۱۳۹۳/۰۱/۲۴
–
۹۱۸ بازدید
سلام
تجمل پرستی چیست؟ چرا نباید تجمل پرست بود؟
دنیا پرستی چیست؟ چرا نباید دنیا پرست بود؟
چگونه می توانیم تجمل پرست و دنیا دوست نباشیم؟
مقدمه : مالپرستی، یکی از جلوههای برجسته دنیاپرستی است و تجمل گرایی نماد بارز مالدوستی است.دنیا زدگی سرآغاز همه زشتیهاست. وقتی مال دوستی به اوج رسید و به مالپرستی گرایید، عامل بسیاری از لغزشها میشود و انسانها را از راه کمال باز میدارد. نگاهی به مخالفان انبیاء ما را به این باور میرساند که آنان با به رخ کشیدن ثروت، خود و هوادارانشان را برتر میشمردند غافل از اینکه تنها ملاک برتری در اسلام، تقوا، سادهزیستی و همانا روش و منش پارسایان است؛ همان راهی که امامان معصوم(علیهمالسلام) در صحیفه تاریخ اسلام ترسیم کردند. آنان در برابر وسوسههای دنیوی، مردانه ایستادند و هیچگاه تسلیم زر، زور و تزویر نشدند. آنان با این که میتوانستند همچون دیگران از مواهب دنیا بهرهمند شوند، ولی چون در جایگاه رهبری و امامت بودند، حتی از ضروریات زندگی نیز گذشتند تا سرمشقی باشند برای آیندگان. متاسفانه در طول تاریخ کسانی که باید چشم بیدار اسلام و پاسدار ارزشهای اخلاقی باشند و سیره معصومین(علیهمالسلام) را در پیش گیرند، بیصبرانه به ثروت اندوزی و تجملگرایی روی آوردند و راه را از بیراهه باز نشناختند تا بدان جا که به تدریج، مالدوستی به دنیا گرایی و دنیا گرایی به شهوت رانی و سودجویی و در نهایت، سست شدن ارزشها انجامیده است . از این رو، اهل بیت(علیهمالسلام) همواره خطر وابستگی و دلبستگی به مادیات را گوشزد کرده و راه کارهای خروج از این تعلق را نیز برشمردهاند.
الف ) « دنیا » چند تا اطلاق دارد:
1- دنیا به معنای زمین ، آسمان ، دریا ، صحرا ، فضا ، آب ، درخت ، دام ؛ اینها نعمت ها و آیات الهی اند ؛ نقصی در آنها نیست . قرآن کریم اینها را مذمت نکرده ! اینها آیات الهی اند ؛ هر جا خدای سبحان از خلقت زمین و آسمان و آب و دریا و حیوان و گیاه نام می برد ، با عظمت نام می برد .
2- دنیای به معنای زیاده خواهی و خود بینی ، مورد مذمت و نکوهش دنیا همین اعتبارات من و ماست که می بینید این احزاب به جان هم می افتند ؛ که من باید این میز را بگیرم ، من باید آن مقام را بگیرم، من باید این رأی را بیاورم ، من باید آن س مت را داشته باشم ؛ این دنیاست که لهو و لعب است ، و عاقبت هم این مردار می ماند . این لهو است و لعب است و تکاثر است و تفاخر است و امثال ذلک ؛ که من باید داشته باشم ، تو نباید داشته باشی ؛ این باید داشته باشد ، تو نباید داشته باشی !! «انّما الحیاه الدّنیا لعبا و لهوا و ز ینة و تفاخرا بینکم و تکاثرا فی الأموال و الاولاد»(1) (چنین دنیائی) می شود لهو و لعب .امّا آن دنیا ؛ یعنی زمین ، آسمان ، دریا و این حیات ؛ متجر اولیاست(2). این آیت الهی است ، این مخلوق خداست ، این نعمت خداست ؛ زمین که جای بدی نیست ، آب که چیز بدی نیست ، درخت که چیز بدی نیست ! انسان در اینجا زندگی می کند ، متجر اولیاست.
