طلسمات

خانه » همه » مذهبی » بخش سوم

بخش سوم


بخش سوم

۱۳۹۵/۰۶/۱۰


۱۳۸ بازدید

خودسازى موفق

پرسش ۹. براى موفقیت در خودسازى از کجا و چگونه باید شروع کرد؟

خودسازى موفق

پرسش 9. براى موفقیت در خودسازى از کجا و چگونه باید شروع کرد؟

نخست باید دانست که کسب هر موفقیتى آمیخته با تلاش و تحمل سختى است. اما سختى ها وقتى قابل تحمل و حتّى شیرین مى شوند که پاداش هاى فراوان در برابر سختى ها داده شود. خدواند نوید داده است کسانى که توبه کنند نه تنها گناهان گذشته آنان آمرزیده مى شود بلکه حسنات و پاداش هایى جایگزین آن مى شود.

«إِلاّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحًا فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللّهُ غَفُورًا رَحیمًا»[1]؛ «مگر کسى که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند. پس خداوند بدى هایشان را به نیکى ها تبدیل مى کند و خدا همواره آمرزنده مهربان است».

رسیدن به چنین آرمان بلند و گران سنگى درگرو تلاش و جهادى پر دامنه و دراز آهنگ است. بدون شک مبارزه جدى و بى امان با هواها و خواهش هاى نفسانى، بیرون راندن حبّ دنیا و تعلقات دنیوى از دل، عبودیت مطلقه پروردگار، پالودن نفس از رذایل و آراستن آن به فضایل را مى طلبد.

اسباب توفیق و سلب آن

هیچ کارى بدون علت نیست. هم موفقیت، ناشى از علل و عوامل است و هم عدم آن. براى موفق شدن ابتدا باید اسباب و علل آن را شناخت و از راه اسباب آن وارد شد. اگر کسى با شناخت کافى وارد این میدان شود و شایسته عمل نماید، به طور قطع شاهد موفقیت خواهد بود.

البته زمینه هاى تربیت خانوادگى و محیطى افراد، در موفقیت و عدم آن، نقش فراوانى دارد و هر کسى، در حقیقت، به لحاظ شخصیتى، تا حد زیادى از خانواده و محیط اطراف خود رنگ مى گیرد و آموزش هاى تربیتى که از اوایل کودکى تا سن بلوغ و اختیار، به او داده مى شود، نقش اساسى در موفقیت او دارد، ولى در عین حال اینطور نیست که آثار تربیتى قبل از بلوغ، قابل تغییر نباشد. کسانى که در سنین جوانى و بزرگ سالى هستند، مى توانند با استفاده از روش هاى اختیارى که آگاهانه و از روى انتخاب اتخاذ مى شوند، زمینه هاى موفقیت خویش را فراهم آورند.

در برنامه ریزى نیز توجه به امور زیر بایسته است:

1. واقع گرایى

سالک و رهرو، توان واقعى خود را مى سنجد، حال و روز خود را مى نگرد و بر اساس آن به تنظیم برنامه خودسازى مى پردازد. انسان ها داراى تفاوت هاى فردى روحى و جسمى و شرایط مختلف اند و هر یک باید براى خود برنامه اى برگزینند که سنگین و طاقت فرسا نباشد؛ بلکه پیوسته حال و نشاط ایشان در طول برنامه، محفوظ بماند و به عنوان یک دستورالعمل کلى، باید نشاط را پیوسته در خود نگه داشته و از اجبار و اکراه – به ویژه در مراحل ابتدایى – پرهیز کنند.

2. جذابیت

در برنامه ریزى باید به کیفیت، بیش از کمیت اهتمام ورزید؛ به عنوان مثال به جاى این که شخص تصمیم بگیرد هر صبحگاهان یک جزء قرآن بخواند، مى تواند آن را حتّى به یک صفحه تقلیل دهد. اما کوشش کند تلاوتش در جاى خلوت، با حال و توجّه کامل و تدبّر و ژرف اندیشى در معانى باشد. همچنین بکوشد نمازهایش را با حضور قلب و توجّه بخواند.

3. تدریج

از حداقل شروع کند؛ ولى در اندیشه افزون سازى تدریجى باشد براى مثال اگر از اول خواندن نماز شب سخت است، بنا داشته باشد که فقط یک رکعت «وتر» بخواند. پس از یک هفته دو رکعت «شفع» را هم اضافه کند و پس از مدتى کم کم هشت رکعت نافله شب را هم بخواند.

4. رعایت مراتب حال

در روند خودسازى، باید مرحله به مرحله پیش رفت. از اول نمى توان تمام مدارج کمال را یک مرتبه طى کرد. بهتر است انسان ابتدا از عمل به واجبات و رعایت شرایط و جزئیات آنها شروع کند و در کنار آنها به ترک محرمات بپردازد و همواره بر نیفتادن در دام هاى شیطان و هواى نفس، جدیت کند. پس از مدتى که سراسر وجودش تسلیم شد و ایمان در روح و جسم او نفوذ کرد، به انجام دادن مستحبات و ترک مکروهات بپردازد. از این مرحله به بعد، عنایات ربوبى، او را راهنمایى خواهد کرد:

«وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[2]؛ «و آنان که در راه ما به جان و مال جهد و کوشش کردند، به تحقیق آنان را به راه خویش هدایت مى کنیم و همیشه خدا، یار نکوکاران است».

5. عزم و استوارى

پس از تنظیم برنامه، با اراده قاطع، باید بر انجام دادن آنها ایستادگى کرد و نفس خود را از طفره رفتن و کسالت ورزیدن، با جدیت تمام باز داشت.

6. استعانت و توسّل

براى موفقیت در جهاد اکبر، باید از خداوند بزرگ، استمداد جست و به ائمه اطهار علیهم السلام متوسل شد.

7. اسوه گزینى

افزایش معرفت و پیروى از الگوهاى راستین (ائمه اطهار علیهم السلام و بزرگان اخلاق) همواره باید مدّ نظر باشد.[3]

8. سخت کوشى و تحمل سختى ها

اگر طالب موفقیت هستیم باید بپذیریم که همه چیز با کار و کوشش سخت، بردبارى و مقاومت در مقابل دشوارى ها به دست مى آید. کسى با خوش گذرانى و راحت طلبى به جایى نرسیده که ما دومین آن باشیم.

امام رضا علیه السلام مى فرمایند: «و من سأل الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزأ بنفسه»[4]؛ «هر کس از خدا توفیق را مسئلت کند در حالى که کوشا و تلاش گر نیست خود را به استهزاء گرفته است».

در بحث دین دارى و عبودیت حق تعالى نیز کوشش و صبر در مقابل ناهموارى ها و ناملایمات زندگى، چه زندگى مادى و چه معنوى، از شرایط اصلى موفقیت محسوب مى شود.

قرآن کریم در مورد سختى نماز مى فرماید: نماز خواندن، جز براى خاشعین، کار ساده و آسانى نیست.

«وَ إِنَّها لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعِینَ»[5].

و در قیامت نیز به کسانى که صبورند، وعده بهشت بى حساب مى دهد.

«إِنَّما یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسابٍ»[6].

در مورد روزه، حج، جهاد، خمس، زکات، امر به معروف و سایر وظایف شرعى و عبادى نیز وضعیت به همین منوال است. انجام تمامى اینگونه تکالیف نیاز به صبر و مقاومت فراوان دارد. نابرده رنج گنج میسر نمى شود.

موفقیت در به دست آوردن گنج مقصود که در لقاى الهى، قرب به خداوند

و اولیاى او خلاصه مى شود، کارى است که با عمل و تحمل دشوارى هاى آن حاصل خواهد شد.

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید

9. برنامه، نظم، تداوم

هدف خویش را در زندگى و رسیدن به قرب الهى مشخص نمایید و براى رسیدن به آن، برنامه ریزى کنید و بر آن برنامه پاى بفشارید. نظم و برنامه ریزى از لوازم ضرورى موفقیت در دین دارى و یا هر کار دیگر است. امکان ندارد یک آدم بى انضباط و ولنگار در رسیدن به اهداف زندگى خود موفق باشد.

این برنامه که در حقیقت یک دستورالعمل خودسازى و قرب الهى است باید از روى دقت، مطالعه و مشورت با متخصصین متعهد و علماى دین باشد تا هم قابل عمل و هم از افراط و تفریط به دور باشد.

موفقیت در عمل و عبادت خدا در گرو تداوم در آن است. عبادت خداوند، نورى است که به تدریج تمام دل انسان را مى گیرد و آدمى را سراسرنورانى مى کند.

اگر روزى در برنامه هاى عبادى خود کوتاهى کردید بدانید، که به همان اندازه از توفیقات شما کاسته مى گردد، کوشایى و استقامت شرط توفیق است. حضرت على علیه السلام در روایتى فرموده است: «من طلب شیئاً ناله او بعضه»[7]؛ «هر کس طالب چیزى باشد و واقعاً بخواهد به آن برسد، به تمام یا قسمتى از آن، حتما خواهد رسید».

10. تأمین اقتصادى

از نظر اسلام هم فقر مفرط مانع انجام وظایف بندگى است و هم ممکن است ثروت فراوان حالت غرور و طغیان آورد. بهترین حالت براى ایجاد فراغت و تمرکز در بندگى خداوند، حالت توسط و تأمین اقتصادى است. کسى که فقیر است دایم باید به فکر آب و نان خانواده خود باشد و در روایت از رسول اکرم صلى الله علیه و آله است که: «کاد الفقر ان یکون کفرا»[8]. نزدیک است که فقر آدم فقیر را به کفر بکشاند.

و همچنین کسى که مال و منال فراوان دارد، همواره باید وقت و نیروى خود را در جهت سامان دادن و حفظ و حراست اموال خود به هدر بدهد و ممکن است احساس بى نیازى نسبت به خداوند در او پدید آید، این دو گروه معمولاً در دین دارى و عبودیت خداوند موفق نیستند.

قرآن کریم نسبت به ثروتمندى فراوان مى فرماید:

«إِنَّ الاْءِنْسانَ لَیَطْغى. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[9]؛ «انسان همین که خود را ثروتمند و بى نیاز احساس کند، سر به شورش و طغیان گرى مى گزارد».

در مقابل افرادى که از یک زندگى آبرومند و ساده و کافى برخوردارند، فکرى راحت و فرصتى مناسب براى بندگى خداوند و قرب به او در اختیار خواهند داشت و در این زمینه موفقیتشان بیشتر است.

11. رفق و مدارا

یکى از شرایط موفقیت در خودسازى، رفق و مدارا با خود است. حتّى عبادت را نباید به خود تحمیل نمود، عبادت تحمیلى باعث زدگى انسان مى شود و حال بندگى را زایل و خود عمل را بى ثمر مى نماید. در روایات اسلامى، تأکید فراوان شده است که در عبادت، میانه رو باشید و اقبال و ادبار قلب خویش را در نظر بگیرید. در حالتى که میل و اقبال دارید، بیشتر عبادت کنید و در زمان بى حالى و ادبار، تنها به انجام واجبات اکتفا نمایید.

امیرمؤمنان حضرت على علیه السلام فرمود: «ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها على النوافل، و اذا ادبرت فاقتصروا بها على الفرائض»[10]؛ «به درستى که قلب انسان را اقبال و ادبارى است. پس چون در حال پذیرش بود، آن را به مستحبات و نوافل وابدارید و هنگامى که در حالت روى گردانى بود، به انجام واجبات اکتفا نمایید».

12. طلب توفیق از خداوند

دعا و درخواست مخصوصا با تضرع، حال، اشک چشم و دل شکسته، علاوه بر آثار مادى و معنوى استجابت و موفقیت در رسیدن به اهداف، دل را بر انجام اوامر الهى رقیق و آماده مى سازد و آن را از کدورت ها و تعلق و تشویش و اضطراب هاى ناشى از وسوسه هاى یأس آور شیطان و نفس اماره پالایش مى دهد.

در روایتى از امام جواد علیه السلام آمده که مؤن نیاز به سه چیز دارد: «المؤن یحتاج إلى توفیق من الله، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ینصحه»[11]؛ «توفیق الهى و کسى که از درون او را نصیحت کند و پذیرش نصیحت از کسى که او را نصیحت کرده».

حضرت على علیه السلام فرموده است: «کما أن الجسم والظل لایفترقان، کذلک الدین والتوفیق لا یفترقان»[12]؛ «همان گونه که جسم و سایه آن جدا نمى شوند، دین و توفیق الهى از هم جدا شدنى نیستند».

و در روایت دیگرى فرمود: «لا ینفع اجتهاد بغیر توفیق»[13]؛ «حتّى کوشش بدون توفیق از جانب خداوند، نافع نخواهد بود».

از امام باقر علیه السلام درباره معناى جمله «لا حول ولا قوة إلا بالله» سؤال شد، حضرت فرمود: «معناه لاحول لنا عن معصیة الله إلا بعون الله، ولا قوة لنا على طاعة الله إلا بتوفیق الله عزوجل»[14]؛ «معنایش این است که بدون کمک الهى، هرگز کسى را یاراى اجتناب از هیچ گناهى نیست و بدون توفیق الهى نیز کسى را نیروى اطاعت نمى باشد».

بنابراین باید از راه توسل به ذات اقدس اله و واسطه قرار دادن ارواح پاک معصومین علیهم السلام به درگاه او از خداوند طلب توفیق نمود. البته جدیت و کوشش خود انسان هم لازم است و باید از خوردن غذاهاى شبهه ناک پرهیز نموده و از مجالست با رفقایى که مقید به آداب و مقررات اسلامى نیستند دورى کرد تا به تدریج کارهاى خوب در انسان عادت و به صورت ملکه درآید و توفیق الهى شامل حال شود.

اى خداى پاک بى انباز و بار

دست گیر و جرم ما را درگذار

درس ده ما را سخن هاى رقیق

تا تو را رحم آورد بر ما شفیق

هم دعا از تو اجابت هم زتو

ایمنى از تو مهابت هم زتو

امید است در این امر حساس و حیاتى با دقت کافى عمل نموده و ضمنا از هرگونه حساسیت بیش از اندازه و وسواس گونه نیز اجتناب کنید و با خوب اندیشیدن، خوب مشورت کردن به انتخاب شایسته دست یابید و پایه هاى زندگى معنوى را پایه ریزى کنید.

مدى تیشن

پرسش 10. در مورد مدى تیشن توضیح دهید. آیا مى توان از این روش براى خودسازى و رسیدن به معنویت استفاده کرد؟

امروزه بعضى از روش ها و کارهاى تمرکزبخشى و انرژى یابى توسط بعضى گروه ها و افراد در جامعه ترویج مى شود که مدیتیشن یکى از آنهاست. در این باره مى توان گفت چهار نوع مختلف از مدیتیشن وجود دارد:

1. مدیتیشن TM3. مدیتیشن بودیست Budhist

2. مدیتیشن Zen4. مدیتیشن تائویست Taoist

تمام این روش ها در یک ویژگى مشترک هستند و همه در جهت تمرکز فکر و آرامش ذهن شلوغ، اتفاق نظر دارند که به نمونه هایى از آن اشاره مى شود:

مدى تیشن دینامیک

مرحله اول؛ به مدت ده دقیقه موزیک است که با تنفس عمیق و سریع و غیرمنظم از میان سوراخ هاى بینى به بیرون و با فشار دمیده مى شود، افراد باید فقط حواس خود را به تنفس تمرکز بدهند و بدن و مغز را فراموش کنند.

مرحله دوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. به بدن اجازه بروز شدید احساسات را داده مى شود و توصیه مى شود: «بگذارید هر اتفاقى که مى خواهد رخ دهد و بدن را به حال خود رها کنید مثلاً جیغ بزنید فریاد بکشید، دیوانه وار حرکت کنید بلرزید، رقص کنید و یا بخندید» به طور کلى هماهنگى لازم را با انرژى که به وجود مى آید و با هر چیزى که اتفاق مى افتد داشته باشید و نگذارید که مغز آن را کنترل کند!!

مرحله سوم؛ به مدت ده دقیقه موزیک است. دست ها را صاف به بالا کشیده و با بالا و پایین آوردن دست ها فریاد (هو ـ هو) سر بدهید که با این عمل و در اثر ایجاد صداى (هو) قسمت داخلى مرکز جنسى تحت تأثیر قرار گرفته و مى لزرد. تا آنجایى که مى توانید خودتان را براى دریافت بیشترین انرژى تخلیه کنید.

مرحله چهارم؛ به مدت پانزده دقیقه توقف در سکوت است. به محض ورود به این مرحله در همان جایى که قرار دارید، مجسمه بشوید و به انرژى که در سکوت ایجاد مى شود، توجه کنید.

مرحله پنجم؛ شامل پانزده دقیقه موزیک است. برقصید و یا بخوانید. در این قسمت براى گرفتن جشن و تشکر از چیزى که به دست آوردید شادمانى مى کنید!

مدى تیشن مانترا (ذکر)

در این روش به افراد توصیه مى شود:

ـ کلمه یا جمله اى به صورت «ذکر»! بارها خوانده مى شود که در اصطلاح آن را مانترا مى نامند. مانند: جمله مسیحى «خدایا کمکم کن» و عبارت صوفیانه

«یاهو».

ـ هدف اصلى این تمرین، انجام فقط یک کار در زمانى مشخص است. اگر کسى مدعى شد مى تواند مانترایى را که خاص شماست به شما بدهد یا بفروشد بدانید قصد فریبتان را دارد.

ـ مانترا یا کلمه ذکر به این دلیل مفید است که شما آن را به کار مى برید با هر کلمه اى که راحتید شروع کنید!!

ـ بهتر است بى معنى باشد تا مشغولیت ذهنى در حین تکرار ایجاد نکند.

ـ یک جاى آرام بیابید که بدنتان راحت باشد و بتوانید به راحتى تنفس کنید و شروع به ذکر نمایید. در صورت امکان با صداى بلندبخوانید البته تا آن حد بلند که باعث ایجاد تنفس شدید و عمیق نشود. در غیر این صورت به آرامى مانترا را بخوانید

ـ در وقت تمرین فقط ذکر بخوانید و کار دیگرى انجام ندهید در صورتى که فکر دیگرى به ذهنتان رسید آن را از ذهنتان خارج کنید آهنگى براى مانتراى خود یافته و با همان ریتم تمرین کنید.

ـ این تمرین را ابتدا با پانزده دقیقه در هر جلسه شروع کنید پس از دو هفته آن را به بیست دقیقه و در صورتى که احساس خوبى از این مدیتیشن به دست مى آورید به مدت نیم ساعت افزایش دهید پس از یک ماه مى توانید در مورد برنامه ریزى خود با این روش تصمیم بگیرید.[15]

مدى تیشن هاى پزشکى

در مدى تیشن هاى پزشکى از حرکات ویژه استفاده مى کنند که شامل خواص زیر است:

1. تنفس هاى مخصوص.

2. حرکات و ژست هاى ویژه که دست ها و انگشتان باید وضعیت مشخصى داشته باشند.

3. سرودهاى مخصوصى که از صداهایى واضح و ارتعاشى تشکیل شده است.

4. تمرکز فکرى.

این خصوصیات متفاوت، فکر و جسم فرد را به طور کامل درگیر مى کند. مجموعه کامل این خصوصیات با همکارى همدیگر بر فرد تأثیر مى گذارند و بسیار با مدیتیشن هاى معمولى که فقط براى آسوده کردن و استراحت فکر هستند متفاوت است.

هر مدیتیشن پزشکى، با انرژى دادن به اعضاء، سیستم ها و همچنین قسمت هاى مختلف بدن، مشکل به خصوص و مشخصى را برطرف مى کند.

سه نوع مختلف از ساده ترین و متداول ترین انواع حرکات در مدیتیشن پزشکى، به صورت زیر است:

1. چهار زانو نشسته، و هر پا را زیر زانوى مخالفش جمع کنید. ستون فقراتتان را صاف نگه داشته و مهره هاى پایینى تان را کمى به سمت جلو خم کنید.

2. نشسته و پاها را صاف به سمت بیرون بگذارید. یعنى یک پا را زیر ران مخالفش

گذاشته و پاى دیگر را روى قوزک پاى اول قرار دهید. با این کار پا در حالت استراحت قرار مى گیرد. ستون فقراتتان را صاف کنید. این نیمى از حرکت لوتوس است.

3. این نوع هم شبیه به نوع اول است اما پاى بالایى روى ماهیچه ساق پاى دیگر قرار مى گیرد به جاى اینکه زیر ران گذاشته شود. حتماً در این حرکت مهره هاى پایینى تان را به جلو متمایل کنید.

این مدیتیشن پزشکى به تنظیم فعالیت بدن کمک مى کند و تعادل فکرى نیز به وجود مى آورد.

تفاوت مدیتیشن با نماز و عبادت

مدیتیشن یا مراقبه که بعضى از دین داران کم دقت آن را مشابه نماز مى پندارد، چهار رکن دارد:

1. یک مکان آرام؛

2. وضعیت راحت؛

3. موضوعى براى توجه و مشغولیت؛

4. نگرشى بى تفاوت.

یک اصل پذیرفته شده در این روش این است که همه پریشانى ها و آشفتگى هاى ما به خاطر آشفتگى ذهن است. اگر ذهن آرام شود، به آرامش (relaxation)خواهیم رسید. بر این اساس دو دستور یا توصیه ارائه مى شود: به یک موضوع مشغول شوید و دیگر این که نسبت به تصاویر ذهنى تان به بى تفاوتى یا نظاره محض برسید؛ البته این دو به هم مربوطند؛ یعنى اگر شخصى به یک چیزى مشغول شود، معمولاً به امور دیگر کم توجه یا بى توجه مى شود.

در اولین بند شاخص هاى عرفان سکولار به این مى پردازیم که اساتید مدیتیشن براى مشغولیت چند چیز را پیشنهاد مى کنند:

یک. تراراک (trarak) خیره شدن به یک شعله شمع؛

دو. مانترا: تکرار صداها یا کلمات؛

سه. تمرکز بر روى تنفس.

دکتر «هربرت بنس» از مانترا و تمرکز بر تنفس براى آرامش بیماران خود استفاده کرد و آن را بسیار مفید یافت. اما از میان این سه روش، مانترا بسیار مورد توجه ماهاریشى ماهش بوده و امروزه در جهان براى مدیتیشن به طور گسترده اى از مانترا استفاده مى شود.

مانتراها معمولاً از زبان سانسکریت انتخاب شده و مورد استفاده قرار مى گیرند و بى معنا بودن آن ها یا مفهوم نبودن معناى مانترا براى مدیتاتور اهمیت ندارد؛ زیرا قرار است فقط به هدف تمرکز و تخلیه فشار ذهنى و فشارهاى فکرى و آرامش ذهنى مورد استفاده قرار گیرد. البته تمرکز به معناى تمرکز فکر روى یک موضوع براى فهم نیست، بلکه به معناى توقف فهم و استراحت کارکرد ذهن است! تمرکز یعنى آرامش ذهنى و مانترا براى این به کار گرفته مى شود که ذهن را خسته کند؛ به همین جهت اگر بى معنا یا براى کاربر نامفهوم باشد، باز هم مى تواند در متوقف کردن ذهن به او کمک رساند.

او همچنین مى گوید: «هر چند مدیتیشن متعالى ™ در از بین بردن استرس و استقرار ریلاکس شدن بسیار مؤر است، ولى بررسى هاى ما طى یک سلسله تحقیقات در دانشگاه هاروارد و آزمایشگاه ثورندیک مموریال (thorndike memorial)نشان دادند که با هر واژه دیگرى هم که به عنوان مانترا انتخاب شود، همین نتایج به دست مى آید؛ بنابراین تغییرات پدید آمده در شرایط مدیتیشن کمترین ارتباطى با ذکر مانتراى اختصاصى، آن هم به زبان ناشناخته سانسکریت ندارد».

یک نقد اساسى که مى توان به مانترا در روند مدیتیشن وارد کرد، این است که مربیان این روش معتقدند: «عمیق ترین مراحل یا سطوح مدیتیشن در زمانى حاصل مى شود که یک واژه بدون معنى یا بدون معانى عمیق و ریشه دار به عنوان مانترا انتخاب شده باشد».

این نوع عرفان از امکانات شناختى انسان براى رشد و کمال فردى به خوبى استفاده نمى کند.

در عرفان اسلامى، «نماز» کانون تفکر به معانى بلند قرآنى و نام هاى خداوند متعال است؛ نام هایى که علاوه بر آرامش، به انسان قدرت هوشمندى و معرفت مى دهد؛ معرفتى که آینه دار نفس انسان و کل عالم هستى است. معرفتى که همه چیز را به منزله آیت الاهى بر بصیرت قلبى انسان مى گشاید و آرامشى در پیوند با رحمت بیکران الاهى به انسان عطا مى کند و این همه براى کسى است که نماز بخواند و بداند که چه مى گوید و به اذکار و کلمات آن توجه کند و در معانى آن اندیشه ورزد. اما در مدیتیشن اثرى از تفکر بر خداوند و نام هاى نیکوى او نیست. آن چه امروزه در جهان به عنوان مانترا آموزش داده مى شود، تکرار آواها و کلماتى است که فقط و فقط به منظور انصراف ذهن از مشغولیت هاى عادى استرس زا به کار مى آید.

لوئیس پروتو کارکرد مانترا را این طور توصیف مى کند: «راه درست آرام کردن ذهن، جنگیدن و نهیب زدن به آن نیست؛ بلکه باید یک اسباب بازى را در اختیار او قرار دهید تا خود را با آن مشغول سازد، درست همانند موقعى که شما عروسکى را به یک کودک بدخلق مى دهید تا او را آرام کنید. اگر ذهن با نظاره غیرفعال به نحوه انجام تنفس مشغول شود و در ضمن با تکرار یک مانترا یا ذکرگویى مشغول و سرگرم شود، آن گاه این موقعیت و امکان براى ذهن فراهم مى گردد تا به یک نقطه توجه پیدا کند».

این مسأله یعنى پرداختن به هیچ و پوچ و تنها یک نوع سرگرمى خواهد بود!!

توهم گرایى

پوچ گرایى روش شناختى که در سلوک عرفانى پست مدرن به کار مى آید، موجب توهم گرایى مى شود. آرامشى که با تکرار مانترا حاصل مى شود، بر اثر نوعى خستگى ذهنى و از کار افتادن فعالیت آن است؛ یعنى آن چه به عنوان رکن چهارم مدیتیشن از آن یاد شد، عبارت است از نظاره محض یا نگرش بى تفاوت. به باور پاولوف با تکرار هر واژه اى پس از مدتى یک نقطه در مغز دچار خستگى مى شود و پس از آن مهار شده و با بسط این مهار در سطح مغز، نوعى خلسه و رخوت یا آرامش یه وجود مى آید که حالتى از ریلاکس شدن است.

وقتى بر اثر تکرار مانترا تا اندازه اى مغز از کار مى افتد، دستگاه عصبى

با کاهش فعالیت روبه رو و ماهیچه ها سست مى شود و فشار عضلانى به کاستى مى گراید. در این شرایط مى توان به نظاره محض یا نگرش بى تفاوت رسید. براى درک نظاره محض لازم است توصیف ماهاریشى درباره ذهن را بدانیم.

«ماهاریشى» ذهن را چون اقیانوسى مى داند که امواجى در سطح و آرامشى در اعماق دارد. فعالیت هاى خودآگاه (افکار، عواطف و ادراکات) مشابه امواج سطح اقیانوس اند که روان ما را متلاطم مى کند؛ اما ژرفاى ذهن را آرامشى عمیق فرا گرفته است. افکار ما از عمق ذهن بر مى آیند و وقتى به سطح آن مى رسند، متلاطم و خروشان هستند. در روند مدیتیشن، شخص از تلاطم سطح که در حالت عادى با آن درگیر است، به ژرفاى آرام ذهن مى رود و افکار خود را از آغاز پیدایش مشاهده مى کند و از گرفتارى در ناآرامى سطح خودآگاه ذهن رها مى شود.

«لوئیس پروتو» با مثالى، دیدگاه «ماهاریشى» را به خوبى آفتابى کرده است. او مى نویسد: «حالت خودتان را در شرایطى مجسم کنید که بدون کمترین علاقه و اشتیاقى به یک برنامه تلویزیونى مى نگرید، تنها بدین خاطر که کار دیگرى براى انجام دادن یا مشغول شدن ندارید و توجه دارید که تصاویر، ساختگى و غیرواقعى است. نقطه متضاد این حالت، درگیر شدن است؛ براى مثال وضعى را تجسم کنید که شما با هنرپیشه فیلمى که در حال مشاهده آن هستید، هماهنگى و همدلى دارید. در این شرایط کلیه اتفاقاتى که براى او به وقوع مى پیوندد، تصور مى کنید که خودتان هم در این ماجرا شریک هستید. هرگاه که با جریان رشته اى از افکار و خیالات متعدد درگیر مى شویم، مانند این است که کاست محتوى یک فیلم داستانى را در ویدئو قرار داده ایم. تنها تفاوتى که در این جا وجود دارد این است که در مورد اول، نمایش فیلم یا درگیرى به جاى ویدئو در داخل سر ما و در افکار ما عرضه مى شود».

بنابراین نظاره محض به این معنا است که ذهن شما ظرف مجموعه اى از تخیلات و توهمات پوچ است و با پى بردن به این موضوع مى توانید بى تفاوت به آن ها بنگرید و از تلاطم سطح به آرامش عمق ذهن برسید و ریلاکس شدن را تجربه کنید. در حالت ریلاکس که آگاهى متعالى پدیدار مى شود، ذهن فقط به اندازه اى که به خواب نرود باید فعال بماند.

البته مسلم است که اگر ما اساساً ذهن و تفکر را مزاحم آرامش بدانیم و بپنداریم که با توقف اندیشه مى توان به آرامش رسید، چاره اى جز این نداریم که این بخش از استعداد آگاهى انسان را ظرف اوهام تلقى کنیم.

اما نماز به راستى فرصت تعالى آگاهى انسان از اندیشه تا شهود است؛ از این رو بهتر است در حالت خستگى و خواب آلودگى به سوى نماز نرویم؛ زیرا در این صورت نمى توان به معانى آن اندیشید و اسرار آن را مشاهده کرد. امام صادق علیه السلام فرموده اند: «هرگاه روبه قبله ایستادى، دنیا و هر چه را در آن است و مردم و احوال و اوضاع آن ها را یکسره فراموش کن و دلت را از هر آن چه تو را از خدا باز مى دارد، خالى کن و با چشم دل، عظمت خداى را ببین و آن روزى را به یاد آر که هر کس کرده خود را مى یابد و همگان به سوى خداوند که صاحب اختیارآن ها است برگردانده مى شوند و در آن روز تو با پاى ترس و امید در پیشگاه او مى ایستى. هنگام تکبیر گفتن هر آن چه را میان آسمان ها و زمین است، در برابر کبریایى او ناچیز شمار…».

پس در نماز با اندیشه در حقیقتى برتر، آگاهى انسان در بعد اندیشه و تفکر اوج مى گیرد تا جایى که آن حقیقت نامتناهى را که منبع آرامش و اطمینان نفس است، مشاهده مى کند و در برابر او به تواضع مى ایستد و رکوع و سجود مى گذارد و سایر حقایق و خلایق را بندگان و آفریدگان او مى بیند که همه به سوى او باز مى گردند. پس در همه هستى حضور خداى مهربان و قدرت بیکران او را مى یابد و غرق در آرامش و آگاهى حقیقى مى گردد.

اما در مدیتیشن تداوم تصورات و افکار، مانع پیشرفت کار نیست؛ بلکه نشانه مدیتیشن موفق است و ماهاریشى آن را اصل کامل شدن راه نامیده است. فقط باید آن ها را اوهام و تخیلات پوچ دانست؛ نه حقیقتى برتر از انسان است که به آن بیندیشى و نه عظمتى که در برابر آن متواضع شوى و سبکبار به سوى او پرگشایى. این توهم گرایى نتیجه منطقى پوچ گرایى روش شناختى مدیتیشن است و خود آثارى را در پى دارد که در ادامه به بررسى آن مى پردازیم.

نتیجه توهم گرایى براى رسیدن به آرامش که به عنوان نظاره محض یا نگرش بى تفاوت مطرح شد، این است که در واقعیت عالم شک پدید آید و اوهام به انسان هجوم آورد.

یکى از مبانى بودیسم و هندوئیسم (به ویژه در اندیشه هاى شانکارا)، که در عرفان سکولار به عنوان مبنا مطرح نمى شود ولى به صورت یک شاخص از آن گریزى نیست؛ نظریه مایا (maya) است. براساس این نظریه، پرده اى از اوهام بر چشم و اندیشه انسان افکنده شده و انسان پدیده هاى جهان را در این پرده جادو مى بیند. «جهان پدیده ها چون یک چشم بندى ساحرانه، تنها فریبى است. همان گونه که به یارى چشم بندى و جادو چیزى که واقعیت ندارد، واقعى نشان داده مى شود، در جهان نمودها نیز آن چه دریافت مى شود، واقعیت ندارد. این نمودها و پدیده ها، آفریده ادراک ما است و در کانون این درک نادرست، پندار وهمى و غیرواقعى جاى دارد».

شانکارا معتقد است که: «نمایش و تظاهر عالم، مایا است که یک ماهیت حقیقى نیست، بلکه تنها یک جهل موجب این تظاهر مى شود».

مطالعه فیزیولوژى مدیتیشن به خوبى زمینه هاى این مشکل روانى را مشخص مى کند. دو رکن مدیتیشن یعنى مکان آرام و وضعیت راحت، نوعى محرومیت حسى را به وجود مى آورد. براى مدیتیشن باید لباس راحت پوشید و در جاى راحت مثل مبل دراز کشید یا نشست، سپس تمام عضلات را به صورت شل و رها درآورد و چشم ها را بست. مدت لازم براى این عمل تا رسیدن به ریلاکس حدود 30 دقیقه است. پس از این مدت محرومیت حسى، ماده اى توهم زا (serotonin)به نام سروتنین در بدن تولید مى شود.

با توجه به این که استفاده از مانترا موجب خستگى ذهنى مى شود، ملاحظه مى کنید که این عمل نیز حصول آثار محرومیت حسى را تسریع مى کند؛ بنابراین جاى تعجب نیست که چگونه بودائیان و هندویان که مدیتیشن هاى طولانى همراه با ترک غذا و زندگى عادى دارند و ریاضت مى کشند، همه جهان را رؤیا مى دانند و کمال انسان را در تجربه خلأ و تهى مى پندارند. به همین علت در بودیسم تأکید مى شود که حتّى آتمن هم وجود ندارد و توهمى بیش نیست.

موهوم انگارى یا پوچ گرایى فلسفى یک شاخص عرفان پست مدرن است و

هر چند کمى دیریاب مى باشد و ممکن است به آن تصریح نشود، ولى کسانى که در تمرینات مدیتیشن استمرار دارند، به این شاخص نزدیک شده و در دنیاى موهوم با آرزوها و لذت هاى پندارین به سر مى برند.

در نماز هرچند که یافتن مکانى آرام و پاکیزه اهمیت دارد، ولى چون هوشیارى اندیشه و از آن مهم تر تحرک وجود دارد، هیچ گاه محرومیت حسى پدید نمى آید. انسان در نماز بارها دست خود را حرکت مى دهد و به رکوع و سجود و قیام و قعود تغییرحالت مى یابد؛ افزون بر این، مدت هر نماز کمتر از مقدارى است که حتّى در حالت سکون براى کسانى که ناگزیر خوابیده یا نشسته نماز مى خوانند، محرومیت حسى بدنبال داشته باشد و مورد دیگر این که اذکار نماز متنوع است و هر حالت، ذکر ویژه اى دارد و بیش از آن ها نیز انسان مى تواند در قنوت یا سجود اذکار مستحبى را به انتخاب خود بگوید و این همه فعالیت ذهنى را در مسیر تعالى آگاهى و ارتباط معنوى با خداوند به کار مى گیرد.

براى مدیتیشن دو بار در روز، یعنى صبح و عصر توصیه مى شود؛ ولى نماز سه بار و در مدت زمان هاى کمترى انجام مى شود و مى توان آن را تا پنج مرحله در روز نیز به جاى آورد. همه این تفاوت ها نشان مى دهد که هدف از نماز، شکوفایى معنوى انسان در شناخت حقیقتى برتر است که در همه جهان واقعى، آثار او آشکار مى باشد. ولى مدیتیشن، فراغتى از فشارهاى روانى و آرامشى موهوم انگار را، که در بستر همین زندگى موهوم مادى معنا مى دهد، دنبال مى کند.

آنها یاد مى دهند که مدیتیشن کنید و آن چه دوست دارید، به آن برسید،

به تصور آورید و بعد براى رسیدن به آن تلاش کنید. همواره نیمه پر لیوان را ببینید و به فکر پرکردن نیمه خالى آن نباشید. چون نمى توانید جهان را تغییر دهید. پس باید هماهنگ شوید، به کسانى توجه کنید که ثروتمند شده اند. پس مدیتیشن کنید، ریلاکس باشید و در تخیلات خود غوطه ور شوید و بکوشید و از کوشش تان لذت ببرید!!

این همان عرفان سکولار ـ یعنى عرفان بدون خدا و معاد ـ عرفان بدون شریعت و آیین خواهد بود و آن گاه که خدا برود، باید به انتظار شیطان و غلبه طاغوت نشست.

از آنچه گفته شد به خوبى آشکار مى شود؛ این روش ها براى به دست آوردن آرامش و دورى از افسردگى و درمان برخى بیمارى هاى جسمى و روانى طراحى شده است و ربطى به عرفان و معنویت ندارد. چه بسا بعضى روش ها از منظر شرعى و فقهى مورد تأیید نباشد بلکه حرام نیز باشد.

خودسازى پست مدرن

پرسش 11. آیا آموزه هاى عرفانى پست مدرن با عرفان بودا، کنفوسیوس ارتباط دارد و آیا مى تواند راهگشاى مشکلات انسان امروز در ابعاد متفاوت خودسازى باشد؟

عرفان مسیرى است که انسان را به نوعى دیگر از معرفت و شناخت مى رساند که با معرفت حسى و ظاهرى متفاوت است. به همین منظور باید ابزار دیگرى را براى سالک پدید آورد یا در درون او کشف کند تا بتوان راه دست یابى به معرفتى دیگر را هموار سازد.

مکاتب عرفانى گوناگون در سراسرجهان همیشه به نوعى معرفت درون بینانه که با شهود قلبى و درونى دریافت مى شود، اشاره دارند و براى استفاده از آن تلاش مى کنند. همین تلاش، نیاز به برنامه عملى خاصى را پدید مى آورد که اگر از سوى خداوند و به واسطه پیامبران به انسان برسد، شریعت نام دارد.

بى تردید با پذیرش این که انسان را خالقى دانا و حکیم آفریده که از همه اسرار وجودش آگاه است، باید اعتراف کنیم شریعت الاهى بهترین راه شکوفاسازى استعدادهاى نهفته عرفانى است و با عمل به شریعت مى توان به عرفان راستین رسید. از این رو این شریعت به همه پیامبران رسیده است خداوند به حضرت محمد صلى الله علیه و آله مى فرماید:

«شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِی أَوْحَیْنا إِلَیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى…»[16]؛ «آیینى را براى شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود و آن چه را بر تو وحى فرستادیم، به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردیم…».

سید حیدر آملى رابطه شریعت و حقیقت عرفان را به پوست بادام و روغن بادام تشبیه مى کند. اگر این پوست نباشد، آن مغز فاسد و تباه مى شود و تازگى اش را از دست مى دهد و اگر آن مغز شیرین و تازه نباشد، این پوسته بى ارزش است.

بزرگان اهل معرفت همواره اصرار دارند که بدون پیروى از شریعت نمى توان به مسلک عارفان درآمد و به حقیقت رسید؛ زیرا اگر راه الاهى طى نشود، به جاى مکاشفات و مشاهدات رحمانى، اوهام شیطانى به درون انسان هجوم مى آورد و فرد به خیال این که در عرفان سیر مى کند، به دام پندارهاى شیطانى فریفته مى شود.

این مقال بر آن است که بگوید عرفان الاهى در صورتى که از دستورات و آموزه هاى شریعت فاصله بگیرد و برنامه هاى عملى بدون ایمان به خداوند یکتا و معاد و دستورات شریعت باشد، پایه اى براى استقرار سلطه در جامعه بشرى شده و سلطه گران دنیاطلب را بر مردم مسلط مى کند.

امروزه با همه شعارهاى زیبا و دلربایى که در جهان به گوش مى رسد، همچنان سلطه گرى در زندگى بشر باقى است. نیروى استکبارى حیات طبیعى معاصر با هوشمندى تمام، نقاط ضعف خود را شناسایى کرده است و براى ترمیم و تقویت آن اقدام مى کند. اما این وصله پینه ها تا عمق مبانى مدرنیسم پیش رفته و وضعیت پست مدرن را رقم زده است.

در دهه هاى اخیر مهم ترین جریانى که برابر تمدن غرب جلوه کرده و نشان گر کاستى هاى بنیادین در مبانى مدرنیسم بوده، جریان معنویت گرایى و بازگشت به دین است.

در این بین، معنویتى دروغین و فریبنده پدید آمد تا بحران معنویت را در زندگى مادى گرایانه اهالى تمدن غرب برطرف سازد. عرفان پست مدرن کارکردهایى دارد که در نهایت، تحکیم و تداوم شرایط سلطه گرانه و سلطه پذیرانه حیات طبیعى معاصر است.

مبانى عرفان پست مدرن

پست مدرن، دوران یا مرحله اى است که بنیان هاى عصرمدرن به چالش مى رود و مورد تردید و پرسش قرار مى گیرد. بحران مدرنیته، پست مدرنیته نامیده مى شود.

دوران مدرن با رنسانس آغاز شد. آن گاه که نویسندگان و هنرمندان و دانشمندان موفق شدند تا سلطه متحجرانه قرون وسطایى را که به نام دین و خدا بر مردم روا داشته مى شد، کنار بزنند و با صدرنشین کردن انسان و ارج گذاشتن به اندیشه ها، آرزوها و تمایلات و تمنیات بشرى، طرح دیگرى براى زیستن دراندازند.

در دوران مدرن، مردمان غرب کوشیدند تا اندیشه و تلاش خود را براى برآوردن آرزوها و ارضاى تمایلات طبیعى به کار گیرند و براى رسیدن به بهشتى در زمین به راه افتادند؛ اما هر چه رفتند نرسیدند و در همین جا بود که از خود پرسیدند: آیا درست مى اندیشیدیم؟ آیا راهى که پیمودیم درست بود؟ چرا با کنار گذاشتن دین و ماوراى طبیعت به آرامش و آزادى نرسیدیم، بلکه پریشان و آشفته شدیم؟ چرا با دانش و تکنولوژى به رفاه نرسیدیم؟ بلکه در یک قفس آهنین اسیر شدیم؟ در خلال این تردیدها حتّى گروهى مدرنیته را «کسوف عقل» خواندند. این پرسش ها وضعیت پست مدرن را پدید آورد.

بنیاد مدرنیته خود بر خرد جزئى انسان استوار بود؛ خردى که در پى کشف حقایق متعالى عالم نیست، بلکه در جست وجوى رسیدن به حداکثر کامیابى در دنیا است. لذت گرایى، زرسالارى، نفى دین و شریعت، حس گرایى روش شناختى و تجربه گرایى معرفت شناختى و بسیارى از مقولات دیگر را مى توان از مبانى مدرنیته معرفى نمود.

مهم ترین آنها؛ سه اصل انسان گرایى (اومانیسم)، دنیاگرایى (سکولاریسم) و عقل گرایى (راسیونالیسم) است. در این میان، همه مبانى اصلى و غیر آن، همچنان در وضعیت پست مدرن باقى است و فقط عقل گرایى، یعنى عقل جزئى و مادى که براى ارضاى تمایلات و برآوردن تمنیات دنیایى انسان به کار مى آید، مورد تردید قرار گرفته است. خود بنیادى انسان به عنوان فاعل شناخت با عقل جزئى متزلزل شده اما هنوز این بشر زمین خورده، خود بنیادى خویش را ترک نکرده است، بلکه راه هاى غیر عقلى را براى جبران کاستى هاى خرد مادى در برآوردن آرزوهایش به کار آورده و مى آزماید.

عرفان پست مدرن تلاشى است تا ساکنان خیابان شلوغ مدرنیته، مقدارى از رنج ها و پریشانى هاى خود را کاهش دهند و تا حدودى لذت آرامش درونى را بیابند و با متوقف کردن جریان عقل جزئى و ذهن پر مشغله، نوعى معرفت درونى و شهودى را تجربه کنند.

در این گیر و دار، غرب به مرام هاى معنوى شرق روى آورده و برنامه هایى را براساس مبانى تمدن غرب طراحى کرده است.

عرفان پست مدرن که مهم ترین ترویج کننده آن در غرب، «ماهاریشى ماهش» نام دارد، نوعى از هندوئیسم است که با برخى آموزه هاى بودیسم ترکیب شده و به نام مدیتیشن متعالى (Transcendental Meditation) با نام مخفف (TM) ارائه شده است. در این عرفان مراقبه، تمرکز، آرامش، رهایى از رنج زندگى وجود دارد، اما آموزه هاى ماوراى طبیعى هرگز. از یک سو هندوئیسم و بودیسم و از سوى دیگر اومانیسم و سکولاریسم به عنوان مبانى این عرفان قابل طرح است.

خودسازى و تحصیل

پرسش 12. بعضى مى گویند که آدمى هر چقدر سقف پروازش را ببندد، بیشتر از آن پرواز نخواهد کرد، یعنى این که مثلاً حد اعلاى دانشگاه مى تواند دکتر حسابى یا دکتر چمران شود، امّا در حوزه امام خمینى و افرادى همانند ایشان پرورش مى یابند نظر شما در این باره چیست؟ بعضى دیگر مى گویند: اگر هدف خودسازى و هدایت مردم است در این مورد به یک دو راهى مى رسیم:

1. فردى مذهبى در دانشگاه، مثلاً در خوابگاه در این جهت مى تواند خوب فعّالیت کند که یک طلبه در این موقعیت نمى تواند قرار گیرد.

2. یک روحانى مى تواند دانشجویان یا طلبه هایى را تربیت کند که کار دانشجوى بالایى را بکنند یعنى در حجم و کیفیت بیشترى تأثیر گذار باشند. یک نظر دیگر هست که شما چرا خود را محدود مى کنید؟ هم حوزه و هم دانشگاه را ادامه بدهید. به نظر شما آیا امکان این مورد وجود دارد؟ (یعنى کیفیت کار پایین نمى آید؟ خلاصه با وضعیت موجود دانشگاه ها آیا مى توان به خودسازى رسید و یا حوزه را انتخاب کنیم؟ بعضى مى گویند که حالا دست تقدیر شما را به این رشته آورده، خواست خدا بوده و شما ادامه دهید. (آیا نمى شود گفت که حالا که من پشیمان شده ام از رشته ام نیز خواست خدا بوده است؟) بعضى هم مى گویند که چهار سال وقت و سرمایه صرف این رشته کرده اید و چون از بیت المال استفاده کرده اید درست نیست که این رشته را رها رها کرده به دنبال حوزه یا رشته اى دیگر بروید. اگر خانواده انسان با حوزه رفتن او هماهنگ نباشند و… انسان باید چگونه برخورد کند و عمل نماید؟

قبل از هر چیز بزرگى و بزرگوارى روح معنوى شما را مى ستاییم و امیدواریم با تلاش بیش از پیش و تصمیم گیرى منطقى مسیر زندگى سعادتمندى را پیش رو داشته باشید در این باره گفتنى است؛ گرایش به یادگیرى علوم به انگیزه هاى مختلف صورت مى گیرد و به طور معمول نیازهاى اولیه حیاتى و طبیعى و محسوس جاذبه هاى بیشترى براى انسان ها دارد. از این رو، براى فراهم سازى بیشتر آسایش و تسلط بیشتر بر طبیعت، گرایش هاى مختلف علمى و تخصص هاى فراوان به وجود آمده است. اما تنها وارستگان و ژرف اندیشان هستند که فراتر از نیازهاى اولیه طبیعى و محسوسات به ارتباط نهانى دانش ها و ارتباط جهان هستى با آفریننده آن فکر مى کنند و از هدفمندى این همه جنب و جوش ها سخن به میان مى آورند.

مهمترین رسالت دین ایجاد انگیزه فراطبیعى و اخلاص در میان انسان ها و جهت دهى صحیح به تلاش هاى روزانه است به طورى که علاوه بر تأمین نیازهاى روزمرّه زندگى، به هدفمندى و تلاش براى دستیابى به مقصود هستى اقدام کند. از این رو در فرهنگ اسلامى تمام دانش هاى مورد نیاز براى زندگى بشرى داراى اهمیت است و توصیه شده به مقدار لازم و مورد نیاز جامعه، مردم براى فراگیرى آن اقدام کنند و از آن به «واجب کفایى» تعبیر شده است.

اما براى همه انسان ها در هر مرتبه علمى که قرار دارند توجه به هدف و هدفمندى جهان و ایمان به مبدأ و معاد لازم و «واجب عینى» شمرده شده است و غفلت اکثریت جامعه بشرى جاى تأسف دارد زیرا حتّى از علوم تجربى و مهندسى نیز مى توان به آن هدف مقدس دست یافت و منافاتى با زندگى روزمره ندارد، لذا از نظر قرآن و روایات، علم وسیله است نه هدف؛ آن هم وسیله اى که انسان را به کمال مى رساند و دنیا و آخرت او را آباد مى کند. گفتنى است که ارزش هر علم به ارزش موضوع آن علم است و در این جهت علوم الهى و دینى – با توجه به موضوع آن – از سایر علوم اشرف و برتر است؛ ولى این بدین معنا نیست که علوم دیگر بى اهمیت و بدون ارزش است و علم نیست.

در نگاه کلى قرآن، هر کارى یا علمى که انسان را به دنیاپرستى سوق دهد و به چنگال مادیات بسپرد و فهم و شعور او را به طرف خواب و عیش و نوش بکشاند هدف نهایى او را تنها وصول به مادیات قرار دهد، چیزى جز ضلالت و گمراهى نیست.

در قرآن کریم آمده است:

«ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ»[17]؛ «این آخرین حد آگاهى آنها است و خداوند به حال آن که از راه حق

گمراه شده آگاه است».

پس علوم غیردینى نیز مى تواند نقش آفرین بوده و موجبات سعادت آدمى را فراهم کند. این در صورتى است که هدف تلقى نشود، بلکه وسیله پیشرفت و رسیدن به کمال باشد. از طرف دیگر در علوم دینى نیز اگر طالب آن قصد رسیدن به دنیا را داشته باشد، موجب بدبختى انسان مى شود.

خلاصه اینکه از نظر اسلام شرافت و ارزش علم به دو چیز است: اول موضوع آن است که در بین علوم، علم خداشناسى و علم خودسازى و هر چه مربوط به رشد و کمال معنوى انسان مى شود اشرف علوم است. دوم هدف و نیت انسان از علم است که در ارزش علم دخیل است. اگر هدف از علم کسب رضایت خدا و خدمت به دین و مردم باشد علم داراى شرافت و ارزش است ولى اگر قصد انسان از عالم شدن دنیاطلبى و برترى جویى و امثال آن باشد علم او بى ارزش است حتّى اگر موضوعش توحید و خداشناسى باشد.

پیش از هر چیز باید هدف اصلى خود از تحصیل در حوزه علمیه را مشخص نمایید. احتمالاً انگیزه شما یک یا چند مورد از موارد زیر است:

1. جست وجوى کمالات نفسانى و معنوى. در صورتى که انگیزه این باشد باید گفت: هر چند حوزه علمیه محیط مساعدترى براى کسب فضایل روحانى است، ولى چنان نیست که در محیط دانشگاهى نتوان بدان رسید. به عبارت دیگر، رسیدن به آنها بیش از هر چیز به عزم و همت و اراده جدى شما و به عنایات حق تعالى بستگى دارد، نه به محیط.

2. افزایش اطلاعات دینى. نیل به این هدف نیز با برنامه ریزى مطالعاتى منظم در کنار دروس دانشگاهى میسر است. حتّى در کنار آنها مى توان از نوار

یا دوستان روحانى براى فراگرفتن برخى از دروس ابتدایى حوزوى استفاده نمود و پس از اتمام تحصیلات دانشگاهى نیز مى توان در کنار فعالیت هاى شغلى این گونه مطالعات و دروس جانبى را استمرار بخشید.

3. تخصص یابى در علوم مختلف دینى و خدمت در مسیر اعتلاى دانش و فرهنگ دینى جامعه.

اگر چنین آرمان بلند و ارزشمندى را منظور دارید مى توانید به حوزه وارد شوید و در مدرسه هاى مربوط به فارغ التحصیلان دانشگاهى شرکت کنید. لیکن این نکته را نیز خاطر نشان مى سازیم که دروس حوزوى بر اثر گستردگى بسیار، خیلى دیرتر از آنچه در دانشگاه ها مشهود است، آثار و ثمرات خود را ظاهر مى سازد؛ البته با عمق و ژرفاى بیشتر. بنابراین علاقه مندان به دانش هاى حوزوى باید با همت و استوارى، عمر خود را وقف علم و دانش سازند و با جان و دل و چشم پوشى از یک سرى تمایلات مادى و دنیایى؛ مانند: عنوان، پول و… در مسیر دین و علوم دینى ره سپارند و تنها در این صورت دست حق یار و مددکارشان خواهد بود.

با دو قبله در ره معبود نتوان زد قدم

یا رضاى دوست باید یا هواى خویشتن

بنابراین اکنون که به قول خودتان شرایط ورود به حوزه برایتان فراهم نیست بهتر آن است در دو گام علمى و عملى هم به معارف دینى خود توسعه دهید و هم عملاً در پى انجام واجبات دینى و اجتناب از محرمات به هدف مقدس خود که همان تقرب الهى است، نزدیک تر شوید. لذا توصیه مى شود با استفاده از یک سیر مطالعاتى شناخت عمیق ترى نسبت به آنچه احساس نیاز مى کنید پیدا کنید و با مشورت گرفتن از یکى از اساتید قابل اعتماد و با تجربه تان، کتاب هاى شهید مطهرى را مطالعه کنید و یا از سلسله کتاب هایى که به همین منظور تدوین شده و تحت عنوان سلسله درس هاى اندیشه هاى بینادین اسلامى از انتشارات مؤسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) است بهره بگیرید.

بنابراین درباره انتخاب رشته و در پیش گرفتن راه دانشگاه و یا حوزه، باید به چندین فاکتور و عامل تعیین کننده توجه داشت؛

1. تفاوت استعداد و علاقه افراد.

2. حساسیت خانواده و اطرافیان.

3. انتظارات از زندگى آینده.

4. توانایى تحمل مشکلات.

5. حفظ و تقویت ایمان و ساختن خود و دیگران.

در این باره تذکر چند نکته گفتنى است:

1. گرچه علومى مانند ریاضى، هندسه، شیمى و مانند آن از نظر موضوع در حد علم خداشناسى و معرفت دینى نیست، ولى چه بسا کسى بتواند عامل دوم یعنى نیت و هدف خود از فراگیرى آنها را چنان تقویت کند که ارزش کمتر از علم خداشناسى نداشته باشد. مثلاً پزشکى که علم و تخصص خود را در خدمت به مردم و نجات بیماران قرار دهد و سعى کند از افراد بى بضاعت و کم درآمد پول کمترى بگیرد و یا از سودى که به خاطر طبابت به دست مى آورد، در کمک به محرومین به کار بَرَد و هدفش تقرب به خدا باشد واقعا از اولیا الهى خواهد بود.

2. فراگیرى علوم غیردینى مثل علم فیزیک و شیمى منافاتى با فراگیرى علوم دینى ندارد. یک انسان هوشیار کسى است که سعى کند هر دو علم را فرا بگیرد در کنار دروس دانشگاهى، معرفت دینى خود را هم افزایش دهد.

چنانچه در روایتى آمده است: علم بیش از آن است که شمرده شود (و انواع فراوانى دارد) پس سعى کنید از هر علمى آن قسمت که زیباترین و بهترین آن است را به دست آورید.[18] شما هم سعى کنید در اوقات فراغت خود با مطالعه علوم اسلامى اطلاعات دینى خود را افزایش دهید.

3. در روایات زیادى آمده است، کسى که به مباحث دینى و معرفتى که علم آموخته است، عمل کند، خداوند آنچه را که نمى داند به او تعلیم مى نماید[19]. بنابراین اگر انسان از ابتداى تکلیف سعى کند در هر موقعیتى که قرار دارد، تقوى و پاکدامنى خود را حفظ کند و خود را به گناه و معصیت آلوده نکند، خداوند نیز از خزاین رحمتش معرفت او را نسبت به خودش زیاد مى کند و چه بسا او را به بالاترین حد معرفت و علم مى رساند.

4. هر انسانى با توجه به استعداد و علاقه اى که دارد، در یک رشته از علوم مى تواند رشد کند و به حد بالایى برسد. شما نیز باید ببینید در چه زمینه اى استعداد و انگیزه دارید. اگر فکر مى کنید در علوم دانشگاهى موفق ترید، همان را با جدیت ادامه دهید، ولى اگر فکر مى کنید در علوم دینى اگر وارد شوید موفقیت زیادى مى توانید کسب کنید، چه بسا بر شما واجب باشد در رشته علوم دینى و حوزوى تحصیل کنید.

با توجه به تجربه متعدد؛ توصیه ما این است که روشى انتخاب شود که قدرت انتخاب از بین نرود. از آنجا که عوامل چهارگانه فوق براى بسیارى از جوانان با شور و شوق قابل اندازه گیرى دقیق نیست، پیشنهاد مى کنیم به طور تدریجى و پله اى مسیر مناسب انتخاب گردد. به طور مثال اگر امکان تحصیلات دانشگاهى در رشته خوب و مورد علاقه فراهم است این فرصت را از دست ندهید و در کنار آن به طور ملایم با برخى علما و جلسات درس حوزه آشنا شوید. در ادامه در صورت تشخیص علاقه بیشتر رفته رفته تمایل خودتان را به رشته هاى حوزوى بیشتر کنید.

در مجموع مى توان گفت تا هنگامى که به انتخاب قطعى از نظر شخصى نرسیده اید، ادامه تحصیل با اولویت دهى به رضایت پدر و مادر و به دور از تنش و حساسیت اطرافیان سزاوارتر است. البته لازم است بر حفظ و تقویت ایمان و تلاش جهت خودسازى تأکید شود و در کنار ساماندهى وضعیت ازدواج و اشتغال به استمرار ارتباط با مجالس مذهبى و آشنایى با معارف دینى اهتمام جدى داشت. چنان که بسیارى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلاماست. علاوه بر بهره مندى از علم و معرفت امامان علیهم السلام، به کشاورزى، دامدارى، روغن فروشى، خرمافروشى و… نیز اشتغال داشتند.

خودسازى و سختى ها

پرسش 13. نقش سختى ها و مشکلات در خودسازى انسان و تکامل او را تشریح کنید.

علت و عوامل گوناگونى مى تواند سبب سختى شود؛ نظیر گناهان یا توجه نکردن به مهارت هاى زندگى یا سوء مدیریت شغلى و اقتصادى که در این صورت انسان باید پاسخگو باشد اما در هر حال در صورتى که در هنگام سختى ها صبر کند و برخورد صحیحى در حل مشکلات داشته باشد از پاداش آخرتى و رشد معنوى بهره مند خواهد شد. براى بررسى نقش مشکلات، در تکامل و خودسازى به موارد ذیل مى توان توجه نمود:

1. عامل رشد و حرکت

انسان خودساخته و مؤن، دنیا و رنج رهایش را بد نمى داند، بلکه به عکس رنج رها را عاملى براى تحّرک بشمار مى آورد؛ چرا که این ویژگى دنیاست که با سختى هایش و تغییر احوال و اوضاع، تجربه آدمى را زیاد مى کند و به انسان آگاهى مى دهد.

سختى ها و شدایدى که خداوند تبارک و تعالى در دنیا براى انسان پیش مى آورد و حتّى نعمت هایى هم که در دنیا براى انسان به دست مى آید؛ براى این است که استعدادهاى باطنى بروز کند و از قوه به فعلیت برسد. همان گونه جسم انسان از کودکى تا جوانى با افت و خیز رشد مى کند و ورزشکاران با تمرینات سخت و سنگین نیرومند مى شوند روح انسان نیز در کوران حوادث و ناملایمات و مبارزه با وسوسه شیطان نیرومند مى شود و با جهاد نفس رشد مى کند. خداوند مى فرماید:

«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»[20]؛ «و قطعا شما را به چیزى از [قبیلِ]ترس و گرسنگى، و کاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى آزماییم؛ و مژده ده شکیبایان را».

باید این سختى ها پیش بیاید و در زمینه این سختى هاست که آن صبرها، مقاومت ها، پختگى ها، کمال ها براى انسان پیدا مى شود، آن وقت این نوید و بشارت الهى شامل حال او مى شود.

2. پالایش گناهان

رسول خدا صلى الله علیه و آله در این خصوص فرموده اند: «لاَ یَزَالُ الْبَلَاءُ فِى الْمُؤمِنِ وَ الْمُؤمِنَةِ فِى جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ وَ مَا عَلَیْهِ مِنْ خَطِیئَة»[21]؛ «مصیبت و گرفتارى همواره گریبان مرد و زن مؤن را مى گیرد و آنها در مال و یا بدن خود نقصان مشاهده مى کنند و یا فرزندان خود را از دست مى دهند و اینها براى این است که هر گاه در محضر پروردگار حاضر شدند گناهى نداشته باشند».

3. دورى از غفلت

انسان وقتى همواره خود را سلامتى ببیند ممکن است به مرور زمان از ولى نعمت و خالق خود غافل شود اما یک تلنگور در زندگى همچون بیمارى وى را مجددا به یاد الهى مى اندازد در روایتى نقل شده که حضرت موسى در گفتارى که با خداوند داشت عرض کرد: خدایا دوست ندارم که بیمار و ضعیف گردم و در عبادت من سستى پیدا گردد و هم دوست ندارم همیشه سالم باشم که تو را فراموش کنم، بلکه دوست دارم گاهى بیمار شوم که تو را یاد کنم و گاهى سالم شوم، و تو را شکرگذارم.[22]

4. شکر نعمت الهى

پیامبر صلى الله علیه و آله فرموده اند: «نِعْمَتَانِ مَجْهُولَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَة»[23]؛ «دو نعمت پوشیده و ناشناخته است، امنیت و عافیت». لذا وقتى انسان به واسطه مشکلى نعمتى همچون سلامتى را از دست داد قدر سلامتى را دانسته و شکرگزار نعمت هاى الهى خواهد شد.

5. استجابت دعا

امیرالمؤنین علیه السلام از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله نقل مى کند که به سلمان فارسى فرمود: اى سلمان! براى تو در بیماریت سه خصلت است: تو در یاد خدا هستى و دعاى تو در آن حالت مستجاب است و بیمارى براى تو هیچ گناهى را باقى نمى گذارد مگر اینکه آن را از بین مى برد».[24]

6. امتحان و آزمایش

حضرت على علیه السلام فرمودند: «إِنَّ الْبَلَاءَ لِلظَّالِمِ أَدَبٌ وَ لِلْمُؤمِنِ امْتِحَانٌ وَ لِلْأَنْبِیَاءِ دَرَجَةٌ وَ لِلْأَوْلِیَاءِ کَرَامَة»[25]؛ «بلا و گرفتارى براى ستمگر ادب است، و براى مؤن امتحان، و براى پیامبران درجه و براى اولیا کرامت مى باشد».

مشکلات وگرفتارى بندگان، از ابزارهایى است که خداوندمتعال براى مشخص شدن بندگان صالح و غیرصالح به کار مى گیرد در قرآن کریم فرموده است:

«وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ فِتْنَةً»[26]؛ «ما شما را به وسیله بدى ها و خوبى ها امتحان مى کنیم».

7. کسب ثواب و پاداش الهى

شخص گرفتار با تحمل مشکلات پاداش هاى عظیم الهى را کسب مى نماید رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: بلاى بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده مى شود، و هرگاه خدا بنده اى را دوست بدارد، او را به بلاى بزرگ گرفتار مى سازد، پس هر که به بلا راضى شود خدا از او راضى است. و هر که به بلا راضى نشود خدا از او راضى نمى شود.[27]
امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیَتَعَاهَدُ الْمُؤمِنَ بِالْبَلاَءِ إِمَّا بِمَرَضٍ فِى جَسَدِهِ أَوْ بِمُصِیبَةٍ فِى أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ مُصِیبَةٍ مِنْ مَصَائِبِ الدُّنْیَا لِیَأْجُرَهُ عَلَیْهَا»[28]؛ «خداوند متعال مؤن را به مصیبت و بلاء گرفتار مى کند و او را به بیمارى در بدن مبتلا مى سازد و یا در مصیبت اهل و فرزند قرار مى دهد و یا یکى از مصیبت هاى دنیا را متوجه او مى کند تا او را پاداش دهد».

8. مانع از طغیان

یکى از خطراتى که همواره انسان ها را در مسیر خودسازى و تکامل تهدید مى نماید خطر طغیان است و این خطر زمانى متوجه انسان ها مى گردد که در خود احساس بى نیازى نمایند همانگونه که خداوند متعال فرمود:

«کَلاَّ إِنَّ الاْءِنْسانَ لَیَطْغى. أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى»[29]؛ «چنین نیست (که شما مى پندارید) به یقین انسان طغیان مى کند. از اینکه خود را بى نیاز ببیند».

در جاى دیگر خداوند متعال فرموده:

«وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِى الْأَرْضِ وَ لکِنْ یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ ما یَشاءُ إِنَّهُ بِعِبادِهِ خَبیرٌ بَصیرٌ»[30]؛ «هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمین طغیان و ستم مى کنند؛ از این رو به مقدارى که مى خواهد (و مصلحت مى داند) نازل مى کند، که نسبت به بندگانش آگاه و بیناست».

اما با دچار شدن انسان ها به مشکلات مجددا وابستگى خود را به خداوند متعال درک نموده و همین امر مانع از طغیان آنها مى گردد.

9. بازگشت به مسیر حق

قرآن مى فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا فى قَرْیَةٍ مِنْ نَبِیٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَضَّرَّعُونَ»[31]؛ «هیچ پیامبرى را به نقطه اى نفرستادیم مگر این که مردم آنجا را با سختى مواجه ساختیم تا تضرع کنند».

«وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»[32]؛ «و به راستى قوم فرعون را به خشکسالى و کمى میوه دچار آورد» نمودیم تا متذکر شوند».

10. ارتقاء درجات

گاهى بلاها و حوادث تلخ زندگى براى دست یافتن به مقامات و درجات برتر و عالى است. چرا که از مقامات افراد برجسته و اولیاى خدا، صبر و

پایدارى در مقابل مصائب و خشنود بودن به قضاى الهى است. این خود موجب اعتلاى درجه آنان است.

از حضرت صادق علیه السلام سؤال شد: عزیزترین مردم در نظر خدا کیست؟ فرمود: «کسى که به هنگام عطاء سپاسگزار باشد و به هنگام بلا و گرفتارى صبر و تحمل نماید».[33]
در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام فرمودند: «إِنَّ فِى الْجَنَّةِ لَمَنْزِلَةً لاَ یَبْلُغُهَا الْعَبْدُ إِلاَّ بِبَلاَءٍ فِى جَسَدِه»[34]؛ «در بهشت مقامى هست که هیچ کس به آن جایگاه نمى رسد مگر اینکه در بدن خود ناراحتى و گرفتارى داشته باشد».

11. تقویت عقل و ایمان

حضرت صادق علیه السلام فرموده است: ابتلا و گرفتارى هاى دنیوى براى مؤن زینت است، و کرامت و عزّت است براى کسانى که صاحبان تدبر و عقل باشند.[35] زیرا در مباشرت و مصاحبت با بلا هر گاه توأم با صبر و ثبات قدم صورت بگیرد: ارتباط ایمان و اعتقاد، محکم تر و قوى تر و پاک تر و نورانى تر و آلودگى ها و تیرگى هاى دل برطرف خواهد شد.

خودسازى و ازدواج

پرسش 14. من الان 19 سالمه تازه وارد داشگاه شده ام و شرایط ازدواج را هم ندارم یا اگر بخواهم ازدواج کنم خیلى برایم سخت است. یک راه دیگه هم هست و آن خودسازى است ولى در این زمینه زیاد موفق نبوده ام. من یک مدتى خوبم و یک مدتى بد و از اینکه الان دو سه ماهى است آرامش ندارم و پیوسته در نوسان بین خوبى و بدى هستم خیلى رنج مى برم.

گاهى خوب بودن و گاهى بد بودنع در زندگى انسانى طبیعى است. البته باید تلاش کرد که زمان خوب بودن بیشتر و زمان بد بودن به حداقل و یا به ندرت اتفاق افتد.

از سوى دیگر شما در دوران جوانى هستید و فراز و فرود احساسات و غرایز در این سن در اوج مى باشد و باید دانست غریزه جنسى یکى از توانمندى هاى طبیعى انسان است و انسانى که از نظر جسمى و روحى سالم باشد داراى چنین کششى مى باشد و این خود یکى از نعمت هاى خدادادى به بشر است. در نتیجه آن چه تا حدى مقدور است کنترل آن و استفاده صحیح و معقول از این میل است و این که انتظار داشته باشیم با رعایت نکات اخلاقى و عرفانى به کلى نسبت به این مسئله بى احساس شویم، انتظارى واقع بینانه نیست. طبیعت اشخاص هم در سردى و گرمى مزاج و شدت غریزه جنسى متفاوت است و بر همین اساس مقایسه خود با دیگران نیز کار درستى نیست و ممکن است احیاناً به یأس آدمى منجر گردد.

بدون تردید غریزه جنسى و غریزه خوردن و آشامیدن در انسان از قدرت فوق العاده اى برخوردارند و تأثیر فراوان آن ها در چرخه زندگى و نقش بنیادى و بسیارى قوى آنها در رفتار و افکار و فعالیت هاى فردى و اجتماعى آدمى، امرى غیرقابل انکار است و شاید مبناى دو مکتب «فرویدیسم» و «مارکسیسم» حاصل نگرش افراطى این دو رویکرد به این غرایز باشد. اما واقعیت این است که قطع نظر از افراط و تفریط هایى که در زمینه غرایز جنسى و غیرجنسى شده است؛ باید اذعان کرد که نیازهاى جنسى نقش فوق العاده اى در فعالیت هاى فردى و اجتماعى بویژه در زندگى مشترک و دوام آن دارد. اما این غریزه اگر افسار گسیخته گردد، همچون موریانه که بى رحمانه بر درختان تناور هجوم مى آورد و از درون آن ها را پوک و تهى مى سازد، جسم و جان آدمى را به تحلیل برده و رفته رفته به ویرانى و سقوط مى کشاند.

توانمندى جوان در حفظ پاکدامنى بدون تردید اگر خداوند غریزه جنسى را در انسان قرار داده قدرت و توان مقابله با گناه را نیز در وجود وى قرار داده است بنابراین هر انسانى باید با عزم و همتى سترگ به مبارزه با گناه برخیزد و همواره کوشش کند که براى اولین بار که میل به گناه آمد با جدیت تمام در برابر آن مقاومت کند آن گاه به تدریج مبارزه آسان خواهد شد.

گاهى اوقات ممکن است براى بعضى از افراد واقعا امکان ازدواج به هیچ وجه فراهم نشود، در این صورت، قرآن کریم دستور به پاکدامنى و عفاف مى دهد و مى فرماید:

«وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[36]؛ «و کسانى که امکانى براى ازدواج پیدا نمى کنند باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز کند».

خداوند در این آیه، صریحاً دستور به عفاف و خودنگهدارى مى دهد و این بهترین شیوه و روشى است که با به کار بستن آن روح ایمان و تقوا در انسان پرورش مى یابد و سبب تقویت اراده و تسلط بر نفس مى شود و روحیه عفت در انسان زنده مى گردد. در عین حال منافاتى ندارد که انسان سعى و تلاش خویش را مبذول دارد تا زمینه ازدواج رافراهم نماید بله آدمى باید تا هنگامى که ازدواج نکرده عفاف و پاکدامنى را پیشه نماید.

مؤثرترین راهکار

ازدواج گاهى بر انسان واجب مى شود، در این صورت اقدام به ازدواج به صورت یک وظیفه شرعى در مى آید که تخطى از آن گناه محسوب مى شود. در مورد ازدواج تمامى مراجع عظام تأکید مى کنند که اگر چه اصل ازدواج در اسلام واجب نیست و از مستحبّاتى است که به آن بسیار سفارش شده است؛ ولى اگر کسى به واسطه نداشتن همسر، به حرام و گناه بیفتد، ازدواج بر او واجب مى گردد و حق ندارد مجرد بماند. ممکن است بگویید: به لحاظ اقتصادى و شرایط تحصیلى و یا خانوادگى فعلاً امکان این کار نیست، این، ممکن است ناشى از نوعى ترس از فقر منفى باشد.

توجه داشته باشید که مؤن؛ یعنى، کسى که به خدا و توانایى او اعتماد دارد و در مشکلات زندگى به او توکل مى کند، هرگز نسبت به انجام وظایف شرعى خود به خاطر ترس از فقر و اینکه شاید شغلى گیرم نیاید و یا هزینه آن را چگونه تهیه کنم، کوتاهى نمى کند. شما به وظیفه خود به خاطر خدا اقدام مى کنید، خداى متعال هم وظیفه خود را که روزى رسانى به بندگان است مى داند و هرگز بنده مؤن خود را رها نمى کند.

کسانى که ازدواج مى کنند اکثرا امکانات کاملى براى زندگى نداشته اند، ولى به تجربه دریافته اند که مشکلات حل مى شود و حتّى به صورتى که شاید قابل محاسبه و پیش بینى هم نبوده، امکانات ازدواج و ادامه زندگى برایشان فراهم شده است.

قرآن کریم در سوره نور (آیه 32) پس از اینکه به مؤنان دستور ازدواج مى دهد، مى فرماید:

«إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛ «اگر فقیر باشند خداى متعال از فضل و کرم خویش ایشان را بى نیاز مى کند و خداوند وسعت دهنده و بسیار دانا است».

چند نکته و دستور مهم در این آیه شریفه وجود دارد:

1. زنان و مردان مجرد باید ازدواج کنند.

2. در راه ازدواج از فقر نترسند؛ زیرا خداوند آنها را از فضل خودش غنى و بى نیاز خواهد ساخت.

بدون شک کسى که براى حفظ ایمان و پاکى نفس خود اقدام به ازدواج نماید امدادهاى الهى به کمک او مى آیند و خداوند گره از مشکلات او خواهد گشود:

«مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»[37].

و باز تجربه نشان داده تا زمانى که شخص مجرد است احساس مسؤلیت نمى کند و ابتکار و نیروى خود را به اندازه کافى براى کسب درآمد به کار نمى گیرد و همچنین اگر درآمدى پیدا کرد در راه حفظ و بارور ساختن آن و مصرف صحیح نمى کوشد اما بعد از ازدواج شخصیت انسان تبدیل به یک شخصیت اجتماعى مى شود و خود را مسؤل حفظ همسر و آبروى خانواده و تأمین وسایل زندگى مى بیند و بدین سبب است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: «رزق همراه زنان است زن بگیرید تا روزى شما فراوان گردد»[38] و ازدواج برخلاف تصوراتى که در ذهن وجود دارد کار چندان مشکلى نیست به شرطى که از آداب و رسوم دست و پاگیر و هزینه هاى تشریفاتى پرهیز شود و براى این منظور مى توان همسر خود را از خانواده هاى مؤن و عفیف و متوسط اجتماع و کم توقع انتخاب کرد و به طور قطع انتخاب همسر شایسته و با ایمان و عفیف هیچ گاه پشیمانى به دنبال نخواهد داشت پشیمانى وقتى پیش مى آید که ازدواج از روى هوا و هوس و با معیارهاى غیرمنطقى انجام گیرد و چنان که ازدواج الآن و در شرایط کنونى مقدور نباشد مى توان با اجراى عقد، امر عروسى و ازدواج را تا فراهم شدن شرایط مساعد به تأخیر انداخت و از مزایاى دوران شیرین نامزدى بهره مند شد و راه حل دوم در آیه شریفه این است که اگر به هر دلیلى قدرت بر ازدواج فراهم نشد باید عفاف را پیشه خود ساخت و خود را از آلوده شدن به گناه حفظ کرد تا خداوند گشایشى در کارها حاصل نماید.

راه حل مشکلات

ما همه مى دانیم که جوان براى ازدواج با مشکلات عدیده اى مانند شغل، مسکن، تحصیل، آداب و رسوم و مهریه هاى سنگین روبرو است.

بدون تردید براى حل اساسى مشکلات ازدواج جوانان، باید موانع ازدواج که به برخى از آنها اشاره شد از سر راه جوانان برداشته شود و انجام چنین کارى نیاز به یک عزم ملى و برنامه ریزى صحیح از ناحیه همه مسؤولین نظام اسلامى به ویژه قوه مجریه دارد. البته این بدان معنا نیست که خود جوانان، خانواده ها و سایر نهادهاى فرهنگى – مذهبى مسؤولیتى نسبت به ازدواج جوانان ندارند بلکه خود جوانان مهم ترین نقش را مى توانند در حل این بحران داشته باشند در این جا به برخى از راه کارها اشاره مى شود:

1. پرهیز از تشریفات غیرضرورى و کنار گذاشتن برخى از رسم و رسومات دست و پاگیر.

2. کاهش سطح توقعات و انتظارات.

3. تقویت فرهنگ ازدواج هاى ساده و زندگى هاى کم خرج.

4. تقویت باورهاى دینى، روحیه امید و توکل در جوانان.

آثار و عواقب طغیان شهوت و گناه خودارضایى

در اینجا توجه شما را به عواقب خودارضایى جلب مى نماییم تا با آگاهى از آنها بهتر بتوان از این گناه اجتناب ورزید. البته عواقب سوء و پیامدهاى منفى و عملى این گناه جداى از آن که معصیت است، فراتر از آن است که بتوان آنها را برشمرد، بلکه فقط به چند مورد از آن اکتفا مى کنیم:

1. پیامدهاى جسمانى: تحلیل رفتن قواى جسمانى، پیرى زودرس، ضعف مفاصل، لرزش دست، از بین رفتن طراوت و نورانیت چهره.

2. پیامدهاى روحى و روانى: ضعف حافظه و حواس پرتى، اضطراب، منزوى شدن و گوشه گیرى، افسردگى، بى نشاطى و لذت نبردن از زندگى، پرخاشگرى و بداخلاقى و تندخویى، کسالت دائمى، ضعف اراده.

3. عوارض اجتماعى: ناسازگارى خانوادگى، بى میل شدن به همسر و ازدواج، بى غیرت شدن، احساس طرد شدن، از بین رفتن عزت، پاکى، شرافت و جایگاه اجتماعى.

چند راهکار کلى

براى کنترل غریزه جنسى هم خود فرد و هم والدین و اطرافیان مسؤولیت دارند. آن چه مربوط به خود فرد مى شود عبارتند از:

1. برنامه ریزى براى کار مداوم

جوانان و نوجوانان از نیروى سرشار و فوق العاده اى برخوردارند. این نیرو اگر در زمینه هاى دیگر مورد استفاده قرار نگیرد و به صورت مطلوب از آن استفاده نشود، با توجه به شرایط سنى آن ها در قالب امور جنسى و شهوانى ظاهر خواهد شد. اگر جوانان و نوجوانان به کار مداوم عادت کنند و نیرو و توان خود را در این زمینه به مصرف برسانند تا حدودى از انحرافات اخلاقى و شهوت و غریزه جنسى در آنان پیشگیرى مى شود. کارهاى بدنى موجب تعادل جسم و روان مى شود. اگر نیک بنگریم افرادى که به کار مداوم مشغول هستند و نیرو و استعدادشان را در زمینه هاى مثبت و سالم به کار مى اندازند، کم تر دچار انحرافات اخلاقى و بحران هاى روحى مى شوند. کار موجب مى شود نیرو و انرژى جوان قبل از آن که به چربى هاى اضافى تبدیل گردد و اختلالاتى در ساز و کار اندام هاى بدن ایجاد گردد، از طریق سوخت و ساز مفید و سالم به مصرف برسد.

2. تنظیم خواب

تحقیقات نشان مى دهد که بیش تر انحرافات به خصوص در زمینه مسایل جنسى ناشى از فکرهاى ناسالم و خیال پردازى هایى که جوانان قبل از خواب رفتن دارند، اگر جوان قبل از آن که به خواب برود، فکرش به خودش و یک سرى مسایل و موضوعات مربوط به دوره جوانى، معطوف گردد، کم کم به انحرافات کشیده خواهد شد. بنابراین، یکى از روش هاى پیشگیرى از انحرافات این است که برنامه خواب به صورت دقیق تنظیم شود و تا زمانى که خواب بر شما غالب نشده به رختخواب نروید. وقتى به رختخواب بروید که کاملاً خسته و آماده خواب هستید. لازمه این کار این است که در طول روز مشغول فعالیت هاى مهم بوده و به اندازه کافى کار کرده باشد.

طبیعى است اگر جوان با خستگى به رختخواب نرود، به ناچار مدت زمانى را در بستر بیدار خواهد ماند تا به تدریج به خواب رود و چون افکار و اندیشه هاى شهوانى و تحریک آمیز معمولاً در این مواقع به سراغ جوان مى آیند، تنظیم ساعات خواب براى جوان، ضرورت خاصى مى یابد.

یکى از روان شناسان در این باره مى گوید: نیمه اول شب بیش از نیمه دوم آن به بدن نیرو مى دهد بنابراین باید از آن به نحوى مفید استفاده شود. و صبحگاهان به محض اینکه از خواب بیدار شدید. بى درنگ از بستر برخیزید و توجه داشته باشید که بامدادان بیدار ماندن در بستر خواب، بسیار زیان بار است، جسم را سست و ناتوان مى سازد و وسوسه هاى شوم در دل فرد ایجاد مى شود.

3. دورى از محیط هاى آلوده و ناسالم

یکى از علل و عوامل انحرافات جنسى و به طور کل انحرافات اخلاقى، محیط آلوده و محرک هاى شهوانى است. محیط از طریق وارد نمودن عناصر محرک در گرایش هاى انحرافى، منجر به طغیان غریزه جنسى در جوان مى شود. مسایلى از قبیل بدحجابى، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخى از سریال هاى تلویزیونى و فیلم هاى خارجى و هم چنین استفاده نادرست از اینترنت در تحریک شهوت و غریزه جنسى جوان مؤر است شاید براى برخى از نوجوانان یادآورى و تذکر مسایل دینى و اخلاقى چیزى بیهوده و غیرضرورى تلقى شود، زیرا آن ها نه در فکر سلامت خویش هستند و نه مسایل اخلاقى و دینى را مى پذیرند، اما براى شما که روحیه مذهبى قوى دارید و همین مسئله باعث شد تا نگران آینده تان باشید، گفتن این مسایل مهم و ضرورى است. اگر واقعاً مى خواهید از جوانى تان به خوبى استفاده کنید و در راه درست و سالم گام بردارید، سعى کنید از محیط هاى آلوده و دیدن عوامل تحریک کننده، جداً پرهیز نمایید و به خاطر داشته باشید که بسیارى از گناهان به وسیله چشم کلید مى خورد.

4. استفاده درست و مطلوب از اوقات فراغت

یکى از زمینه هاى پیدایش انحرافات در جوانان و نوجوانان، استفاده نادرست آن ها از اوقات فراغت است. اوقات فراغت طولانى و بى برنامه نوجوانان را عاصى و سرگردان مى کند. آن ها به تدریج سرخورده و مأیوس مى شوند و در نتیجه به دنیاى درون خویش پناه مى برند و در کنج خلوت و انزوا راهى براى مشغولیت خود مى جویند.

5. تسهیل و تسریع ازدواج

علاوه بر آن که جوان سعى در کنترل شهوت و غریزه جنسى مى کند، باید براى ازدواج که یگانه راه درست ارضاى غریزه جنسى مى باشد، نیز اقدام کند به این معنا که پسرها از 18 سالگى به بعد مى توانند به فکر ازدواج باشند و اگر شرایط را مساعد مى بینید، از همین سن مقدمات آن را فراهم کنند و دخترها هم چنان چه مورد مناسبى به خواستگارى آن ها آمد به دلایل نوعاً غیرموجه و پوچ مثل هنوز زود است، مى خواهم درس بخوانم، داماد وضع مادى خوبى ندارد و… از ازدواج خوددارى نکنند و والدین هم سنگ اندازى هاى غیرمنطقى نداشته باشند.

امید است با رعایت این نکات و به خصوص توجه به تقوا و نماز بتوانید غریزه جنسى و حس شهوت را در خویش کنترل و مهار نمایید و زمانى که فرصت مناسب براى ازدواج فراهم گردید، ازدواج کنید.

توصیه هاى کاربردى:

1. هر کارى که مى خواهید انجام دهید با دقت آن را ارزیابى کنید و سپس براى انجام آن تصمیم بگیرید.

2. از تقلید و پیروى کورکورانه از دیگران در هر کارى جداً اجتناب کنید.

3. از بیان جمله «نمى توانم» خوددارى و بجاى آن به خود تلقین کنید که «من به خوبى از عهده این کار بر مى آیم».

4. براى شروع کار و تقویت اراده خود از کارهاى کوچک شروع کنید مثلاً تصمیم بگیرید صبح ها در یک ساعت معینى از خواب بیدار شوید.

5. بعد از بیدار شدن از خواب و خواندن نماز صبح تصمیم بگیرید 10 دقیقه قرآن بخوانید.

6. بعد از هر موفقیتى خدا را شکر کنید و با خود عهد ببندید که به شکرانه موفقیتى که نصیب شما شده آن کار را ادامه دهید. اگر در تصمیم جدید ناکام شدید علل آن را بررسى کنید در صورت تنبیلى و کاهلى خود را جریمه کنید مثلاً یک روز روزه بگیرید. یا یک ساعت صحبت نکنید و یا از خوردن غذایى که دوست دارید خوددارى کنید.

7. بعد از این که خود را در انجام برخى از کارهاى ایجابى مثل صبح زود بیدار شدن، نماز سر وقت، تلاوت قرآن و ورزش صبحگاهى، موفق شدید براى انجام کارهاى سلبى تصمیم بگیرید یعنى تصمیم بگیرید کارهایى که نباید انجام دهید را به تدریج ترک کنید؛ مثلاً، به عنوان نمونه مى خواهید غرایز جنسى خود را مهار کنید. در اینجا باید رفتارهایى که باعث شعله ور شدن شهوات مى شود را ترک کنید.

ـ ابتدا نگاه خود را کنترل کنید و تصمیم بگیرید در برخورد با جنس مخالف نگاه خود را فرو بیندازید.

ـ از گفتگو با جنس مخالف مگر در مواقع ضرورى و در حد ضرورت اجتناب کنید.

ـ از پوشیدن لباس هاى تنگ که موجب تحریک شهوت جنسى مى شود خوددارى کنید.

ـ از پرخورى بویژه غذاهاى مهیج شهوت مثل سیر، پیاز، فلفل، تخم مرغ و… اجتناب کنید.

ـ افکار خود را به تدریج کنترل کنید زیرا افکار منشأ رفتارند.

ـ زشتى گناه را همواره مانند آبى آلوده و کثیف فرض کنید همانطور که حاضر نیستنید آب آلوده را بنوشید به خود تلقین کنید که من نفس و جان خود را با گناه آلوده نمى کنم.

ـ شرکت در مراسم مذهبى مانند دعا، نماز جماعت، مجالس سخنرانى و موعظه و یا ذکر زندگى، سیره، مدح و مصائب اهل بیت علیهم السلام، زیارت اهل بیت علیهم السلام و قرائت قرآن به صورت مداوم در هر روز و مانند آن نورانیتى را در انسان پدید مى آورد، که باعث مى شود آدمى از تاریکى گناه بگریزد و به آسانى به سمت آن نرود.

همه دستورات و احکام الهى داراى این خاصیت و ویژگى مى باشند و مجموعه معارف دین، همگى همین هدف یعنى رسیدن انسان به اوج بندگى و کمال و معنویت و صفا و تلطیف روح و جان را دنبال مى کنند. البته اراده قوى و همت عالى و استقامت در راه هدف و نهراسیدن از مشکلات و پافشارى و ادامه عمل خیر و عبادت و توجه به خداوند و احساس حضور او شرط بهره بردن از این دستورات نورانى و رسیدن به نتایج خوب و شیرین خودسازى و نجات از فشار غریزه است.


پی نوشت ها

[1]. فرقان 125، آیه 70.

[2]. عنکبوت 29، آیه آخر.

[3]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، لقاء الله؛ اسرار الصّلوة؛ المراقبات.

[4]. بحارالانوار، ج 78، ص 356.

[5]. بقره 2، آیه 45.

[6]. زمر 39، آیه 10.

[7]. بحارالانوار، ج 100، ص 12.

[8]. کافى، ج2، ص307.

[9]. علق 96، آیه 6 و 7.

[10]. نهج البلاغه، حکمت 312.

[11]. میزان الحکمة، ج4 ص 3598.

[12]. غررالحکم، ص 203.

[13]. همان.

[14]. صدوق، توحید، ص242.

[15]. دکتر لارنش شان، چگونه مدیتیشن کنیم؟ ترجمه: نسرین مجیدى، انتشارات هیرمند، چاپ دوم، 1378.

[16]. شورى 42، آیه 13.

[17]. نجم 53، آیه 30.

[18]. بحارالانوار، ج 1، ص 219.

[19]. همان، ج 78، ص189.

[20]. بقره 2، آیه 155.

[21]. بحارالأنوار، ج64، ص236.

[22]. ارشاد القلوب، ترجمه: سلگى، ج1، ص 122.

[23]. خصال، ج 1، ص 70 و 144.

[24]. صدوق، خصال، ج1، ص 170.

[25]. بحارالأنوار، ج 64، ص 235.

[26]. انبیاء 21، آیه 35.

[27]. الکافى، ج2، ص 253.

[28]. بحارالأنوار، ج 64، ص 237.

[29]. علق 96، آیات 6 و7.

[30]. شورى 42، آیه 27.

[31]. اعراف 7، آیه 94.

[32]. اعراف 7، آیه 130.

[33]. بحارالانوار، ج2، ص 58.

[34]. بحارالأنوار، ج64، ص 237.

[35]. بحارالأنوار، ج64، ص 231.

[36]. نور 24، آیه 33.

[37]. طلاق 65، آیه 2.

[38]. بحارالانوار، ج 100، ص 217.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد