تأثیر یك زبان بر زبان دیگر سه حالت دارد. نخست اینكه دو زبان در كنار هم قرار میگیرند و هر دو توسط گویندگان خودشان مورد استفاده قرار میگیرد و هیچكدام از بین نمیرود. تأثیر دوم در نتیجهی مهاجرت یك قوم به منطقهی دیگر پدید میآید و زبان قوم مهاجر موفق میشود در یك فرآیند تاریخی بر زبان بومی آن منطقه غلبه كند و آن را از بین ببرد. در این حالت زبانی كه از بین رفته است را قشر زیرین میگویند. گاهی هم وارونهی این حالت پیش میآید، یعنی قومی كه مهاجرت میكند زبانش از بین میرود و زبان قوم بومی را به خود میگیرد. در این حالت به زبان قوم مهاجر كه از بین میرود و اثراتی را در قوم بومی میگذارد، قشر زبرین میگویند.
زبانهای فارسی و عربی هیچكدام یكی از این دو حالت را نداشتند، بلكه در كنار هم قرار گرفتند و مجاور هم شدند.
زبان عربی در سه سدهی نخست پس از فتح ایران، زبان علمی، مذهبی و رسمی ایران بود. از سدهی سوم هجری به بعد شاعران شروع به سرودن شعر به فارسی دری كردند. از سدهی چهارم نیز شروع به تألیف كتاب و ترجمهی قرآن به این زبان كردند، اما تا سدهی پنجم زبان رسمی دولتی ایران همچنان زبان عربی بود و تا سدهی پنجم و اوایل سدهی ششم هنوز عدهای از دانشمندان ترجیح میدادند كتابهای مهم خود را به عربی بنویسند. طبق شواهدی كه در دست است تا چهار- پنج سدهی نخست، نظام آوایی و واجی زبان فارسی تحت تأثیر نظام آوایی و واجی عربی قرار نگرفته و كمابیش مانند نظام آوایی و واجی فارسی میانه بوده است.
به عقیدهی متخصصان فارسی میانه، بودن واج (غ) در فارسی میانه مورد تردید است، این آوا در برخی از واژههای متنهای زردشتی كه از زبانهای دیگر ایرانی قرض گرفته شدهاند، و یا در برخی واژههای عالمانه دیده میشود. در مورد بودن واج «ژ» نیز تردید هست، اما میدانیم كه فارسی دری كه در خراسان از آمیختگی فارسی میانه با زبان پارتی (بیشتر با عناصر واژگانی پارتی) بهوجود آمد، دارای تعدادی كلمه است كه در آنها «ژ» به كار رفته است. همچنین كلماتی مانند غوك، غریو، غلتیدن، غنودن، غژم، غوره و غیره در فارسی دری هست كه از زبانهای شرقی ایران گرفته شدهاند و «غ» در جایگاه بعد از مصوت آمده است.
نویسندهی كتاب «نگاهی به گویشنامههای ایرانی» گفت: این را هم بدانیم كه ابوحاتم رازی كه در سال ۳٢٢ ق درگذشته است میگوید: ایرانیان نمیتوانند «غ» عربی را تلفظ كنند و به جای «غلام» میگویند «ولام».بنابراین، چنان كه میبینیم، وضع «غ» در زبان فارسی پیچیده است.
مقایسهی نظام آوایی و واجی فارسی معاصر با نظام فارسی میانه نشان میدهد كه در فارسی معاصر واج همزه [مکث]، كه در كلمات فارسی فقط در ابتدای كلمات آغاز شده با مصوت میآمده، در جایگاههای دیگر نیز میآید، مانند: مسئول، سوء، سؤال و شرع (ع در فارسی مانند همزه تلفظ میشود) و غیره. همچنین واج «ق» كه به گفتهی مؤلفان عرب و ایرانی در زبان فارسی وجود نداشته، وارد نظام واجی این زبان شده است.
میدانیم كه جاحظ میگوید: ابومسلم خراسانی بهجای «قلت لك» میگفت «كلت لك». در سواحل خلیج فارس نیز هنوز «ق» وجود ندارد، چنانكه مردم آن مناطق به جای «قربان» و «قلیان» میگویند «كربان» و «كلیان». كلمه «غلام» را نیز امروز ایرانیان دیگر «ولام» تلفظ نمیكنند. البته در تهران تلفظ «ق» و «غ» خلط شده، اما در بسیاری از مناطق دیگر ایران و افغانستان و تاجیكستان تلفظ این دو واج از هم متمایز است.
پذیرفته شدن این تلفظها در زبان فارسی، بیشك در نتیجه دو عامل بوده است: نخست ورود انبوه كلمات عربی دارای این واجها به زبان فارسی؛ دیگر مستقر شدن گروههای متعدد عربزبان در مناطق مختلف ایران. در مورد عامل اول به این نكته باید اشاره كرد كه در سدهی چهارم هجری كلمات عربی ٢۵ تا ۳٠ درصد واژگان فارسی را تشكیل میدادهاند، اما در سدهی ششم این رقم به پنجاه درصد رسیده است. شاهد عامل دوم هم وجود گروههای عربزبان در مناطقی از افغانستان و ماوراءالنهر در حال حاضر است. البته در برخی مناطق ایران واجهای «ح» و «ع» عربی نیز وارد نظام واجی زبان شده است. در تركیب واجها نیز زبان فارسی تحت تأثیر عربی قرار گرفته است. مثلن پشتسرهمآمدن دو واج انسدادی در زبان فارسی غیر ممكن یا دشوار بوده، چنان كه كلمات «یابت»، «تابت» و «كوبت» به «یافت، تافت و كوفت» بدل شده است، اما با ورود انبوه كلمات عربی، مانند ثبت، ربط، عبد و غیره، توالی دو انسدادی برای فارسی زبانان امری عادی شده است.
بنابراین نظام آوایی زبان عربی بر نظام آوایی زبان فارسی تأثیر گذاشته است و عكس این امر هم صادق است یعنی زبان فارسی بر نظام واجی زبان عربی تأثیر كرده است.
علی اشرف صادقی