در آن بیان نورانی حضرت امیر (ع) فرمود: این حیات دنیا را که شما مذمت می کنید ، چه چیز آن بد است ؟! کجا دروغ گفته ؟ کجا خلاف گفته ؟ اگر می بینید لوازم آسایش را به شما نشان داد ، آن بیمارستان و قبرستان را هم به شما نشان داد . کار خلاف نکرد ، هرگز دروغ هم نگفت ؛ همه چیز را علنی به شما نشان داد . اگر سلامت را نشان داد ، مرض بیمارستان را هم نشان داد ؛ اگر حیات را نشان داد ، مرگ مرده های قبرستان راهم به شما نشان داد . او که خلافی نکرد ! شما فریب خوردید ؛ ما غرّتکم ، بلکه غررتم بها (3) !! او شما را مغرور نکرده .
نتیجه فریب دنیای مذموم و انحراف از عقلانیّت
عاقل ها می گویند : ما یک وظیفه ای داریم ، باید در این انتخابات شرکت کنیم ، باید در این مجلس شرکت کنیم . شد ، شد ؛ نشد ، نشد! ما بیش از این وظیفه نداریم . این می شود لکیلا تأسوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم (4)، می شود آخرت . امّا اگر نه ؛ ما نشدیم،الا و لابد تلاش و کوشش می کنیم و زحمات دیگران را نادیده می گیریم ، این دیگر می شود « دنیای مذموم » !
بنابراین دنیائی که به معنای طبیعت آیت الهی است ، خوب است. حوادث روزگار هم اگر ما درست عمل کردیم ، می شود متجر اولیاء و مزرعه آخرت ؛ اگر نه که می شود لهو و لعب و امثال ذلک . یک عدّه از همین زندگی، مزرعه آخرت درست کرده اند ؛ یک عدّه از همین زندگی، لهو و لعب درست کرده اند !
معنای تشبیه دنیا به مزرعه آخرت
اینکه گفتند : دنیا مزرعه آخرت است ، (مزرعه) یعنی چه ؟! یک کشاورز با مزرعه اش چه کار می کند ؟ بعد از اینکه آبیاری کرد ، اینها سبز شد، ساقه در آورد و آن گندم هایش یا برنج هایش بسته شد ؛ بعد از یک مدّتی وقتی که رسید،درو می کند ، اینها را می برد انبار ؛ بعد می آورد ، خرمن کوبی می کند ؛ برای آنکه آن مغز را از آن کاه جدا کند . آن مغزها را می برد ، عرضه می کند ، مواد غذائی قرار می دهد؛ آن کاه ها را هم می سوزاند . یک چنین کاری هم مشابهش در قیامت است .
الآن اینکه می بینید انسانها زندگی می کنند ، اینها ساقه های سبزند . کلّ نفس ذائقه الموت(5) که فرا رسید ، اینها را درو می کنند. بعد می برند در قبرستانها ، انبار می کنند . بعد یوم القیامه که رسید ، اینها را از انبار در می آورند تا در خرمن کوبی بکوبند ؛ و امتازوا الیوم أیّها المجرمون (6). بعد آن مغزها را می برند بهشت ، آن کاه ها را می برند جهنّم . این می شود « الدّنیا مزرعه الآخره »(7).
اینطور نیست که این قبرستان جای بدی باشد ؛ اینجا الآن انبار است . مگردر قبرستان ، بد و خوب از هم جدایند ؟! در انبار که مغز و کاه از هم جدا نیستند ! آن در خرمن کوبی معلوم می شود . آنجا که و امتازوا الیوم أیّها المجرمون شد ، آنجا مشخص می شود که صف مجرمان از صف متّقیان جدا می شود . یک عدّه را فریقأ فی الجنّه ، نعمت می دهند ؛ یک عدّه فریقا فی السعیر(8) می سوزانند .
وجود « حیات طیّب » در روح قانع
حیات طیّب هست . مثلاً قناعتی که در بیانات نورانی حضرت امیر آمده است (9)؛ در همین دنیاست ، نه آخرت ؛ یا آنکه قرطبی از وجود مبارک امام صادق (ع) نقل کرد که معرفت و التزام به احکام الهی ، در دنیاست ؛ امّا دنیا حیات طیّب نیست ! ما یک روحی داریم که قانع است و اهل معرفت ؛ این می شود حیات طیّب . یک بدنی داریم که این بدن لقد خلقنا الانسان فی کبد (10). این البلاء للولاء هست ، همه مؤمنین در زحمتند . این بدن که مترف و مرفّه و مسرف نیست !
لآن ما اینجا که داریم در این مسجد أعظم حرف می زنیم ، این حرف زدن ها در این مسجد هست ، امّا این معارف در مسجد نیست ! گوینده و شنونده در مسجدند ، اما مطلب که در مسجد نیست ! این مطالب علمی که جا ندارد . قناعت اینطور است ، معرفت اینطور است؛ این دو تا روایتی که از وجود مبارک امام اوّل و ششم (سلام الله علیهما) نقل شده است ، بیان مصداق است . اینها که دنیا نیست ؛ اینها نه جزء زمین است ، نه جزء آسمان است ، نه در زمین است ، نه در آسمان ، اینها در دلهای مؤمنین است ؛ این می شود «حیات طیّب » .
حیات طیّب در دنیا نیست . اگر خود انسان است که لقد خلقنا الانسان فی کبد ، و اگر خود دنیاست که انّما الحیاه الدّنیا لعباو و لهوا. دنیا از آن جهت که دنیاست و لهو و لعب است نمی تواند طیّب باشد.
ب ) بررسی علل و ریشههای تجمل گرایی
تجمل گرایی به معنای گرایش به تجملات، یکی از پدیدههای نابهنجار اجتماعی و یک بیماری روان شناختی است. هر چند که نمی توان آن را یک رذیلت اخلاقی دانست، ولی باید اذعان کرد که آثار آن از یک رذیلت اخلاقی در روحیه فرد و جامعه، کمتر نیست.گرایش به تجمل یک امر طبیعی و فطری است ولی مراد از تجمل گرایی در اینجا، شکل افراطی این گرایش است که پیامدهای زیانباری را بر اقتصاد سالم خانواده و جامعه بر جا میگذارد و از مصادیق اتراف، تبذیر، اسراف و مانند آن به شمار میآید.
تجمل گرایی مثبت و منفی
تجمل گرایی به معنای گرایش به زیبایی و نمایش جمال و زیباییها، امری طبیعی و فطری در انسان است؛ زیرا انسان به هر چیز کمالی گرایش داشته و از نقص و کمبود گریزان است؛ گرایش شدید انسان به خدا و کدح و تلاش برای ملاقات با او (انشقاق، آیه 6) ریشه در همین گرایش به کمال و کمالات انسانی دارد. انسان، زیبایی را به عنوان یکی از مصادیق کمال، دوست داشته و بدان گرایش مییابد و زشتی را به عنوان مصداقی از نقص و کمبود دانسته و از آن میگریزد. بنابراین، گرایش انسان به تجمل گرایی، گرایشی به سوی کمال و زیباییهاست. در روایات اسلامی این معنا بارها به اشکال مختلف بیان شده است که انسان میبایست خداگونه شود و اسماء و صفات الهی را در خود ظهور و تجلی بخشد و متاله (خدایی) شود. از آن جایی که خداوند جمیل است، زیبایی و جمال را دوست میدارد. ان الله جمیل و یحب الجمال. انسان نیز به طور طبیعی به جمال و زیباییها گرایش دارد؛ زیرا میخواهد خدایی شود و این تلاش انسان برای خدایی شدن است که او را تجمل گرا میسازد.
امام صادق(ع) میفرماید؛ ان الله عز و جل یحب الجمال و التجمل و یبغض البوس و التباوس؛ همانا خداوند زیبایی و تجمل را دوست دارد و از فقر و فقرنمایی بدش میآید.
از نظر آموزههای قرآنی، هستی براساس اموری چون عدالت و جمال و حسن آفریده شده است. پس انسان میبایست از این زاویه دید به خود و هستی بنگرد و چنین گرایش به هستی داشته باشد.
اصولا بهرهمندی انسان در این فرصت کوتاه عمر، برای شدنهای کمالی، تنها از طریق بهرهگیری از این اصول و قوانین کمالی امکان پذیر است. اگر انسان خود را در دنیا برای ابدیت میسازد، میبایست این سازه بهترین، کاملترین و زیباترین و معتدلترینها باشد.
به سخن دیگر، انسان در دنیا میبایست خدایی (متاله) شود تا در آخرت جلوههای آن را در اشکال گوناگون به تمام و کمال مشاهده نماید. برای دست یابی به این عنوان متاله لازم است که از همه آنچه خداوند از طیبات و کمالات و جمالات آفریده بهره برد. بهرهمندی درست از این نعمتهای الهی است که مصداق درست شکر و سپاس از نعمت است. پس لازم است که هر انسانی از پاک ترین و زیباترین چیزهای آفرینش بهرهمند شود تا سیر کمالی تحول خود را در محیط پاک و زیبا بپیماید. خداوند در آیه 32 سوره اعراف درباره بهرهمندی انسان از نعمتهای الهی برای رشد و کمال یابی، در یک جمله تعریضی میفرماید: «قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق» گو چه کسی زینتهای الهی که برای بندگان خود آفریده و روزیهای پاکیزه را حرام کرده است؟!
