۱۳۹۴/۰۲/۱۵
–
۴۱۱ بازدید
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : ۱ – بهشتى که حضرت آدم قبل از هبوط به زمین به طور موقت در آن ساکن شد ، بهشت جاودان اخروى نبوده . دلیل براین که آن بهشت ، بهشت اخروى که به عنوان پاداش انسانهاى مطیع وعده دادهاند ، نبوده است چند چیز است : اولاً بهشت اخروى ( جنه الخلد ) جاودان و دائمى است . در آیات بسیارى بر جاودانه و دائمى بودن آن تأکید شده و این که کسى که وارد آن شود ، هرگز خارج نخواهد شد ( فرقان ، آیهى ۱۵ / توبه ، آیهى ۸۹ / هود ، آیهى ۱۰۷ و فرقان ، آیهى ۱۶ ) . ثانیاً در بهشت اخروى ، ابلیس و وسوسههاى شیطانى هرگز راه ندارد .
در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : 1 – بهشتى که حضرت آدم قبل از هبوط به زمین به طور موقت در آن ساکن شد ، بهشت جاودان اخروى نبوده . دلیل براین که آن بهشت ، بهشت اخروى که به عنوان پاداش انسانهاى مطیع وعده دادهاند ، نبوده است چند چیز است : اولاً بهشت اخروى ( جنه الخلد ) جاودان و دائمى است . در آیات بسیارى بر جاودانه و دائمى بودن آن تأکید شده و این که کسى که وارد آن شود ، هرگز خارج نخواهد شد ( فرقان ، آیهى 15 / توبه ، آیهى 89 / هود ، آیهى 107 و فرقان ، آیهى 16 ) . ثانیاً در بهشت اخروى ، ابلیس و وسوسههاى شیطانى هرگز راه ندارد . در حالى که آدم و حوا در آن بهشت فریب شیطان را خوردند : « فوسوس لهما الشیطان شیطان آنان را وسوسه کرد » ( اعراف ، آیهى 20 ) . « فدلّیهما بغرور پس آن دو را فریب داد » ( اعراف ، آیهى 22 ) . همچنان که آن بهشت ، باغ دنیوى نیز نبوده است که اولاً هم تعبیر آیات قرآنى به « هبوط به زمین پس از عصیان » بر این امر دلالت دارد ( بقره ، آیهى 36 و 38 / اعراف ، آیهى 24 / طه ) . و هم روایاتى که بر آسمانى بودن آن بهشت تأکید کرده و آن را در مقابل ویژگىهاى زندگى دنیوى قرار داده با تفسیر آن به باغهاى دنیوى سازگار نیست « ان لک ان لاتجوع فیها و لاتعرى و انّک لاتظمأ فیها و لاتضحى » ( طه ، آیات 119 – 118 ) . 4 – اساساً از نظر قرآن کریم ، حضرت آدم ( ع ) براى زندگى در زمین خلق شده بود نه براى زندگى در بهشت بنا بر این ، اخراجى حقیقى در کار نبود ، بلکه از اوّل مقرّر بود که او به زمین بیاید و آمدن او نیز حتمى بود . خداوند متعال فرمود : « وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَهِ إِنِّى جاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلیفَهً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّى أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ ( به خاطر بیاور ) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت : « من قرار دهنده ى خلیفه اى هستم در زمین » . فرشتگان گفتند : « پروردگارا ! » آیا کسى را در آن ( زمین ) قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند ؟ ! در حالى که ما تسبیح و حمد تو را بجا مىآوریم ، و تو را تقدیس مىکنیم . » پروردگار فرمود : « من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید . » ( بقره : 30 ) پس خداوند متعال قبل از خلقت آدم ( ع ) خبر داده بود که او را براى زندگى در زمین مى آفریند نه براى زندگى در بهشت برزخى . امّا اینکه خداوند متعال ابتدا او را در بهشت برزخى قرار داد ، و از آنجا به زمین منتقل نمود ، حکمتهایى داشت که به برخى از آنها اشاره مى شود . 