تحزب در اندیشهی سیاسی علامه شهید صدر؛ صحت و مشروعیت شیوهی تشکیلاتی به منظور تبلیغ و تحکیم اسلام
۱۳۹۲/۰۷/۰۱
–
۲۱۷ بازدید
انسانهای بزرگ میتوانند در تغییر و تحویل سرنوشت تاریخی جوامع و ملتها مؤثر واقع گردند. بسیاری از آنان در سرتاسر تاریخ بشریت بر روی کرهی خاکی توانستهاند روحیهها، خلقوخوها، عادات و سنن و فرهنگ ملت یا جامعهای را دستخوش تحول نمایند و با ایجاد دگرگونی در جوامع بشری، آنها را به سوی تمدنی عالیتر سوق دهند.
برای ما ایرانیان، مسئلهی ارتباط و پیوستگی شهید صدر، مکتب و حرکتش با ارزشهای انسانیالهی انقلاب اسلامی ایران، مردم ما و نظام جمهوری اسلامی حائز اهمیت است. اهمیت این ارتباط، هم در شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی و هم در ارائهی اصول آن و هم در گسترش و توسعهی آن به وضوح دیده میشود. برای نمونه، هرایرد کمجیان در مورد تأثیر او بر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مینویسد:
«…نیز نقش نسبتاً ناشناختهی محمدباقر صدر به عنوان یکی از پدرخواندههای فکری قانون اساسی جمهوری، همچنین پیشنویس او برای تصویب و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سندی انکارناپذیر است…»[3]
او نه تنها حامی انقلاب اسلامی ایران، که «نظریهپرداز» انقلاب اسلامی است و در این مورد دارای دیدگاههایی روشن و بیبدیل است.[4] او با شناخت مقتضیات جهان معاصر، به مسائل جدید انسانی عرصههای گوناگون زندگی برای هدایت، دعوت و تحقق عدالت عنایتی خاص دارد. یکی از این مسائل حزب و تحزب است که در اندیشهی او جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. در نگاه او، حزب و تحزب جهت تحقق اهداف الهی دعوت حق و عدالت امری ضروری و اجتنابناپذیر است. بر این مبنا، سؤال اصلی این پژوهش این است که حزب و تحزب در اندیشهی سیاسی او دارای چه جایگاه و نقشی است و این نقش چگونه تبیین میگردد؟
1. دعوت اسلامی
واژهی دعوت بیانگر تلاش در جهت فراخواندن به ایمان به مکتب اسلام است. به بیانی دیگر، «این کلمه در مفهوم سیاسی، به معنی دعوت مردم به اتخاذ آرمان اسلام است.»[5] پسوند «اسلامی» که در ادامهی عبارت دعوت آمده است این حقیقت را به خوبی آشکار میسازد. آنچه در واقع مفهوم دعوت اسلامی را به وضوح بیان میکند دو چیز است؛ یکی اینکه توجه به ایمان راستین را در میان مسلمانان مورد عنایت قرار میدهد و دیگر اینکه مخاطب آن تنها مسلمانان نیستند، بلکه تمام جهان هستی قلمرو آن و مخاطب آن محسوب میشوند و این هر دو مفهوم مورد نظر بوده است.[6]
علت این امر نیز روشن است. اولاً اسلام «دعوت» را به عنوان یکی از بنیانهای اساسی نظری خود در برخورد با مردم پذیرفته است و پیامبر اسلام تحقق رسالت خود را با «دعوت» شروع کرد و سیاستی پایدار و ارزشمند را برای تحقق دعوت پایهگذاری نمود. لذا دعوت به این معنا، توجه به اصلی مهم از اصول اسلام و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان راستین اوست. این موضوع در سخنی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت علی (علیه السلام)، در هنگامی که او را روانهی یمن میسازد، به وضوح این گونه بیان شده است:
«لأن یهدیِ الله علی یدیک رجلاً خَیرٌ لک مِمّا طَلَعت علیه الشمسُ و غَرَبَت»[7]
اینکه خداوند به دستان تو شخصی را هدایت نماید، برای تو از هر آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب میکند بهتر است.
