۱۳۹۲/۰۶/۳۱
–
۱۰۶۷ بازدید
سلام بنده مدتی است مجذوب خداوند شده و شوق عرفان و رسیدن به او را دارم.سوالم این است که لغو به چه معناست وچه اثر وضعی بر سالک الی الله دارد؟بنده عادت به گفتن حرفهای زشت دارم ولی توهین به دیگری محسوب نمی شود خواهشا بفرمایید حکمش چیست؟
معنای سخن لغو
لغو در لغت به تمام کارها و سخنانى گفته مى شود که داراى هدف مشخصى نیست، یا از روى اراده و تصمیم سر نمى زند. لغو به هر عمل غیرمفید و غیرعقلانی اطلاق می شود که در فارسی از آن به عمل بیهوده تعبیر می شود.
بلکه لغو شامل هر کارى که هدف عاقلانه اى در آن نباشد مى گردد، در حقیقت لغو همانگونه که بعضى از مفسران بزرگ گفته اند هر گفتار و عملى است که فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد، و اگر مى بینیم بعضى از مفسران آن را به باطل تفسیر کرده اند. و بعضى به معنى همه معاصى. و بعضى به معنى دروغ. و بعضى به معنى دشنام یا مقابله دشنام به دشنام. و بعضى به معنى غنا و لهو و لعب. و بالآخره بعضى به معنى شرک، تفسیر کرده اند همه اینها مصداقهاى آن مفهوم جامع و کلى است.
لغو تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمى شود بلکه افکار بیهوده و بى پایه اى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مى دارد همه در مفهوم لغو جمع است تفسیر نمونه( ج 14، ص: 196)
در واقع مؤمنان آن چنان ساخته شده اند که نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و کارهاى بیهوده دست نمى زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن معرض و رویگردانند (تفسیر نمونه، ج 16، ص: 106)
به عنوان مثال سوگندهایى که انسان در حال غضب (در صورتى که غضب سبب بیرون رفتن از حال عادى شود) یاد مى کند، جزء قسمهاى لغو است و طبق این آیه خداوند شما را به خاطر سوگندهایى که بدون توجه یاد مى کنید مؤاخذه نخواهد کرد (لا یُؤاخِذُکُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمانِکُمْ ). اما به آنچه دلهاى شما کسب کرده (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار یاد مى کنید) مؤاخذه مى کند و خداوند آمرزنده و داراى حلم است (وَ لکِنْ یُؤاخِذُکُمْ بِما کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ ).
در این آیه خداوند به دو نوع سوگند اشاره کرده است، نوع اول قسمهاى لغو است که هیچ گونه اثرى ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، این نوع قسمها آنهایى است که مردم بدون توجه، تکیه کلام خود قرار مى دهند و به آن عادت کرده اند و در هر کارى لا و اللَّه (نه به خدا قسم …) یا بلى و اللَّه (آرى به خدا سوگند …) مى گویند، این نوع قسمها را قسم لغو مى نامند.
لغو فقط به سخن محدود نمی شود بلکه تمام کارها و سخنان بدون هدف گفته مى شود، یا از روى اراده و تصمیم سر نمى زند (تفسیر نمونه، ج 2، ص: 147)
چون لغو به کاری گفته می شود که هیچ سود و فایده ای بر آن مترتب نمی شود و انسان آن را از روی نادانی انجام می دهد و عقل آن را نمی پسندد و زشت و ناروا می شمارد و ازآن جایی که اسلام برنامه ای برای زندگی بشر در دنیا دارد، به تمام جزئیات زندگی او توجه داشته و سبک خاصی از زندگی را ارائه نموده است که می بایست برپایه و اساس آن رفتار نماید.از این رو به اموری که بازدارنده و مانع حرکت انسان به سوی خدایی شدن و خلافت یابی باشد، توجه داشته و از عمل به آن پرهیز داده است.ازنظر قرآن، فرصت کوتاه عمر آن اندازه زیاد نیست که انسان خود را به کارهای بیهوده نسبت به هدف و فلسفه آفرینش، مشغول دارد. هرکاری که انسان انجام می دهد باید یا اصل هدف و فلسفه بدان تحقق یابد، یا شرایط و بسترساز مناسبی برای تحقق و رسیدن به هدف باشد. بنابراین، ازهرگونه کارهای بیهوده به شدت پرهیز داده است.
انسان لازم است که همان گونه که از لغو پرهیز و اعراض می کند، هم چنین از اهل لغو نیز اعراض و اجتناب نماید.بنابراین، انسان مومن و خردمند نه تنها گوش به کار لغوی نمی سپارد و تن به آن نمی دهد، بلکه هر گاه لغوی را شنید، بزرگوارانه می گذرد؛ زیرا بر این باور است که هر کس با اعمال خویش خود را می سازد و در آخرت و پایان و فرجام کار معلوم می شود که چه کسی سود برده و چه کسی زیان کرده است. از نظر قرآن، ریشه و خاستگاه لغو را باید در جهل و نادانی و بی خردی مردم اهل لغو جست. کسانی به لغو و کارهای بیهوده رو می آورند که اهل خرد نیستند یا این که از خرد خویش بهره نمی گیرند و در نادانی و جهالت دست و پا می زنند.
انسانهای مومن در زندگى همیشه هدف معقول و مفید و سازنده اى را تعقیب مى کنند، و از بیهوده گرایان و بیهوده کاران متنفرند، و اگر این گونه کارها در مسیر زندگى آنان قرار گیرد، چنان از کنار آن مى گذرند که بى اعتنایى آنها خود دلیل عدم رضاى باطنیشان به این اعمال است، و آن چنان بزرگوارند که هرگز محیطهاى آلوده در آنان اثر نمى گذارد، و رنگ نمى پذیرند. بدون شک بى اعتنایى به این صحنه ها در صورتى است که راهى براى مبارزه با فساد و نهى از منکر، بهتر از آن نداشته باشند، و گرنه بدون شک آنها مى ایستند و وظیفه خود را تا آخرین مرحله انجام مى دهند. (تفسیر نمونه، ج 13، ص: 104)
از این رو صفتى را که بعد از صفت خشوع براى مؤمنان بیان مى کند این است که: آنها از هر گونه لغو و بیهودگى رویگردانند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ ).
به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ مى دهند، و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور مى یابند، چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضاى گناه، مقدمه آلودگى قلب و روح است.
سپس در ذیل آیه به همین صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگى است اشاره کرده مى گوید: آنها هنگامى که با لغو و بیهودگى برخورد کنند، بزرگوارانه از کنار آن مى گذرند (وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً).
حسابگرى، حتى در اجتناب از کارهاى لغو، مشتبه و مکروه
حضرت ایت الله مصباح یزدی در درس اخلاق خویش که موعظه امام صادق ع را به عبدالله بن جندب مطرح نموده اند می فرمایند: امام صادق علیه السلام به عبدالله بن جندب فرمودند: هر که افتخار انتساب به مکتب ما را دارد و از معرفت اسلام بهرهمند مىباشد و ظیفه دارد در هر شبانه روز نسبت به اعمال خود محاسبهاى داشته باشد. به عبارت دیگر، هر کس باید از خودش حساب بکشد؛ اگر دید کارهاى خوبى انجام داده، از خدا بخواهد که توفیق زیادتى آن کارها را به او مرحمت کند و اگر دید لغزشى از وى سر زده، استغفار کند تا در قیامت مبتلا به خزى و رسوایى نشود .
در محاسبه، باید توجه داشته باشیم که آیا اعمال خوبى هم که از ما سر زده واقعاً مؤثّر بوده و مورد قبول واقع شده، یا فاسد گردیده و به مرتبه قبولى نرسیده است؟ زیرا کارهاى خوب هم در صورتى حسنه واقعى است و در سعادت انسان تأثیر دارد که با نیتى صحیح انجام گیرد. اگر انسان کار خوب را به نیت ریا و سُمعه انجام دهد، براى اینکه دیگران ببینند و بشنوند و از او تعریف کنند، نه تنها ثوابى از آن نمىبرد و موجب سعادتش نمىشود، بلکه حتى ممکن است موجب سقوط او هم بشود .
انسان براى آن که موقعیت خود را در مقابل رفتارهایش بهتر درک کند، خوب است همین طور که در دنیا نسبت به اموالش حسابگر است، قدرى تأمل کند و به حساب اعمالش هم رسیدگى نماید. به طور طبیعى، هر کسى سرمایهاى دارد نگران آن است که آیا کسبش سود کافى داشته یا نه. یک تاجر و کاسب گاهى وقتى حساب مىکند، مىبیند که سرمایهاش از بین رفته و هیچ سودى عایدش نشده است. وضعیت بدتر این است که با سرمایهاش چیزى خریده باشد که نه تنها سودى برایش نیاورده، بلکه ضررهاى جسمى، روحى، خانوادگى، و رسوایى هم در پى داشته است. کسانى که در اموالشان اهل محاسبه هستند، علاوه بر اینکه سعى مىکنند از این دو وضعیت اجتناب کنند، در مورد سود هم همیشه به دنبال آن هستند معاملهاى انجام دهند که سود بیشترى داشته باشد. این گونه افراد اگر متوجه شوند که مثلاً، با سرمایه گذارى در کارى هزار تومان سود به دست مىآورند، حاضر نیستند آن سرمایه را در کار دیگرى که پانصد تومان سود برایشان مىآورد، صرف کنند و با خود مىگویند: چرا سرمایه را صرف کارى کنیم که سودش کم است؟
در مورد اعمالى هم که ما انجام مىدهیم شبیه این وضعیتها وجود دارد . گاهى ما اعمالى انجام دادهایم که نه تنها برایمان سودى نداشته، بلکه موجب رسوایى و ذلّت ما در قیامت نیز مىشود. آیا این پشیمانى ندارد؟ اگر انسان به جاى آن که سرمایهاش را در کارى که سود و درآمدى دارد به جریان بیندازد، آن را راکد بگذارد یا در زمینه نامناسبى از آن استفاده کند، کار بیهودهاى انجام نداده است؟ شاید هیچ ضررى نکرده باشد ولى به هر حال کسى که اهل تجارت و اهل حساب باشد، نه فقط از ضرر بلکه از این هم که از معاملهاش هیچ فایدهاى نبرده است ناراحت مىشود. این گونه کارهاى بىفایده در لسان شرع « لغو» نامیده مىشود. در سوره مؤمنون مىخوانیم : وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ } مؤمنون (23)، }مؤمنان کسانىاند که از کارهاى بىفایده اعراض مىکنند . وقتى سرمایهاى داریم که مىتوان با آن به سودى سرشار رسید چرا آن را در کارى صرف کنیم که هیچ فایدهاى ندارد؟
برخى افراد آنقدر حسابگرند که حتى شب نگرانند مبادا از جنسى که خریدهاند در معامله فردا سود خوبى نبرند، مبادا جنس آنها معیوب باشد. ما نیز در اعمالمان، در مورد ارتکاب اعمال مشتبه باید چنین باشیم؛ یعنى کارى که انسان نمىداند حرام است یا نه، و ممکن است بر اساس اصل اباحه ظاهراً مباح هم باشد، اما چون مشتبه است و احتمال حرمت آن وجود دارد، مؤمن باید نگران باشد که نکند کارى که انجام داده در واقع خلاف باشد .
مادامى که مىتوانیم جنسى بخریم که یقین به سالم بودن آن داریم، آیا معقول است پولمان را در مقابل جنسى بدهیم که مشکوک به معیوب بودن است؟ ! مبادا روزى افسوس بخوریم از
اینکه چرا وقتى مىتوانستیم کارى صددرصد درست انجام دهیم، کارى مشکوک و متشابه انجام دادهایم؟ اگر انسان حسابگر باشد و قدر عمر و سرمایهاش را بداند از این هم نگران مىشود، چه برسد به انجام مکروهات (کارهایى که هر چند عذاب ندارد، ولى به هر حال، از نظر شرع مرجوح است ). پندهاى امام صادق علیه السلام براى رهجویان صادق اثر آیتاللّه محمدتقى مصباح یزدى صفحه 43 و 42 ﴾
از این زاویه روشن میشود که در رابطه با اثار وضعی که لغو بر انسان دارد باید گفت: از انجا که مصادیق لغو اچنان زیاد و متنوعند که شمارش انها سخت است؛ اثار منفی که از خود بجا می گذارند هم از نظر تعداد زیادند و هم از نظر مقدار متفاوتند. اگر ان امر لغو از اقسام حرام باشد اثار خاص ان بدنبال خواهد داشت. مثل قسم دروغ، موسیقی حرام، اتلاف وقت و مانند ان. گاهی به از دست دادن دوست خوب کار خوب و سرمایه ای از زندگی منجر می شود. الوده شدن روح و قلب نیز از دیگر پیامدهای مشغول شدن به امور لغو است. قلبی که می تواند با مشغول شدن به یاد خدا و تفکر در باره مبدء و معاد نورانی شود و این نورانیت به رفتار و افکار سرایت میکند.
در مورد عادت به گفتن سخن زشت باید گفت که نسبت به نوع ان سخن حکمش متفاوت است. سخن زشتی که تهمت یا غیبت و دروغ هم تلقی میشود با سخنی که زشت و قبیح است ولی به این درجه نمی رسد حکمش فرق دارد. انجه مهم است اینه که سالک الی الله به دلیل ضرورت مراقبت و مواظبت از اندیشه و رفتار خود می بایست از هر نوع کار زشت چه در قالب گفتار یا کردار و اندیشه وخیال فاصله بگیرد تا به تدریج مسیرقرب و کمال برایش هموارتر شده و باطن و ظاهرش با انچه محبوب می پسندد مزین نماید.
در پایان به سخنی از امام علی ع تبرک می جوییم که می فرماید: در جستجوی چیزی باش که مفید است و انچه را بیهوده است رها کن زیرا رها کردن کارهای بیهوده باعث رسیدن به امور مفید میشود. (تحف العقول ص 218