به سخن دیگر، زینتهای الهی و زیباییهای موجود در دنیا و همه روزیهای پاکیزه برای انسان آفریده شده تا انسان بتواند در مسیر شدنهای کمالی از آن بهره گیرد و به کمال مطلق یعنی خدایی شدن برسد. بنابراین، حرام کردن و تحریم آنها به معنای کفران و ناسپاسی بلکه خروج از طبیعت و قوانین حاکم الهی بر جهان و هستی میباشد.
انسانی که سیر طبیعی را در چارچوب سنتها و قوانین الهی میپیماید، گرایش به امور جمالی و زیبایی و زینتها دارد و میکوشد تا آن را به نمایش گذارد. بنابراین، نه تنها گرایش داشتن به تجملات و زیباییها و زینتها امری طبیعی و مصداق شکر نعمت است، بلکه لازم است تا انسان این تجملات و زینتها را به نمایش بگذارد و با نهان کردن آن، کفران و ناسپاسی نورزد. از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید:
«ان الله یحب اذا انعم علی عبد ان یری اثر نعمته علیه» «همانا خداوند وقتی نعمتی به بندهای داد، دوست دارد اثر نعمتش را بر او ببیند.»
خداوند در آیه 77 سوره قصص دستور میدهد که برای رسیدن به آخرت و کمال مطلق تلاش کند و با بهرهگیری از تمام نصیب و سهم خویش از دنیا، آن را برای دست یابی به کمالات به کار گیرد لذا به پیامبرش(ص) فرمان میدهد: «و ابتغ فیما آتیک الله الدار الاخره و لاتنس نصیبک من الدنیا» به هر چیزی که خدا به تو عطا کرده، از قوای ظاهری و باطنی و مال و سایر نعمتهای دنیا بکوش تا ثواب و سعادت دار آخرت تحصیل کنی و لیکن بهرهات را هم از نعم الهی دنیا فراموش مکن.
از نظر قرآن، همه انسانها اعم از زن و مرد، سفید و سیاه، مومن و کافر از نعمتهای دنیا بهرهمند هستند؛ هر چند که در آخرت تمام خوبیها و نعمتها از آن مومنان بهشتی است: «قل هی للذین ءامنوا فی الحیوه الدنیا خالصه یوم القیامه» بگو این نعمتها در دنیا برای اهل ایمان است و خالص اینها (یعنی لذات کامل) و نیکوتر از اینها در آخرت برای آنان خواهد بود. (اعراف، آیه23)
به هر حال، تجملگرایی یعنی گرایش به زیباییها و کمالات، گرایش طبیعی و فطری انسان است؛ اما آنچه در این میان به عنوان آفت از آن یاد میشود، افراط در تجمل گرایی به شکل یک بیماری روانی و ناهنجاری رفتاری است.
در ادبیات فارسی وقتی از تجمل گرایی سخن به میان میآید، همین رویه افراطی در زندگی است که از مصادیق اسراف، تبذیر و اتراف میباشد. تجمل گرایی همانند رفاه زدگی آسیبهای جدی به ساختار اقتصاد سالم جامعه وارد میکند؛ چرا که تجملگرایی موجب میشود تا افراد از صرفه جویی و قناعت طبع بیرون روند و با از میان بردن ثروت و هدر دادن آن، گردش درست اقتصادی را مختل نمایند؛ چنان که تجملگرایی منفی موجب میشود تا انسان در دام ناسپاسی و کفران نعمت گرفتار آید و نعمتهای الهی را تباه سازد؛ زیرا این روحیه و رویه منفی عامل اسراف و تبذیر و ریخت و پاشها و از میان بردن نعمتهای الهی میباشد.
مصادیقی از تجمل گرایی منفی
برای این که درک درستی از مسئله تجملگرایی منفی داشته باشیم، مصادیقی از آن بیان میشود تا معلوم شود که چرا تجمل گرایی جزو مصادیق اسراف، تبذیر و اتراف محسوب میگردد.
