۱۳۹۷/۱۱/۱۰
–
۱۳۱۹ بازدید
با سلام و خسته نباشید – جایگاه تبشیر و انذار در نظام تربیتی و تبلیغی اسلام از نظر شهید مطهری چگونه است ؟
تبشیر و انذار
«تبشیر» مژده دادن است، از مقوله ی تشویق است. مثلاً اگر شما بخواهید فرزند خودتان را وادار به یک کار کنید، از یکی از دو راه یا از هر دو راه در آنِ واحد وارد می شوید: یکی راه تشویق و نوید که مثلاً وقتی می خواهید بچه به مدرسه برود شروع می کنید آثار و فواید و نتایجی را که مدرسه رفتن دارد برای بچه ذکر کردن تا میل و رغبت او برای این کار تحریک بشود و طبع و روحش عاشق و متمایل به این کار گردد و به این سو کشیده شود؛ و راه دوم اینکه عواقب خطرناک مدرسه نرفتن را ذکر می کنید که اگر انسان مدرسه نرود و بی سواد بماند، بعد چنین و چنان می شود؛ و بچه برای اینکه از آن حالت فرار کند، به درس خواندن رو می آورد. یکی از دو کار شما یعنی تشویق و تبشیر شما کشاندن بچه است از جلو، دعوت و تشویق و تحریک رغبت اوست از جلو، و کار دیگر شما یعنی انذار و ترساندن (البته به همان معنایی که عرض کردم: اعلام خطر کردن) راندن اوست از پشت سر. این است که می گویند تبشیر، قائد است و انذار، سائق. «قائد» یعنی جلوکش. کسی که مهار اسب یا شتری را می گیرد، از جلو می رود و حیوان از پشت سرش، او را می گویند قائد. و «سائق» آن کسی را می گویند که از پشت سر حیوان را می راند. تبشیر حکم قائد را دارد یعنی از جلو می کشد، و انذار حکم سائق را، یعنی از پشت سر می راند، و هر دوی اینها یک عمل انجام می دهند. حال اگر ایندو با یکدیگر باشد، هم قائد وجود داشته باشد و هم سائق، یکی از جلو حیوان را بکشد و دیگری از پشت سر حیوان را براند، هر دو عامل در آنِ واحد حکمفرما بوده است. و این هر دو برای بشر ضروری است، یعنی تبشیر و انذار هیچ کدام به تنهایی کافی نیست. تبشیر شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. انذار هم شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. اینکه به قرآن کریم «سبع المثانی» گفته می شود شاید یک جهتش این است که همیشه درقرآن تبشیر و انذار مقرون به یکدیگر است، یعنی از یک طرف بشارت است و نوید، و از طرف دیگر انذار و اعلام خطر.
در دعوت، این هر دو رکن باید توأم باشد. اشتباه است اگر داعی و مبلّغ تکیه اش تنها روی تبشیرها و یا انذارها باشد، و بلکه جانب تبشیر باید بچربد. و شاید به همین دلیل است که قرآن کریم تبشیر را مقدّم می دارد: «بَشِیراً وَ نَذِیراً، مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» . (مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 155)
«تبشیر» مژده دادن است، از مقوله ی تشویق است. مثلاً اگر شما بخواهید فرزند خودتان را وادار به یک کار کنید، از یکی از دو راه یا از هر دو راه در آنِ واحد وارد می شوید: یکی راه تشویق و نوید که مثلاً وقتی می خواهید بچه به مدرسه برود شروع می کنید آثار و فواید و نتایجی را که مدرسه رفتن دارد برای بچه ذکر کردن تا میل و رغبت او برای این کار تحریک بشود و طبع و روحش عاشق و متمایل به این کار گردد و به این سو کشیده شود؛ و راه دوم اینکه عواقب خطرناک مدرسه نرفتن را ذکر می کنید که اگر انسان مدرسه نرود و بی سواد بماند، بعد چنین و چنان می شود؛ و بچه برای اینکه از آن حالت فرار کند، به درس خواندن رو می آورد. یکی از دو کار شما یعنی تشویق و تبشیر شما کشاندن بچه است از جلو، دعوت و تشویق و تحریک رغبت اوست از جلو، و کار دیگر شما یعنی انذار و ترساندن (البته به همان معنایی که عرض کردم: اعلام خطر کردن) راندن اوست از پشت سر. این است که می گویند تبشیر، قائد است و انذار، سائق. «قائد» یعنی جلوکش. کسی که مهار اسب یا شتری را می گیرد، از جلو می رود و حیوان از پشت سرش، او را می گویند قائد. و «سائق» آن کسی را می گویند که از پشت سر حیوان را می راند. تبشیر حکم قائد را دارد یعنی از جلو می کشد، و انذار حکم سائق را، یعنی از پشت سر می راند، و هر دوی اینها یک عمل انجام می دهند. حال اگر ایندو با یکدیگر باشد، هم قائد وجود داشته باشد و هم سائق، یکی از جلو حیوان را بکشد و دیگری از پشت سر حیوان را براند، هر دو عامل در آنِ واحد حکمفرما بوده است. و این هر دو برای بشر ضروری است، یعنی تبشیر و انذار هیچ کدام به تنهایی کافی نیست. تبشیر شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. انذار هم شرط لازم هست ولی شرط کافی نیست. اینکه به قرآن کریم «سبع المثانی» گفته می شود شاید یک جهتش این است که همیشه درقرآن تبشیر و انذار مقرون به یکدیگر است، یعنی از یک طرف بشارت است و نوید، و از طرف دیگر انذار و اعلام خطر.
در دعوت، این هر دو رکن باید توأم باشد. اشتباه است اگر داعی و مبلّغ تکیه اش تنها روی تبشیرها و یا انذارها باشد، و بلکه جانب تبشیر باید بچربد. و شاید به همین دلیل است که قرآن کریم تبشیر را مقدّم می دارد: «بَشِیراً وَ نَذِیراً، مُبَشِّراً وَ نَذِیراً» . (مجموعه آثار شهید مطهری . ج16، ص: 155)