1 خداوند متعال آدم را در بهشت قرار داد تا مزّه ى بهشت را به او بچشاند ، تا بعد از هبوط به زمین ، همچنان مشتاق بهشت باشد و مشغول دنیا نگردد لذا حضرت آدم بعد از هبوط ، هیچگاه فریفته ى دنیا نشد و همواره مى دانست که لذّات دنیا در قیاس با آنچه او قبلاً دیده ، هیچ است . خداوند متعال این کار را با تمام انبیاء و ائمه ( ع ) مى کند یعنى نبى و امامى نیست که از طفولیّت دید برزخى او باز نباشد و بهشت برزخى را مشاهده ننماید لذا انبیاء و ائمه ( ع ) هیچگاه فریفته ى دنیا نمى شوند چون دنیا را در مقایسه با آنچه مشاهده مى کنند ، بسیار ناچیز مى یابند . برخى افراد عادى نیز بعد از طىّ طریق بندگى و راه یابى به بهشت برزخى ، داراى عصمت اکتسابى مى شوند . ب چون حضرت آدم ( ع ) اوّلین انسان بود لذا اطلاعى از تکلیف و عداوت و فریب و دروغ و امثال اینها نداشت . لذا خداوند متعال او را خارج از محدوده ى تکلیف شرعى قرار داده و تکلیفى ارشادى به وى نمود ، تا از این طریق معنى تکلیف ، وسوسه ، دروغ ، فریب ، محرومیّت در اثر ترک طاعت و امثال آنها را عملاً به او آموزش دهد به تعبیر دیگر ، خداوند متعال کنکورى آزمایشى از آدم ( ع ) گرفت تا براى کنکور حقیقى آمادگى لازم را داشته باشد . لذا در روایات آمده است که حضرت آدم ( ع ) فریب شیطان را خورد چون نمى دانست که ممکن است کسى قسم دروغ یاد کند . لذا شیطان قسم خورد که خیر خواه اوست و او باور نمود . 2 – براى اگاهى بیشتر به توضیح ذیل توجه کنید : در مورد بهشت آدم ( ع ) سه نظر عمده وجود دارد عده اى معتقدند که آن بهشت ، بهشت اخروى بوده و عده اى دیگر گفته اند آن بهشت ، باغى از باغات همین دنیاى مادّى بوده است و عده ى سومى معتقدند آن بهشت ، بهشت برزخى بوده . قول اوّل به نظر ضعیف مى رسد چون اگر کسى وارد بهشت اخروى شود دیگر از آن خارج نخواهد شد و شیطان را هم در آن راه نیست . قول دوم نیز بعید است که درست باشد چون اوّلاً برخى از اوصافى که براى بهشت آدم ( ع ) در قرآن آمده است با باغهاى دنیوى سازگار نیست . بهشت مذکور بهشتى بوده است که در آن گرسنگى و تشنگى و گرما و سرما نبوده است . ( . ک : سوره طه / 118 و 119 ) ثانیاً بنا به آنچه از روایات استفاده مى شود ، هبوط از بهشت براى حضرت آدم ( ع ) بسیار ناگوار بوده است . لذا مدام از آن یاد مى کرده و آرزوى آن را داشته است . در حالى که حضرت آدم ( ع ) پیامبر خدا بود و از پیامبر خدا بعید است به خاطر از دست دادن باغى دنیایى هر چند بسیار زیبا این همه ابراز اندوه کند تا آنجا که گفته اند آن حضرت در فراق بهشت بسیار گریه مى کرد و اندک مى خندید . افراد مومنى که مادون انبیاء هستند منزّه از این هستند که دل در گرو زیبایى هاى دنیا داشته باشند چه رسد به انبیاء ( ع ) . بنا بر این ، به نظر مى رسد که این بهشت ، بهشت عالم برزخ بوده است . در روایات نیز به کرّات گفته شده که این بهشت ، بهشت دنیایى بوده است نه بهشت اخروى ولى از این روایات نمى توان استفاده