۱۳۹۴/۰۱/۲۵
–
۱۳۸۶ بازدید
لطفا شبهات رایج مخالفان حکم حجاب را با پاسخ توضیح دهید؟
اشاره
در این مطلب یکی از شبهات رایج مخالفان حکم حجاب را که از سوی برخی ـ عمدتاً نویسندگان ایرانیِ خارجنشین ـ مطرح شده، پاسخ گفته و تقدیم شما می کنیم:«اکبر گنجی» سعی دارد این باور را ترویج کند که احکام اسلامی تاریخ مصرف داشته و در زمان ما آن تاریخها به سر آمده است. او حجاب را نه تنها به عنوان یک حکم منسوخ مطرح میکند، بلکه از تحلیل اینگونه حکم حجاب به عنوان دلیلی برای اثبات دیگر نظریههایش استفاده میکند. او در این نظریهپردازیها با روشهای ژورنالیستی بیشتر سعی بر اقناع عوام دارد تا طراحی مدلی علمی برای بحث و نتیجهگیری. او در جایی میگوید: «پیش فرض… فقیهان این است که فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است. عقل آدمیان قاصر از آن است که وارد رقابت با عقل کل یا عالم مطلق (خداوند) شود و حق تعیین سرنوشت متعلق به قلمرویی است که دین در آن حوزه فاقد حکم است. به تعبیر مرحوم صدر، فقط در «منطقه الفراغ» میتوان با رأیگیری آدمیان قانونگذاری کرد. اما به نظر میرسد که این مدعای مراجع تقلید چند اشکال اساسی دارد. تقریباً همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و همزمان با پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. پیامبر «عرف ابرساخته» اعراب را «امضا» کرد. حال، «سبک زندگی» اعراب را دائمی قلمداد کردن دلیل میطلبد؛ دلیلی که تاکنون فقیهان آن را ارائه نکردهاند».[1]همچنین میگوید: «الگو بودن پیامبر به چه معناست که چون پیامبر سبک زندگی برساخته اعراب را امضا کرده است، پس همه مسلمانها باید همان سبک زندگی را الگو قرار دهند و به آن عمل کنند؟! آنچه باید الگو قرار گیرد، امضای «عرف عقلای زمانه» است. پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرف عقلای زمان خود را امضا کرد. مسلمانها هم باید همین عمل را الگو قرار دهند. برابری همه آدمیان، حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، کثرتگرایی و رواداری عرف عقلای دوران جدید است. اگر پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) امروز آمده بود، این عرف را امضا میکرد. چگونگی ورود حکم حجاب در سال هجدهم بر زنان پیامبر و زنان آزاد، نشان میدهد که مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) این حکم را جهت حفاظت تحمیل کرده است. آیا این حکم تحمیلی حکمی دائمی و مقبول خداوند است؟ فرض کنیم چنین باشد؛ در این صورت، ناظر به وظیفه فرد و خداوند خواهد بود؛ اما قانون ناظر به حقوق و وظایف شهروندان نسبت به یکدیگر است.»[2]گنجی با این استدلال میخواهد اثبات کند که احکام اسلام برای زمانی خاص و برای اعراب بوده و برای ملتهای دیگر نه کارایی دارد و نه تکلیف است.
حجتالاسلام والمسلمین یوسف غلامی نویسنده کتاب «راز یک فریب» پاسخگوی شبهه آقای اکبر گنجی است.
پاسخ شبهه:
من در حالی به پرسش حاضر پاسخ میدهم که از نزدیک به طور فردی یا جمعی با بیش از بیستهزار زن بیحجاب غیرایرانی و ایرانی گفتگو کردهام. نتیجه آن گفتگوها را تا حدی در کتاب «راز یک فریب» گنجاندهام. در هیچ کشوری موضوع حجاب را برای گروههای غیرمسلمان بیحجاب مطرح نکردهام که مورد استقبال قرار نگیرد و منطق آن پذیرفته نشود؛ جز آن که آنها دو عامل را مانع از پایبندی عملی خود به حجاب یاد میکردند:
نخست اینکه ساختار جامعه آنان به سمت و سویی است که پذیرش حجاب را دشوار میسازد.
دوم برای مراعات آن به ایمانی نیاز است که آنان از آن محروماند. نه فقط درباره حجاب که در مورد هر پدیده اجتماعی، بدون تکیه بر اصول روانشناختی و جامعهشناختی نمیتوان به ادعا و با بیان چند جمله برای پدیدهها، تاریخ مصرف تعیین
کرد. مایه شگفتی است که فردی، حتی غیر تحصیل کرده، در عصر کنونی تصور کند میتواند طی یک مصاحبه یا مقاله ثابت کند تاریخ مصرف یک پدیده تمام یا آغاز شده است!
افراد اگر فقط اندکی با جامعهشناسی و روانشناسی آشنا باشند، در مجامع علمی و رسانهای چنین ناشیانه و سطحی نظریهپردازی نمیکنند و توجه دارند که ممکن است نظریهپردازی آنان موجب واکاوی شخصیت فکری و روانی ایشان شود. دست کم از نظر جامعهشناسی میتوان از این تحلیلهای سطحی که بر پایه مغالطه استوار است دانست که فرد نظریهپرداز تا چه حد، جامعه پیرامون خود را از نظر علمی ناآگاه و فرودست میپندارد که تصور میکند با نوشتن یک مقاله یا مصاحبه، میتواند برای پدیدهای اجتماعی تاریخ مصرف تعیین کند.
گویند مردی سفیه ادعا کرد جایی که او ایستاده مرکز زمین است. به وی گفتند از کجا چنین ادعا میکنی؟ گفت: اگر غیر از این است شما دلیل بیاورید! بسیاری از ادعاها و انکارها حالتی این چنین دارد. مدعی و منکر، درباره چیزی به نزاع میپردازند که اصلش اشتباه یا مبهم و ناگویاست. فردی میگوید: «فقیهان مدعیاند فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است، حال آن که چنین نیست.»! سپس عدهای در ردّ این سخن و گروهی در جانبداری آن، به منازعه و گفتگو میپردازند و یکی از دیگری نمیپرسد: کدام فقیه چنین ادعایی کرده است و منظور از فقه چیست؟ آیا فقیهی هست که ادعا کرده باشد کشف مسایل و مبهمات فقهی و ثبت آن در کتاب، بی آنکه مردم به آن پایبند باشند، مشکلات مردم را حل کرده و سرنوشت آنان را به خوشی رقم زده باشد؟
آیا فقط نوشتن یا دانستن مسئله فقهی بدون پایبندی به آن و بدون ضمیمه شدن اخلاق به آن، گرههای زندگی مردم را میگشاید؟ کدام فقیهی چنین ادعا کرده است؟!
اما اگر منظور از فقه، فرمانبری از خدا باشد، این آموزه صریح قرآنی است که اگر مردم از فرمانهای خداوند پیروی کنند، نعمتها به وفور بر آنان فرو میبارد، بیآنکه از نعمت هدایت محروم بمانند. اما بدون فرمانبری از خداوند، گذشته از آن که زندگی آدمی تیره و زشت میشود، نعمتهایش نیز چون در مسیر هدایت مصرف نشده، مایه نکبت زندگی اوست. اینک زندگی انسان بدون معنویت، ظاهری زیبا و فریبنده دارد ولی به مراتب در مقایسه با شأن والای انسان، منحط و زشت و آلوده است.
گفته میشود همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و هم زمان با پیامبر اسلام (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) است! در کتابهای فقهی و حقوقی حدود چهل هزار حکم وجود دارد؛ کدام یک از آنها محصول اندیشه مردمان عرب پیش از اسلام است؟! قانون مجازات برخی از کشورهای اروپایی را بنگرید، بیش از نیمی از آن، رونوشت کتابهای فقهی فقهای اسلام است. در حال حاضر کتابنامه قانون مجازات آن کشورها، در کتابخانههای ما به صورت فارسی ترجمه شده و موجود است.
نکتهای که در مناظرات علمی باید سخت مورد احترام و مراعات باشد پرهیز از مغالطه است. مغالطه در یک تعبیر ساده، صورت فریبکارانه استدلال است؛ چرا یک فرد در یک مصاحبه یا مقاله به خود اجازه میدهد از صورت فریبکارانه استدلال بهره جوید! وقتی منطق سست شود یا انگیزه فرد نادرست باشد، این رفتار توجیهپذیر است. در تبلیغات انتخاباتی، این ترفند یکی از ابزارهای پیشبرد کار و غلبه بر حریف است. یک پیام تبلیغاتی به طور فراگیر منتشر میشود که «آیا از جرایم اقتصادی فلان نامزد با اطلاعید؟» این در حالی است که نامزد نامبرده چه بسا در هیچ یک از جرایم اقتصادی شرکت نداشته است و انتشار آن پیام چنین وانموده که وی دارای جرایم اقتصادی انبوهی بوده که تا کنون از نظرها دور مانده است. در استدلال فریبکارانه یادشده، گفته شده است فقیهان تاکنون دلیل قانعکنندهای ارائه نکردهاند که چرا پیامبر (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرف اعراب را به طور دایم، سبک زندگی همه مسلمانان اعلام کرده است!
در کلام کدام فقیه چنین نکتهای یاد شده که پیامبر عرف اعراب را امضا کرده و آن را سبک زندگی دایم همه مسلمانان اعلام داشته است؟! آیا رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای امضای عرف اعراب مبعوث شده بود؟! در آن صورت علت
سیزده سال ستیز اعراب مکه و ده سال تحمیل چندین جنگ بر آن حضرت در مدینه، چه توجیهی داشته است؟! اگر مردمان عرب ساکن شبه جزیره، آن حضرت را مدافع سنتهای خود میشناختند باید بااشتیاق از وی حمایت میکردند؛ پس چرا تا آخرین روزهای زندگیاش با وی عناد ورزیدند و به صراحت قرآن، چنانکه بارها تکرار کرده: آنان فرمانهای وی را بر خلاف آیین نیاکان خود میشمردند؟! آیا آن مردم همانان نبودند که برهنه و با کف و سوت طواف میکردند و انواع ازدواجهای نامشروع در میانشان رایج بود؟! رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) کدامیک از سنتهای غلط آنان را امضا کرد؟!
تناقض دیگر شبهه یاد شده این است: در جایی، از «عرف ساخته اعراب» سخن به میان میآید و در جایی از «عرف عقلای زمانه»، و این دو با یکدیگر متفاوت است. معیار در عملکرد رسولخدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پذیرش یا ردّ عرف (عرف عمومی عرب یا عرف عقلا) صرف همراهی با مردم زمان خود، مصلحتاندیشی، ترفند موقت برای دستیابی به اهداف، ترس از گسترش مخالفتها و نوعی فریبکاری به منظور تسلیم مردم، نبود. بر پایه مبانی دینیِ برگرفته از آیات و روایات، همه رفتارها و تصمیمگیریهای حضرت محمد (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پذیرش یا ردّ آرای معاصرانش، به دستور خداوند و وجود حکمت، رخ داده است. هر پدیده اجتماعی و سنت خوبی که در میان مردم رواج داشت، تغییر نمیکرد یا به صورتی بهتر تبدیل میشد. به این وسیله مردم اندیشمند میتوانستند به سادگی درک کنند و بپذیرند که آن حضرت نه به منظور فروپاشی نظام اجتماعی آنان و ستیز بیپایه با افکار و آداب ایشان است، که با سنتهایشان مخالفت
میکند؛ بلکه با تأکید، سنتهای خوبی را که با مبانی وحیانی سازگار است میپذیرد و آن را تقویت و ترویج میکند؛ همانند شیوههای خاص آنان در پذیرایی از مهمان.
گوینده ابتدا بر فقیهان خرده میگیرد که چرا دلیلی اقامه نمیکنند که به چه مناسبت پیامبر عرف مردمان زمانه خود را، غلط باشد یادرست، امضا کرده و از همه ما خواسته تا قرنها همان را حکم دایم فرض کنیم؛ و سپس ادامه میدهد: حال که پیامبر (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید الگو باشد ما نیز همچون او باید عرف زمان خود را امضا کنیم. هر چه مردمان زمان ما پذیرفتند و به جای آوردند، ما نه فقط بپذیریم، که به عنوان یک شیوه منطقی خدا خواسته مورد عمل قرار دهیم! بنابراین باید انتظار داشت، همه مسلمانان نه فقط شراب بنوشند که آن را عملی مورد رضای خداوند بشمرند! چون اگر پیامبر در این عصر میزیست که میدید مردم یک کشور مانند آمریکا در هر روز نود میلیون بطری شراب مینوشند، به همه سفارش میکرد از عرف فراگیر مردم پیروی کنند و شراب بنوشند! در همین کشور در هر روز 160 میلیون سیگار، دود و حدود سیصد هزار خوک خورده میشود. در سنگاپور یکی از خوشمزهترین غذاها در کام مردم، قورباغه است که به طور زنده در روغن انداخته و سرخ شود. در کشور چین یکی از بهترین غذاها، گوشت مرغی است که در شکم سگ سرخ شده باشد. آنها سگ را کشته درون شکمش را خالی کرده، مرغ را در آن جا میدهند تا بر روی آتش سرخ شود. اینها همه امور پذیرفته شده نزد مردمان متمدن جهان ماست. آیا اگر رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عصر ما میزیست، به مسلمانان ساکن این مناطق سفارش میکرد که تابع عرف زمان خود، گوشت خوک بخورند و شراب بنوشند و سک و گربه و قورباغه و …؟!
ما در روزگاری زندگی میکنیم که مردمان فرانسه بیش از شمار جمعیت خود در خانه سگ و گربه نگهداری میکنند. استخرها در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکایی مختلط است. دست دادن به نامحرم و بوسیدن یکدیگر، از عادیترین رفتارهای پذیرفته شده نزد آنهاست. آیا اگر رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینک در عصر ما میزیست، افزون بر این که به پیروانش سفارش میکرد همانند مردمان جامعه خود زندگی کنند، خود نیز تابع عادت جامعهاش همه این امور را روا میدانست و به کار میبست؟! در آن صورت هدف حضور و بعثت وی چه بود؟! فردی که بخواهد تابع عملکرد مردم زمانه خود باشد برای آنان چه راهکار زندگیسازی خواهد داشت؟! در چنین هنگامهای مردم به پیامبران چه نیازی
خواهند داشت، چون عرف زمانه، راهنما و راهگشای زندگیشان است؟!
در بخش دیگر گفتار یاد شده آمده است: مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) سبب شده که حکم حجاب به منظور حمایت از زنان بر آنان تحمیل شود!
من در جایگاه یک خواننده عادی این دست انتقادها، نه در مقام یک نویسنده، از گوینده این مطالب شگفتزدهام. کمترین انتظار ما از فردی که بخواهد در زمینه مسایل دینی و اجتماعی اظهار نظر کند، تا چه رسد به این که بخواهد ظریهپردازی نماید، این است که به مسایل مربوط به موضوع مورد نظرش آگاهی نسبی داشته باشد؛ نه آن که از سادهترین مسایل آن موضوع بیخبر باشد. آیه 59 سوره مبارکه احزاب به طور کلی در مورد اصل تشریع حکم حجاب نیست تا بتوان از آن چنین نکتهای استخراج کرد. تصور بسیاری از افراد آن است که این آیه گویای حکم حجاب و وجوب آن است! در حالی که چنین نیست.
آیه نامبرده در سالی نازل شده است که پیش از آن، زنان مسلمان به داشتن حیا و پیروی از حکم عقل و مشاهده سیره عملی خانواده رسولخدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) حجاب را تا حدی مراعات میکردند. تنها نوع پوشش بود که تا پیش از نزول این آیه به طور روشن برای زنان تبیین نشده بود. در این آیه سخن از پوشاندن موهای سر و بدن به میان نیامده است. از نوع پوششی به نام «جلباب» یاد شده که بر روی روسری افکنده میشود تا هم روسری رابهتر بپوشاند و هم برجستگیهای اندام را. جلباب آخرین پوشش سراسری است که مانند چادر از سر تا پیکر زن را فرا میگیرد. این در حالی بود که هم کنیزان و هم زنان غیر کنیز، پیش از نزول این آیه، بدن و موهای خود را میپوشاندند و آیه یاد شده
به آنان سفارش میکند که به منظور بهرهمندی بیشتر از امنیت اجتماعی، پوشش خود را هر چه بهتر کنند تا بیننده تنهابا نظاره آن پوشش، حدّ و حریم خود و شخصیت زن را بداند و در صدد مزاحمت برنیاید؛ «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْن».
در این سفارش حکیمانه چه اجبار و تحمیلی نهفته است و زمان چه تاثیری در تشریع آن داشته است؟ اگر به فردی بگویند لباس گرم بپوش تا دچار سرماخوردگی نشوی، آیا پوشش لباس گرم بر وی تحمیل شده است؟ و زمان، در حکمت این سفارش تاثیر دارد؟!
از کدام بخش این سفارش، استفاده میشود که تنها پوشش میتواند همه مزاحمتها و ناامنی را از زنان دور کند و یا اگر در جایی بدون پوشش مزاحمتی رخ نداد بر زن روا باشد بدون پوشش در مجامع حاضر شود؟! آیا تاکید به حفظ حجاب تنها به خاطر کاهش مزاحمتهاست تا اگر این مزاحمتها حذف شد، بتوان بیحجاب بود؟ کاهش مزاحمتها از فواید مراعات حجاب است نه حکمت تشریع حجاب.
با تأسف، فرد اظهارکننده اشکال توجه نداشته است که میان فلسفه حجاب و فواید آن تفاوت است. آیه نامبرده قبل از بیان فایده حجاب به نکته لطیفی اشاره میکند که گویای حکمت حجاب است؛ میفرماید: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ…»
یعنی این رفتار حکایتگر تفاوت شخصیت شما با دیگران است. پس از شناخته شدن شخصیت شما به طور طبیعی از امنیت بهتری برخوردار میشوید؛ «فَلایُؤْذَیْنَ».
این آیه، مشابه آیه 31 سوره نور است که به زنان سفارش میکند روسری (خمار) خود را [به پشت گوش خود نیندازند بلکه] به روی سینه بیاویزند تا تمام گردن و سینه را بپوشاند. برخی به اشتباه تصور میکنند پس از نزول این آیه بود که حجاب (پوشاندن موها) بر زنان واجب شده است؛ حال آن که آیه نامبرده در پی بیان طرز پوشاندن موهاست نه اصل پوشاندن. آیه نفرموده روسری بپوشید، بلکه میفرماید همان روسری که میپوشید بر روی گردن و سینه بیاویزید تا جلو بدن را هم افزون بر موها بپوشاند.
در پایان از منتقدان حجاب انتظار داریم پیش از داوری درباره حجاب، اندکی پیرامون آنچه میگویند و مینویسند فکر و مطالعه کنند و اگر از خداوند اندکی پروا دارند در بیان مطالب از روشهای فریبکارانه استدلال بهره نجویند. مراعات این نکته در حفظ شخصیت علمی و اجتماعی آنان موثر است.
پی نوشت ها:
[1]. www.bbc.co.uk/persian/iran.
[2] . همان.
(به نقل از: نشریه معارف، 106)
در این مطلب یکی از شبهات رایج مخالفان حکم حجاب را که از سوی برخی ـ عمدتاً نویسندگان ایرانیِ خارجنشین ـ مطرح شده، پاسخ گفته و تقدیم شما می کنیم:«اکبر گنجی» سعی دارد این باور را ترویج کند که احکام اسلامی تاریخ مصرف داشته و در زمان ما آن تاریخها به سر آمده است. او حجاب را نه تنها به عنوان یک حکم منسوخ مطرح میکند، بلکه از تحلیل اینگونه حکم حجاب به عنوان دلیلی برای اثبات دیگر نظریههایش استفاده میکند. او در این نظریهپردازیها با روشهای ژورنالیستی بیشتر سعی بر اقناع عوام دارد تا طراحی مدلی علمی برای بحث و نتیجهگیری. او در جایی میگوید: «پیش فرض… فقیهان این است که فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است. عقل آدمیان قاصر از آن است که وارد رقابت با عقل کل یا عالم مطلق (خداوند) شود و حق تعیین سرنوشت متعلق به قلمرویی است که دین در آن حوزه فاقد حکم است. به تعبیر مرحوم صدر، فقط در «منطقه الفراغ» میتوان با رأیگیری آدمیان قانونگذاری کرد. اما به نظر میرسد که این مدعای مراجع تقلید چند اشکال اساسی دارد. تقریباً همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و همزمان با پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. پیامبر «عرف ابرساخته» اعراب را «امضا» کرد. حال، «سبک زندگی» اعراب را دائمی قلمداد کردن دلیل میطلبد؛ دلیلی که تاکنون فقیهان آن را ارائه نکردهاند».[1]همچنین میگوید: «الگو بودن پیامبر به چه معناست که چون پیامبر سبک زندگی برساخته اعراب را امضا کرده است، پس همه مسلمانها باید همان سبک زندگی را الگو قرار دهند و به آن عمل کنند؟! آنچه باید الگو قرار گیرد، امضای «عرف عقلای زمانه» است. پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرف عقلای زمان خود را امضا کرد. مسلمانها هم باید همین عمل را الگو قرار دهند. برابری همه آدمیان، حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، کثرتگرایی و رواداری عرف عقلای دوران جدید است. اگر پیامبر اسلام(صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) امروز آمده بود، این عرف را امضا میکرد. چگونگی ورود حکم حجاب در سال هجدهم بر زنان پیامبر و زنان آزاد، نشان میدهد که مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) این حکم را جهت حفاظت تحمیل کرده است. آیا این حکم تحمیلی حکمی دائمی و مقبول خداوند است؟ فرض کنیم چنین باشد؛ در این صورت، ناظر به وظیفه فرد و خداوند خواهد بود؛ اما قانون ناظر به حقوق و وظایف شهروندان نسبت به یکدیگر است.»[2]گنجی با این استدلال میخواهد اثبات کند که احکام اسلام برای زمانی خاص و برای اعراب بوده و برای ملتهای دیگر نه کارایی دارد و نه تکلیف است.
حجتالاسلام والمسلمین یوسف غلامی نویسنده کتاب «راز یک فریب» پاسخگوی شبهه آقای اکبر گنجی است.
پاسخ شبهه:
من در حالی به پرسش حاضر پاسخ میدهم که از نزدیک به طور فردی یا جمعی با بیش از بیستهزار زن بیحجاب غیرایرانی و ایرانی گفتگو کردهام. نتیجه آن گفتگوها را تا حدی در کتاب «راز یک فریب» گنجاندهام. در هیچ کشوری موضوع حجاب را برای گروههای غیرمسلمان بیحجاب مطرح نکردهام که مورد استقبال قرار نگیرد و منطق آن پذیرفته نشود؛ جز آن که آنها دو عامل را مانع از پایبندی عملی خود به حجاب یاد میکردند:
نخست اینکه ساختار جامعه آنان به سمت و سویی است که پذیرش حجاب را دشوار میسازد.
دوم برای مراعات آن به ایمانی نیاز است که آنان از آن محروماند. نه فقط درباره حجاب که در مورد هر پدیده اجتماعی، بدون تکیه بر اصول روانشناختی و جامعهشناختی نمیتوان به ادعا و با بیان چند جمله برای پدیدهها، تاریخ مصرف تعیین
کرد. مایه شگفتی است که فردی، حتی غیر تحصیل کرده، در عصر کنونی تصور کند میتواند طی یک مصاحبه یا مقاله ثابت کند تاریخ مصرف یک پدیده تمام یا آغاز شده است!
افراد اگر فقط اندکی با جامعهشناسی و روانشناسی آشنا باشند، در مجامع علمی و رسانهای چنین ناشیانه و سطحی نظریهپردازی نمیکنند و توجه دارند که ممکن است نظریهپردازی آنان موجب واکاوی شخصیت فکری و روانی ایشان شود. دست کم از نظر جامعهشناسی میتوان از این تحلیلهای سطحی که بر پایه مغالطه استوار است دانست که فرد نظریهپرداز تا چه حد، جامعه پیرامون خود را از نظر علمی ناآگاه و فرودست میپندارد که تصور میکند با نوشتن یک مقاله یا مصاحبه، میتواند برای پدیدهای اجتماعی تاریخ مصرف تعیین کند.
گویند مردی سفیه ادعا کرد جایی که او ایستاده مرکز زمین است. به وی گفتند از کجا چنین ادعا میکنی؟ گفت: اگر غیر از این است شما دلیل بیاورید! بسیاری از ادعاها و انکارها حالتی این چنین دارد. مدعی و منکر، درباره چیزی به نزاع میپردازند که اصلش اشتباه یا مبهم و ناگویاست. فردی میگوید: «فقیهان مدعیاند فقه بهترین سرنوشت را برای مردم رقم زده است، حال آن که چنین نیست.»! سپس عدهای در ردّ این سخن و گروهی در جانبداری آن، به منازعه و گفتگو میپردازند و یکی از دیگری نمیپرسد: کدام فقیه چنین ادعایی کرده است و منظور از فقه چیست؟ آیا فقیهی هست که ادعا کرده باشد کشف مسایل و مبهمات فقهی و ثبت آن در کتاب، بی آنکه مردم به آن پایبند باشند، مشکلات مردم را حل کرده و سرنوشت آنان را به خوشی رقم زده باشد؟
آیا فقط نوشتن یا دانستن مسئله فقهی بدون پایبندی به آن و بدون ضمیمه شدن اخلاق به آن، گرههای زندگی مردم را میگشاید؟ کدام فقیهی چنین ادعا کرده است؟!
اما اگر منظور از فقه، فرمانبری از خدا باشد، این آموزه صریح قرآنی است که اگر مردم از فرمانهای خداوند پیروی کنند، نعمتها به وفور بر آنان فرو میبارد، بیآنکه از نعمت هدایت محروم بمانند. اما بدون فرمانبری از خداوند، گذشته از آن که زندگی آدمی تیره و زشت میشود، نعمتهایش نیز چون در مسیر هدایت مصرف نشده، مایه نکبت زندگی اوست. اینک زندگی انسان بدون معنویت، ظاهری زیبا و فریبنده دارد ولی به مراتب در مقایسه با شأن والای انسان، منحط و زشت و آلوده است.
گفته میشود همه احکام فقهی بر ساخته اعراب پیش و هم زمان با پیامبر اسلام (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) است! در کتابهای فقهی و حقوقی حدود چهل هزار حکم وجود دارد؛ کدام یک از آنها محصول اندیشه مردمان عرب پیش از اسلام است؟! قانون مجازات برخی از کشورهای اروپایی را بنگرید، بیش از نیمی از آن، رونوشت کتابهای فقهی فقهای اسلام است. در حال حاضر کتابنامه قانون مجازات آن کشورها، در کتابخانههای ما به صورت فارسی ترجمه شده و موجود است.
نکتهای که در مناظرات علمی باید سخت مورد احترام و مراعات باشد پرهیز از مغالطه است. مغالطه در یک تعبیر ساده، صورت فریبکارانه استدلال است؛ چرا یک فرد در یک مصاحبه یا مقاله به خود اجازه میدهد از صورت فریبکارانه استدلال بهره جوید! وقتی منطق سست شود یا انگیزه فرد نادرست باشد، این رفتار توجیهپذیر است. در تبلیغات انتخاباتی، این ترفند یکی از ابزارهای پیشبرد کار و غلبه بر حریف است. یک پیام تبلیغاتی به طور فراگیر منتشر میشود که «آیا از جرایم اقتصادی فلان نامزد با اطلاعید؟» این در حالی است که نامزد نامبرده چه بسا در هیچ یک از جرایم اقتصادی شرکت نداشته است و انتشار آن پیام چنین وانموده که وی دارای جرایم اقتصادی انبوهی بوده که تا کنون از نظرها دور مانده است. در استدلال فریبکارانه یادشده، گفته شده است فقیهان تاکنون دلیل قانعکنندهای ارائه نکردهاند که چرا پیامبر (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) عرف اعراب را به طور دایم، سبک زندگی همه مسلمانان اعلام کرده است!
در کلام کدام فقیه چنین نکتهای یاد شده که پیامبر عرف اعراب را امضا کرده و آن را سبک زندگی دایم همه مسلمانان اعلام داشته است؟! آیا رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای امضای عرف اعراب مبعوث شده بود؟! در آن صورت علت
سیزده سال ستیز اعراب مکه و ده سال تحمیل چندین جنگ بر آن حضرت در مدینه، چه توجیهی داشته است؟! اگر مردمان عرب ساکن شبه جزیره، آن حضرت را مدافع سنتهای خود میشناختند باید بااشتیاق از وی حمایت میکردند؛ پس چرا تا آخرین روزهای زندگیاش با وی عناد ورزیدند و به صراحت قرآن، چنانکه بارها تکرار کرده: آنان فرمانهای وی را بر خلاف آیین نیاکان خود میشمردند؟! آیا آن مردم همانان نبودند که برهنه و با کف و سوت طواف میکردند و انواع ازدواجهای نامشروع در میانشان رایج بود؟! رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) کدامیک از سنتهای غلط آنان را امضا کرد؟!
تناقض دیگر شبهه یاد شده این است: در جایی، از «عرف ساخته اعراب» سخن به میان میآید و در جایی از «عرف عقلای زمانه»، و این دو با یکدیگر متفاوت است. معیار در عملکرد رسولخدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پذیرش یا ردّ عرف (عرف عمومی عرب یا عرف عقلا) صرف همراهی با مردم زمان خود، مصلحتاندیشی، ترفند موقت برای دستیابی به اهداف، ترس از گسترش مخالفتها و نوعی فریبکاری به منظور تسلیم مردم، نبود. بر پایه مبانی دینیِ برگرفته از آیات و روایات، همه رفتارها و تصمیمگیریهای حضرت محمد (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پذیرش یا ردّ آرای معاصرانش، به دستور خداوند و وجود حکمت، رخ داده است. هر پدیده اجتماعی و سنت خوبی که در میان مردم رواج داشت، تغییر نمیکرد یا به صورتی بهتر تبدیل میشد. به این وسیله مردم اندیشمند میتوانستند به سادگی درک کنند و بپذیرند که آن حضرت نه به منظور فروپاشی نظام اجتماعی آنان و ستیز بیپایه با افکار و آداب ایشان است، که با سنتهایشان مخالفت
میکند؛ بلکه با تأکید، سنتهای خوبی را که با مبانی وحیانی سازگار است میپذیرد و آن را تقویت و ترویج میکند؛ همانند شیوههای خاص آنان در پذیرایی از مهمان.
گوینده ابتدا بر فقیهان خرده میگیرد که چرا دلیلی اقامه نمیکنند که به چه مناسبت پیامبر عرف مردمان زمانه خود را، غلط باشد یادرست، امضا کرده و از همه ما خواسته تا قرنها همان را حکم دایم فرض کنیم؛ و سپس ادامه میدهد: حال که پیامبر (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید الگو باشد ما نیز همچون او باید عرف زمان خود را امضا کنیم. هر چه مردمان زمان ما پذیرفتند و به جای آوردند، ما نه فقط بپذیریم، که به عنوان یک شیوه منطقی خدا خواسته مورد عمل قرار دهیم! بنابراین باید انتظار داشت، همه مسلمانان نه فقط شراب بنوشند که آن را عملی مورد رضای خداوند بشمرند! چون اگر پیامبر در این عصر میزیست که میدید مردم یک کشور مانند آمریکا در هر روز نود میلیون بطری شراب مینوشند، به همه سفارش میکرد از عرف فراگیر مردم پیروی کنند و شراب بنوشند! در همین کشور در هر روز 160 میلیون سیگار، دود و حدود سیصد هزار خوک خورده میشود. در سنگاپور یکی از خوشمزهترین غذاها در کام مردم، قورباغه است که به طور زنده در روغن انداخته و سرخ شود. در کشور چین یکی از بهترین غذاها، گوشت مرغی است که در شکم سگ سرخ شده باشد. آنها سگ را کشته درون شکمش را خالی کرده، مرغ را در آن جا میدهند تا بر روی آتش سرخ شود. اینها همه امور پذیرفته شده نزد مردمان متمدن جهان ماست. آیا اگر رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عصر ما میزیست، به مسلمانان ساکن این مناطق سفارش میکرد که تابع عرف زمان خود، گوشت خوک بخورند و شراب بنوشند و سک و گربه و قورباغه و …؟!
ما در روزگاری زندگی میکنیم که مردمان فرانسه بیش از شمار جمعیت خود در خانه سگ و گربه نگهداری میکنند. استخرها در سراسر کشورهای اروپایی و آمریکایی مختلط است. دست دادن به نامحرم و بوسیدن یکدیگر، از عادیترین رفتارهای پذیرفته شده نزد آنهاست. آیا اگر رسول خدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) اینک در عصر ما میزیست، افزون بر این که به پیروانش سفارش میکرد همانند مردمان جامعه خود زندگی کنند، خود نیز تابع عادت جامعهاش همه این امور را روا میدانست و به کار میبست؟! در آن صورت هدف حضور و بعثت وی چه بود؟! فردی که بخواهد تابع عملکرد مردم زمانه خود باشد برای آنان چه راهکار زندگیسازی خواهد داشت؟! در چنین هنگامهای مردم به پیامبران چه نیازی
خواهند داشت، چون عرف زمانه، راهنما و راهگشای زندگیشان است؟!
در بخش دیگر گفتار یاد شده آمده است: مقتضیات مکانی (مزاحمت اوباش نسبت به زنان شوهردار) سبب شده که حکم حجاب به منظور حمایت از زنان بر آنان تحمیل شود!
من در جایگاه یک خواننده عادی این دست انتقادها، نه در مقام یک نویسنده، از گوینده این مطالب شگفتزدهام. کمترین انتظار ما از فردی که بخواهد در زمینه مسایل دینی و اجتماعی اظهار نظر کند، تا چه رسد به این که بخواهد ظریهپردازی نماید، این است که به مسایل مربوط به موضوع مورد نظرش آگاهی نسبی داشته باشد؛ نه آن که از سادهترین مسایل آن موضوع بیخبر باشد. آیه 59 سوره مبارکه احزاب به طور کلی در مورد اصل تشریع حکم حجاب نیست تا بتوان از آن چنین نکتهای استخراج کرد. تصور بسیاری از افراد آن است که این آیه گویای حکم حجاب و وجوب آن است! در حالی که چنین نیست.
آیه نامبرده در سالی نازل شده است که پیش از آن، زنان مسلمان به داشتن حیا و پیروی از حکم عقل و مشاهده سیره عملی خانواده رسولخدا (صلَیاللهعلیهوآلهوسلّم) حجاب را تا حدی مراعات میکردند. تنها نوع پوشش بود که تا پیش از نزول این آیه به طور روشن برای زنان تبیین نشده بود. در این آیه سخن از پوشاندن موهای سر و بدن به میان نیامده است. از نوع پوششی به نام «جلباب» یاد شده که بر روی روسری افکنده میشود تا هم روسری رابهتر بپوشاند و هم برجستگیهای اندام را. جلباب آخرین پوشش سراسری است که مانند چادر از سر تا پیکر زن را فرا میگیرد. این در حالی بود که هم کنیزان و هم زنان غیر کنیز، پیش از نزول این آیه، بدن و موهای خود را میپوشاندند و آیه یاد شده
به آنان سفارش میکند که به منظور بهرهمندی بیشتر از امنیت اجتماعی، پوشش خود را هر چه بهتر کنند تا بیننده تنهابا نظاره آن پوشش، حدّ و حریم خود و شخصیت زن را بداند و در صدد مزاحمت برنیاید؛ «یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْن».
در این سفارش حکیمانه چه اجبار و تحمیلی نهفته است و زمان چه تاثیری در تشریع آن داشته است؟ اگر به فردی بگویند لباس گرم بپوش تا دچار سرماخوردگی نشوی، آیا پوشش لباس گرم بر وی تحمیل شده است؟ و زمان، در حکمت این سفارش تاثیر دارد؟!
از کدام بخش این سفارش، استفاده میشود که تنها پوشش میتواند همه مزاحمتها و ناامنی را از زنان دور کند و یا اگر در جایی بدون پوشش مزاحمتی رخ نداد بر زن روا باشد بدون پوشش در مجامع حاضر شود؟! آیا تاکید به حفظ حجاب تنها به خاطر کاهش مزاحمتهاست تا اگر این مزاحمتها حذف شد، بتوان بیحجاب بود؟ کاهش مزاحمتها از فواید مراعات حجاب است نه حکمت تشریع حجاب.
با تأسف، فرد اظهارکننده اشکال توجه نداشته است که میان فلسفه حجاب و فواید آن تفاوت است. آیه نامبرده قبل از بیان فایده حجاب به نکته لطیفی اشاره میکند که گویای حکمت حجاب است؛ میفرماید: «ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ…»
یعنی این رفتار حکایتگر تفاوت شخصیت شما با دیگران است. پس از شناخته شدن شخصیت شما به طور طبیعی از امنیت بهتری برخوردار میشوید؛ «فَلایُؤْذَیْنَ».
این آیه، مشابه آیه 31 سوره نور است که به زنان سفارش میکند روسری (خمار) خود را [به پشت گوش خود نیندازند بلکه] به روی سینه بیاویزند تا تمام گردن و سینه را بپوشاند. برخی به اشتباه تصور میکنند پس از نزول این آیه بود که حجاب (پوشاندن موها) بر زنان واجب شده است؛ حال آن که آیه نامبرده در پی بیان طرز پوشاندن موهاست نه اصل پوشاندن. آیه نفرموده روسری بپوشید، بلکه میفرماید همان روسری که میپوشید بر روی گردن و سینه بیاویزید تا جلو بدن را هم افزون بر موها بپوشاند.
در پایان از منتقدان حجاب انتظار داریم پیش از داوری درباره حجاب، اندکی پیرامون آنچه میگویند و مینویسند فکر و مطالعه کنند و اگر از خداوند اندکی پروا دارند در بیان مطالب از روشهای فریبکارانه استدلال بهره نجویند. مراعات این نکته در حفظ شخصیت علمی و اجتماعی آنان موثر است.
پی نوشت ها:
[1]. www.bbc.co.uk/persian/iran.
[2] . همان.
(به نقل از: نشریه معارف، 106)