تجربه دولتهای سازشگر به خوبی نشان میدهد که پیامدهای منفی سازش به مراتب از چالش بیشتر بوده است که به نمونه هایی اشاره می کنیم.
1.هزینههای سازش برای لیبی
معمر قَذّافی کسی که سالها در سودای رهبری جهان عرب، کشورهای عربی را به دشمنی و مقابله با آمریکا فرا میخواند، پس از آنکه فشارهای دولت آمریکا بر وی شدت گرفت، دست آخر به سازش با غربیها تن داد. دسامبر ۱۹۸۸ هواپیمای پان آمریکن با ۲۵۹ مسافر که اکثر آنها آمریکایی بودند در آسمان اسکاتلند منفجر شد؛ آمریکاییها لیبی را به عنوان مقصر اصلی این حادثه معرفی کردند، حادثهای که در رسانهها به پرونده لاکربی شهرت پیدا کرد. امریکاییها پرونده را به شورای امنیت سازمان ملل کشانند. ۲۱ ژانویه ۱۹۹۲ قطعنامهای از سوی شورای امنیت صادر شد که لیبی را موظف به همکاری با امریکا نمود. هنگامی که قذافی عزم آمریکا را برای فشار بر حکومتش مشاهده کرد، برای کاهش تبعات منفی برخورد واشنگتن، به مرور در مسیر سازش گام برداشت. در نخستین قدم قذافی قبول کرد تا در ازای هر فرد کشته شده در حادثه لاکربی مبلغ ده میلیون دلار، جمعاً بالغ بر دو میلیارد و هفتصد میلیون دلار بپردازد. اما آمریکاییها غرامت پرداخت شده برای حادثه لاکربی را کافی ندانستند. قذافی با افزایش غرامت قربانیان لاکربی موافقت کرد. در گام بعد دولت آمریکا تعطیلی فعالیت هستهای لیبی آن هم به بهانه نگرانی از رفتارهای خصمانه احتمالی لیبی را مطالبه نمود. بوش پسر در ترسیم راهبرد خود در قبال لیبی میگوید: آنها باید حسن نیت خودشان را با تعطیلی برنامه هستهایشان نشان بدهند. در آن صورت آمریکا هم کمک میکند تا دنیا لیبی را به عنوان یک شریک تجاری بپذیرد. لیبی تاسیسات هستهای خود اعم از دستگاههای سانتریفیوژ، قطعات مربوطه، مدارک و مخزنهای حاوی هگزا فلوراید اورانیوم را به آمریکا منتقل کرد. اما عجیبترین اقدام لیبی انهدام تمامی تجهیزات مرتبط با موشکهای اسکاد- سی بود. دیکتاتور لیبی همچنین موافقت کرد تا موشکهای اسکاد- بی را نیز منهدم نماید. با این حال اسپنسر آبراهام وزیر وقت انرژی آمریکا نیز مدعی شد تنها پنج درصد خواستههای آمریکا از سوی لیبی برآورده شده است: مشکلات هستهای لیبی بسیار بزرگتر و عمیقتر از چیزی است که امروز در رسانهها به آن اشاره میشود. این مشکلات مثل یک کوه یخ است که الان تنها قله آن بیرون از آب دیده میشود. چیزی حدود پنج درصد از آن! در عین حال کمپانیهای آمریکایی کنکو فیلیپس، ماراتون و هس از جمله بزرگترین شرکتهای نفتی به شمار میآیند که از سال ۲۰۰۴ و آغاز مذاکرات بوش با قذافی و رفع تدریجی تحریمها حضور تقریباً پررنگی در عرصه استخراج نفت لیبی داشتند. لیبی پیش از آغاز درگیریهای سال ۲۰۱۱-۲۰۱۲، روزانه حدود یک میلیون و ۶۰۰ هزار بشکه نفت تولید و یک میلیون و ۳۰۰ هزار بشکه از این مقدار را صادر میکرد. ۵۹.۲ درصد از امتیاز استخراج نفت در اختیار شرکت نفتی واحه (بزرگترین شرکت دولتی)، ۱۶.۳ درصد در اختیار کمپانی کنکوفیلیپس، ۱۶.۳ درصد در اختیار کمپانی ماراتون و ۱۶,۸ درصدر نیز متعلق به کمپانی هس بود.۲ سر انجام نیز مذاکراتی محرمانه و درحقیقت مذاکرات سازش بین معمر قذافی حاکم دیکتاتور لیبی با سران کاخ سفید در دوران اوباما صورت گرفت تا برای خروج موفقیت آمیز وی و خانوده اش از کشور مقدماتی فراهم شودکه این امر نیز محقق نشد.