نمود که آن بهشت ، باغى از باغهاى دنیاى مادّى بوده است چون در بسیارى از آیات و روایات ، کلمه ى دنیا ، در مقابل آخرت قرار گرفته و به مجموع عالم برزخ و عالم مادّه اطلاق شده است . چرا که انسان بعد از مردن ، ارتباط خود را به طور کامل از دنیا قطع نمى کند بلکه همچنان نتایج اعمال افراد متوفى و خیراتى که دیگران براى وى مى کنند به او مى رسد . همچنین طبق روایات ، افراد متوفى با اجازه ى مأمورین الهى به عالم مادّه رفت و آمد کرده ، و از بازماندگان خود دیدن مى کنند . بنا بر این ، عالم برزخ ، مثل عالم آخرت ، کاملاً از دنیا منفک نیست لذا کلمه ى دنیا در بسیارى از آیات و روایات به صورت اعمّ به کار رفته و شامل عالم مادّه و عالم برزخ است . پس اینکه اهل بیت ( ع ) گفته اند بهشت حضرت آدم ، بهشت دنیایى بوده است ، منافاتى با این ندارد که آن را بهشت برزخى بدانیم . وقتى حضرات معصومین ( ع ) مى گفته اند آن بهشت ، بهشت دنیایى بوده ، در واقع اخروى بودن آن را نفى مى کرده اند . قرینه ى این ادّعا آن است که در برخى از این روایات تصریح شده که آن بهشت ، بهشت اخروى نبوده بلکه دنیوى بوده است و سخنى از بهشت برزخى به میان نیامده است . یعنى اگر مى خواستند بفرمایند آن بهشت ، باغى مادّى بوده است ، در آن صورت باید برزخى بودن آن را هم نفى مى نمودند در حالى که نفى نکرده اند . همچنین طبق روایات ، خروج از بهشت برزخى امکان پذیر است . چون روایات رجعت که فراوان هم هستند تصریح دارند که در زمان ظهور قائم آل محمّد ( عج ) عدّه اى از اهل بهشت براى یارى آن حضرت خواهند آمد . البته توجّه شود که حضرت آدم و حوّا ( ع ) در همان حال که با ابدان برزخى خود در بهشت برزخى بودند ، بدن مادّى نیز داشتند لکن ابداً توجّهى به بدن مادّى خود نداشتند چون آنها از همان بدو خلقتشان چشم برزخى داشتند و آنکه برزخ را ببیند توجّهى به دنیا نمى کند چرا که نسبت برزخ به دنیا نسبت اصل و فرع است . مجنون در فراق لیلى نام او را بر خاک مى نوشت و مى گفت : « چون میسّر نیست کام او عشقبازى مى کنم با نام او » ما نیز در فراق بهشت برزخى است که به لذّات این دنیا توجّه داریم و الّا دنیا در نزد برزخ ابداً قابل توجّه نیست . لذا هبوط آن دو بزرگوار در حقیقت محدود شدن چشم برزخى آنها بود که باعث شد آنها در اثر ندید نعمات برزخى و جسم برزخى خودشان تا مرز عالم مادّه تنزّل کنند و وجود مادّى خودشان را ملاحظه نمایند . در این هنگام بود که بدن مادّى خود را برهنه دیدند و پس از آن خود را موجوداتى زمین یافتند . مشابه این امر براى عرفا نیز رخ مى دهد یعنى آنها گاه چنان غرق در عالم مثال ( برزخ و ملکوت ) مى شوند که به کلّى از عالم مادّه غافل مى گردند . مشایخ عرفا نیز تصریح دارند که در چنین حالى ، انسان از دار تکلیف خارج مى شود لکن اگر در عالم ملکوت نیز کارى خلاف ادب بندگى از عارف صادر شود ، هنگام بازگشت به دنیا باز ناراحت مى شود و بناى توبه مى گذارد یعنى سعى مى کند نقص خود را جبران نماید . کما اینکه ما نیز اگر در عالم خواب ، امرى ناگوار را مشاهده کنیم ، بعد از بیدارى شکر مى کنیم که واقعیّت نداشته است یا برخى که در عالم خواب خود را در حال انجام کارى خلاف شرع مى بینند ، بعد از بیدار شدن ، حقیقتاً ناراحت شده و چه بسا دچار عذاب وجدان مى شوند . چرا که احساس مى کنند نقصى در وجود آنهاست که به این صورت خود را نمایان ساخته است . آدم ( ع ) نیز به همین سبب بعد از هبوط توبه نمود با اینکه برزخ دار تکلیف نیست و گناه شرعى در آن معنى ندارد . پس حضرت آدم و حوّا ( ع ) هم بدن مادّى داشتند هم بدن برزخى لکن مدّتى از بدن مادّى خود غفلت داشتند ، نظیر اولیاى مجذوب که از بدن خود غافلند و ابدان آنها به اذن خدا تا مدّتى معیّن بین مردم در حرکت است . لذا هر چه از آنها سر مى زند فعل الله است و هر چه بگویند کلام خداست . امیرمومنان ( ع ) در وصف اینگونه افراد فرمودند : « کَانُوا قَوْماً مِنْ أَهْلِ الدُّنْیَا وَ لَیْسُوا مِنْ أَهْلِهَا فَکَانُوا فِیهَا کَمَنْ لَیْسَ مِنْهَا عَمِلُوا فِیهَا بِمَا یُبْصِرُونَ وَ بَادَرُوا فِیهَا مَا یَحْذَرُونَ تَقَلَّبُ أَبْدَانِهِمْ بَیْنَ ظَهْرَانَىْ أَهْلِ الْآخِرَهِ وَ یَرَوْنَ أَهْلَ الدُّنْیَا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ أَجْسَادِهِمْ وَ هُمْ أَشَدُّ إِعْظَاماً لِمَوْتِ قُلُوبِ أَحْیَائِهِم مردمى از اهل دنیا بودند در حالى که از اهل دنیا نبودند پس در میان اهل دنیا چون کسى بودند که از مردم دنیا نیست . کار از روى بصیرت کردند و در آنچه از آن پرهیزشان باید سبقت جستند . بدنهایشان به گونهاى در تلاش و حرکت بود که گویا میان مردم آخرتند . اهل دنیا را مىنگرند که مرگ بدنها را بزرگ مىشمارند ، امّا آنها مرگ دلهاى زندگان را بزرگتر مىدانند . » ( نهج البلاغه خ 230 ) باز در وصفشان فرمود : « هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَهِ الْبَصِیرَهِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَهٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِى أَرْضِهِ وَ الدُّعَاهُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِم علم به آنها هجوم آورده با حقیقت بصیرت ، و روح یقین را دریافتهاند ، و آنچه را خوشگذارانها دشوار مىشمارند ، آسان گرفتند ، و با آنچه که ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند . در دنیا با بدنهایى زندگى مىکنند ، که ارواحشان به عالم بالا پیوند خورده است ، آنان جانشینان خدا در زمین ، و دعوت کنندگان مردم به دین خدایند . آه ، آه ، چقدر مشتاق دیدارشان هستم ! » ( نهج البلاغه حکمت 144 ) پس حضرت آدم ( ع ) هم زوائد بدنى داشته هم نداشته بدن برزخى او فاقد فضولات بوده چرا که بدن برزخى امرى است مجرّد و بسیط که ترکیب حقیقى ندارد . لذا جدا شدن چیزى از آن نیز به معنى حقیقى کلمه توجیهى ندارد . امّا بدن مادّى حضرت در زمین بوده و به تحریک الهى در حرکت بوده و ارتزاق مى نموده و عادتاً مثل ابدان عادى بشرى فضولات داشته است . البته این نظر بر این اساس است که ما براى ابدان بشرى انبیاء ( ع ) قائل به فضولات شویم لکن طبق برخى روایات ، ابدان حضرات اهل بیت ( ع ) فضولات کثیفه نداشته است و هنگام دفع ، بویى خوش از آنها دفع مى شده است . و چه بسا این امر شایع بین تمام اهل عصمت یا شایع بین تمام حجج الهى بوده باشد . الله اعلم .