم علیهالسّلام) اعتماد کرد و او میتواند در بیان نتایج دیدارش با اباعبدالهالحسینع و مفاد نامۀ خود به ابن زیاد، دروغ گفته باشد.
بنابر این از جهت تاریخی، منابعی، از نصایح حضرت به عمر بن سعد سخن به میان آوردهاند. لذا سخن طبری صحیح نمیباشد.
حال، سوالی مطرح می شود، چه کسانی، اقدام به پخش این شایعه بیعت و اصرار برگنجاندن آن داشتند؟ آیا عمرسعد، خود چنین دروغی را منتشر کرده است؟ بعید به نظر می رسد، زیرا عمرسعد در نامه ارسالی خویش به ابن زیاد، به هیچ عنوان چنین پیشنهادی را به قول از امام مطرح نمی کند. پس آیا دستگاه و حاکمیت بنی امیه، نقش اصلی در گسترش این شایعه، ایفا کرد؟ چه شواهدی می توان بر آن، اقامه کرد؟
دقیقا، می توان سرنخ شایعه را در ادامه نقل کتاب تاریخ الطبری، جستجو و شناسایی کرد.
در منابع تاریخی هیچ سخنی از پذیرش بیعت با یزید توسط امام در نامه ارسالی عمرسعد به ابن زیاد، مشاهده نمی شود. بلکه، برعکس، این نماینده حکومت بنی امیه (ابن زیاد) است که در نامه خویش به عمرسعد، دستور میدهد که حتما باید در محتوای ملاقات های عمرسعد با امام حسین، گزینه پذیرش بیعت با یزید، نیز گنجانده شود:
فَلَمّا قُرِئَ الکِتابُ عَلَی ابنِ زِیادٍ قالَ: … وکَتَبَ إلی عُمَرَ بنِ سَعدٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ، أمّا بَعدُ، فَقَد بَلَغَنی کِتابُکَ، وفَهِمتُ ما ذَکَرتَ، فَاعرِض عَلَی الحُسَینِ أن یُبایِعَ لِیَزیدَ بنِ مُعاوِیَةَ هُوَ وجَمیعُ أصحابِهِ، فَإِذا فَعَلَ ذلِکَ رَأَینا رَأیَنا، وَالسَّلامُ.
هنگامی که نامه را برای ابن زیاد خواندند، گفت : اکنون که چنگال هایمان در او فرو رفته است امید نجات دارد؛ ولی هیچ راه گریزی نیست. آن گاه عبید اللّه بن زیاد، به عمر بن سعد، نوشت : «به نام خداوند بخشنده مهربان. امّا بعد، نامه ات به من رسید و آنچه را گفتی، فهمیدم. به حسین، پیشنهاد بده که خودش و همه یارانش با یزید، بیعت کنند. چون چنین کرد، تصمیم خود را می گیریم. والسّلام»
حتی این موضوع به عنوان یک شایعه در بین مردم و نقل قول در افواه مردم، پخش می گردد تا فراگیر شود: فَتَحَدَّثَ النّاسُ بِذلِکَ، وشاعَ فیهِم مِن غَیرِ أن یَکونوا سَمِعوا مِن ذلِکَ شَیئا ولا عَلِموهُ.
مردم، این نقل قول ها را می گویند و میان آنان، رواج و شایع یافته است، بدون آن که چیزی از محتوای ملاقات بین امام و عمرسعد، را شنیده باشند و یا دانسته باشند.
بنابراین، آنجا که به دروغ و از قول امام، پیشنهاد می شود که حاضرم دستم را در دست یزید بگذارم( و با یزید بیعت کنم دست در دست گذاشتن یعنی بیعت کردن ) . در حالیکه هیچ سخنی از این موضوع، در نامه ارسالی عمرسعد برای ابن زیاد، مشاهده نگردید؛ ردپای حکومت یزید و ابن زیاد، مشاهده میشود و آنچه که این دیدگاه را تقویت می کند، ادعای مذاکره با یزید به عنوان یکی از مفاد ملاقات، در هر دو مورد، (در زبان و افواه مردم و هم در نامه ارسالی ابن زیاد به عمرسعد)، مشترک است و این ظن را تقویت می کند، که منشا شایعه، حاکمیت بنی امیه و شخص ابن زیاد، می باشد که قبل از آغاز جنگ، اقدام به شایعه پراکنی و سخن دروغ نموده اند. زیرا حاکمیت بنی امیه و ابن زیاد، به خوبی می دانند که از یک طرف عمرسعد، از ابتدا قصد جنگ با حسین بن علی را ندارد (فَقالَ لَهُ عُمَرُ: أیُّهَا الأَمیرُ! إن أرَدتَ أن تُعفِیَنی مِن قِتالِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ فَافعَ) و به دلیل حب دنیا و حکومت ری، به اجبار و تهدید به مرگ (ان لم تقاتل القوم، ان یضرب عنقک) به جنگ فرزند پیامبر آمده است و از طرفی، امام حسین نیز به دفعات و متعدد، عدم بیعت با یزید را به عنوان خط قرمز خویش، معرفی کرده است (أنّی لا اُبایِعُ لَهُ أبَدا / مِثلی لا یُبایِعُ لِمِثلِهِ / الخِلافَةُ مُحَرَّمَةٌ عَلی آلِ أبی سُفیانَ و …).
علاوه براین در برخی منابع محتوای ملاقات امام و عمر بن سعد بگونهای دیگر نقل شده است که طبری هیچ اشاره به آنها نمیکند.
ابن اعثم محتوای ملاقات را مجموعهای از نصیحتهای امام به عمر بن سعد میداند: «ویحک یا ابن سعد! أما تتّقی اللّه الّذی إلیه معادک أن تقاتلنی؟ و أنا ابن من علمت یا هذا من رسولاللّه صلّى اللّه علیه و سلّم، فاترک هؤلاء، و کن معی، فإنّی أقربک إلى اللّه عزّ و جلّ. قال له عمر بن سعد: أبا عبداللّه! أخاف أن تهدم داری. فقال له الحسین رضىاللّه عنه: أنا أبنیها لک. فقال: أخاف أن تؤخذ ضیعتی. فقال الحسین: أنا أخلف علیک خیرا منها من مالی بالحجاز. قال: فلم یجب عمر إلى شی ء من ذلک، فانصرف عنه الحسین رضىاللّه عنه ، و هو یقول: ما لک؟ ذبحک اللّه من على فراشک سریعا عاجلا، و لا غفر [اللّه] لک یوم حشرک، و نشرک، فو اللّه إنّی لأرجو أن لا یأکل من برّ العراق، إلّا یسیرا.»خلاصه این نقل آن است که امام به عمر بن سعد میفرماید لشکرش را رها کند و به امام بپیوندد. عمر بن سعد پی در پی بهانهجویی میکند و در نهایت امام از وی مایوس گشته و نفرین معروفشان را میفرمایند: «امید دارم که از گندم ری جز اندکی نخوری». همانند همین نقل را خوارزمی ذکر میکند
از طرفی پیشنهاد حضرت به مذاکره با یزید در ملاقات با عمر سعد در هیچ نقل تاریخی نیامده است.
منابع جهت مطالعه بیشتر :
– دانشنامه امام حسین یا با عنوان کامل «دانشنامه امام حسین علیهالسلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ: فارسی – عربی» (۱۶ جلد) با ترجمه فارسی محمد محمدی ریشهری،پژوهشکده علوم و معارف حدیث
– سخنان حسین بن علی علیه السلام / محمدصادق نجمی نجمى ناشردفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
– نهضت امام حسین(ع) و قیام کربلا، نویسنده: غلامحسین زرگری نژاد، ناشر : مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی (سمت).
– تأملی در نهضت عاشورا، نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین رسول جعفریان، ناشر: انصاریان (قم).
-مقتل الحسین، خوارزمی، قم، مکتبة المفید، ج 1،
– قیام حسین (ع)، نوشته: سید جعفر شهیدی، ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– حماسه حسینی، نویسنده: علامه شهید مرتضی مطهری، ناشر : صدرا.