کسانی که دچار تجمل گرایی هستند، با توجه به مد روز عمل میکنند و گرفتار بیماری مدگرایی هستند؛ اینان با چشم و هم چشمی هر از گاهی وسایل خانه از تلویزیون، فرش، یخچال، ماشین لباس شویی و مانند آن را به سمساری میدهند و وسایل نویی را میخرند. این در حالی است که این وسایل سالم هستند و هیچ مشکلی فنی و یا زیبایی ندارند، بلکه تنها به سبب آنکه چیدمان منزل تغییر یافته یا رنگهای وسایل با هم سازگاری ندارند، از دور خارج میشوند. برخی از افراد هر از گاهی تلفن همراه خویش را تغییر میدهند و یا اتومبیل سواری را میفروشند تا با مد روز همراه شوند یا این که کلاس بگذارند و سری توی سرها از خود نشان دهند.
ریشه یابی تجمل گرایی منفی
از نظر قرآن، ریشه تجملگرایی منفی در اموری چون حسادت، احساس حقارت، تکبر و تفاخر و مانند آن نهفته است. در حقیقت، ریشه این ناهنجاری رفتاری را میبایست در بیماریهای روانی افراد جست وجو کرد؛ زیرا مشکلات روانی چون احساس حقارت، خودبزرگ بینی، خودپسندی، تکبر و فخرفروشی و تفاخر مردم را به سمت و سوی تجمل گرایی منفی میکشاند و زمینه ساز اسراف و تبذیر و ریخت و پاش میشود.
از نظر علوم مختلف انسانی از جمله روان شناسی اجتماعی، این معنا به اثبات رسیده که انسانها در رفتارها تابع بینشها و نگرشهای خود هستند. خداوند نیز همین معنا را در آیات قرآنی بارها بیان کرده است. در برخی از آیات قرآنی برای تحلیل و تبیین گرایش به تجملات منفی و زیاده روی در آن، به بینشها و نگرشهای گروهی از انسانها توجه میدهد و ما را با این قانون آشنا میسازد که چگونه رفتارهای انسانی متاثر از بینشها و نگرشهای درست و نادرست آنان است. از جمله در آیه 92 سوره نجم درباره علت گرایش انسان به زندگی دنیا و فراموشی زندگی اخروی و تلاش برای آن بیان میکند که هرگاه انسانی از نظر بینشی و نگرشی به خطا و اشتباه رفته و به دنیا اصالت داده و یا خدا را نشناسد و یا خدا را فراموش کرده باشد و برای دنیا، هدف و حکمتی قایل نباشد، دنیا برای او اصالت مییابد و زندگی دنیوی جایگزین همه چیز او میشود، بنابراین میکوشد تا خود را در دنیا ارضا و خشنود کند و سعادت را در زندگی دنیوی و کمالات آن بجوید. این گونه است که تجمل گرایی برای او اصالت مییابد تا این چنین سعادت را معنا کند. انسانی که دنیا برای او اصالت مییابد، فخر و بزرگی را نیز در امور مادی از جمله تجملات دنیوی میداند. این افراد با مال و ثروت به دیگران مباهات میکنند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 627، ذیل واژه «فخر»؛ نیز لسان العرب، ابن منظور، ج10، ص1981)
اینان دنیا را مایه مباهات میشمارند (حدید، آیه 20) و میکوشند تا به هر شکلی شده بزرگی خود را در مال دنیا به نمایش بگذارند و خود را این گونه بزرگ بنمایانند. از این رو به گردآوری مال میپردازند و در نمایش ثروت خویش افراط میکنند؛ چنان که قارون با راه اندازی کاروان هایی از ثروت خود در شهرها و خیابانها و نمایش آن میکوشید تا چشم مردمان تنگ نظر دنیا دوست را پر کند و بزرگی خود را به نمایش گذارد و بر آنان تفاخر نماید. (قصص، آیات 76 تا 79)
چشم و هم چشمی
چشم و هم چشمی نیز از عوامل مهم در تجملگرایی است. کسانی که گرفتار کمبودهای روحی و روانی هستند و احساس عقده حقارت و نقص دارند، برای جبران این نقیصه به تجمل گرایی دامن میزنند. با نگاهی به اطرافیان خود میتوانید دریابید که چه کسانی به تجمل گرایی بیش از دیگران بها میدهند. اینان کسانی هستند که از عقده حقارت رنج میبرند و برای جبران آن، با نمایشی از بزرگی دروغین از طریق تجمل گرایی میکوشند، حقارت خویش را بپوشانند و خود را بزرگ جلوه دهند. به عقیده برخی روانشناسان، تجمل گرایی نوعی مکانیزم دفاعی جهت جبران عقده حقارت است. افراط در پوشیدن لباس با مدلها و رنگهای متنوع کاشف از عقده حقارتی است که در این دسته از افراد مشاهده میشود. بزرگ نمایی از خود برای جبران احساس حقارت و کوچکی، موجب میشود تا خود را بفریبند. این گونه است که تفاخر را از طریق اسراف، تبذیر، ریخت و پاش و تجمل گرایی نشان میدهند تا به قول خودشان، دیگران بزرگی ایشان را ببینند.
