خانه » همه » مذهبی » بررسی رویکرد سازمان‌ها و دولت‌ها در قبال جنگ تحمیلی

بررسی رویکرد سازمان‌ها و دولت‌ها در قبال جنگ تحمیلی


بررسی رویکرد سازمان‌ها و دولت‌ها در قبال جنگ تحمیلی

۱۳۹۴/۰۷/۰۲


۱۷۰ بازدید

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - بررسی رویکرد سازمان‌ها و دولت‌ها در قبال جنگ تحمیلیپس از ماه‌ها ماجراجویی، حملات و درگیری‌های مرزی، سرانجام رژیم بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، با بمباران فرودگاه‌های ایران، رسماً تجاوز خود را به این کشور آغاز نمود. جنگی که هشت سال به طول انجامید و خسارات جانی و مالی بسیاری را بر هر دو ملت ایران و عراق تحمیل نمود.

gif;base64,R0lGODlhAQABAAAAACH5BAEKAAEALAAAAAABAAEAAAICTAEAOw== - بررسی رویکرد سازمان‌ها و دولت‌ها در قبال جنگ تحمیلیپس از ماه‌ها ماجراجویی، حملات و درگیری‌های مرزی، سرانجام رژیم بعثی عراق در 31 شهریور 1359، با بمباران فرودگاه‌های ایران، رسماً تجاوز خود را به این کشور آغاز نمود. جنگی که هشت سال به طول انجامید و خسارات جانی و مالی بسیاری را بر هر دو ملت ایران و عراق تحمیل نمود. از این تاریخ به بعد و با وجود مسائل و مشکلات مختلف در عرصه‌های داخلی و خارجی، مسئله‌ی جنگ به عنوان اولویت نخست جمهوری اسلامی ایران تبدیل گردید؛ به گونه‌ای که جنگ کلیه‌ی ابعاد سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را تحت تأثیر خویش قرار داد.[1] این امری مشخص است که در هر جنگی، علاوه بر کشورهای طرف درگیر، دولت‌هایی هستند که غیرمستقیم خود را با جنگ یا علیه آن همراه می‌کنند. این مسئله درباره‌ی جنگ هشت‌ساله‌ی تحمیلی نیز صادق است. نوشتار حاضر درصدد است به رویکرد کشورهای عربی، غربی و سازمان ملل متحد در این جنگ بپردازد و همچنین تقابل نظام بین‌الملل با گفتمان انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد.

2. جنگ عراق علیه ایران؛ رویکردها و مواضع

نظر به اهمیت تاریخی جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران و همچنین حمایت‌های گسترده‌ی بین‌المللی از عراق در جنگ، در این قسمت به بررسی رویکردها و مواضع کشورهای عربی، غربی و سازمان ملل متحد در خصوص جنگ عراق علیه ایران خواهیم پرداخت.

2-1. رویکرد کشورهای عربی

به تدریج و در طول هشت سالی که جنگ ایران و عراق در جریان بود،بیشتر کشورهای عربی، به طور مستقیم یا غیرمستقیم، هم بر آن تأثیر گذاشتند و هم ازآن تأثیر پذیرفتند. در این میان، شیخ‌نشین‌های خلیج فارس بیشترین اثرگذاری واثرپذیری را داشتند؛ به طوری که حتی این جنگ در رسانه‌های گروهی و محافل دانشگاهی این کشور، از جنگ ایران و عراق به جنگ خلیج فارس تغییر نام پیدا کرد. در میان کشورهای عرب،اردن نخستین کشوری بود که از اولین روزهای جنگ، به طور رسمی، حمایت خود را از عراق اعلام کرد. همچنین کشورهای کویت، عربستان، بحرین، قطر، عمان، امارات متحده‌ی عربی،مصر، مراکش، تونس و یمن شمالی نیز در طول جنگ تحمیلی، عراق را مورد حمایت‌های گوناگون خویش قراردادند. در واقع در تحلیل مواضع دول عربی، در خلال جنگ عراق علیه ایران، می‌توان این کشورها را در دو دسته‌ی کلی تقسیم‌بندی نمود:

الف) حامیان ثابت‌قدم عراق: در میان کشورهای عرب، تنها اردن در گروه حامیان ثابت‌قدم عراق قرار گرفت. این کشور نخستین و تنها کشور عربی بود که با آغاز جنگ، به طور رسمی،حمایت خود را از عراق اعلام کرد. دو روز پس از آغاز جنگ، شاه حسین همراه با نخست‌وزیر اردن از عراق دیدن کرد. پس از این سفر، هواپیماهای جنگنده‌ی عراقی، برای تأمین امنیت بیشتر، به اردن انتقال داده شدند. در سال 1982، که ایران عملیات‌های تهاجمی گسترده‌ای را علیه عراق به اجرا درآورد، اردن به رغم جمعیت اندکش (000/700/3 در 1983)، چند صدنفر نیروی داوطلب را برای نبرد در کنار سربازان عراقی به جبهه‌ها اعزام کرد.

این کشور همچنین در جریان جنگ و هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی به ظاهر موضع بی‌طرفی را اتخاذنموده بود، محموله‌های تسلیحاتی را از این کشور خریداری کرد و آن‌ها را در اختیار عراق قرار داد. هنگامی که بنادر عراق در خلیج فارس، در اثر شرایط جنگی از کار افتادند، بندر عقبه‌ی اردن در دریای سرخ، به مهم‌ترین بندر واردات و صادرات اقلام صادراتی عراق و کالاهای وارداتی مورد نیاز این کشور تبدیل گردید. اردن همچنین در طول جنگ، میانجی‌گری‌هایی را میان عراق و سوریه انجام داد تا شاید سوریه را قانع سازد که از حمایت ازایران دست بردارد؛ اقدامی که در نهایت بی‌نتیجه ماند.[2]

ب) حامیان به ظاهر بی‌طرف: گروه دوم شامل آن دسته از کشورهای عربی است که ضمن اعلام بی‌طرفی،در عمل از عراق حمایت می­کردند و بیشتر هنگامی که احساس می­کردند عراق برای ایستادگی در برابر رزمندگان ایران به کمک نیاز دارد، حاضر بودند تا این کشور رایاری دهند. از جمله‌ی این کشورها می‌توان به قطر، عمان، امارات متحده، بحرین، کویت،عربستان و مصر اشاره نمود؛ کشورهایی که هیچ بیانیه‌ی رسمی‌ای در حمایت از عراق یامحکومیت ایران صادر نکردند، اما به حمایت غیررسمی و کمک به بغداد پرداختند. برای نمونه، ملک خالد، پادشاه وقت سعودی، در گفت‌وگویی تلفنی با صدام، در 25 سپتامبر سال1980 میلادی، حمایتش را از عراق اعلام کرد.

در طول جنگ نیز شیخ‌نشین‌های خلیج فارس به روش‌های مختلف و در هنگامی که عراق به کمکشان نیازمند بود، بدین کشور کمک کردند که از آن جمله می­توان به فراهم کردن پناهگاه برای هواپیماهای عراقی در فرودگاه‌هایشان اشاره نمود. همچنین در این زمینه باید به مبالغ هنگفت وجه نقد برای جبران خسارات عراقی‌ها در جنگ (تا سال 1987 این کمک‌هابیش از 35 میلیارد دلار برآورد شده است)، فروش نفت از جانب عراق و تحویل درآمد حاصل از آن به بغداد (سیصد هزار بشکه در روز بین سال‌های 1982 تا 1985)، صدور نفت عراق از طریق خط لوله ینبوع عربستان سعودی که ظرفیت صادراتش در سال 1985 به پانصد هزار بشکه در روزرسید، اشاره کرد.[3]

مصر به عنوان یکی از مهم‌ترین کشورهای جهان عرب نیز از طریق تأمین مهمات و قطعات یدکی سیستم‌های تسلیحاتی و ارائه‌ی مشاوره­ی نظامی، به ویژه از سال 1982 به بعد، به عراق کمک‌های قابل توجهی را ارائه نمود. درفوریه‌ سال 1983، که عراق با عملیات نظامی شدید ایران در جنوب روبه‌رو بود، پطرس غالی و اسامه الباز، مشاور ویژه­ی حسنی مبارک، به نشانه­ی حمایت از عراق، از بغداد دیدنکردند. حسنی مبارک نیز در اقدام نمادینی، در مارس سال 1985، هنگامی که رزمندگانایران یکی از عملیات‌های جنگی بزرگشان را به نام بدر در هورالهویزه آغاز کرده بودند،به بغداد سفر کرد.[4]

2-2. رویکرد کشورهای غربی

یکی از مهم‌ترین گروه‌های کشورهای تأثیرگذار بر شکل­گیری، گسترش و تشدید جنگ کشورهای عراق و ایران را باید کشورهای غربی دانست؛ چرا که این گروه با حمایت‌های گسترده و گوناگون خویش از عراق، نه تنها زمینه‌ی طولانی شدن جنگ را فراهم نمودند، بلکه عراق را نیز در ادامه‌ی رفتار ناقض قوانین و عرف بین­المللی خویش، جسورتر و گستاخ‌تر ساختند. لذا با نظرداشت اهمیت و نقش این گروه کشورها، در ادامه، به بررسی نقش اتحادیه‌ی اروپا، آمریکا و شوروی در خلال جنگ عراق علیه ایران می­پردازیم.

الف) اروپا و جنگ عراق علیه ایران

آغاز جنگ ایران و عراق در منطقه‌ی نفتی خلیج فارس و در نزدیکی تنگه­ی هرمز، نگرانی‌های بسیاری را در کشورهای صنعتی اروپای غربی در پی داشت. این کشورها، که حدود 75 درصد نفت مصرفی خود را از کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس تأمین می‌کردند، نگران گسترش جنگ به سایر کشورهای منطقه و احتمالاً بسته شدن آبراه هرمز بودند. در نظر اروپاییان، قطع عرضه‌ی نفت می­توانست اقتصاد بین‌المللی را دچار بحران کند و پیامدهای ناخوشایندی را برای آنان به بار آورد. اما با وجود وابستگی امنیت کشورهای اروپایی به واردات نفت خاورمیانه و آسیب­پذیری شدید آن‌ها از قطع صدور نفت خلیج فارس، این کشورها به هیچ وجه توانایی حفاظت از منافع خود را، مگر در صورت همکاری آمریکا، در اختیار نداشتند. همین ناتوانی سبب شد تا اروپا در تمام سال‌های جنگ، با میل یا با اکراه، منافع خود را با منافع ایالات متحده پیوند بزند و دیدگاه‌ها و اقدامات خود را با دیدگاه و اقدامات آمریکا هماهنگ سازد.

مداخله‌ی مستقیم ایالات متحده­ی آمریکا در جنگ تحمیلی در دوران جمهوری‌خواهان اتفاق افتاد؛ چرا که از منظر آنان، حمله­ی عراق علیه ایران بهترین گزینه برای آمریکا در منطقه به شمار می‌رفت، زیرا عراق از جهت نظامی کشوری قوی بود و از جهت مرزی نیز در همسایگی ایران قرار داشت و سابقه‌ی اختلافات مرزی بین دو کشور بستر خوبی برای تشویق عراق جهت اقدام جنگ علیه ایران بود.

این هماهنگی دیدگاه جهانی صنعتی، در ادامه‌ی جنگ، به صورت تلاش برای برقراری توازن در جنگ و جلوگیری از پیروزی جمهوری اسلامی ایران تجلی یافت. از نظر اروپا، پیروزی ایران بر عراق به گسترش بنیادگرایی اسلامی در بین کشورهای نفت‌خیز منطقه منجر می‌شد و شریان حیاتی جهان صنعتی را تهدید می‌کرد. بنابراین کشورهای اروپایی که در آغاز جنگ چنان سکوت کرده بودند که مجله‌ی نیویورک تایمز آن را سکوت پرمعنای اروپا نامیده بود، با آغاز حملات ایران و چرخش نتیجه‌ی جنگ به سود انقلاب اسلامی، به حمایت گسترده از عراق پرداختند و با فرستادن کمک‌های تسلیحاتی و اقتصادی کوشیدند از شکست عراق جلوگیری کنند.[5]

ب) آمریکا و جنگ عراق علیه ایران

سیاست ایالات متحده‌ی آمریکا در خصوص جنگ ایران و عراق، در طول هشت سال، به صورت نسبی، دستخوش تحولاتی بود که در مجموع در طول این مدت، حمایت از رژیم عراق در سرلوحه­ی کاری آن‌ها قرار داشت. با این حال، مداخله‌ی مستقیم ایالات متحده‌ی آمریکا در جنگ عراق علیه ایران در دوران جمهوری‌خواهان اتفاق افتاد؛ چرا که از منظر آنان، حمله‌ی عراق علیه ایران بهترین گزینه برای آمریکا در منطقه به شمار می‌رفت، زیرا عراق از جهت نظامی کشوری قوی بود و از جهت مرزی نیز در همسایگی ایران قرار داشت و سابقه­ی اختلافات مرزی بین دو کشور بستر خوبی برای تشویق عراق جهت اقدام جنگ علیه ایران بود.

با عنایت به مطالب فوق، سیاست‌های جنگی کشور عراق را باید تابعی از سیاست‌های دولت آمریکا در منطقه دانست و لذا دولت آمریکا نیز در راستای سیاست‌های خاورمیانه‌ای و ضدایرانی/اسلامی خویش، از همان آغاز جنگ، سیاست حمایت از عراق و مقابله با ایران را در پیش گرفت. بر این اساس، ایالات متحده­ی آمریکا، جهت مقابله با ایران، اقدامات هماهنگی برای حمایت از عراق انجام داد؛ از جمله حذف کشور عراق از فهرست کشورهای متهم به حمایت از تروریسم. با این سیاست، طرح ممنوعیت صادرات آمریکا به عراق برطرف شد و آمریکا از هم‌پیمانان خود نیز خواست تجهیزات نظامی در اختیار عراق بگذارند. در واقع بر خلاف معمول، آمریکا از ابتدای جنگ موضعی طرفدارانه را نسبت به رژیم بعث اتخاذ نمود؛ موضعی که در اثر برتری‌های ایران، به مداخله­ی مستقیم این کشور در جنگ به سود عراق نیز انجامید.[6]

ج) شوروی و جنگ عراق علیه ایران

وقوع جنگ ایران و عراق سیاست خارجی شوروی را در موقعیت ناخوشایندی قرار داد. از جهتی حمایت از عراق می‌توانست زمینه‌های هر گونه بهبود مناسبات با بزرگ‌ترین کشور منطقه را از بین ببرد و ایران را به جهت نیازمندی‌های تسلیحاتی و تدارکاتی بار دیگر به آغوش آمریکا بازگرداند. از سوی دیگر، پشتیبانی از انقلابی که منافع شوروی را در منطقه تهدید می‌کرد، به از دست رفتن تنها متحد مسکو در حاشیه‌ی خلیج فارس منجر می‌شد، بدون اینکه چشم‌انداز روشنی از ظرفیت نفوذ ابرقدرت شرق در ایران موجود باشد. پیروزی ایران، انقلاب اسلامی را به چنان نیرویی مبدل می‌ساخت که توازن در خاورمیانه را بر هم زده، مانعی جدی بر سر راه نفوذ شوروی در منطقه به وجود می‌آمد که با تحریک مسلمانان جمهوری‌های مسلمان‌نشین، امنیت ملی آن کشور را در معرض تهدید قرار می‌داد. بنابراین سیاست شوروی در برابر جنگ ایران و عراق باید مجموعه‌ای از آینده‌نگری‌ها، مصالح و هدف‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت را شامل می‌شد تا می‌توانست حداکثر استفاده و حداقل زیان را برای آن کشور به دنبال داشته باشد؛ عراق را در دایره­ی نفوذ شوروی حفظ می‌کرد، ایران را به تعدیل سیاست‌های ضدروسی وادار می‌نمود و به یک متحد مسکو مبدل می‌ساخت. دولت شوروی با دوری از بی‌طرفی ابتدایی و حمایت‌های همه‌جانبه‌ی مالی، اقتصادی، سیاسی و نظامی از دولت متخاصم عراق، تلاش نمود تا زمینه‌های برتری این کشور بر نظام نوپای ایران را فراهم نماید.[7]

2-3. سازمان ملل متحد و جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران

در جریان جنگ عراق علیه ایران، سازمان‌ها و نهادهای بین‌االمللی مختلفی مشارکت داشتند که از آن جمله می‌توان به سازمان ملل، جنبش عدم تعهد، سازمان همکاری (کنفرانس سابق) اسلامی و اتحادیه‌ی عرب اشاره نمود؛ اما از آنجا که سازمان ملل به عنوان مهم‌ترین مرجع جهانی حفظ صلح و امنیت بین‌المللی محسوب می‌گردد، در این قسمت به بررسی رویکرد این سازمان در خصوص جنگ تحمیلی خواهیم پرداخت. پس از تجاوز عراق علیه ایران، دبیرکل سازمان ملل متحد، طی نامه‌ای به رئیس شورای امنیت، اعضای شورا را به مشاوره دعوت نمود. نتیجه‌ی جلسه‌ی مزبور صدور بیانیه‌ای غیررسمی یا به عبارتی تشریفاتی در خصوص جنگ بود.[8] در ادامه‌ی جلسات مختلف شورای امنیت سازمان ملل، هشت قطعنامه با عناوین قطعنامه‌های 479، 514، 522، 540، 552، 582، 588 و 598 صادر گردید.

در بررسی قطعنامه‌های سازمان ملل، توجه به چند نکته حائز اهمیت است: نخست، قطعنامه‌ها شرایط ایجادشده بین ایران و عراق را صرفاً نگران‌کننده می‌دانند. این در حالی است که نیروهای عراقی در حال پیشروی در خاک ایران و کشتن افراد غیرنظامی هستند. دوم، قطعنامه‌های سازمان ملل با تغییر موازنه‌ی جنگ به سود ایران در پرتو عملیات‌های بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر، با چرخشی 180درجه‌ای درخواست پایان جنگ بدون مجازات متجاوز را مطرح می‌نمایند؛ درخواستی که هیچ گاه از سوی رهبران جمهوری اسلامی مورد پذیرش قرار نگرفت. در واقع سازمان ملل و به ویژه شورای امنیت آن، با عدول از وظایف اصلی خویش، به حمایت از تجاوز حزب بعث پرداختند و با تصویب قطعنامه‌های جانب‌دارانه‌ی خویش، زمینه‌های رفتار جسورانه‌ی ‌عراق و انزوای بین‌المللی ایران را فراهم ساختند.[9] نکته‌ی قابل توجه در بررسی قطعنامه‌های سازمان ملل، جانب‌داری این سازمان و خاصه شورای امنیت آن از حزب بعث عراق بود؛ رویکردی که نشئت‌گرفته از مواضع قدرت‌های بزرگ ذی‌نفوذ در سازمان ملل بود.

سیاست شوروی در برابر جنگ ایران و عراق باید مجموعه‌ای از آینده‌نگری‌ها، مصالح و هدف‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت را شامل می‌شد تا می‌توانست حداکثر استفاده و حداقل زیان را برای آن کشور به دنبال داشته باشد؛ عراق را در دایره‌ی نفوذ شوروی حفظ می‌کرد و ایران را به تعدیل سیاست‌های ضد روسی وادار نموده، به یک متحد مسکو مبدل می‌ساخت.

3. نظام بین‌الملل و گفتمان انقلاب اسلامی ایران

جهان در قرن بیستم، تحولات گسترده و وقایع متنوع، متضاد، تأثیرگذار و در عین حال پیچیده‌ای را شاهد بوده است. از جمله‌ی این تحولات منحصربه‌فرد، می‌توان به وقوع و پیروزی انقلاب اسلامی ایران اشاره نمود؛ انقلابی که تأثیرات فوق‌العاده و شگفت‌آوری را در ورای مرزها و ساختار نظام بین­‌لملل بر جای نهاده است.

نظر به تأثیرات گسترده‌ی انقلاب اسلامی بر دولت‌ها و ملت‌ها، قدرت‌های بزرگ غرب از همان ابتدا با دیده‌ی تردید به این پدیده‌ی نوظهور و ساختارشکن نگریستند و در صدد برآمدند تا از طریق توطئه‌های گوناگون داخلی و خارجی، نظیر جنگ تحمیلی هشت‌ساله، زمینه‌های شکست آن را فراهم آورند؛ رؤیایی که با گذشت 34 سال از عمر باشکوه انقلاب اسلامی به واقعیت بدل نگردیده است. این قبیل اقدامات ستیزه‌جویانه‌ی غرب در تقابل با انقلاب اسلامی ایران این سؤال را به ذهن متبادر می‌سازد که به راستی ریشه‌ی دشمنی‌ها و کینه‌توزی‌های غرب علیه انقلاب اسلامی چیست؟ در ادامه به بررسی برخی از این موارد خواهیم پرداخت:

3-1. یکی از مهم‌ترین دلایل تقابل غرب با گفتمان انقلاب اسلامی ایران، شکل‌گیری اسلام سیاسی ناشی از این انقلاب است. در واقع هراس و دشمنی غرب با انقلاب اسلامی ناشی از ریشه‌های مذهبی آن نیست، بلکه ناشی از برداشت سیاسی از مذهب است؛ چرا که مذهب همیشه و در طول تاریخ، به انحای مختلف وجود داشته است؛ اما آنچه بدیع بوده و زمینه‌های ایجاد مشکل را برای دول غربی فراهم نموده است، برداشت سیاسی از اسلام است. باید اذعان داشت که برداشت سیاسی از اسلام نه تنها زمینه‌های به چالش کشیدن ایدئولوژی‌های مارکسیسم و لیبرالیسم غرب را فراهم نموده است، بلکه با رویکردی ایجابی، زمینه‌ی گسترش ایدئولوژی اسلامی را فراهم نموده است.

3-2. انقلاب اسلامی ایران با احیای تفکر اسلامی، نقش اسلام و مسلمانان را در عرصه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برجسته ساخته و عنصر هویت اسلامی را به عنوان واقعیتی پذیرفته‌شده در برابر هویت غربی قرار داده است.

3-3. گفتمانی که انقلاب اسلامی واضع آن بوده است، قادر به ایجاد یک نظریه‌ی کلان سیاسی‌اجتماعی است؛ نظریه‌ای که بر خلاف رویکردهای نظری مادی‌محور غرب، به همه‌ی ابعاد وجودی انسان توجه داشته است. بنابراین می‌توان چنین بیان داشت که پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از آنجا که بر مبنای رویکردی اسلامی‌شیعی شکل گرفته بود و از سوی دیگر، ساختار ناعادلانه‌ی غرب‌محور نظام بین‌الملل را به چالش می­کشید، مورد تقابل دول غربی قرار گرفت؛ تقابلی که اوج آن را در جنگ بین‌المللی هشت‌ساله علیه جمهوری اسلامی ایران مشاهده می­نماییم.[10](*)

پی‌نوشت‌ها:

1. جلال دهقانی‌ فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، 1389، ص 332.

2.Behrouz Souresrafil, The Iran _ Iraq war, New york: Guinan Lithografic, 1989, p. 46

3. کمک کشورهای منطقه به عراق در جنگ تحمیلی، روزنامه‌ی اطلاعات، چهارشنبه، 3 مهر 1387، ص 11.

4. مختار حسینی، «نقش مصر در جنگ ایران و عراق»، فصلنامه‌ی نگینایران، شماره‌ی 1، تابستان 1381، ص 50.

5. حسین یکتا، «موضع قدرت‌های بزرگ و جنگ ایران و عراق و موقعیت بین‌المللی پایان جنگ»، 1388، ص 6.

6. مجتبی تهامی، سیاست آمریکا در قبال ایران طی دوره‌ی جنگ تحمیلی، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت خارجه، 1380، ص 272 تا 275.

7. حسین یکتا، پیشین، ص 10.

8. رضا موسی‌زاده، سازمان‌های بین‌المللی، تهران، میزان، 1388، ص 142.

9. داوود آقایی، سازمان‌های بین‌المللی، تهران، نسل نیکان، 1384، ص 271.

10. منوچهر محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه­ی اسلامی، 1386، ص 32.

*حمیدرضا کشاورز؛ پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بین­ الملل، برهان، ۱۳۹۴/۷/۱

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد