خانه » همه » مذهبی » تحدید کننده های عقل انسان

تحدید کننده های عقل انسان


تحدید کننده های عقل انسان

۱۳۹۲/۰۵/۲۸


۵۱۸ بازدید

عوامل تهدید کننده عقل انسان؟

قبل از پاسخ به شما دوست گرامی باید بگوئیم که عقل و خرد داراى معانى، مراتب و اقسام متعددى است، به طورى که در ادبیات فارسى، دینى و عرفانى ده ها گونه از آن ذکر شده است،(1) اما عقلى که در نصوص دینى مورد تأکید قرار گرفته است، عقل کل نگر توحیدى مى باشد. این عقل خصوصیاتى دارد که به پاره اى اشاره مى شود: 1- عقل را از آن جهت عقل گفته اند که زانوى شهوت و غضب را عقال مى نماید. به این معنى که عقل موهبتى است که مانع استیلا وغلبه هواى نفس مى شود. مثلًا پیروى از هواى نفس، آدمى را به افراط و تفریط در امور سوق مى دهد اما عقل، از افراط و تفریط بازداشته و به تعادل و توازن میل مى نماید.
2- عقل را «نهیة» نیز مى گویند چون نهى کننده و بازدارنده از زشتى هاست.
3- عقل را «حجر» نیز تعبیر کرده اند (به معنى سنگ چین) چون در مقابل تهاجمات بیرونى دنیا و شیطان، مانع ایجاد مى کند تا فطرت خداجو و حقیقت طلب، دائما پاک و طاهر باقى بماند و از دسترس دشمنان سعادت حفظ شود.
4- لازمه عقل تقواست و مهمترین مصداق تقوا، گزینش آخرت در برابر دنیاست. والدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون (بدانید که) منزل ابدى آخرت و نعمت هاى بهشتى براى مردم پرهیزکار بسى بهتر است آیا اندیشه و تعقل نمى کنید؟.
5- در تعریف دیگرى از عقل فرموده اند العقل ما عبد به الرحمان واکتسب به الجنان عقل آن گوهر پاکى است که موجب پرستش خدا و در نتیجه رسیدن به بهشت جاویدان شود.
6- عقل انتخاب گر است. مثلًا عقل منفعت و سود را طلب کرده وا ز ضرر و زیان دورى مى گزیند. عقل پیوسته به دنبال سود دائمى و پایدار است.
7- عقل مایه عبرت از گذشتگان است لقد کان فى قصصهم عبرة لاولى الالباب همانا در حکایت آنان براى صاحبان عقل عبرت کامل خواهد بود. چنین عقلى همواره خود را تحت فرمان شرع قرار مى دهد و ره به سوى خداوند بزرگ مى سپارد و تخطّى در برابر او را روا نمى دارد.
اما در خصوص سؤال شما دوست ارجمند باید گفت که بر اساس روایات اسلامی ، عقل انسان دارای دشمنانی می باشد که همواره وی را در معرض تهدید قرار می دهند که در این نوشتار به برخی از این دشمنان اشاره می نمائیم .
1- هوای نفس
حضرت صادق (علیه السلام) فرموده: وَ الْهَوَى عَدُوُّ الْعَقْل : هواى نفس، دشمن عقل است (بحار الأنوار ج 1 ص130 )
2- آرزوهای دراز
3- حرفهای بیمورد و اضافی
4- خاموش کردن روشن بینی خود در عبرت آموزی و پند گرفتن
امام کاظم علیه السلام در سفارشهایی به هشام فرموده اند : یَا هِشَامُ مَنْ سَلَّطَ ثَلَاثاً عَلَى ثَلَاثٍ- فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ- مَنْ أَظْلَمَ نُورُ فِکْرِهِ «3» بِطُولِ أَمَلِهِ- وَ مَحَا طَرَائِفَ حِکْمَتِهِ بِفُضُولِ کَلَامِهِ- وَ أَطْفَأَ نُورَ عِبْرَتِهِ بِشَهَوَاتِ نَفْسِهِ- فَکَأَنَّمَا أَعَانَ هَوَاهُ عَلَى هَدْمِ عَقْلِهِ- وَ مَنْ هَدَمَ عَقْلَهُ أَفْسَدَ عَلَیْهِ دِینَهُ وَ دُنْیَاه