2.هزینههای سازش برای کره شمالی
کره شمالی علیرغم چالشها عمیق خود با مقامات واشنگتن، در مدت کوتاهی تصمیم گرفت تا روند سازش با آمریکا را در پیش گیرد. مطابق قراردادی که بین کره شمالی و ایالات متحده به منظور غیر هستهای کردن شبه جزیره کره منعقد شد، پیونگ یانگ باید نیروگاههای هستهای خود را از بین ببرد. به همین سبب مقامات کره شمالی اعلام کردند که تصمیم دارد در ادامه جمع آوری تاسیسات هستهایاش، برجهای خنک کننده نیروگاه «یونگ بیون» را تخریب کند. در همین راستا دولت این کشور از رسانهها برای پوشش و بازتاب این فرایند رسماً دعوت به عمل آورد,خیلی زود دولت پیونگ یانگ به دلیل نقض عهد آمریکاییها از ادامه فرآیند سازش با مقامات غربی نا امید شده و مسیر خود را به سوی حفظ تأسیسات هستهای تغییر دادند.
3.هزینههای سازش برای کوبا
واشنگتن از سال ۱۹۶۱ روابط دیپلماتیک خود را با کوبا به دلیل مواضع مستقل و ضدآمریکایی این کشور قطع و این کشور را تحریم کرد؛ در چند ماههای اخیر دولت کوبا تصمیم گرفت تا با هدف عادی سازی روابط و کاهش هزینههای تحمیلی آمریکا فرآیند سازش را بپذیرد. دولت آمریکا اعلام کرد بخشی از تحریمهایی را که علیه کوبا از حدود نیم قرن پیش اعمال کرده بود با هدف عادی سازی روابط خود با این کشور لغو کرد. گرچه تحریمهای اصلی که کنگره آمریکا علیه کوبا اعمال کرده است همچنان پابرجا هستند. «جوزفینا ویدال» مسئول بخش آمریکا در وزارت امور خارجه کوبا در این باره گفت: آمریکا تنها آن بخش از تحریمها را تاکنون لغو کرده که به نفع اقتصاد خود آمریکاست. از همین رو، تحریمهای جدیدی نیز که آمریکا به تازگی از لغو آن خبر داده است بیشتر به نفع مردم آمریکاست تا مردم کوبا عقبنشینی کوبا از مواضع ضدآمریکایی خود که به نتیجه مدنظر منتج نشد علیرغم ورود مقامات کوبا به عرصه سازش با آمریکا، خبرگزاری کوبا هم خبر دادند که باراک اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا با تمدید قانون «تجارت با دشمن» در این کشور که تأکیدی بر ادامه اعمال تحریمهای خصمانه واشنگتن علیه کوبا محسوب میشود، موافقت کرد. اوباما ضمن موافقت با تمدید مدت زمان این قانون برای یک سال دیگر، عادیسازی روابط دو کشور کوبا و آمریکا در ماههای اخیر را نادیده گرفت و مجوز اعمال تحریم علیه کوبا را صادر کرد. توجه به این نکته ضروری است که کوبا در کنار هزینهها مالی ناشی از تحریم، به خاطر سازش با مقامات آمریکایی به پرستیژ و اعتبار داخلی و بینالمللی خود نیز چوب حراج زد.
