در ترکی اصطلاحی هست بنام ” قاپان قاپیش” که ترجمه آن شاید مخلوطی از بِکِش بکش، بزن در رو، غارت، تاراج و تالان است. قاپان قاپیش در حقیقت توصیف وضعیتی است که هر کس هرچه به دستش میرسد را بر میدارد و از معرکه در میرود.
این کار ممکن است وسط یک آشوب خیابانی، هنگام پخش نذری یا هر موقعیتی اتفاق بیافتد که چیزی برای برداشتن مهیّاست. یکی از ویژگیهای ما ایرانیهای معاصر که در وجود همهمان به نوعی نهادینه شده همین قاپان قاپیش است که به عقیده من باید به فرهنگ لغات فارسی هم افزوده شود. چون تعریفِ دقیق و اختصاصیِ حالات ما در مواقع بحران، هنگامِ رسیدن به قدرت و در زمانهایی است که چیزی برای بردن و چاپیدن وجود دارد.
یکی از غم انگیزترین و البته بدترین مواقعی که قاپان قاپیش در ایران اتفاق میافتد مواقعِ بحران و حوادث غیر مترقبه است. نحوه هجوم ما مردم به فروشگاهها برای انبار کردن روغن، ماکارونی، برنج، گوشت مرغ، نوار بهداشتی، پوشک بچه، دستمال کاغذی و پر کردن باک بنزین مثال عملی و تجربی برای این اصطلاح است. در یک کشور نرمال با مردمی که ارزش های اخلاقی در بین آنها نه شعار بلکه یک ارزش درونی است هنگام بروز حوادث غیر مترقبه آن هم نه در حدّ اَبَر فاجعه نخستین واکنش طبیعی افراد باید همدلی و همکاری برای رفع خطر باشد.
در حالی که تجربه چند سال اخیر در کشور ما چیزی عجیب و منحصر به فرد را نشان میدهد. البته که تعمیم این رفتار به تمام جامعه کاری عاقلانه و منصفانه نیست ولی هنگامی که یک رفتار در سطح وسیعی انجام و تکرار میشود، گواهی بر تبدیل شدن آن رفتار به یک ویژگی و صفتِ عمومی است. اینکه به محض وقوع خطر، منِ نوعی به فکر پر کردن باک، یخچال و فرار کردن باشم هیچ مزیّت اخلاقی نمیتواند باشد. این یک بیگانگی از جمع یک نوع فردگرایی و گسست اجتماعی عمیق است که بین ما ایرانیهای معاصر رواج پیدا کرده است.
شوربختانه نبود مفاهیمی مانند نفع عمومی، وجدان و مسئولیت اجتماعی در کشور ما محسوس است و انگار هیچ عزمی هم برای بهبود در هیچ کس وجود ندارد. البته که دلایل جامعه شناختی و روانشناختی گوناگونی پشت این عادت جمعی وجود دارد ولی به شخصه اعتقاد دارم وجود فساد اداری در کشور و تاراج بیت المال توسط دیوانسالارانِ کشور این تصوّر بیمار را در اذهان پرورش داده که ” به هرچه که نقدا دستت میرسد بردار و فرار کن … “
نویسنده: رسول اسدزاده
چهلسالگی