۱۳۹۷/۱۱/۰۵
–
۲۳۷۵ بازدید
سلام.وقت به خیربرخی افراد دوران جوانی از هیچ گناهی دریغ نکردند ولو زنا با چند نفر،اما زمان پیری توبه و نماز و ذکر روی اوردند.برخی هم الان مرتکب چنین گناهانی هستند و نماز و توبه رو برای چند سال بعدشوگذاشتند.تفاوت این افراد و کسانی که خوددار بودند چیست؟؟
در پاسخ چند نکته قابل دقت است .الف ) توبه در پیری1. کسی که جوانی خود را در راه بندگی و اطاعت الهی صرف نموده با کسی که ان را در بی خبری و گناه سپری کرده و سپس توبه کرده و قدم به راه خدا گذاشته یکسان نیست ، فرد دوم باید تمام تلاش خود را در جهت جبران گناهانی که در جوانی انجام داد کند ، چون یکی از شرایط لازم توبه جبران حق الله ، حق الناس و حق النفسی است که به عهده اوست .
2. جوانی فرصت بالندگی و صعود معنوی و اوج برخورداری از توان ظاهری و باطنی وقدرت و استعداد خدا داد است و سرمایه سعادت جاودان است اما در عین حال کسی که جوانی اش را در گناه گذرانده و سپس بیدار شده و توبه کرده و حقوق ضایع شده را جبران کرده تا حد ی این فرصت های از دست داده را تدارک و تلافی کرده است .
3. هر چند خود جوانی نعمت الهی و مورد پرسش است اما در واقع پرسش از ان چیزهایی است که انسان در ایام جوانی می توانست با نیرو و توان جوانی به دست اورد و با غفلت از دست داده و اگر بعد از توبه و تنبه بتواند این فرصت ها را جبران کند و به ان کمالات برسد در واقع برای این پرسش به نحوی پاسخ مناسب دارد .
4. انسان این توان و قدرت را دارد که بعد از بیداری و تنبه عقب ماندگی ها را جبران کند و حتی کار و اعمال و رفتاری داشته باشد که فرصت از دست رفته جوانی را نیز جبران نماید و این راه برای روی انسان بسته نیست .
ب ) تاخیر انداختن توبه
امام محمدتقی(ع) فرمود: « تاخیر التوبهًْ اغترار و طول التسویف حیرهًْ و الاعتلال علیالله هلکهًْ و الاصرار علیالذنب امن لمکرالله و لایامن مکرالله الا القوم الخاسرون.»
تاخیر انداختن توبه در واقع نوعی فریب خوردن است، امروز و فردا کردن برای توبه موجب حیرت و سرگردانی است، در برابر خداوند عذرتراشی کردن منجر به هلاکت میشود، اصرار بر گناهان نوعی آسودهخاطرشدن از مکر خدا تلقی میشود و تنها انسانهای زیانکار از مکر خدا آسودهخاطر هستند. (تحفالعقول ص480)
به درگاه خدا کردی چو تقصیر میفکن توبه را هرگز به تاخیر (گنج دانش ص 78)
در حدیث داریم که: وقتی که زمان رحلت بندهای فرا میرسد و پردهها از پیش چشم او برداشته میشود و به مرگ خویش یقین پیدا میکند، در مقابل قبضکننده روح به گریه و التماس میافتد که یک روز به من مهلت بده تا برای خود گریه کنم تا از خدا طلب مغفرت و توبه نمایم.
ملکالموت میگوید: هرگز، هرگز، روزهای تو به پایان رسید و دیگر فرصتی نداری. شخص میگوید: یک ساعت مهلت بده. پاسخ میشنود: که ساعتهای تو نیز به اتمام رسیده و دیگر ساعتی نداری.
در آن هنگام درهای قبول توبه بر او بسته میشود و روحش به تلاطم میآید و نفس وی به شماره میافتد و غصه گلوی او را میفشارد و بر عمر ضایع شده خود حسرت میخورد. (معراجالسعاده صص 574-579)
* شیطان و سرگرم کردن انسان به وعدهها و آرزوها
وقتی آیه 33 سوره انفال نازل شد؛ «کسانی که وقتی کار بدی انجام میدهند یا به خود ستم میکنند، خدا را یاد میآورند و برای گناهانشان استغفار میکنند»، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای سرور ما، چه شده است که ما را فراخواندی؟ گفت: این آیه نازل شده و پشت مرا میلرزاند و مایه نجات بشر است.
حال کدامیک از شما میتواند با آن مقابله کند؟ چند نفر از شیاطین طرحهای خود را مطرح کردند اما مقبول ابلیس نیفتاد.
سپس شخصی بنام «وسواس خناس» برخاست و گفت: من از عهده این کار برمیآیم. پرسیدند چگونه؟ گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم میکنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه و استغفار را از یادشان میبرم.
ابلیس گفت: نقشهات بسیار ماهرانه است و این ماموریت تا دامنه قیامت به عهده تو است.(المیزان ج4 ص 36)
دقت به نکته ای مهم لازم است، و آن، این است که توفیق توبة درست و کامل و حفظ شرایط آن، همان طور که بیان خواهد شد، مشکل است و انسان، کمتر می تواند به این هدف، نایل شود؛ بلکه انجام گناهان به خصوص گناهان کبیره، باعث می شود، انسان از یاد توبه غافل شود و اگر درخت گناهان در مزرعة دل انسانی، بارمند و برومند گردد و ریشه اش محکم شود، نتایجی بس ناهنجار خواهد داشت که یکی از آن ها این است که انسان را از توبه منصرف می کند و اگر گاه گاهی نیز یادآور آن شود به امروز و فردا و این ماه و آن ماه می افکند و با خود می گوید در آخر عمر و زمان پیری، توبة صحیحی می کنم، غافل از آن که این، مکر با خداست. « وَاللّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ» «و از همه کس، خدا بهتر مکر تواند کرد».[1] انسان گمان نکند که پس از محکم شدن ریشة گناهان، بتواند، توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن، قیام کند؛ پس بهار توبه، ایام جوانی است که بار گناهان، کمتر و کدورت قلبی و تاریکی باطنی، ناقص تر و شرایط توبه، آسان تر است.
در پیری، حرص، طمع، دوستی مقام، ثروت و درازی آرزو بیشتر است. و این مطلب به تجربه رسیده است و حدیث شریف نبوی، شاهد بر آن است؛ گیرم انسان بتواند در ایام پیری به این امر قیام کند؛ از کجا به پیری برسد و اجل موعود، او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است؛ در شهری 50000 نفری، 50 نفر پیر 80 ساله به چشم نمی خورد.
پس انسان باید ! از نیرنگ های شیطان بترسد و دوری کند و با خدای خود حیله نکند که 50 سال یا بیشتر، شهوت رانی می کنم و هنگام مرگ با کلمة استغفار، جبران گذشته می نمایم، این ها خیال خام است.
اگر در حدیث دید یا شنید که حق تعالی بر این امت، لطف فرموده، توبة آن ها را تا قبل از دیدن آثار مرگ، قبول می فرماید، درست است؛ ولی هیهات که در آن وقت، توبه میسر شود! مگر توبه، لفظ است؟ قیام به امر توبه، زحمت دارد؛ عزم بر برگشت نکردن به سوی گناهان، ریاضت ها و سختی های علمی و عملی دارد وگرنه کمتر اتفاق می افتد که انسان به فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود یا اگر شد، بتواند به شرایط درستی و قبول آن یا به شرایط کمال آن، قیام کند؛ چه بسا قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد و انسان را با بار گناهان سنگین و تاریکی بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید، آن وقت، خدا می داند به چه گرفتاری ها و بدبختی ها دچار می شود.
2. جوانی فرصت بالندگی و صعود معنوی و اوج برخورداری از توان ظاهری و باطنی وقدرت و استعداد خدا داد است و سرمایه سعادت جاودان است اما در عین حال کسی که جوانی اش را در گناه گذرانده و سپس بیدار شده و توبه کرده و حقوق ضایع شده را جبران کرده تا حد ی این فرصت های از دست داده را تدارک و تلافی کرده است .
3. هر چند خود جوانی نعمت الهی و مورد پرسش است اما در واقع پرسش از ان چیزهایی است که انسان در ایام جوانی می توانست با نیرو و توان جوانی به دست اورد و با غفلت از دست داده و اگر بعد از توبه و تنبه بتواند این فرصت ها را جبران کند و به ان کمالات برسد در واقع برای این پرسش به نحوی پاسخ مناسب دارد .
4. انسان این توان و قدرت را دارد که بعد از بیداری و تنبه عقب ماندگی ها را جبران کند و حتی کار و اعمال و رفتاری داشته باشد که فرصت از دست رفته جوانی را نیز جبران نماید و این راه برای روی انسان بسته نیست .
ب ) تاخیر انداختن توبه
امام محمدتقی(ع) فرمود: « تاخیر التوبهًْ اغترار و طول التسویف حیرهًْ و الاعتلال علیالله هلکهًْ و الاصرار علیالذنب امن لمکرالله و لایامن مکرالله الا القوم الخاسرون.»
تاخیر انداختن توبه در واقع نوعی فریب خوردن است، امروز و فردا کردن برای توبه موجب حیرت و سرگردانی است، در برابر خداوند عذرتراشی کردن منجر به هلاکت میشود، اصرار بر گناهان نوعی آسودهخاطرشدن از مکر خدا تلقی میشود و تنها انسانهای زیانکار از مکر خدا آسودهخاطر هستند. (تحفالعقول ص480)
به درگاه خدا کردی چو تقصیر میفکن توبه را هرگز به تاخیر (گنج دانش ص 78)
در حدیث داریم که: وقتی که زمان رحلت بندهای فرا میرسد و پردهها از پیش چشم او برداشته میشود و به مرگ خویش یقین پیدا میکند، در مقابل قبضکننده روح به گریه و التماس میافتد که یک روز به من مهلت بده تا برای خود گریه کنم تا از خدا طلب مغفرت و توبه نمایم.
ملکالموت میگوید: هرگز، هرگز، روزهای تو به پایان رسید و دیگر فرصتی نداری. شخص میگوید: یک ساعت مهلت بده. پاسخ میشنود: که ساعتهای تو نیز به اتمام رسیده و دیگر ساعتی نداری.
در آن هنگام درهای قبول توبه بر او بسته میشود و روحش به تلاطم میآید و نفس وی به شماره میافتد و غصه گلوی او را میفشارد و بر عمر ضایع شده خود حسرت میخورد. (معراجالسعاده صص 574-579)
* شیطان و سرگرم کردن انسان به وعدهها و آرزوها
وقتی آیه 33 سوره انفال نازل شد؛ «کسانی که وقتی کار بدی انجام میدهند یا به خود ستم میکنند، خدا را یاد میآورند و برای گناهانشان استغفار میکنند»، ابلیس بالای کوهی در مکه رفت و با صدای بلند فریاد کشید و سران لشکرش را جمع کرد. گفتند: ای سرور ما، چه شده است که ما را فراخواندی؟ گفت: این آیه نازل شده و پشت مرا میلرزاند و مایه نجات بشر است.
حال کدامیک از شما میتواند با آن مقابله کند؟ چند نفر از شیاطین طرحهای خود را مطرح کردند اما مقبول ابلیس نیفتاد.
سپس شخصی بنام «وسواس خناس» برخاست و گفت: من از عهده این کار برمیآیم. پرسیدند چگونه؟ گفت: آنها را با وعدهها و آرزوها سرگرم میکنم تا آلوده گناه شوند و هنگامی که گناه کردند، توبه و استغفار را از یادشان میبرم.
ابلیس گفت: نقشهات بسیار ماهرانه است و این ماموریت تا دامنه قیامت به عهده تو است.(المیزان ج4 ص 36)
دقت به نکته ای مهم لازم است، و آن، این است که توفیق توبة درست و کامل و حفظ شرایط آن، همان طور که بیان خواهد شد، مشکل است و انسان، کمتر می تواند به این هدف، نایل شود؛ بلکه انجام گناهان به خصوص گناهان کبیره، باعث می شود، انسان از یاد توبه غافل شود و اگر درخت گناهان در مزرعة دل انسانی، بارمند و برومند گردد و ریشه اش محکم شود، نتایجی بس ناهنجار خواهد داشت که یکی از آن ها این است که انسان را از توبه منصرف می کند و اگر گاه گاهی نیز یادآور آن شود به امروز و فردا و این ماه و آن ماه می افکند و با خود می گوید در آخر عمر و زمان پیری، توبة صحیحی می کنم، غافل از آن که این، مکر با خداست. « وَاللّهُ خَیرُ الْمَاکرِینَ» «و از همه کس، خدا بهتر مکر تواند کرد».[1] انسان گمان نکند که پس از محکم شدن ریشة گناهان، بتواند، توبه نماید یا آن که بتواند به شرایط آن، قیام کند؛ پس بهار توبه، ایام جوانی است که بار گناهان، کمتر و کدورت قلبی و تاریکی باطنی، ناقص تر و شرایط توبه، آسان تر است.
در پیری، حرص، طمع، دوستی مقام، ثروت و درازی آرزو بیشتر است. و این مطلب به تجربه رسیده است و حدیث شریف نبوی، شاهد بر آن است؛ گیرم انسان بتواند در ایام پیری به این امر قیام کند؛ از کجا به پیری برسد و اجل موعود، او را در سن جوانی و در حال اشتغال به نافرمانی نرباید و به او مهلت دهد؟ کمیاب بودن پیران، دلیل است که مرگ به جوانان نزدیک تر است؛ در شهری 50000 نفری، 50 نفر پیر 80 ساله به چشم نمی خورد.
پس انسان باید ! از نیرنگ های شیطان بترسد و دوری کند و با خدای خود حیله نکند که 50 سال یا بیشتر، شهوت رانی می کنم و هنگام مرگ با کلمة استغفار، جبران گذشته می نمایم، این ها خیال خام است.
اگر در حدیث دید یا شنید که حق تعالی بر این امت، لطف فرموده، توبة آن ها را تا قبل از دیدن آثار مرگ، قبول می فرماید، درست است؛ ولی هیهات که در آن وقت، توبه میسر شود! مگر توبه، لفظ است؟ قیام به امر توبه، زحمت دارد؛ عزم بر برگشت نکردن به سوی گناهان، ریاضت ها و سختی های علمی و عملی دارد وگرنه کمتر اتفاق می افتد که انسان به فکر توبه بیفتد یا موفق به آن شود یا اگر شد، بتواند به شرایط درستی و قبول آن یا به شرایط کمال آن، قیام کند؛ چه بسا قبل از فکر توبه یا عملی کردن آن، اجل مهلت ندهد و انسان را با بار گناهان سنگین و تاریکی بی پایان گناهان از این نشئه منتقل نماید، آن وقت، خدا می داند به چه گرفتاری ها و بدبختی ها دچار می شود.