4.هزینههای سازش دولتهای عربی
سالهاست که دولتها عربی منطقه خصوصاً عربستان سعودی ناچارند تا برای جلب نظر مقامات آمریکایی، هزینههایی را بپذیرند. ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی خود بشدت حمایت از عربستان سعودی را زیر سؤال برد و گفت: «عربستان بهزودی بهعلت خطر داعش در ورطه سختی گرفتار خواهد شد، و به کمک ما نیاز پیدا خواهد کرد، اگر آمریکا وجود نداشت، اکنون عربستانی هم نبود و نمیتوانست اکنون به بقای خود ادامه دهد».وی رسماً مقامات سعودی خواست تا در قبال هزینههای دولت آمریکا خسارت آن را جبران کنند. دیکتاتورهای سعودی حامی کلینتون راهی جزء پرداخت هزینه سازش به ترامپ پرخاشگر نداشتند، به همین سبب در اولین سفر وی به عربستان این مهم محقق شد. لذا شرکت لاکهید مارتین و بوئینگ به عنوان دو شرکت تسلیحاتسازی بزرگ آمریکا، به ترتیب با به دست آوردن ۲۸ و ۵۰ میلیادر دلار، از بزرگترین ذینفعهای قرارداد تسلیحاتی ۱۱۰ میلیارد دلاری دونالد ترامپ با عربستان به شمار میروند. همچنین وزارت کشور عربستان سعودی هم پیش از سفر ترامپ به عربستان، با پرداخت مبلغ ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار گروه ‘سونوران’ در ایالت آریزونا به عنوان مشاور دولت در امور تجاری را اجاره کرد. این مبلغ حتی در مقایسه با فعالیتهای پر سود جهت اعمال فشار بر دولتهای خارجی مبلغ هنگفتی به حساب میآید. (rasad.org/fa/news/۱۲۴۷۰۷)
5. ایرانِ دوران پهلوی دوم
ایرانِ دوران پهلوی، شباهت زیادی با عربستانِ کنونی داشت. کشوری سرشار از منابع نفتی، دارای ارتشی به ظاهر قدرتمند و حاضر در درگیری های منطقه ای و البته بزرگ ترین واردکننده سلاح از آمریکا.دوران پهلوی، به هر میزان تولید و قیمت نفت افزایش می یافت، به همان میزان واردات سلاح از آمریکا افزوده می شد؛ آمریکا ازیک طرف با واردات نفت از ایران، انرژی موردنیاز خود را تأمین می کرد و از طرفی دیگر با فروش سلاح به ایران دلارهای خود را پس می گرفت، اما انباری از اسلحه برای خود در خاورمیانه ایجاد می کرد. در آرشیو سایت وزارت خارجه آمریکا آمده است که «مسئولان آمریکایی بهترین روش برای کنترل شاه را همان برنامه نظامی می دانند؛ اگر شاه مطمئن شود که آمریکا به امنیت ایران توجه دارد، مشاوران نظامی بهتر می توانند به وی در مورد مسائل اولویت دار مشورت دهند.» افزایش درآمدهای نفتی ایران در دهه ۷۰ میلادی (۵۰ شمسی) هم زمان با افزایش سرسام آور واردات اسلحه از آمریکا صورت گرفت؛ امیرعباس هویدا، از نخست وزیران دوران محمدرضا شاه، در صفحه ۹۸ کتاب خود بانام سقوط شاه این طور می نویسد: «در یک فاصله زمانی، ۲۰ ساله، از سال ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۱، کل خرید تسلیحاتی ایران از آمریکا به یک میلیارد دلار هم نرسید. ولی بین سال های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۸ یعنی فقط در عرض ۸ سال آخر سلطنت شاه، میزان خرید سلاح از آمریکا آن قدر سریع افزایش پیدا کرد که به رقم نجومی ۱۹ میلیارد دلار بالغ شد». این خریدها هم زمان با اوضاع به هم ریخته اقتصادی آمریکا در دوران بعد از جنگ ویتنام است که توانست به اقتصاد آمریکا جانی دوباره ببخشد.» عقب نشینی های سیاسی محمدرضا شاه به اینجا ختم نمی شود و موارد متعددی ازاین دست در طول دوران پهلوی قابل مشاهده است. مسئله صرف نظر کردن ایران از حاکمیت بر بحرین از جمله این عقب نشینی های سیاسی این دوران است؛ در کتاب سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی آمده است که در مذاکراتی پنهانی میان ایران، انگلستان و آمریکا، ایران در مورد مسئله بحرین کوتاه می آید و عقب نشینی سیاسی کند و نتیجه چیزی نمی شود جز جدایی بحرین از ایران. در هم شکسته شدن مقاومت ۳۰ ساله مذاکرات سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات از درس آموزترین تجربه های مسلمانان در دهه های اخیر است. سازمان آزادی بخش فلسطین که در سال ۱۹۶۴ با هدف آزادسازی فلسطین از طریق درگیری مسلحانه تشکیل شده بود و هدف نخست خود را نابودسازی رژیم صهیونیستی عنوان می کرد، پس از چند دهه مقاومت، پای میز مذاکره با رژیم صهیونیستی می نشیند و درنهایت بدون دست یافتن به اهداف خود، این رژیم را به رسمیت می شناسد. این مذاکرات، با اجلاس مادرید در سال ۱۹۹۱ آغاز و نهایتاً به توافق نامه اسلو منتهی می شود. یاسر عرفات در مذاکرات سازش به دنبال اهدافی همچون پایان دادن به شهرک سازی ها و آزادی اسرای فلسطینی بود که باوجود دادن امتیازات فراوان به رژیم صهیونیستی، به هیچ کدام از آن اهداف نرسید. به جز به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی و چشم پوشی از ۷۸ درصد خاک فلسطین که بزرگ ترین موفقیت صهیونیست ها در این مذاکرات به شمار می رفت، امتیازات دیگری از طرف این افراد به رژیم صهیونیستی اعطا شد؛ در این مذاکرات مبارزات نظامی سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) به عنوان اَعمال تروریستی شناخته و توافق شد که این اعمال متوقف و بندهایی از اساس نامه ی این سازمان از جمله مبارزه مسلحانه با رژیم صهیونیستی و نابودی این رژیم حذف شود؛ در این مذاکرات، باوجود به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی از سوی ساف، طرف فلسطینی نتوانست دولت مستقل فلسطینی را تشکیل دهد و تنها به یک تشکیلات خودگردانِ بدون ارتش در کرانه باختری رضایت داد و مسئولیت امنیت آن را هم به اسرائیلی ها واگذار کرد. در این توافق نامه در مورد وضعیت بیت المقدس، پناهندگان فلسطینی و شهرک نشینان مستقر در کرانه باختری سخنی به میان نیامد. (www.hawzah.net/fa/Article/View/۹۵۰۹۳)
اگر جمهوری اسلامی بخواهد راه سازش با امریکا را در پیش گیرد، چه هزینههایی باید بپردازد. برای بررسی اجمالی هزینههای سازش، موضوعات چالشبرانگیز و حوزههایی را که جمهوری اسلامی باید در آن تغییر رفتار بدهد مورد توجه قرار داد. حوزههای مورد انتظار غرب و امریکا برای تغییر رفتار، همان حوزههایی است که به بهانه آنها، تحریمهایی را علیه جمهوری اسلامی وضع کردهاند. عناوین تحریمها و فشارهای اقتصادی، بیانگر حوزههای مدنظر غرب برای تغییر رفتار است. بنابراین سازش بین ایران و غرب و خصوصاً امریکا، زمانی حاصل میشود که جمهوری اسلامی در این حوزهها طبق نظر امریکاییها تغییر رفتار دهد. این تغییررفتارها، در واقع همان هزینههای سازش میباشد. دقت در این هزینهها مشخص میکند که هزینههای چالش نسبت به هزینههای سازش بسیار ناچیز است. مواردی از این هزینهها عبارت است از: ۱ ـ تحریمهای هستهای: غرب با محوریت امریکا از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی و تهدیدات نظامی و انواع دیگر فشارها، به دنبال آن بود که اساساً مانع دستیابی ملت ایران به دانش هستهای و چرخه سوخت گردد. با ایستادگی ملت ایران و نظام اسلامی در برابر فشارها، در نهایت به رغم همه فشارها، جمهوری اسلامی وارد باشگاه هستهای شد و به چرخه سوخت دست یافت. اما ایران در نهایت برای برداشته شدن تحریمها و کاهش فشارها، مجموعهای از محدودیتها را در برنامه هستهای خود طبق برجام پذیرفت. این محدودیتها از منظر برآوردهای استراتژیک، هزینههای سنگینی را بر ملت ایران و نظام اسلامی تحمیل کرد. ۲ـ تحریمهای نظامی و موشکی : بخشی از تحریمهای وضع شده علیه جمهوری اسلامی، تحریمهای تسلیحاتی، نظامی و موشکی است. هماینک امریکاییها برخلاف برجام، به دنبال تشدید تحریمهای موشکی با وضع تحریمهای جدید هستند. بدیهی است در صورت حرکت برای برداشته شدن این نوع تحریمها، ایران میبایست مجموعهای از محدودیتها را در برنامه موشکی خود بپذیرد. پذیرش محدودیتها در برنامه نظامی و خصوصاً موشکی، یعنی محدودسازی قدرت دفاعی کشور که اساساً عملی برخلاف عقلانیت و تدبیر است. هزینه این نوع سازش به قدری بالا خواهد بود که نمیتوان آن را محاسبه کرد. از بین بردن قدرت دفاعی و آسیبپذیر کردن امنیت ملی، هزینه سازش برای برداشتن تحریمهای نظامی و موشکی است. کشوری که قادر به دفاع از خود نباشد، استقلال آن در همه ابعاد در معرض خطرات جدی قرار میگیرد. ملت ناتوان در دفاع از خود، در نهایت باید تن به ذلت و تسلیم شدن در برابر قدرتهای زورگو بدهد. آیا این نوع هزینهها را میتوان محاسبه کرد؟ یک نظام سیاسی و یک ملتی که نتواند با اقتدار در برابر دشمنانش بایستد، هر روز باید به دشمنانش امتیاز بدهد و عقبنشینی نماید. ۳ـ تحریمها به بهانه حمایت از تروریسم : بخشی از تحریمهای وضع شده علیه جمهوری اسلامی، تحریمهایی است که به بهانه حمایت ایران از تروریسم وضع شده است. اگر ایران برای برطرف کردن چالشها و رسیدن به سازش بخواهد در این خصوص حرکتی انجام دهد، بدیهی است که باید دست از حمایت کسانی که از نظر غربیها تروریست هستند بردارد. گروههای مقاومت فلسطینی، حزبالله لبنان، انصارالله یمن و بسیاری از جنبشهای آزادیبخش و جریانهای اسلامی که در مقابل نظام سلطه و شبکه صهیونیزم دست به مبارزه و مقاومت زدهاند، از نظر غربیها و امریکاییها، تروریست هستند. هزینه سازش در این موضوع برای برداشتن تحریمها و کاهش فشارها، پا گذاشتن روی اصول اعتقادی، باورهای دینی و ارزشهای انسانی است. حمایت ملت ایران و نظام اسلامی از مبارزین راه حق و عدالت، مبتنی بر باورهای اعتقادی و ارزشهای انسانی است. بنابراین تغییر رفتار در این حوزه یعنی تغییر هویت و از دست دادن هویت دینی و انقلابی. ۴ ـ تحریمهای حقوقبشری: هزینه سازش برای برداشتن تحریمهای حقوق بشری، یعنی فاصله گرفتن از اسلام ناب و شریعت از یک طرف و پذیرش ارزشهای غربی از طرف دیگر. آیا برای یک ملت مسلمان و مؤمن با هویت دینی، قابل قبول است که برای عبور از هزینههای چالش، از هویت ملی و دینی خود دست بردارد؟ اساساً اگر چنین اتفاقی رخ دهد، آیا هزینه این سازش، هزینه کمی است؟ زنده بودن هر ملتی به هویت آن ملت بر میگردد. بنابراین هزینه سازش در این خصوص، دست کشیدن از هویت مستقلی است که براساس آموزههای دینی شکل گرفته است. ۵ـ تحریمهای اقدامات بیثبات کننده : وضع تحریمهای جدید در کنگره امریکا تحت عنوان «قانون مقابله با اقدامات بیثبات کننده ایران»، نشان میدهد که برای تحریمهای امریکا علیه جمهوری اسلامی پایانی متصور نیست. براساس برخی از اطلاعات، قریب ۵۰ طرح در کنگره امریکا برای وضع تحریمهای جدید علیه ایران تهیه شده است. براساس هر یک از این طرحها، امریکاییها به دنبال تغییر بخشی از رفتار جمهوری اسلامی هستند. نقطه هدف در تحریمهای جدید، پایانبخشی به قدرت منطقهای ایران است. امریکاییها با وضع این تحریمها و تشدید آن، به دنبال محصور کردن ایران در مرزهای جغرافیاییاش هستند. محدود شدن ایران به مرزهای جغرافیایی و از دست دادن نفوذ در منطقه، یعنی آسیبپذیر شدن منافع ملی و در رأس آن آسیبپذیر شدن امنیت ملی که خسارت بسیار بزرگی است. موارد بر شمرده شده، بخشی از هزینههای سازش با امریکا است. پر واضح است که حرکت در مسیر سازش، هزینههای سنگین دیگر غیر قابل تصور و غیر قابل پیشبینی را به دنبال خواهد داشت. هزینههایی که نتیجه آن در نهایت، بازگرداندن سلطه امریکا بر ایران خواهد بود. (www.mashreghnews.ir/news/۷۳۶۰۸۶)
2. درست است که برخی از کشورهایی که با آمریکا رابطه خوبی دارند مانند ژاپن و کره جنوبی دارای پیشرفت و رفاه ظاهری هستند اما اولاً؛ این پیشرفت فاقد ارزش لازم است زیرا این پیشرفت به قیمت از بین رفتن عزت و استقلال این کشورو تبدیل شدن آن به عنوان یکی از اقمار و پایگاههای آمریکا صورت گرفته است. ثانیاً؛صرف نظر از برخی ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی کشورهای مانند کره جنوبی و ژاپن همچون فرهنگ تولید و کار و تلاش و مصرف صحیح و… و برنامه ریزی و سیاست گذاری های کلان و بلند مدت این کشورها که موجب پیشرفت آنها شده است. این پیشرفت در راستای سیاست آمریکا در منطقه و جهان و معرفی این کشورها به عنوان نمایه و چهره پیشرفت غربی و استفاده از آنها در پیشبرد اهداف خود در مواقع لزوم و جلوگیری از سیاست های اقتصادی چین و روسیه است. در سیاست آمریکا یکی باید نقش گاو شیرده را ایفا نماید و یکی ویترین و نمایه پیشرفت آمریکایی و الگوی لیبرال دموکراسی برای فریب افکار جهانی و پوشاندن بحران های آن. اگر دقت کرده باشیم در رسانه ها خبری از مشکلات و آسیب های اجتماعی ژاپن و کرده جنوبی نیست و این امری طبیعی نیست، بلکه اقدامی عامدانه و با اهداف خاص است.
3. آنچه ریشه مشکلات اقتصادی کشور است، تحریم نیست، بلکه مشکلات اقتصادی ناشی از عوامل مختلفی همچون ساختاری اقتصاد کشور، وابستگی به نفت، دولتی بودن اقتصاد، فقدان سازماندهی و اصلاح بانک ها، ساختار معیوب بودجه نویسی کشور، نامساعد بودن فضای کسب و کار در کشور، ضعف امور مالیاتی و فرار مالیاتی، مولّد نبودن اقتصاد و رانت و فقدان شفافیت، پدیده قاچاق و آثار مخرب آن در اقتصاد کشور، وجود خلأهای قانونی و دور زدن قوانین و ضعف نظارت، ضعف روحیه انقلابی و جهادی در مدیریت اقتصادی، نگاه نادرست حاکم بر اقتصاد، عدم کنترل نقدینگی در اقتصاد، عدم کنترل بر نوسانات ارز، عدم تحقق اقتصاد مقاومتی و باور مندی به آن و… است. این مشکلات ارتباطی با تحریم و ارتباط با سایر کشورها نداشته و مشکلات داخلی کشور ماست که از ضعف برنامه ریزی و مدیریت ناشی شده و نوعی خود تحریمی و فشار را بر اقتصاد ما به وجود آورده است و تأثیرات تحریم ها را افزایش داده است. راه علاج مشکلات کشور، تحقق مدریت قوی و کارآمد، انقلابی و دلسوز و دغدغه مند نسبت به ارزش های اسلامی و انقلابی، استفاده از ظرفیت های داخلی کشور، تکیه کردن بر نیروهای نخبه و جوان مستعد و تحقق اقتصاد مقاومتی است.بی تردید همان عزم و اراده ای که توانسته است پیشرفت های خیره کننده در بخشهای علمی؛ پزشکی، نانو، هوا فضا، الکترونیک، هسته ای و دفاعی را با تمامی دشمنیها و تحریم ها و فشارها را برای کشور به ارمغان بیاورد، اگر در عرصه اقتصادی به کار بسته شود، قادر به حل مشکلات خواهد بود، به شرط آنکه افراد شایسته، کارآمد، حزب اللهی در رأس قرار بگیرند و از ظرفیت ها و توانمندیهای کشور به خوبی استفاه شود.