فقر فرهنگی
برخی دیگر گرفتار فقر فرهنگی هستند به دنبال تجملات میروند، زیرا گمان میکنند که کمال در تجمل گرایی و مصرف بی رویه و ریخت وپاش است. الگوهای فرهنگی آنان کسانی هستند که اهل اتراف و اسراف هستند. آنها با پیروزی از این دست افراد، تجمل گرایی را دامن میزنند. خداوند در آیات 1 تا 5 سوره تکاثر، جهالت و فقر فرهنگی را عامل اصلی برتر نمایی از طریق تجمل گرایی و تکاثر و دیگر رفتارهای نابهنجار میداند. این افراد میکوشند تا گوی سبقت را در رقابت ناسالم تجملگرایی از دیگران بربایند. به این معنا که اگر دیگران مجلس صد نفره برپا کردند، اینان مجلس سیصد تا پانصد نفری برپا میدارند. بر همین اساس این افراد همواره از چشمگیر بودن، حال گیری، کلاس گذاری و عباراتی از این دست در انجام کارهایشان بهره میگیرند و میگویند، کاری کردیم که چشم همه را پر کرد یا تا کور شود هر آن که نتواند دید.
درحقیقت گروهی از مردم به تقلید از دیگران به تجمل گرایی رو میآورند، اینان میخواهند تا همانند کسانی جلوه کنند که الگوها و اسوههای آنان در زندگی هستند. بسیاری از مردم الگوهای خود را از رهبران جامعه خویش میگیرند. بنابراین، نوع رفتارهای دیگران مهم و رهبران جامعه تاثیر بسیاری در تجمل گرایی و یاعدم آن دارد.
حاکم جامعه باید از بعضی کارهای مشروع که به ظاهر کارهایی در سطح تجمل گرایی، دنیادوستی، لذت گرایی، حب جاه و مقام و مانند آن خوانده میشود، پرهیز کند؛ زیرا رفتار، کردار، طرز تفکر و زندگی او به خاطر موقعیت خاصی که در جامعه دارد، در نظر عموم به منزله معیاری برای خوبی و بدی رفتار به شمار میآید. به همین سبب، مردم از نوع خوراک، پوشاک، مسکن، اتومبیل و دیگر ظواهر زندگی او الگو میگیرند. در صورت بهره مندی او از زندگی اشرافی، مردم نیز ناخودآگاه به تجمل گرایی بیش از حد تشویق خواهند شد که این خود، یکی از راههای شکل گیری اخلاق پست و اندیشههای بی ارزش در جامعه است. در صورت آلوده شدن کارگزاران کشور به تجمل گرایی و زندگی مرفه، مردم نیز براساس فرمایش حضرت علی(ع) که: «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم؛ شباهت مردم به زمامدارانشان بیشتر از شباهت آنان به پدرانشان است.» گرفتار روحیه تجمل گرایی، دنیاطلبی و رفاه زدگی میشوند که این ریشه بسیاری از انحرافها و ناهنجاریهای فردی و اجتماعی است.
تجمل گرایی، آفت اقتصاد سالم
همان گونه که تجمل گرایی به اقتصاد سالم خانواده آسیب وارد میسازد و بخش عظیمی از ثروت به جای مصرف درست دنیوی و اخروی، صرف تجمل گرایی میشود، همچنین آسیب جدی به اقتصاد و جریان سالم آن وارد میسازد؛ زیرا منابع اقتصادی و تولید را به سمت و سویی دیگر سوق میدهد که به جای شکوفایی اقتصادی و قوام جامعه، موجب بحران اقتصادی در بلندمدت میشود.
به عنوان نمونه تجمل گرایی در بهره گیری از وسایل آرایشی از سوی مردان و زنان موجب میشود که هم بخش بزرگی از ثروت ودرآمد خانوار صرف هزینههای بیهوده و نادرست گردد وهم اینکه سمت و سوی تولید و سرمایه گذاری به سوی ساخت و تولید وسایل آرایش کشیده شود. نتیجه آن خواهد بود که ثروت جامعه در جایی هزینه و سرمایه گذاری شود که قوام اقتصادی جامعه نیست و تامین کننده امنیت غذایی و آسایش جامعه نخواهد بود.
تجمل گرایی، آفت صرفه جویی نیز میباشد. کسانی که در دام تجمل گرایی میافتند از صرفه جویی غافل میشوند و ثروت و سرمایه بلکه تولید جامعه را به تباهی میکشانند. بسیاری از مشکلات جوامع انسانی به سبب خروج از اعتدال و گرایش به اسراف، تبذیر (ریخت و پاش) و رفاه زدگی است. از این رو مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای درباره فرهنگ صرفه جویی به عنوان عامل اصلی در اقتصاد سالم تاکید میکند و میفرماید: «لازم است به عنوان یک سیاست، ما مسئله صرفه جویی را در خطوط اساسی برنامه ریزیهایمان در سطوح مختلف اعمال کنیم. مردم عزیزمان توجه داشته باشند که صرفه جوئی به معنای مصرف نکردن نیست؛ صرفه جویی به معنای درست مصرف کردن، بجا مصرف کردن، ضایع نکردن مال، مصرف را کارآمد و ثمربخش کردن است.
اسراف در اموال و در اقتصاد این است که انسان مال را مصرف کند، بدون اینکه این مصرف اثر و کارایی داشته باشد. مصرف بیهوده و مصرف هرز، در حقیقت هدر دادن مال است. جامعه ما باید این مطلب را به عنوان یک شعار همیشگی در مقابل داشته باشد؛ چون وضع جامعه ما از لحاظ مصرف، وضع خوبی نیست. ما باید اعتراف کنیم به این مسئله. عادتهای ما، سنتهای ما، روشهای غلطی که از این و آن یاد گرفتهایم، ما را سوق داده است به زیاده روی در مصرف به نحو اسراف. یک نسبتی باید در جامعه میان تولید و مصرف وجود داشته باشد؛ یک نسبت شایسته ای به سود تولید؛ یعنی تولید جامعه همیشه باید بر مصرف جامعه افزایش داشته باشد. جامعه از تولید موجود کشور استفاده کند؛ آنچه که زیادی هست، صرف اعتلای کشور شود. امروز در کشور ما این جوری نیست. مصرف ما به نسبت، از تولیدمان بیشتر است؛ این، کشور را به عقب میرساند؛ این، ضررهای مهم اقتصادی بر ما وارد میکند؛ جامعه دچار مشکلات اقتصادی میشود. در آیات شریفه قرآن بارها راجع به پرهیز از اسراف در امور اقتصادی تاکید شده، این به خاطر همین است.
اسراف، هم لطمه اقتصادی میزند، هم لطمه فرهنگی میزند. وقتی جامعه ای دچار بیماری اسراف شد، از لحاظ فرهنگی هم بر روی او تاثیرهای منفی میگذارد. بنابراین مسئله صرفه جویی و اجتناب از اسراف، فقط یک مسئله اقتصادی نیست؛ هم اقتصادی است، هم اجتماعی است، هم فرهنگی است و آینده کشور را تهدید میکند.» (تاریخ: 1/1/8831- مشهد مقدس)
بنابراین، برای دست یابی به یک اقتصاد سالم و شکوفا نیازمند آن هستیم که درست مصرف کردن را بیاموزیم و از تجمل گرایی به عنوان مصداقی از مصرف بیرویه و ضداقتصادی و از مصادیق اسراف و تبذیر پرهیز کنیم.
پی نوشتها
1) حدید / 20
(2) برداشت از : نهج البلاغه / کلمات قصار / 131
(3) برداشت از : نهج البلاغه / خطبه 173 ـ هو ان الدّنیا
(4) حدید / 23
(5) آل عمران / 185
(6) یس / 59
(7) عوالی اللآلی / 1 / 267
(8)شوری/ 7
(9) ر.ک:نهج البلاغه / کلمات قصار / 229
(10) بلد / 4