ثانیاً در نگرش و عمل شهید صدر، «دعوت» تنها به معنای فراخواندن به اسلام به عنوان یکی از ارکان و بنیانهای نظری دین مطرح نیست، بلکه بنا به مقتضیات زمانی و شرایط خاصی که امروزه جوامع اسلامی با آن مواجه هستند، دعوت به اساس مکتب اسلام، دعوت برای بازگشت به خویشتن و درک هویت واقعی خویش در درون امت اسلامی، ضروری به نظر میرسد. شهید صدر خود به صراحت مطرح میسازد:
«در حال حاضر، انسان مسلمان در مبارزهی گستردهای علیه عقبماندگیهای اجتماعی خود به سر میبرد… لکن در پی تمام کوششهای پسندیده و ناپسندی که انجام میدهد، جز یک راه برای پیروزی نهایی خود نخواهد یافت: انقلاب در پرتو اسلام.»[8]
در واقع در نگاه او اگر شرایط و اوضاع به گونهای باشد که نیاز به تغییر اساسی باشد، ضرورت دعوت اهمیت برجستهتری پیدا میکند. پس امروزه به دلیل عقبماندگی جامعهی اسلامی و فاصلهی آنها از اسلام، ضرورت دعوت اساسیتر است:
«به این دلیل است که دعوت ما خط مشی انقلابی را جهت رهایی امت از وضع تباه و پریشان فعلی در پیش گرفته و در این رهگذر، امر خدای بزرگ را به جهان پذیرا شده است که فرمود: یا ایها الذین آمنوا هل ادلکم علی تجاره…[9]»[10]
آنچه در واقع مفهوم دعوت اسلامی را به وضوح بیان میکند دو چیز است؛ یکی اینکه توجه به ایمان راستین را در میان مسلمانان مورد عنایت قرار میدهد و دیگر اینکه مخاطب آن تنها مسلمانان نیستند، بلکه تمام جهان هستی قلمرو آن و مخاطب آن محسوب میشوند و این هر دو مفهوم مورد نظر بوده است.
همچنین مهمتر از دو بُعد مطرحشده در بالا، ضرورتی دیگر نیز اهمیت «دعوت» را آشکار میسازد و آن ضرورت «انقلاب» در جوامع مسلمان معاصر است. در واقع دعوت، دعوت برای انقلابی همهجانبه و فراگیر است؛ خواه جدایی مذهب از عرف و آگاهی مردم از ماهیت واقعی مذهبی و نقش آن در زندگی را «ضرورتی»[11] بدانیم و خواه برای مقابله با استبداد و استعمار حاکم بر جوامع اسلام و به عنوان کنشی سیاسی بخواهیم مقابله کنیم. به بیان شهید صدر: اما نهضت انقلابی در حالی که از واقعیتی که امت دست به گریبان آن است درک دقیق و برداشت عمیق دارد [این است که] مطلقاً تسلیم جو موجود و شرایط جاری نمیگردد و چون این جو را نسبت به اصول مکتبی و فکری خویش در تضاد و قهر مییابد، سرسختانه به دگرگونی عمیق و تحول بنیادین آن همت میگمارد…»[12]
اما دعوت و تحقق آن خواه به سوی اسلام و خواه به عنوان بازگشت به اسلام و خواه برای انقلاب اسلامی، نیازمند ابزار و وسیلهی مناسب با مقتضیات و شرایط زمانی است و یکی از ابزارهای مناسب زمان ما، تحزب و تشکیل حزب به مفهوم سیاسی و دقیق آن است.
