۱۳۹۴/۰۸/۱۷
–
۲۷۲۸ بازدید
چرا خداوند کتاب های آسمانی گذشته را از تحریف حفظ نکرده است؟
روشن است که اگر خداوند اراده می فرمود که انجیل و تورات از تحریف مصون بدارد چنین می شد ولى اراده خداوند گزاف نیست. بلکه اراده او برطبق مصلحت و حکمت جریان مى یابد. حال در مورد عدم تعلق اراده الهى بر جلوگیرى از تحریف کتاب هاى آسمانى گذشته به این نکات می توان اشاره نمود. الف)چون ادیان پیشین براى مقطع و برهه اى از تاریخ کارآیى داشته و قهرا باپیشرفت زمان و تاریخ باید در آنها تحولاتى حاصل مى شد. حفظ آن کتاب ها براى همیشه ضرورى نبوده است. ب) براى حفظ یک متن به صورت اصلى باید شرایط طبیعى چنین امرى فراهم باشد. در اعصار گذشته تکامل خط وکتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنى را دربستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید. البته با رشد تمدن بشرى زمینه هاى لازم براى چنین امرى پدیدار می شد. ج)چون اسلام دین ابدى و قرآن سند جاوید آن است وحالت منتظره اى براى آن وجود ندارد باید از دستخوش تحریف و دگرگونى مصون بماند. ولى کتاب هاى آسمانى گذشته به دلیل داشتن حالت منتظره چنین ضرورتى را ایجاب نمى کردند. د)آنچه از برخى از آیات قرآن به دست مى آید آن است که تورات و انجیل تا روزهاى آغازین دین اسلام به صورت تحریف نشده باقى بوده است. بر این اساس تحریف ها (اگر صورت گرفته باشد) پس از نزول قـــــرآن صورت گرفته و در این صورت باید گفت: تورات و انجیل تا پایان دوران مأموریت خویش از تحریف مصون بوده اند.در این باره گفتنى است، تورات و انجیل هاى چهارگانه، به اتفاق همه محقّقان مسیحى و ارباب کلیسا سال ها پس از حضرت مسیح، از سوى عده اى به رشته تحریر درآمده است. میلر نویسنده کتاب تاریخ کلیساى قدیم مى گوید: «خداوند ما عیسى مسیح کلمه پاک خدا بود و در وى تمام خزاین علم و حکمت مخفى بود و لازم نبود کتابى نوشته به یادگار بگذارد» ص 67. جان بى ناس نویسنده کتاب تاریخ جامع ادیان مى گوید: «این نکته مسلم است که عیسى خود تعالیم خود را تحریر نکرد. عموم مورخان متفق اند: بعد از مرگ او (عیسى) بعضى از شاگردان وى آن کلمات و اقوال را به رشته کتابت درآوردند. از دیدگاه آنان مجموع نوشته ها در اثر اعمال مسیحیان صدر اول، رنگ هاى خاصى به خود گرفته و بعضى اقوال بر آن افزوده شده است که به سهو و غلط آنها را به عیسى منسوب دانسته اند. باز روى هم رفته همین مجموعه نوشته ها، نخستین منبع و تنها سرچشمه اطلاعاتى است که نویسندگان انجیل متى و انجیل لوقا از آن اقتباس کرده اند. آنان بعداً از انجیل مرقس – که قبلاً وجود داشته و در حدود سال 65 میلادى کتابت شده است نیز استفاده کرده اند. انجیل یوحنا از همه متأخر است و در آخر آن قرن نگاشته شده و بیشتر از منابع خصوصى دیگر کسب اطلاع کرده است ص 576. توماس میشل کشیش کاتولیک مى نویسد: «مسیحیان معتقدند: خداوند کتاب هاى مقدس را به وسیله مؤلفان بشرى نوشته است. هر یک از آنان در عصرى خاص مى زیسته و به رنگ زمان خود در آمده بوده اند. همچنین این مؤلفان مانند دیگر انسان ها با محدودیت هاى زبان و تنگناهاى علمى دست به گریبان بوده اند. اصولاً مسیحیان نمى گویند که خدا کتاب هاى مقدس را بر مؤلفان بشرى املا کرده است؛ بلکه معتقدند او به ایشان براى بیان پیام الهى به شیوه خاص خودشان و همراه با نگارش مخصوص و سبک نویسندگى ویژه، توفیق داده است. به عقیده همه مسیحیان، اصل پیام از خدا آمده و در نتیجه حق است؛ اما شکل پیام تنها به خدا مربوط نمى شود؛ بلکه به عامل بشرى نیز ارتباط مى یابد. این عامل بشرى، نویسنده کتاب است که مانند همه مردم محدود و در معرض خطا است. گاهى این نویسنده بشرى نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى دارد که اثر آن در متن کتاب باقى مى ماند»توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، ص 27 26. در صورتى که قرآن معجزه نبى اکرم است و یکى از وجوه اعجاز آن، فصاحت و بلاغت آن است. معجزه امرى است خارق العاده که سایر افراد بشر از آوردن نظیر آن عاجزند و دلیل و شاهد بر صدق ادعاى نبوت است و جاودانگى این معجزه مى طلبد که همچنان از تحریف به دور باشد. قرآن با بیان بسیار قاطع و صریح، تمام کسانى را که منکرند یا شک و تردید دارند؛ نه تنها دعوت به مبارزه کرده بلکه تحریک و تشویق هم کرده است: «بگو اگر تمام جهانیان اجتماع کنند تا کتابى مانند قرآن بیاورند، نمى توانند؛ اگر چه نهایت همکارى را به خرج دهند»اسراء (17)، آیه 90.. و بالاتر از این مى گوید: «اگر مى توانید ده سوره و یا حتى یک سوره و یک آیه مثل قرآن بیاورید»هود (11)، آیه 16 ؛بقره (2)، آیه 21. اما آن قدر فاصله بین کلام بشر و کلام وحى قرآن و این معجزه جاوید وجود دارد که تا به امروز هیچ کس نتوانسته حتى آیه اى نظیر قرآن بیاورد. همین معجزه بودن قرآن و ناتوانى بشر در آوردن کلامى نظیر آن، مانع از تغییر به معناى افزودن چیزى به آن شده است؛ چرا که تفاوت قرآن با کلام بشرى آن قدر زیاد است که به آسانى آنها را از هم جدا مى کند. علاوه بر نکات یاد شده، بررسى مضمون و مفاد قرآن کریم شاهد بر عدم تغییر و بقاى کلام الهى است؛ زیرا از یک سو از نظم و هماهنگى و عدم اختلاف در مطالب و مضامین برخوردار است (در حالى که اگر دستخوش تحریف و تغییر و اضافه مى گشت، تناقض و ناسازگارى بین مطالب آن پیدا مى شد و یکسان و یکدست نمى بود) و از سوى دیگر مضامین آن، با موازین و براهین عقلى سازگار است که خود شاهدى بر صحت و عدم تغییر آن است.