هشام، هر کس سه چیز را مسلط بر سه چیز نماید گویا کمک کرده به هواى نفس خود در براندازى عقل خویش: 1- هر کس نور عقل خود را تیره نماید بواسطه آرزوى دراز. 2- و بواسطه حرفهاى اضافى و بیمورد. 3- روشن بینى خود را در عبرت و پند خاموش کند با شهوت پرستى چنین کسى کمک کرده بهواى نفس خود در زائل نمودن عقل خویش و هر که عقل خود را از میان ببرد دین و دنیاى خود را تباه نموده (بحار الأنوار ج 75 ص300)
5- سر مستى که به واسطه مال و دارایی برای انسان بوجود می آید
6- سر مستى که به واسطه قدرت و مقام برای انسان بوجود می آید
7- سر مستى که به واسطه علم و جایگاه علمی برای انسان بوجود می آید
8- سر مستى که به واسطه مدح و ستایش دیگران برای انسان بوجود می آید
9- سر مستى که به واسطه جوانی برای انسان بوجود می آید
حضرت علی علیه السلام می فرماید : ینبغی للعاقل أن یحترس من سکر المال و سکر القدرة و سکر العلم و سکر المدح و سکر الشّباب فانّ لکلّ ذلک ریاحا خبیثة تسلب العقل و تستخفّ الوقار.
سزاوارست از براى عاقل این که نگهدارى کند خود را از مستى مال، و مستى قدرت، و مستى علم، و مستى مدح، و مستى جوانى، پس بدرستى که از براى همه اینها بادهاى پلید باشد که زایل کنند عقل را، و سبک گردانند وقار را(2)( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم ج 6 446 روایت شماره 10948)
10- طمع
امام کاظم (در بخشهای دیگری از مواعظ خود به هشام فرموده است : از طمع بپرهیز و از آنچه مردم دارند مایوس باش و طمع از مخلوق داشتن را در خود از بین ببر؛ زیرا طمع موجب خوارى و نابودى عقل و از بین رفتن جوانمردى است و شخصیت انسان را لکه دار میکند و علم و دانش را میبرد. (بحار الأنوار ج 75 ص300)
11- خشم و غضب
امام صادق علیه السّلام در این خصوص فرموده اند: هر کس مالک غضب خود نباشد، مالک عقل خود نخواهد بود.( اصول کافى-ترجمه مصطفوى ج 3ص 415 )
12- شهوت
قال علىّ علیه السّلام: زوال العقل بین دواعى الشّهوة و الغضب. «3»
(2) على علیه السّلام فرموده است: در کشاکش انگیزه هاى شهوت و غضب، عقل بشر تیره و تار مى شود و فروغ خود را از دست میدهد. (الحدیت-روایات تربیتى ج 2 ص 208- غرر الحکم، صفحه 49)
و همچنین در روایت دیگری فرموده اند : من لم یملک شهوته لم یملک عقله.
کسى که مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خود نخواهد بود. (الحدیت-روایات تربیتى ج 2 ص 208- مستدرک 2، صفحه 287 )
———–
پى نوشت
1- اصطلاح نامه فلسفى، ج 2، صص 603- 613).
مراد اینست که بسبب هر یک از اینها باد نخوت و خودبینى و عجب در این کس بهم مى رسد که زایل میکند عقل را، و سبک مى گرداند وقار را، مانند کسى که مست گردد، پس باید که عاقل نگهدارى خود کند از مستى آنها.( شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج 6، ص: 446)

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد