۱۳۹۳/۰۲/۱۸
–
۴۹۳ بازدید
دین اسلام برای تمام ابعاد زندگی بشر دستورات و معارف سازنده ای را معین کرده است به نحوی که هیچ قضیه و مسأله ای نیست مگر این که خداوند تبارک و تعالی بیانی روشنگر را در آن ملاحظه کرده و از طریق انبیا و اولیا اعلام نموده است.
خواست خداوند در تکالیف و واجبات و محرمات به گونه ای است که در کمال انسان تاثیر گذار است ونقش سازنده ای در انسان و زندگی او دارد به شرط آن که انسان اعتدال و میانه روی را رعایت کند. زیاده روی حتی در عبادات و اعمال صالح هم در اسلام سفارش نشده، بلکه نکوهش نیز شده است.
خواست خداوند در تکالیف و واجبات و محرمات به گونه ای است که در کمال انسان تاثیر گذار است ونقش سازنده ای در انسان و زندگی او دارد به شرط آن که انسان اعتدال و میانه روی را رعایت کند. زیاده روی حتی در عبادات و اعمال صالح هم در اسلام سفارش نشده، بلکه نکوهش نیز شده است.
امروزه زندگی های ما به دلایل مختلفی که غالبا خود برای خودمان درست کرده ایم مشکل شده است.
اسلام سبک زندگی صحیح و میانه و راحت و در مسیر رضای خداوند را برای ما فراهم کرده است، اما ما انسان ها با جاده های انحرافی مختلفی که برایش درست کردیم، سبک زندگی را تغییر داده و از مسیر صحیح زندگی اسلامی و دینی خارج شده ایم.
امروزه در جامعه ما و در زندگی فردی و اجتماعی ما، در خانواده، در روابط با اطرافیان، با پسر و دختر و با همسرمان مشکلاتی وجود دارد که گاهی ما را از زندگی سیر هم می کند؛ در حالی که دین مقدس هرگز چنین چیزی را برای ما ترسیم نکرده است و این ما هستیم که این مشکلات را درست کرده ایم.
ما اگر از منظر معنویت نگاه کنیم – که هدف انسان، رستگاری و فلاح و نجاح است – باید به سبک زندگی اهمیت دهیم؛ اگر به معنویت و رستگاری معنوی اعتقادی هم نداشته باشیم، برای زندگی راحت، زندگی برخوردار از امنیت روانی و اخلاقی، باز پرداختن به سبک زندگی مهم است. بنابراین مسئله، مسئلهی اساسی و مهمی است.
تأکید رهبر انقلاب بر سبک زندگی اسلامی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفری که در مهر ماه سال 1391 به استان خراسان شمالی داشتند در بیاناتی در جمع جوانان، یک هشدار جدی دادند در مورد اشکالاتی که به سبک زندگی ما وجود دارد.
ایشان فرمودند: «یکی از ابعاد پیشرفت با مفهوم اسلامی عبارت است از سبک زندگی کردن، رفتار اجتماعی، شیوهی زیستن – اینها عبارةٌ اخرای یکدیگر است…بخش حقیقی، آن چیزهایی است که متن زندگی ما را تشکیل می دهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسأله ی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسأله ی خط، مسأله ی زبان، کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ این ها آن بخش های اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.»( بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با جوانان استان خراسان شمالی، 23 / 7 / 1391)
ایشان در این سخنرانی به سؤالاتی پرداختند که هر یک از آن سؤالات بیانگر گروهی از مشکلات در جامعه ماست. برخی از آن سؤالات که به بحث ما مرتبط است عبارتند از:
چرا در برخی از بخش های کشورمان طلاق زیاد است؟
چرا در برخی از بخش های کشورمان روی آوردن جوان ها به مواد مخدر زیاد است؟
چرا در روابط همسایگی مان رعایت های لازم را نمی کنیم؟
چرا صله ی رحم در بین ما ضعیف است؟
چرا در زمینهی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟
آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرت های روزانه، به همدیگر به طور کامل راست می گوییم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف می زنیم؟
چرا به ما می گویند که ساعات مفید کار در دستگاه های اداری ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟
چرا در بین بسیاری از مردم مصرف گرایی رواج دارد؟ آیا مصرفگرایی افتخار است؟ مصرفگرایی یعنی اینکه ما هر چه گیر میآوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست. چه کنیم که ریشهی ربا در جامعه قطع شود؟
چه کنیم که حق همسر، حق زن، حق شوهر، حق فرزندان رعایت شود؟
در یک کلام می توان چنین گفت که چرا ما زندگی هایمان با مشکلاتی مواجه است. به همه چیز نق می زنیم. از همه نقد می کنیم ولی خودمان هم یک انسان طبیعی و سالم نیستیم. نسبت به خدا ناشکری می کنیم، نسبت به خلق خدا، نسبت به طبیعت خدا و حتی نسبت به خودمان، ظلم می کنیم و از همه طلبکاریم.
بسیار دیده می شود که گاهی کسی مثلا از مسئولین گله دارد، به فلان مسأله جاری که به دولت و حکومت مربوط می شود، اعتراض دارد، ولی خودش در همان جایگاهی که هست، از همه بدتر است؛ به زیر دستانش ظلم می کند، دستش برسد کلاهبرداری می کند، کم فروشی می کند، حق دیگران را ضایع می کند و… .
مثلا یک راننده از درون خودرو، به راحتی در خیابان آشغال می ریزد، به حقوق شهروندان توجه نمی کند، به راحتی مقررات راهنمایی و رانندگی را زیر پا می گذارد، اما اگر یک چاله در خیابان های شهر ببیند، شهردار و شهرداری را ناسزا می گوید و خود را در پوستین نظم و قانون نشان می دهد.
تجمل گرایی و مادی گرایی
اشکالات زیادی در زندگی های ما وجود دارد که ما را از مسیر صحیح سبک زندگی اسلامی خارج کرده است. تجمل گرایی و تمایل به زندگی های تشریفاتی و پر زرق و برق، از این جمله است که آثار ناگواری را برای زندگی فردی و اجتماعی شهروندان ما رقم زده است.
تجمل گرایی چیست؟ بد است یا خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چرا در بین بسیاری از مردم ما تجمل گرایی و مصرف گرایی رواج دارد؟
تجمل گرایی آن است که فرد به مادیات و زر و زیورهای دنیا دل می بندد، بدون این که توان مالی کافی داشته باشد و در تهیه مواردی همچون؛ لباس، وسیله نقلیه و لوازم منزل به صورت افراطی برخورد می کند و فقط به منظور عقب نماندن از دیگران دست به این اقدام می زند.
تجمل گرایی در زبان بزرگان دینی مورد مذمت و نکوهش قرار گرفته است. روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام هست که فرمودند: «زخارف الدنیا تفسد العقول الضعیفة؛ زرق و برق های دنیا عقل های ضعیف را فاسد می کند.»(غرر الحکم، ص 65)
فرق تجمل گرایی و آراستن خود و زیبایی
اینجا یک نکته باید بیان شود که توجه به وضعیت نظافت بدن و نظم لباس، منزل، محل کار، محل عبادت و چیزهایی که به انسان زیبایی می دهد، آراستگی نامیده می شود و از نظر اسلام ممدوح است، زیرا میل به زیبایی و جمال، امری فطری است و دین اسلام برای آن ارزش بسیاری قائل می شود. «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ وَ یحِبُّ الْجَمَالَ؛ خدا خودش جمیل است، جمال راهم دوست دارد.»(بحارالأنوار، ج 62، ص 125) روایات زیادی هم بر آراستگی و نظافت در شرایط مختلف اشاره دارند از جمله:
امام صادق علیه السلام می فرماید: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص ینْفِقُ فِی الطِّیبِ أَکْثَرَ مِمَّا ینْفِقُ فِی الطَّعَامِ؛ مخارج عطر پیامبر اکرم از مخارج غذای ایشان بیشتر بود »(کافی، ج 6، ص 512)
روزی مردی با موی سپید خدمت پیامبر خدا رسید. حضرت فرمودند: نورانی است. وقت دیگر با حنا خضاب کرد و نزد حضرت آمد. حضرت فرمودند: هم نورانی و هم نشانه مسلمانی. بار دیگر با رنگ مشکی خدمت رسید. حضرت فرمودند: هم نورانی، هم نشانه اسلام و ایمان، هم موجب محبّت زنان و سبب ترس دشمنان می باشد.(ترجمه مکارم الاخلاق، ج 1، 150)
بنابراین آراستگی ظاهری، غیر از تمایل های افراطی به مادیات و لوازم اضافی و کم مصرف است. پس باید گفت: زیبایی و آراستگی، آری؛ اما تجمل گرایی و چشم و هم چشمی، نه.
البته این زیبایی و آراستگی از نظر اسلام دارای حد و حدودی است که نباید از آن فراتر رفته و به جایی برسد که فرد با به زحمت انداختن خود و فقط برای چشم و هم چشمی در مقابل دیگران به یک آرامش موقت برسد.
عوامل تجمل گرایی
این مشکلی است که در جامعه ما هست و عوامل مختلفی هم در آن نقش دارد:
1. رسانه ها
رسانهها به دلیل ارتباط نزدیکی که با مخاطب دارند از توانایی فوق العاده ای برای القای یک موضوع برخوردار هستند. رسانه های داخلی، خصوصا رسانه های تصویری، گاهی به دلیل برخی منافع مادی و گاهی به دلیل برنامه های کارشناسی نشده، به سمت ترویج مسائلی می روند که حاصلی جز تزریق تجملات به بدنه جامعه ندارد. در این صورت چگونه می توان از شهروندی که یک رسانه را به عنوان منبع معتبر فکری محسوب می کند، انتظار داشت تا اسیر تجملات نشود.
از نظر کارشناسان، نقش رسانه ها در بحثی مانند ازدواج و توقعات سنگینی که هر یک از خانواده های پسر و دختر از طرف مقابل دارند، بسیار مهم است به نحوی که اکنون توقعات در ازدواج ها تبدیل به یک معضل شده است. به عنوان مثال وقتی در رسانه ای تلویزیون ۴۲ اینچ برای جهیزیه تبلیغ می شود و یا ماشین لباس شویی ۸ کیلویی و ۹ کیلویی ژاپنی به عنوان جهیزیه تبلیغ می گردد، چگونه می توان انتظار داشت که این تبلیغات مکرر و تاثیر گذار سطح توقعات جوانان را افزایش ندهد. بر این اساس یکی از مهم ترین عوامل ترویج مادی گرایی در جامعه امروز ایران و به نوعی از بین برنده آرامش روانی جامعه، بخشی از رسانه ها هستند.
2. فرد تجمل گرا
یک شهرند به شکل های مختلفی به این مسأله دامن می زند. مهم ترین نکته در این باره نگاه غیر واقع بینانه او به اطراف خود است. تجمل زدگی بدان معناست که شخص هنوز به حقیقت انسانی و اصالت خودش ایمان ندارد، نیازهای خود را به خوبی شناسایی نکرده است. شخصیت، شرافت و بزرگی را در امور جسمانی و برتری های مادی می داند. به همین جهت سعی می کند که به هر شکل ممکن به خواسته هایش، که از هواهای نفسانی او نشأت گرفته اند، پاسخ مثبت بدهد.
جالب این جاست که تجمل زدگی و مصرف گرایی بی رویه در بیشتر افراد جامعه دیده می شود، هر کس به تناسب موقعیت مالی و شخصیتی خودش، گونه ای از میل به مادیات و لوازم و اسباب اضافی را دارد و پیرامون خود انواع لباس و لوازم بیهوده، کم کاربرد و گران قیمت دارد که بیشتر برای مصارف موردی یا از سر چشم و هم چشمی تهیه شده اند و فرد را دچار مصرف گرایی بی رویه کرده اند.
به عنوان مثال امروزه بسیاری از افراد، به ویژه بانوان، چندین دست لباس دارند که هر یک را به مناسبتی تهیه کرده اند، و گاهی برای برخی از آنها هزینه های گزافی هم پرداخت کرده اند و وقت های زیادی را برای انتخاب و تهیه آن در کوچه و بازار، پرسه زده اند و چه بسا که برای تهیه پول چنین لباسی، همسر خود را به زحمت و قرض انداخته اند، تا مبادا در یک مجلس عروسی و یا میهمانی، احساس حقارت کنند. مشکل بدتر آن است که چنین لباسی که با هزار مشکل تهیه شده در مجلس بعدی استفاده نمی شود، چون یا از مد افتاده و یا احتمال می دهد که اطرافیان، وی را در مورد پوشیدن لباس تکراری مذمت کنند. حال باید یا لباس گران قیمت کم فایده را دور بیاندازد و یا این که به ناچار آنها را در کمال بی میلی، نگهداری کند.
بسیاری از لوازمی که در جهیزیه ها و در خریدهای خانواده عروس و داماد برای همدیگر تهیه می کنند، ناشی از نگاه غیر واقع گرایانه ای است که افراد به نیازهای خود دارند. کیست که بگوید تمام آنچه را به عنوان جهیزیه به منزل شوهر آورده، تاکنون به کار گرفته و یا همه لباس ها و وسایلی را که در دوران عقد از همسرش مطالبه کرده، به نحو مطلوبی استفاده کرده است.
به راستی آیا این است ارزش والای گوهر انسانیت که اشرف مخلوقات شمرده شده است؟! آیا عمر گران بهای انسان در این حد بی ارزش است که صرف تهیه چنین وسایل کم فایده و موقت گردد؟!
3. جامعه(بستگان و اطرافیان)
آداب و رسوم غلط حاکم بر جامعه عامل دیگری است که در ترویج تجمل گرایی نقش دارد. توقعاتی که اطرافیان دارند، به مرور تبدیل به یک پذیرش اجتماعی شده است. در زمانه ما هم مثل گذشته یک شخص برای تشکیل زندگی و ازدواج می تواند با کمترین هزینه ممکن نسبت به آن اقدام نماید، اما این توقعات افراد خانواده، فامیل، دوست و همسایه هاست که او را اینچنین گرفتار می کند که در عین تنگدستی، خود را به صورت یک انسان مرفه و گشاده دست بنمایاند تا جشن عروسی آبرومندی را برگزار کند، متأسفانه آبروداری به چنین افکار و اعمال نادرستی گره خورده است؛ در حالی که قرآن کریم گرامی ترین افراد را با تقواترین آنان معرفی کرده است. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ»(حجرات ، 13﴾
پیامدهای تجمل گرایی
1. غفلت از خدا
مسلما تمایل به مادیات باعث دور شدن از فضای معنویات است. شخص تجمل زده هرگز نمی تواند خدا و دین را محور افکار و اعمال خود قرار دهد. این روحیه انسان را سرگرم زخارف و زیبایی های ظاهری دنیایی می کند و به جای این که زینت های دنیا را وسیله ای جهت رسیدن به اهداف اصلی پیش روی خود بداند، آن ها را به عنوان هدف تلقی می کند.
2. محرومیت از برنامه های هدفمند در زندگی
زندگی انسان همواره بر پایه برنامه های کوتاه یا بلند مدت استوار است. پرداختن به تجملات و تمایل به ظواهر پوچ و دست و پاگیر، مانع از اجرای فعالیت های اساسی و پیاده سازی برنامه های صحیح در زندگی خواهد بود. به عنوان نمونه در مسأله مهم ازدواج که از اساسی ترین مراحل دوران زندگی انسان به شمار می آید، تجمل گرایی از جمله موانع اصلی آن است؟ اگر کسی نیاز به ازدواج داشته باشد و شرایط اولیه را فراهم ببیند، نباید بی خودی در قید و بند برخی بهانه ها یا آداب و رسوم غلط بیفتد. دقیقا مانند کسی که گرسنه است، که تا سفره پهن شد باید مشغول خوردن غذا شود، در منابع دینی آمده است که: در کنار سفره غذا، اگر نان را درون سفره گذاشتند، منتظر چیز دیگر نباشید. نگویید هنوز خورشت نیامده، پلو هم نیامده است. بلکه نان که آمد شروع کنید. انسان گرسنه با نان شروع می کند. اگر بگوید نه چون دسر نیامده من از نان خوردن معذورم، پیداست که گرسنه اش نیست. حال اگر دختر یا پسری نیازمند ازدواج باشند، این که پدر و مادر او بگویند لوازم جهیزیه اش فراهم نیست یا شرایط برگزاری یک جشن با شکوه هنوز فراهم نیامده است، معلوم است که ضرورت ازدواج فرزندشان را درک نکرده اند. و بیهوده گرفتار آداب و رسومی شده اند که نقش اساسی را به عهده ندارند.
می گویند: در زمان گذشته که برده فروشی رواج داشت، چنانچه برده ای هنر خاصی داشت گران تر از بقیه به فروش می رسید. روزی فروشنده برده ای ادعا کرد که برده من دارای هنر تشنه شناسی است لذا با قیمت گران تری به فروش می رسد. یکی از اعیان شهر تصمیم گرفت این برده را بخرد، با خود گفت تشنه شناسی هم یک هنر است، او را می خرم و پز آن را می دهم.
برده را خرید و به خانه آورد. روزی غذای چرب و شوری درست کرد و مسئولین را هم دعوت کرد. همه آمدند و مشغول غذا شدند، میزبان آب بر سر سفره نگذاشت.
میهمانان غذاهای چرب و شور را خوردند. همه منتظر بودند که برده خود تشخیص دهد که چه کسی تشنه است، اما خبری نشد تا این که میهمانان یک به یک طلب آب کردند، اما برده گفت اینها دروغ می گویند، تشنه نیستند، بالاخره یکی از آنان صبرش تمام شد و گفت من خودم می روم و آب می آورم. غلام گفت: فقط همین یک نفر راست می گوید که تشنه است، بقیه هیچ یک تشنه نبودند. اگر کسی تشنه باشد بدون تقید به آداب قید و بندها برای تهیه آب اقدام می کند.
جمله معروفی است که گاهی پشت کامیون ها در جاده می نویسند که:«شد، شد، نشد، نشد.» این جمله با نگاه اول شاید خنده دار به نظر بیاید، اما این سخنی است که با کمی تأمل می تواند آثار تربیتی داشته باشد.
3. از بین رفتن استعدادها
تجمل پرستی با آمدنش، بقیه استعدادها را از بین می برد. میل به مادیات و تجملات بدان معناست که جسم و بدن اصالت دارند، نه روح. این روحیه به جای خداپرستی، بت پرستی؛ به جای کار، مصرف گرایی؛ به جای توجه به باطن، توجه به ظاهر؛ به جای مقاومت، وابستگی و به جای رقابت در علم و هنر، رقابت در پشم و نخ و پشمینه را به همراه دارد.
اصولا ثمره تنوع طلبی، ناآرامی روحی است. در نقطه مقابل سادگی و بی آلایشی نوعی آرامش روحی و روانی را به دنبال دارد، چنانچه مرحوم شهید مدرس با همان لباس ساده ای که داشت، بسیار آرام بود.
امید است که با توجه به دستورات انسان ساز اسلامی، سبک زندگی صحیح و حقیقی خود را رقم زنیم و خود را از سقوط به ورطه تجمل و بیهودگی نجات دهیم.