تبیین کیفیت رابطه امام و امت؛ تقلید سیاسی در جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟
۱۳۹۲/۰۳/۰۹
–
۳۷۴ بازدید
نگاه های انحرافی و شخصی به مسئله تبعیت سیاسی از عدم تقید به هیچ طریقی تا تعبد نسبت به اشخاص متعدد ضرورت بررسی کیفیت رابطه بین امام و مردم در ساختار سیاسی ولایت بنیان را ضروری می نماید،تبیین این موضوع را در یادداشت زیر دنبال نمایید.
از مباحث مهم نظری و به تبع آن، موضوع عملیاتی در حوزهی حاکمیت سیاسی در نظام اسلامی، نقش و کارویژهی متقابل رأس حاکمیت و مردم در ساختار قدرت سیاسی است. این امر از یک بُعد دارای مشابهت ظاهری با مبانی سیاسیاجتماعی مطرح در غرب تحت عنوان نظامهای دمکراتیک یا دموکراسیهای مردمی و مشارکتی است؛ اما مؤلفهی مهم در مدل حکومتی امامـامت، به عنوان ساخت منحصربهفرد قدرت سیاسی، رابطهی متقابل بین امام و امت است.
رویکرد نظری به مدل امامـامت
بر خلاف رویهی حاکم در رژیمهای دمکراتیک، در نظام اسلامی، حضور و نقشآفرینی مردم صرفاً در جهت تحکیم پایهی قدرت نخبگان نیست؛ همچنان که مسئولیت رأس هرم حکومت نیز در تأمین نیازهای ایندنیایی و گذرای مردم و تأمین رضایت حداقلی آنان محدود نمیگردد.
در مدل حکومتی امامـامت، ساخت قدرت سیاسی ساختی دوجانبه است که یک سر آن امام قرار دارد که پایههای مشروعیتش مبتنی بر صلاحیت، حقانیت و کنترل و هدایت الهی و همچنین پذیرش و مقبولیت مردمی و نظارت و حمایت آنان است.
در این ساختار، امام و رهبر یک سر طیف قدرت است که صاحب حقانیت منبعث از صلاحیت و توانمندی و تأیید الهی است و سر دیگر طیف قدرت در اختیار مردمی است که ضمن پذیرش و ایفای نقش در محقق ساختن امامت امام و حاکم، نظارتی دائمی بر رفتار حاکم دارند.
مدل حکومتی فوق را میتوان به شکل دایرهای تصور نمود که امام در مرکز آن قرار گرفته و ارتباط مداوم و مستقیم بین امام و امت برقرار است و هر زمان که این ارتباط مستقیم دچار خدشه شد، انحراف در جمع امت رخ میدهد. از همین جا یکی از تفاوتهای ظریف نظام مردمسالاری دینی با رژیمهای دمکراتیک غربی مشخص میشود. در مدلهای دمکراتیک، از نوع لیبرال و سوسیال آن، اساس مشروعیت حکومت، بیتوجه به صلاحیت فرد حاکم، مرتبط با خواست گروههای سازمانیافتهی سیاسی است؛ چیزی که پوپر، به عنوان یکی از مدافعان جامعهی باز غربی، تحت عنوان نهادهای تجهیزشده برای رهایی از دیکتاتوری از آن یاد میکند.[1]
مدل حکومتی مطلوب الگوی امام – امت را میتوان به شکل دایرهای تصور نمود که امام در مرکز آن قرار گرفته و ارتباط مداوم و مستقیم بین امام و امت برقرار است و هر زمان که این ارتباط مستقیم دچار خدشه شد، انحراف در جمع امت رخ میدهد.
علاوه بر این، تفاوت ظریف در نحوهی ارتباط مردم و حاکم است. در حالی که در مدل غربی حکومت، جامعهی مدنی به عنوان ضربهگیر حد فاصل تودههای مردم و حکومت قرار میگیرد، در مدل امامـامت، رابطهی مردم و امام مستقیم و بیواسطه است. اینجا قرار نیست از جانب امام و رهبر صدمهای، فشاری و اکراهی نابجا به مردم اعمال شود تا نیاز به جامعهی مدنی به عنوان یک ضربهگیر شکل گیرد. لذا تعبیر درستی خواهد بود اگر ادعا شود طرح جامعهی مدنی و نهادهای مدنی در نظام اسلامی یک انحراف ساختاری با هدف گسستن این رابطه است. تبیین همین بُعد از رابطهی امام و امت، مبحث اصلی این مقاله است.
عوامل انحراف امت در نظام اسلامی کداماند؟
گفته شد در مدل مطلوب حکومتی اسلام، یک طرف حاکم قرار دارد و در طرف دیگر، امت. خود امت را نیز باید در دو دسته دید؛ تقسیمبندی متأملانهی رهبر معظم انقلاب از امت در قالب عوام و خواص، بهترین مقیاس برای این تحلیل است. آنچه بدیهی است این است که تا زمانی که عوام امت رابطهی خود را با امام و رهبر به صورت یک رابطهی بیواسطه به لحاظ مفهومی و محتوایی دید و تحت هدایت و تعلیم امام قرار گرفت، میزان آسیب و انحراف به حداقل میرسد؛ اما هنگامی که خواص جامعهی اسلامی بخواهند خود را به عنوان برجستگان سیاسی، اقتصادی، فکری و فرهنگی بین امام و عامهی امت قرار دهند، انحراف آغاز میشود. تلاش خواص برای ایجاد گسست در رابطهی امام و امت، به عنوان بستر بسیاری از حوادث عبرتانگیز تاریخی در اسلام بوده است و یقیناً این امر زنگ خطری برای شرایط کنونی نیز خواهد بود.
اگر از منظر نگاه رهبر معظم انقلاب به بحث خواص و عوام بنگریم، به یک نقطهی مطلوب در تحلیل دست خواهیم یافت.
از نظر حضرت آیتالله خامنهای، خواص اهل حق که حق را میشناسند، اما در بزنگاههای حساس تحت تأثیر دنیاطلبی و هواپرستی، از بیان حق و عمل به آن، استنکاف میکنند، از عوامل اصلی انحراف امت در طول تاریخ هستند. ایشان میفرمایند: «اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آنجا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر میافتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسینبنعلیها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار میآیند و بنیامیه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!»[2]
رهبر معظم انقلاب نقش خواص را در حرکت صحیح عوام امت، حیاتی و تاریخساز میدانند و بر لزوم حرکت بهموقع خواص اشاره مینمایند: «از هر طرف حرکت میکنیم، به خواص میرسیم. تصمیمگیری خواص در وقت لازم؛ تشخیص خواص در وقت لازم؛ گذشتِ خواص از دنیا در لحظهی لازم؛ اقدام خواص برای خدا در لحظهی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند! در لحظهی لازم، باید حرکتِ لازم را انجام داد. اگر تأمل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.»[3]
ایشان صلح امام حسن و حادثهی عاشورا از مصادیق عواقب انفعال عوام تحت تأثیر خواص دنیاطلب معرفی مینمایند. با این حال، از نظر ایشان، انفعال عوام در مقابل هدایتگری خواص قابل توجیه نیست. ایشان در تشریح ویژگی خواص میفرمایند: «قشر خاصی هستند؟ جواب، منفی است؛ زیرا در بین خواص، کنار افراد باسواد، آدمهای بیسواد هم هستند. گاهی کسی بیسواد است؛ اما جزء خواص است؛ یعنی میفهمد چه کار میکند. از روی تصمیمگیری و تشخیص عمل میکند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانی نپوشیده است. به هر حال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.»[4]
بنابراین خروج از دایرهی عوام و ورود در جمع خواص اهل حق که در مسیر حقاند دشوار نیست و برای امت اسلام فرض است که تلاش کنند از دایرهی انفعال به سمت تأثیرگذاری مثبت حرکت کنند.
بنابراین عوام بودن در نگاه اسلام توجیهی بر بیتفاوتی و انفعال و سکوت نابهنگام و تقلید سیاسی کورکورانهی امت نیست. به همین دلیل، رهبر معظم انقلاب عوام را اگر نه به اندازهی خواص، اما مقصر در تراژدیهای تاریخ اسلام میدانند.
زمانی که عوام امت رابطهی خود را با امام و رهبر به صورت یک رابطهی بیواسطه به لحاظ مفهومی و محتوایی دید و تحت هدایت و تعلیم امام قرار گرفت، میزان آسیب و انحراف به حداقل میرسد.
اساساً بیتفاوتی عوام از نقاط ضعف امت اسلام در برخی از برهههای حساس تاریخی بوده است و این انفعال و بیتفاوتی به عنوان یک رذیله و گناه اجتماعی، طبق سنت الهی دارای عواقب ناخوشایندی است. در تبیین نقش بیتفاوتی عوام و عواقب آن برای جامعهی اسلامی، رهبر انقلاب ما را متوجه حوادث مشروطه و انحراف نهضت مردم ایران به سمت سکولاریسم میسازند. به تعبیری میتوان دیکتاتوری ظالمانه و مرگآفرین رضاخان را حاصل این بیتفاوتی دانست. مردمی که در مقابل اعدام شیخ فضلالله هلهله و شادی کردند، گناهی مرتکب شدند که کمترین مجازات آن پنجاه سال سرکوب و دینستیزی و استبداد و بیگانهپرستی خاندان پهلوی بود: «گناهان جمعى ملتها، بحث یک نفر آدم نیست که خطایى انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهى یک ملت یا جماعت مؤثرى از یک ملت مبتلا به گناهى مى شوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهى سالهاى متمادى در مقابل منکر و ظلمى سکوت مى کند و هیچ عکس العملى از خود نشان نمى دهد؛ این هم یک گناه است، شاید گناه دشوارترى هم باشد، این همان ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم است. این همان گناهى است که نعمت هاى بزرگ را زایل مى کند. این همان گناهى است که بلاهاى سخت را بر سر جماعت ها و ملتهاى گنهکار مسلط مى کند. ملتى که در شهر تهران ایستادند و تماشا کردند که مجتهد بزرگى مثل شیخ فضل الله نورى را بالاى دار بکشند و دم نزدند…
پنجاه سال بعد چوبش را خوردند. در همین شهر تهران، مجلس مؤسسانى تشکیل شد و در آنجا انتقال سلطنت و حکومت به رضاشاه را تصویب کردند. آن ها یک عده آدم خاص نبودند؛ این یک گناه ملى و عمومى بود.»[5]
مسئولیت امت در نظام اسلامی
در منظومهی فکری رهبر معظم انقلاب، قرار گرفتن در قاطبهی امت اسلامی، مسئولیتآور است و هر کس در ایفای مسئولیت کوتاهی نماید، مقصر خواهد بود. در تبیین اتفاقاتی که در نظام اسلامی رخ میدهد و واکنش مناسب امت را میطلبد، رهبر معظم انقلاب در یک بیان جامع، از بصیرت به عنوان ابزار نجات امت اسلام یاد فرمودند. ایشان در مبحث بصیرت، عوام و خواص را توأم مخاطب قرار میدهد و همان طور که حوادث فتنهی 88 نشان داد، در موقعیتهای حساس، بصیرت عوام امت و حقپذیری آنان سکوت و انفعال خواص را خنثی میسازد. آنچه در فتنهی 88 رخ داد نشان داد که امت اسلام، فارغ از جمع معدود نخبگان بیبصیرت یا نخبگانی که در عرصهی استقامت کم آوردند، هم دارای بصیرت لازم برای حرکت بهموقع هستند و هم دارای صبر و استقامت برای تداوم راه.
لذا مشاهده میشود که اگر در بحثهای تاریخی عامل اصلی فجایع در عالم اسلام بیبصیرتی خواص و انفعال عوام است، در حوادثی مثل انقلاب اسلامی، حرکت بهموقع بخشی از خواص اهل حق و در صحنه بودن مردم نصرت الهی را نصیب مردم میگرداند و در حادثهای مثل فتنهی 88، در حالی که خواص سکوت میکنند، عوام تحت هدایت مستقیم امام وارد صحنه میشوند و شکست فتنه را رقم میزنند.
بنابراین اگر بخواهیم الگوی صحیحی را از بستر حوادث تاریخی استخراج کنیم که بر اساس آن اسلام و آرمانهای الهی آن در مقابل بحرانها و فتنهها پیروزمندانه به حرکت درآید، الگویی است که ارتباط بیواسطهی امام و امت ارائه میدهد.
از سوی دیگر، رخدادهای عبرتانگیز گذشته نشان داده است تا زمانی که عامهی امت خود جریان امور را تحت مدیریت امام بر عهده نگیرد، سیر حرکت دین حق با مشکل مواجه خواهد شد. این امر بیانگر نقش ویژهی امت در پیشبرد منویات امام حق است. در حالی که خواص منفعتطلب تلاش میکند رابطهی امام و امت را گسسته و به عنوان میانجی، هدایت عوام را بر عهده بگیرد، عوام میتواند با تجهیز خویش به صلاح بصرت و بینش، به درستی حرکت نماید و بستر ظهور منویات برحق امام را فراهم سازد.
این امر به ویژه با توجه به ظرفیتهای بینظیر مدل اسلامی حکومت امکانپذیر است. امت میتواند زمینهساز محقق شدن خواستهای امام باشد؛ در حالی که خواص در چهرهی احزاب و گروهها و جریانات سیاسی میکوشند شاخصهای هدایت فکری عوام را خارج از چارچوب امامـامت ارائه دهند. هوشیاری و وظیفهشناسی و وفاداری عوام به آرمانهای متعالی امام، راه استیلای خواص دنیاطلب را میبندد. در حالی که در نظام حکومتی اسلام، پتانسیل ارتباط امام و امت در قالبهای گوناگون فراهم است و امت میتواند بازوی تحقق شاخصها و معیارهای مد نظر امام باشد.
ولایتپذیری و حرکت آگاهانهی مردم ایران تحت هدایت حضرت امام و رهبر معظم انقلاب، در طول سالهای پس از انقلاب، به خوبی نشان داده است که عوام امت اسلام مستعد بصیرت و حرکت بهموقع و تاریخساز است. همین جایگاه ملت ایران است که حضرت امام را به تجلیل از آنان وادار میسازد و ایشان ملت ایران را با امت زمان رسولالله مقایسه میفرمایند. رهبر معظم انقلاب نیز مردم را به عنوان صاحبان بصیرت و استقامت، مخاطب اصلی خویش میدانند و مردم نیز شاخصها و معیارهای خود را از رهبری میگیرند و بیتوجه به معیارسازیهای خواص و احزاب سیاسی، تحت مدیریت و زعامت فکری امام خویش حرکت مینمایند.(رز نواب؛ کارشناس سیاسی/برهان/۱۳۹۲/۳/۸.)
پینوشتها:
[1] ر.ک. به: احمد نقیبزاده، درآمدی بر جامعهشناسی سیاسی، سمت، 1385. [2] بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان لشکر 27 محمد رسولالله (صلی الله علیه و آله)، در تاریخ 20 خرداد 1375. [3] همان. [4] همان. [5] بیانات رهبر معظم انقلاب، در تاریخ 8 آبان 1384.