2. تحزب، ضرورت و مشروعیت
تشکیل حزب سیاسی و تحزب در دیدگاه شهید صدر امری است که برای تحقق اهداف سیاسی انسان بر روی زمین و همچنین برای اجرای تحقق امر دعوت دینی یا دعوت به سوی خیر و سعادت برین از طریق ایمان به خدا، ضروری و حیاتی است؛ به ویژه در جهان امروز که در حوزهی سیاست «احزاب سیاسی» به عنوان یکی از مهمترین ارکان جامعهی مدنی و تحقق اهداف و آرمانهای مردم مورد توجه قرار گرفته است، اهمیت این ابزار سیاسی کاملاً آشکار است. بهبیان رابرت میشل:
«دموکراسی بدون سازمان غیرقابل تصور است… سازمان، به طور واضح، تنها وسیله برای ایجاد ارادهای دستهجمعی است. از آنجا که اساس سازمان بر اصل کمترین تلاش، یعنی حداکثر صرفهجویی ممکن در صرف انرژی استوار است، نتیجتاً چیزی که سازمان و تشکیلات نامیده میشود سلاح طبقهی ضعیف در مبارزهاش با حریف قوی و قدرتمند است.»[13]
شهید صدر تشکیلات و تحزب را برای آماده کردن و آماده شدن مردم و تحقق انقلاب اسلامی و ایجاد حکومت مطلوب نیز ضروری میداند؛ چرا که شرایط و مقتضیات زمانی چنین امری را ایجاب مینماید. برای مثال، او در مورد تشکیل «حزب دعوت اسلامی» مینویسد:
«در این زمینه بیآنکه با مانع شرعی روبهرو شویم، میتوانیم بر خود نام حزب و نهضت و تشکیلات و سازمان بگذریم؛ چرا که ما حزبالله هستیم، انصار و یاران اسلام، در پهنهی اجتماع، به صورت نهضت و دعوت و در بستر فعالیت و کار، به شیوهی سازمان و تشکیلات عمل میکنیم و در همه حال، عملمان دعوت و خودمان دعوتگر هستیم…»[14]
بر این مبنا، ایجاد حزب به عنوان یک سازمان و نهاد مشخص برای تحقق اهداف امت ضرورت مییابد:
«امتی که دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را مد نظر دارد، چرا نتواند در سازمان و نهادی تشکل یابد، هویت و ساختار هماهنگ و یکپارچه به خود گیرد و فعالیت ثمربخش با شیوهی بازدهی بیشتر را مورد استفاده قرار دهد.»[15]
شهید صدر با فصاحت، شهامت و وضوح، نه تنها بر هر روش متناسب و مفید و ارزشمند برای رسیدن به هدف دعوت صحه میگذارد، بلکه به صراحت مطرح میسازد:
«اگر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) در عصر ما بود، بر مبنای حکمت خویش قطعاً روشهای آگاهیبخش و اطلاعرسانی معاصر و هماهنگ را به کار میگرفت و به حق میتوان گفت که اسلوب آن حضرت (صلی الله علیه و آله) در دعوت از سازمان خلقی دور نبوده است.»[16]
او نه تنها ایجاد تشکل سیاسی و تحزب را برای دعوت اسلامی مباح، بلکه آن را در شرایط اجتماعی و سیاسی معاصر، واجب میدانست[17]و میفرمود: «ما هو واجب مادام تغییر المجتمع و تعبیره لله و مجابهته الکفر النظم متوقفاً علیه.»[18]
یعنی مادامی که تغییر و تحول جامعه و روی آوردن آن به عبودیت خدای واحد و مقابله با کفار به هر صورت منوط به آن باشد واجب است.
در واقع در نگاه صدر، دعوت برای تغییر جامعه از وضع موجود برای وضع مطلوب ضروری است، اما برای تحقق دعوت نیز امروزه یکی از شایستهترین و مناسبترین ابزارها و وسیلهها ایجاد حزب سیاسی به مفهوم امروزی است. آنچه مورد نظر شهید صدر بود در واقع حزبی بود که بتواند فعالانه وارد عرصه سیاست شود و اهداف دعوت در راه خدا را محقق سازد.
تشکیل حزب سیاسی و تحزب در دیدگاه شهید صدر امری است که برای تحقق اهداف سیاسی انسان بر روی زمین و همچنین برای اجرای تحقق امر دعوت دینی یا دعوت به سوی خیر و سعادت برین از طریق ایمان به خدا، ضروری و حیاتی است؛ به ویژه در جهان امروز که در حوزهی سیاست «احزاب سیاسی» به عنوان یکی از مهمترین ارکان جامعهی مدنی و تحقق اهداف و آرمانهای مردم مورد توجه قرار گرفته است، اهمیت این ابزار سیاسی کاملاً آشکار است.
در نظر شهید صدر، تحزب و تشکیلات هم «مشروع» است و هم «مفید». در مورد مشروع بودن این گونه سازمان، صدر به عواملی چند نظیر «نشر و تبلیغ مفاهیم و احکام اسلام» و «ایجاد تغییر در اجتماع بر اساس مبانی اسلامی» و… که اهداف اساسی تحزب مورد نظر وی هستند، تکیه میکند. لذا بر این باور است که برای تحقق این اهداف، میتوان از هر راه و روش سودمند و متناسب با مقتضیات زمان، که مستلزم «فعل حرام» نباشد، استفاده کرد. پس در نگاه او، تحزب در زمان ما بهترین وسیلهی تحقق اهداف مورد نظر است. لذا او در باب صحت و مشروعیت تحزب و ایجاد حزب مینویسد:
«در صحت و مشروعیت شیوهی تشکیلاتی به منظور تبلیغ و تحکیم اسلام نمیتوان تردید نمود یا احتمال حرمت و نهی شرعی داد. امتی که دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر را مد نظر دارد، چرا نتواند در سازمان و نهادی تشکل یابد…»[19]
این اعلام نظر یک مجتهد جامعالشرایط آن گاه که جنبهی فقهی به خود میگیرد، «فتوا» محسوب
میشود و مقلدینش بر اساس آن، هم میتوانند حزبها و سازمانهای سیاسی اسلامی تشکیل دهند و هم اگر چنین احزاب مناسب و شایستهای را دیدند که دارای اهداف مذکور بود، به آن بپیوندند و عضویت آن را بپذیرند. نظر شهید صدر در مورد تشکیل «حزب» به مفهوم معاصر، به قدری قاطع است که مطرح میکند:
«مسلماً، در صورتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در زمان ما میزیست، به اقتضای حکمت خویش، روشهای تبلیغی، اطلاعرسانی و تشکیلاتی مناسب دوران معاصر را به کار میگرفت و حقیقت آن است که روش دعوت آن حضرت (صلی الله علیه و آله) با شیوهی سازماندهی و تشکیلات بیگانه نبوده است. حقیقتاً همسو کردن تلاشهایی که در راستای اسلام صورت میگیرد، یکپارچه و هماهنگ کردن آنها و برگزیدن شیوهای بارورتر و ثمربخشتر در جهت ایجاد فضای تشکیلاتی، نه تنها در عصر ما مجاز و مشروع است، بلکه چون تغییر جامعه و بسیج آن در راه خدا و مقابله با کفر سازمانیافته منوط به آن است، واجب میباشد.»[20]
همچنین به زعم شهید صدر، مفید بودن این تشکیلات در دوران معاصر تجربهشده است و شرایط و اوضاع زمان ما نشان میدهد که «تشکیلات و سازماندهی راه موفقیتآمیز تحولات اجتماعی و توحید و گرایش آن به خیر و خوبی یا شر و فساد است.»[21]
3. بنیان انضباط حزبی
حزب از سازمان، تشکیلات و انضباط مطرح در آن تشکیل میگردد. نفس تشکیلات امری است انسانی. بر این اساس، ماهیت آن را نیز انسانها، یعنی اعضای تشکیلدهندهی آن میسازند. لذا از دیدگاه علامه صدر، آنچه تشکیلات اسلامی را از تشکیلات غیراسلامی جدا میکند نیز اهمیت اساسی دارد و آن تفاوتی ماهوی و ذاتی است، زیرا «تلاشگران در تشکیلات اسلامی در راستای رسالت الله گام برمیدارند، نه رسالت انسان؛[22] از خدا پیروی میکنند، نه از دیگران و پاداش خود را از دستان همیشه گستردهی پروردگار میگیرند، نه از افراد بشری.»[23]
به علاوه از نظر صدر، رعایت «انضباط حزبی» برای اعضا در تشکیلات و سازمان، امری الزامی است و چنین الزامی بر مبنای سه اصل اساسی است:
«اول، پیمان شرعی یا سوگندی که عضو سازمان برای تعهد نسبت به نظم و انضباط بر وفق مصلحت دعوت ادا نموده و از نظر فقهی، فرد را ملزم به پیروی از دستورات میکند، مگر اینکه دعوتگر (عضو) بعد از تشخیص موضوعی با قاطعیت و جزم قائل به حرمت اجرای آن امر میشود.
دوم، به علت اینکه تحقق آرمانها و اهداف مقدس اسلام در پهنهی حیات اجتماعی وابسته به فعالیت جمعی و سازمانیافته و بر اساس برنامهریزی حکیمانه است و بازدهی هر گونه کار تشکیلاتی بستگی به انضباط سازمانی دارد.
سوم، اعمال صلاحیتهای ولایت فقیه در مورد وجوب اطاعت از حزب و تشکیلات…»[24]
4. هدف و فعالیت حزبی
حزب علاوه بر سازمان و انضباط و اعضای تشکیلدهنده، دارای دو رکن مهم دیگر، یعنی هدف و فعالیت یا اقدامات است. شهید صدر در مورد حزب بر ضرورت تعقیب «هدف مشخص» با تکیه بر «اصالت هدف» و تعهد اعضای حزب، که مستلزم پرهیز از تکروی دعوتگران و رعایت وظایف و مسئولیتهای خاص خود است، تأکید میورزد. به علاوه حزب، سازمان و تشکلات مبتنی بر اسلام، برای تحقق اهداف خود، به ویژه برقراری حکومت اسلامی، چهار مرحله را باید طی کند:
1. مرحلهی تغییر فکری، آمادهسازی و تکوین نیروهای متعهد و مبارز یا مرحلهی فرهنگی: «انقلاب فکری»
2. مرحلهی عمل سیاسی و نظامی «جهاد سیاسی»
3. مرحلهی دستیابی به قدرت و تشکیل حکومت اسلامی
4. مرحلهی نظارت، مراقبت، استمرار انقلاب و اجرای دقیق قوانین اسلامی
شهید صدر با توجه به شرایط زمان خود، بیشتر بر مرحلهی اول تأکید کرده است که آن را دورهی فرهنگی میداند و هدف آن را تحقق «انقلاب فکری بنیادی» او مینویسد: «گرایش عمده و اصیل روند مبارزه در این برهه، مبارزهی فرهنگیفکری در جهت ایجاد و انقلاب فکری بنیادی اسلام در میان تودههاست… و در مرحلهی دوم به سمت جهاد سیاسی است.»[25]
او همچنین خط مشی کل فعالیتهای حزب را در مرحلهی اول «مخفیکاری» میداند تا زمانی که حزب در دو جنبهی کمّی و کیفی به گونهای گسترش یابد که امکان نابودی و براندازی آن نباشد. منظور از مخفیکاری پنهان ماندن سازماندهی، تشکیلات، اعضا، برنامهها و فعالیتهای تشکیلاتی دعوت است.
همکاری گسترده و ادارهی غیرمستقیم جماعه العلماء، تشکیل انصار جماعه العلماء و تشکیل حزب دعوت اسلامی (حزب الدعوه الاسلامیه) و همچنین تلاش و همفکری در جهت ایجاد سازمان اَمل، از اقداماتی بود که شهید صدر در ارتباط با تحزب و سازماندهی و ضرورت آن در جامعهی امروز، برای رسیدن به اهداف سیاسی مورد نظر خود انجام داد.
از دیدگاه علامه صدر، آنچه تشکیلات اسلامی را از تشکیلات غیراسلامی جدا میکند نیز اهمیت اساسی دارد و آن تفاوتی ماهوی و ذاتی است، زیرا «تلاشگران در تشکیلات اسلامی در راستای رسالت الله گام برمیدارند، نه رسالت انسان؛ از خدا پیروی میکنند، نه از دیگران و پاداش خود را از دستان همیشه گستردهی پروردگار میگیرند، نه از افراد بشری.»
5. نقش شهید صدر در تشکیل جماعه العلماء
شهید صدر در ایجاد جماعه العلماء دارای نقش اساسی و تعیینکننده بود، هرچند هیئت اصلی این حزب را علمای بزرگ و نسبتاً مسن تشکیل میدادند و در آن زمان، شهید صدر جوانترین دانشمندی بود که در ارتباط با این حزب فعالیت میکرد، اما او جزء بارزترین اشخاص فعال این حزب به شمار میآمد و در واقع نوعی رهبری عملی و پنهانی بر حزب داشت. شیخ علی کورانی میگوید:
«اولین اقدامی که مراجع و علمای نجف برای مقابله با آن موج اِلحادی به عمل آوردند، تشکیل جامعهی روحانیت نجف بود که اقدام به صدور بیانیهها و اعلامیهها و موضعگیریهایی نمود و در سال 1961م مجلهی الاضواء را نیز صادر کرد. در این تحرک، نقش شهید صدر مشهود بود. با وجود اینکه ایشان در سیسالگی عمر خویش[27] بود، ولی نبوغ فکری و هوش سرشار و تحرک فوقالعادهی شهید، ایشان را جزء بارزترین اشخاص فعال جامعهی روحانیت نجف که توسط داییشان، مرحوم آیتالله شیخ مرتضی آلیاسین، رهبری میشده قرار داد. بد نیست بدانید که بیشتر نوشتارهای جمعیت توسط شهید صدر نوشته شده است.»[28]
ابوزید عاملی نیز مینویسد: «این جماعت به کوشش شهید صدر و برادرش… تشکیل شد.»[29]
علاوه بر آنکه شهید صدر در ایجاد و شکلگیری جماعه العلماء نقش داشت، سعی داشت که به نحوی حرکت آن را در راستای مبارزهای فراگیر و همهجانبه هدایت نماید. از این رو، همان گونه که نوشتههای او در «الاضواء» نشان میدهد، او این حزب را مقدمهای برای تحقق قیامی همهجانبه و فراگیر در امت اسلامی میدانسته است و لذا از طریق بزرگانی که در رأس آن قرار داشتند، سعی بر تنظیم جهتگیری انقلابی برای آن داشته است؛ چه او اعتقاد داشت که اولین گام در جهت وقوع انقلاب در جامعه میبایست از سوی آگاهترین اقشار جامعه، یعنی مرجعیت و دانشمندان بزرگ، برداشته شود و تا مرجعیت صالحه و رشیده تحقق پیدا نکند، حوزه و اهل علم اصلاح نخواهد شد و تا اینها اصلاح نشوند، امت و جامعه اصلاح نمیگردد. بنابراین طرح کلی او در تشکیل این گروه، حرکتی وسیع و فراگیر بود؛ حرکتی که میتوانست خونی تازه به رگهای اجتماع تزریق نماید و راه را به سوی حکومتی همهجانبه و فراگیر و مطلوب بگشاید. مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی در واقع بخشی از هدف شهید صدر بود. او نه تنها خواستار حرکت همهجانبهی حوزههای علمیه و مراکز معرفت برای آگاهسازی عمومی و تحقق قیام مردمی در برابر استبداد، انحرافات و استعمار خارجی بود، بلکه به درون حوزهها و مراکز علمی و وضعیت آنها نیز میاندیشید و قائل بود پیش از هر چیز، اهل علم نیاز به اصلاح، عدالت و نظم و سازماندهی و تدبیر و مدیریت امور خود دارند و تا اینها در همهی ابعاد خود دچار تحول نشوند، چگونه میتوانند رهبری جامعه را بر عهده گیرند، در حالی که رهبری جامعه، بیش از هر چیز، شایستهی اهل علم و آگاهان آن جامعه است.
6. شهید صدر و تشکیل حزب دعوت اسلامی
شهید صدر در جهت تحقق اهداف سیاسی و دینی مورد نظر خود، در روز هفدهم ربیعالاول سال 1337ق، مصادف با اواخر سال 1957م، به میمنت میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله)، با عدهای از یارانش مبادرت به تأسیس حزبی سیاسی و اسلامی که بعدها به نام حزب دعوت اسلامی (حزب الدعوه الاسلامی) نامیده شد نمود.[30] اولین جلسه برای ایجاد این حزب در منزل شهید صدر تشکیل شد تا راهها و اقدامات اصلاحی مورد نظر مورد بحث و بررسی قرار گیرد.[31] استدلال صدر در تشکیل چنین حزبی مبتنی بر آیهی «ان الله لا یغبر ما بقومٍ حتی یغیّروا بانفسهم»[32] بود. بدون تردید، خداوند یکتا سرنوشت هیچ گروهی را دچار تغییر نسازد، مگر اینکه اصل «تغییر» از ناحیهی امت و مردم مورد توجه و تأکید قرار گیرد؛ تغییری ارادی که میتواند زمینهساز تغییرات بنیادی دیگر گردد. لذا هویت فکری مسلمانان مورد توجه و دقت او قرار میگرفت:
«مسلمانان جوان باید هویت فکری خود را دریابند و از خطرات نهفته در نفوذ خارجی قبل از وقوع هر گونه اصلاحی در جامعه آگاه شوند.»[33]
صدر در واقع با این کار خود، هدفی دیگری را نیز مد نظر قرار داده بود و آن اینکه اجتهاد بر معنای صحیح خود به کار گرفته شود و با امکانات سیاسی و اجتماعی جدید همراه باشد.»[34]
از اولین اقدامات شهید صدر پس از تشکیل حزب دعوت اسلامی، طرح مباحثی بود که دربرگیرندهی اساسنامهها و قوانین احزاب در جهان بود که در جهت تدوین اساسنامهی حزب الدعوه صورت میگرفت.[35]
لازم به یادآوری است که دومین اقدام مرتبط تأسیس حزب الدعوه در شهر کربلا بود که در تابستان 1958 میلادی (ذیالحجه 1377 ـ ربیعالاول 1378ق) تشکیل گردد.[36] قبل از این جلسه؛ موافقت سید مرتضی عسکری با شهید صدر و شهید سید مهدی حکیم در مورد تشکیل حزب دعوت اسلامی اعلام شد. در گفتوگوی میان سید مهدی حکیم با مرتضی عسکری به صراحت آمده است که حزبی را که ما در نظر داریم برای تشکیل حکومت اسلامی اقدام میکند: «من و سید صدر در مورد ضرورت به وجود آوردن حزبی اسلامی برای تشکیل حکومت اسلامی میاندیشیم و سید [صدر] گفت چون عسکری موافقت نماید، پس ما میتوانیم در این مسیر حرکت نماییم…»[37] در اینجا عسکری گفت: «من موافق هستم، برو و من هم به زودی به شما خواهم پیوست.»
پس از آن جلسهای چهارنفره با حضور شهید صدر، شهید سید مهدی حکیم و شهید سید محمدباقر حکیم و سید مرتضی عسکری در نجف اشرف تشکیل شد و پس از آن جلسهای هشتنفره با حضور سید محمدباقر صدر، سید مهدی حکیم، سید محمدباقر حکیم، سید مرتضی عسکری، حاج محمدصادق قاموسی، حاج عبدالصاحب دخیل، حاج محمدصالح ادیب و مهندس محمدهادی سبیتی در کربلا تشکیل گردید.[38] اقداماتی که در این جلسه صورت گرفت عبارتاند از:
1. ترسیم خطوط کلی برای سازمان و بیان روشهای اقدام حزبی بر اساس قاعدهی «هدف وسیله را توجیه نمیکند.»[39]
2. رهبری حزب یا هیئت رهبری حزب (متشکل از سید محمدباقر صدر، سید مرتضی عسکری، سید مهدی حکیم و محمدصادق قاموسی) که مسئولیت حزب دعوت اسلامی را بر عهده گرفتند، تعیین شد.[40]
3. سوگند چند تن از اعضای اصلی (سید مرتضی عسکری، سید محمدباقر حکیم).[41]
4. رهبری حزب بر عهدهی شهید صدر قرار گرفت. سید محمدباقر حکیم در این مورد میگوید: «سید صدر، در اصل، مؤسس سازمان و رهبر آن بود؛ یعنی اگر او نبود، این سازمان موجود نمیآمد… پس وجود او دارای نقش بزرگ و مهمی در جمعآوری این تعداد، از حیث کیفیت و جایگاه سیاسی و اجتماعی و پذیرش این اقدام اسلامی بود…» [42]
پینوشتها:
1. یعنی رسالت شخصی یا فردی و گروهی و…
[2]. عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
3. هرایرد کمجیان، جنبشهای اسلامی در جهان غرب، ترجمهی حمید احمدی، چاپ اول، تهران، انتشارات کیهان، 1366، ص 198.
[4]. ر.ک: محمدحسین جمشیدی، اندیشهی سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، چاپ اول، 1378، ص 101 تا 137.
[5]. جویس ان ویلی، همان، ص 51.
[6]. سید صدرالدین قپانچی، الجهاد السیاسی، همان.
[7]. نهجالفصاحه، گردآوری و ترجمهی ابوالقاسم پاینده، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ سوم، 1377، ص 624، حدیث 2216، راهنمای انسانیت، احادیث و ترجمه از کتاب نهجالفصاحه، گردآورنده: مرتضی فرید تنکابنی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1377، ص 652، حدیث 4.
[8]. سید محمدباقر صدر، المدرسه الاسلامیه، همان، ص 180، اسلام و مکتبهای اقتصادی، همان، ص 185 و 186.
[9]. قرآن کریم، سورهی صف، آیات 10 تا 13.
[10]. از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، ص 3، محمد الحسینی، همان، ص 363.
[11]. جویس ان ویلی، همان، ص 52.
[12]. سید محمدباقر صدر، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 27.
[13]. روبرت، میشل، احزاب سیاسی، با مقدمهی سیمور مارتین لیپست، ترجمهی حسن پویان، تهران، انتشارات چاپ، چاپ اول، 1368، ص 87.
[14]. محمد الحسینی، الامام الشهید محمدباقر الصدر، ص 365 و 366، سید محمدباقر صدر، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، تهران، از انتشارات حزب دعوت اسلامی، تهران، از انتشارات حزب دعوت اسلامی، بی تا، ص 8.
[15]. محمد الحسینی، همان، ص 365 و 366، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 8.
[16]. محمدالحسینی، همان، ص 225، سید محمدباقر صدر، «حول الاسم و الشکل التنظیمی»، بی جا: انتشارات حزب دعوت اسلامی، بی تا، همان، ص 366.
[17]. محمد الحسینی، همان، ص 226.
[18]. حول الاسم و الشکل التنظیمی، همان، ص 366.
[19]. محمد الحسینی، همان، ص 365 و 366، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 8.
[20]. محمد الحسینی، همان، ص 366، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 90.
[21]. محمد الحسینی، همان، از مبانی فکری و حزب دعوت اسلامی، همان.
[22]. یعنی رسالت شخصی یا فردی و گروهی و…
[23]. محمد الحسینی، همان، از مبانی فکری و حزب دعوت اسلامی، همان.
[24]. محمد الحسینی، همان، ص 367، از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 10.
[25]. از مبانی فکری حزب دعوت اسلامی، همان، ص 25.
[26]. محمدالحسینی، همان، از مبانی فکری و حزب دعوت اسلامی، همان.
[27]. بر اساس بررسیهای دقیقتر، سن شهید صدر در زمان تشکیل جماعه العلماء 23 یا 24 بوده است.
[28]. علی کورانی، «شهید محمدباقر صدر، مؤید و پیرو و مطیع امام»، در: روزنامهی اطلاعات، یادوارهی شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، 19 فروردین 1361، ص 4.
[29]. ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 305.
[30]. الجهاد، 24 نوامبر 1986، ص 1، ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 245، 246 و…
.[31]جودیس،و. ویلی، همان، ص52 Joyce W.Wiley, The Islamic Movement of Iraqi Shi’as, London: 1992, p31,
[32]. قرآن کریم، سورهی رعد، آیهی 11.
[33]. ترجمهی فارسی آن، ص 52، Yoyce Wiley, Ibid, P 31
Ibid, P 31.[34]
[35]. محمدالحسینی، همان، ص 229.
[36]. ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 255.
[37]. همان، ص 255.
[38]. محمدحسینی، محمدباقر الصدر حیاه حافله و فکر خلاق، ص 74، ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 254، حزب الدعوه الاسلامیه، ص 67. از شرکت سید طالب رفاعی نیز سخن گفته شده است، ولی او خود حضور در جلسهی کربلا را نفی کرده است (محمد حسینی، همان، ص73).
[39]. ابوزیدعاملی، همان، ج 1، ص 256.
[40]. حزب الدعوه الاسلامیه، ص 69.
[41]. ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 256.
[42]. حزب الدعوه الاسلامیه، ص 68، ابوزید عاملی، همان، ج 1، ص 256.
*دکتر محسن جمشیدی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه /برهان