۱۳۹۵/۰۳/۳۱
–
۹۵۰ بازدید
چرا در قرآن پسر بر دختر ترجیح داده شده است؟ مثلاً در آیات مختلف از انتساب دختران به خدا نکوهش شده است و مى فرماید چطور شما پسران را براى خود اختصاص مى دهید و دختران را به خدا نسبت مى دهید؟ از جمله در سوره نحل از داشتن دختر بسیار خشمگین مى شود و به مشرکان عرب مى گوید: «اگر دختر خوب است، چرا شما از داشتن آن ننگ دارید و وقتى به یکى از شما خبر تولد دختر را بدهند در هم مى ریزید و یا روى او سیاه مى شود. آیا براى خدا دختر و براى خودتان پسر را برمى گزینید»؟
واقعیّت آن است که در نگاه نخست، بعضى از آیات قرآن موهم برترى مرد بر زن است. از پاره اى از آیه هاى قرآنى(1) چنین توهّمى مى شود. مثلاً در آیات 21 و 22 سوره نجم مى فرماید:
«أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى. تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزى»؛
«آیا پسر خاص شما است و دختر خاص او (خداوند)؛ این قسمتى ظالمانه است».
اما حقیقت آن است این توهّم ناشى از عدم آشنایى با نحوه مقابله قرآن با مشرکان است. به طورى که چنین تصور مى شود در رویارویى با طرف مقابل، فقط یک گونه استدلال وجود دارد و آن برهان است در حالى که رویارویى انواع و اقسامى دارد.
همان طور که برخى بزرگان فرموده اند: «قرآن کریم، روش محاوره و گفت وگوى جدلى را مى پذیرد و از این شیوه براى ساکت کردن خصم و مخالف استفاده مى کند»(2) یعنى مشرکان براساس آنچه نزد خودشان پذیرفته شده است، محکوم مى شوند.
برترى پسر بر دختر نزد مشرکان رایج بوده، قرآن کریم به مشرکان اعتراض مى کند و وجدان آنها را بیدار مى سازد که چرا آنچه را که براى خود مى پسندید براى خدا نمى پسندید؟! آیا این روشى به دور از عدل و انصاف نیست؟!!
چنان که پس از بیان افکار جاهلانه مشرکان در خصوص برترى پسر بر دختر و مرد بر زن و عار و ننگ دانستن از داشتن دختر و در نتیجه زنده به گور کردن دختران، به شدت آن را محکوم مى نماید و مى فرماید:
«أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»؛
«بیدار باشید و توجّه داشته باشید که اینان بد حکمى مى کنند».
اسلام تلاش فراوانى براى احیاى ارزش مقام زن نموده است. چنان که رسول اکرم صلى الله علیه و آلهفرمود: «ما اکرم النّساء الاّ کریم ولا أهانهنّ الاّ لئیم»(3) «جز انسان هاى بزرگوار و کریم، کسى به زنان تکریم نمى کند و جز افراد فرومایه و پست به زنان اهانت نمى کند»
و یا وصىّ او امام متّقین و امیرالمؤمنین على علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «المرأة ریحانه»(4) «زنان گل هاى خوشبوى عالم آفرینش هستند».
باید توجّه داشت که تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود، بلکه میان اقوام دیگر و حتى شاید متمدّن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتى ناچیز داشت و براى زن حقّى در ارث قائل نبودند و براى تعدّد زوجات حدّ و مرزى قائل نمى شدند، به سادگى ازدواج مى کردند و به آسانى آنها را طلاق مى دادند. ولى اسلام ظهور کرد و شخصیت زن را محترم شمرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام به گونه اى احترام مى گذاشت که مردم تعجب مى کردند، با تمام مقامى که داشت، دست دخترش را مى بوسید و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسى را که دیدار مى کرد، دخترش فاطمه بود و به عکس هنگامى که مى خواست به سفر برود آخرین خانه اى را که خداحافظى مى کرد باز خانه فاطمه علیهاالسلام بود.
در حدیثى مى خوانیم که به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید آثار خشنودى در آنها نمایان نگشت! (گویى هنوز رسوبات افکار جاهلى از مغز آنها برچیده نشده) پیامبر صلى الله علیه و آله فورا فرمود: «مالکم؟ ریحانة اشمها، و رزقها على اللّه عزوجل!»(5) «این چه حالتى است در شما مى بینم؟! خداوند گلى به من داده آن را مى بویم، و اگر غم روزى او را مى خورید، روزیش با خدا است».
در حدیث دیگرى از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خوانیم که فرمود: «نعم الولد البنات، ملطفات، مجهزات، مونسات»(6) «چه فرزند خوبى است دختر. هم پرمحبّت است، هم کمک کار، هم مونس است».
در حدیث دیگرى از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خوانیم: «من دخل السوق فاشترى تحفة فجعلها الى عیاله کان کحامل الصدقة الى قوم محاویج و لیبدء بالاناث قبل الذکور، فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل»(7) «کسى که بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون کسى است که مى خواهد به نیازمندانى کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامى که مى خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویى کسى از فرزندان اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد»
در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگى زنان است. گرچه در این زمینه سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد ولى از این واقعیت نمى توان به آسانى گذشت که با نهایت تأسّف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افکار جاهلى وجود دارد و هنوز کم نیستند خانواده هایى که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مى شوند و یا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجیح مى دهند.
البتّه ممکن است شرایط خاص اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونى یکى از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشه هاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند که اسلام نمى پسندد که بعد از چهارده قرن پیروانش به افکار جاهلى بازگردند. (8)
پی نوشت ها:
(1) از جمله: نحل 16، آیات 57ـ59 و 62؛ صافات (37)، آیات 149ـ157؛ زخرف (43)، آیات 16ـ19؛ طور (52)، آیه 39 و نجم (53)، آیات 22ـ21.
(2) محمد تقى مصباح یزدى، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5-1، ص 283.
(3) نهج الفصاحة، تصحیح و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 318، ح 1520.
(4) نهج البلاغه، نامه 31، تحقیق: صبحى الصالح، قم: دارالهجره، چاپ پنجم، 1412 ه.ق، ص 405.
(5) وسائل الشیعه، ج 15، ص 102.
(6) همان، ص 100.
(7) مکارم الاخلاق، ص 54.
(8) ر.ک: ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 11، ص 274 تا 277.
«أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْثى. تِلْکَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِیزى»؛
«آیا پسر خاص شما است و دختر خاص او (خداوند)؛ این قسمتى ظالمانه است».
اما حقیقت آن است این توهّم ناشى از عدم آشنایى با نحوه مقابله قرآن با مشرکان است. به طورى که چنین تصور مى شود در رویارویى با طرف مقابل، فقط یک گونه استدلال وجود دارد و آن برهان است در حالى که رویارویى انواع و اقسامى دارد.
همان طور که برخى بزرگان فرموده اند: «قرآن کریم، روش محاوره و گفت وگوى جدلى را مى پذیرد و از این شیوه براى ساکت کردن خصم و مخالف استفاده مى کند»(2) یعنى مشرکان براساس آنچه نزد خودشان پذیرفته شده است، محکوم مى شوند.
برترى پسر بر دختر نزد مشرکان رایج بوده، قرآن کریم به مشرکان اعتراض مى کند و وجدان آنها را بیدار مى سازد که چرا آنچه را که براى خود مى پسندید براى خدا نمى پسندید؟! آیا این روشى به دور از عدل و انصاف نیست؟!!
چنان که پس از بیان افکار جاهلانه مشرکان در خصوص برترى پسر بر دختر و مرد بر زن و عار و ننگ دانستن از داشتن دختر و در نتیجه زنده به گور کردن دختران، به شدت آن را محکوم مى نماید و مى فرماید:
«أَلا ساءَ ما یَحْکُمُونَ»؛
«بیدار باشید و توجّه داشته باشید که اینان بد حکمى مى کنند».
اسلام تلاش فراوانى براى احیاى ارزش مقام زن نموده است. چنان که رسول اکرم صلى الله علیه و آلهفرمود: «ما اکرم النّساء الاّ کریم ولا أهانهنّ الاّ لئیم»(3) «جز انسان هاى بزرگوار و کریم، کسى به زنان تکریم نمى کند و جز افراد فرومایه و پست به زنان اهانت نمى کند»
و یا وصىّ او امام متّقین و امیرالمؤمنین على علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «المرأة ریحانه»(4) «زنان گل هاى خوشبوى عالم آفرینش هستند».
باید توجّه داشت که تحقیر و درهم شکستن شخصیت زن، تنها در میان عرب جاهلى نبود، بلکه میان اقوام دیگر و حتى شاید متمدّن ترین ملل آن زمان نیز، زن شخصیتى ناچیز داشت و براى زن حقّى در ارث قائل نبودند و براى تعدّد زوجات حدّ و مرزى قائل نمى شدند، به سادگى ازدواج مى کردند و به آسانى آنها را طلاق مى دادند. ولى اسلام ظهور کرد و شخصیت زن را محترم شمرد.
پیامبر صلى الله علیه و آله به دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام به گونه اى احترام مى گذاشت که مردم تعجب مى کردند، با تمام مقامى که داشت، دست دخترش را مى بوسید و به هنگام مراجعت از سفر نخستین کسى را که دیدار مى کرد، دخترش فاطمه بود و به عکس هنگامى که مى خواست به سفر برود آخرین خانه اى را که خداحافظى مى کرد باز خانه فاطمه علیهاالسلام بود.
در حدیثى مى خوانیم که به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر دادند خدا به او دخترى داده است، ناگهان نگاه به صورت یارانش کرد دید آثار خشنودى در آنها نمایان نگشت! (گویى هنوز رسوبات افکار جاهلى از مغز آنها برچیده نشده) پیامبر صلى الله علیه و آله فورا فرمود: «مالکم؟ ریحانة اشمها، و رزقها على اللّه عزوجل!»(5) «این چه حالتى است در شما مى بینم؟! خداوند گلى به من داده آن را مى بویم، و اگر غم روزى او را مى خورید، روزیش با خدا است».
در حدیث دیگرى از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خوانیم که فرمود: «نعم الولد البنات، ملطفات، مجهزات، مونسات»(6) «چه فرزند خوبى است دختر. هم پرمحبّت است، هم کمک کار، هم مونس است».
در حدیث دیگرى از پیامبر صلى الله علیه و آله مى خوانیم: «من دخل السوق فاشترى تحفة فجعلها الى عیاله کان کحامل الصدقة الى قوم محاویج و لیبدء بالاناث قبل الذکور، فانه من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل»(7) «کسى که بازار مى رود و تحفه اى براى خانواده خود مى خرد همچون کسى است که مى خواهد به نیازمندانى کمک کند (همان پاداش را دارد) و هنگامى که مى خواهد تحفه را تقسیم کند نخست باید به دختر و بعد به پسران بدهد، چرا که هر کس دخترش را شاد و مسرور کند چنان است که گویى کسى از فرزندان اسماعیل علیه السلام را آزاد کرده باشد»
در حقیقت این احترام به شخصیت زن سبب آزادى او در جامعه و پایان دادن به دوران بردگى زنان است. گرچه در این زمینه سخن بسیار است و در ذیل آیات مناسب بحث خواهد شد ولى از این واقعیت نمى توان به آسانى گذشت که با نهایت تأسّف هنوز در جوامع اسلامى، آثارى از همان افکار جاهلى وجود دارد و هنوز کم نیستند خانواده هایى که از تولد پسر خوشحال و از نوزاد دختر ناراحت مى شوند و یا لااقل تولد پسر را بر دختر ترجیح مى دهند.
البتّه ممکن است شرایط خاص اقتصادى و اجتماعى در رابطه با وضع زنان در جوامع کنونى یکى از علل اینگونه عادات و رسوم غلط بوده باشد، ولى هر چه هست باید عموم مسلمانان راستین با این طرز فکر مبارزه کنند و ریشه هاى اجتماعى و اقتصادى آن را بسوزانند که اسلام نمى پسندد که بعد از چهارده قرن پیروانش به افکار جاهلى بازگردند. (8)
پی نوشت ها:
(1) از جمله: نحل 16، آیات 57ـ59 و 62؛ صافات (37)، آیات 149ـ157؛ زخرف (43)، آیات 16ـ19؛ طور (52)، آیه 39 و نجم (53)، آیات 22ـ21.
(2) محمد تقى مصباح یزدى، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5-1، ص 283.
(3) نهج الفصاحة، تصحیح و ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ص 318، ح 1520.
(4) نهج البلاغه، نامه 31، تحقیق: صبحى الصالح، قم: دارالهجره، چاپ پنجم، 1412 ه.ق، ص 405.
(5) وسائل الشیعه، ج 15، ص 102.
(6) همان، ص 100.
(7) مکارم الاخلاق، ص 54.
(8) ر.ک: ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 11، ص 274 تا 277.