خانه » همه » مذهبی » تحلیل حمله اعراب به ایران

تحلیل حمله اعراب به ایران

دغدغه شما در کسب حقیقت ستودنی است بررسی تمام این سوالات به فرصت زیادی نیاز است اما اجمالا مطالبی مطرح می کنیم امید که مورد استفاده قرار گیرد . در اینکه اعراب طی چند مرحله به ایران و عمدتا مناطقی از عراق امروزی حمله کرده اند شکی نیست که هم شکست داشته اند هم پیروزی، عده‌ای با شناخت ضعف نظامی ایرانیان و نارضایتی بین مردم و لشکر ایرانیان سخت به طمع اخذ غنایم دنبال حمله به ایران افتاده اند لذا بنابر برخی گزارشات در صورت صحت آنها کارهای خلاف و خارج از دستورات اسلام انجام داده اند و برخی از این فرماندهان در دوره پیامبر هم کارهای دور از شان انسانی انجام داده اند که مورد توبیخ و طرد ایشان واقع شدند . مطمئنا اهل‌بیت مثل امام علی(ع) و فرزندانشون با این نوع حمله و تسخیر بخش‌هایی از ایران موافق نبودند و در هیچکدام از جنگ‌ها شرکت نکردند اما از آنجا که حضرت، نسبت به سرنوشت مسلمانان و اسلام بی‌تفاوت نبودند مشورت‌هایی که از باب تکلیف در خصوص حفظ دین خدا یا نحوه عملیات‌ها به خلیفه داشتند که اجرایی کردن آن باعث کمتر کشته شدن انسان‌ها شده است . ویا اجازه دادن حضرت به کسانی چون سلمان فارسی جهت همراهی کردن لشکر اعراب در حمله به ایران خود عاملی برای جلوگیری از قتل عام ایرانیان بوده چون او پیرمردی بوده که به زبان فارسی برای اهل مدائن و برخی ایرانیان صحبت کرده ضمن دعوت مردم به دین مبین مانع کشتن مردم هم می‌شده است.
بدون شک ورود اسلام به سرزمین پهناور ایران، تحول عمیق و گسترده‌ای بر ابعاد گوناگون دینی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است؛ هرچند نمی‌توان انکار کرد که جنگ اعراب مسلمان با دولت ساسانی و شکست امپراتوری ساسانی موجب شد که اسلام با سرعت بیش‌تری به همه‌ی مناطق ایران برسد، و آرام آرام مردم زیادی با رها کردن دین زردتشتی، به دین جدید بگروند و برای بسط و تعمیق آن فداکاری‌های زیادی از خود نشان دهند، اما این پرسش همواره مطرح شده است که آیا نفوذ دین اسلام در ایران، معلول پیروزی عربان و حاصل خون‌ریزی‌هاو خشونت‌هایی است که به آن‌ها نسبت می‌دهند (و البته اساس درستی هم ندارد) و یا محصول فرایندی تدریجی و عمدتا فرهنگی، است که بر بستر آماده‌ی جامعه‌ی ایرانی جاری شد و با گذر از فراز و نشیب‌های بسیاری به اعماق لایه‌های ذهنی و شخصیتی ایرانیان نفوذ کرد؛ جریان‌های فکری گوناگونی با انگیزه‌های مختلف و خاستگاه‌های متفاوتی کوشیده‌اند تا این گونه القا کنند که اسلام ایرانیان، نتیجه‌ی قدرت شمشیر و خشونت اعراب است! نظریه‌‌ای که علاوه بر مباینت با قوانین و سنت‌های اجتماعی، چیزی جز تحقیر و توهین به شعور و شخصیت ایرانیان نیست! در این نوشتار با طرح یکی از این شبهات، به بررسی و نقد آن خواهیم پرداخت.
چکیده‌ی شبهه
با بررسی کتاب‌های تاریخی ( مانند کتاب دو قرن سکوت زرین کوب، تاریخ طبری، تاریخ کامل، …) که به ماجرای حمله‌ی اعراب به ایران پرداخته‌اند، به روشنی معلوم است که اسلام با زور شمشیر اعراب مسلمان به ایران و ایرانی تحمیل شد؛ در جریان حمله‌ی اعراب به ایران، علاوه بر خون‌ریزی‌های فراوان و قتل‌عام‌های گسترده‌ای که از سوی لشکریان عرب در حق ایرانی‌ها رفت، بسیاری از کتاب‌ها و آثار علمی و فرهنگی ایرانیان نابود شد و فرهنگ و دین ایرانیان، با زور و اجبار تغییر یافت!
چکیده‌ی نقد
دلایل بسیاری بر این حقیقت تأکید دارد که نه تنها اعراب مسلمان در جریان فتح ایران، دست به کشتار و جنایت نزدند و آثار فرهنگی، دینی و ملی ایرانیان را از بین نبردند و اساسا جز با سپاه ساسانی وارد جنگ نشدند، بلکه مردم ایران، خود به سبب آشنایی با اسلام و بیزاری و نفرت از حکومت ساسانیان، به استقبال لشکر اسلام رفتند و دست کم، حکومت ساسانی را در برابر لشکر اسلام یاری نکردند؛ خدمات بی‌نظیر مسلمانان در آموختن، آموزیدن، تألیف و تصنیف علوم و معارف اسلامی و نیز بسط و گسترش و تبلیغ ارزش‌های اسلام، نشان می‌دهد که ایرانیان با اختیار و از سرشوق و انگیزه‌های انسانی، اسلام را پذیرا شدند و به آن خدمت کردند؛ اسلام موجب شد ایرانیان از زیر بار ستم‌ها و تبعیض‌های ظالمانه‌ی پادشاهان ساسانی رها شده و استعداد‌های نهفته‌ی علمی و معنوی آنان شکوفا شود؛ چنانکه ایرانیان نیز با قدرشناسی از نعمت اسلام، آن را در بستر فرهنگ توحیدی و انسانی خود پروریده و به اوج شکوفایی رساندند؛ آنچه در برخی کتاب‌ها درباره‌ی حمله‌ی اعراب مسلمان و جنایت‌های آنان به تصویر کشیده شده است، در اکثر موارد، دروغ‌های بی‌شرمانه‌ای است که دشمنان اسلام و ایران آن را ساخته و تبلیغ کرده‌اند.
مقدمه
فرهنگ هرجامعه، مجموعه‌اى از مؤلفه‌های عینى و ذهنى است که میراث نسل‌هاى متوالى و داراى عناصرى مانند علم و دین و… است؛ ابزارهاى مختلف آموزشى و تبلیغى در شکل‌گیرى و استمرار فرهنگ، نقش بازی می‌کنند؛[1]انسان با ویژگى‌ها و احساسات خاص و پیچیده‌ای، مانند حس برترى‌طلبی، کمال جویى، آزادى‌خواهى، سلطه‌گریزى و اختیار، در فرایند فرهنگ‌سازى نقش اول را ایفا می‌کند؛ اسلام و مسلمانی چیزی شبیه واکسن و یا جرعه‌ی آبی نیست که توسط یک فرد و در یک لحظه به حلقوم ایرانیان بریزند؛ هیچ کس نمی‌تواند ادعا کند که فلان شخص، اسلام را به ایران وارد کرد؛ بلکه مسلمانی ایرانیان امری فرهنگی و محصول قر‌ن‌ها تلاش و مجاهدت علمی و تبلیغی است؛ اتفاقا حمله‌ی اعراب، این فرایند را مقداری کند کرد و سبب شد ایرانیان قدری در برابر فرهنگ اسلامی مقاومت کنند؛ اما هنگامی که با آموزه‌های اسلام آشنا شدند، نه تنها دسته دسته به اسلام روی آوردند؛ بلکه خود مبلغ و ترویج‌گر آن شدند.
اسلام، فرهنگی ریشه‌دار در ایران
مطالعه‌ی سیره‌ى پیامبر (صلى الله علیه وآله) نشان می‌دهد که تمام اقدامات ایشان براى گسترش اسلام، چه در خود حجاز و چه نسبت به کشورهای دیگر (جز موارد جنگ‌های دفاعی)، فرهنگى بوده است؛[2] پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله) براساس رسالت جهانى‌اش،[3] به پادشاهان ایران، روم، حبشه، … نامه نوشت و آن‌ها را به اسلام دعوت کرد؛ این رفتار پیامبر به خوبی حاکی از اعتقاد ایشان به برنامه‌ی فرهنگی برای گسترش اسلام است؛[4]این گونه بود که پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در مدت کوتاهى توانست با انقلاب فرهنگى، در یک جامعه‌ى جاهلى،[5]افرادى را تربیت کند که در راه گسترش اسلام جان فشانى کنند و به مراتب عالى معنوى نایل شوند؛
پس از رحلت پیامبر (صلى الله علیه وآله)، مسلمین براى دفاع از کیان اسلام و نشر فرهنگ اسلامی به فراسوى جهان، مرزهاى جغرافیایى را در نوردیدند و زمینه‌هاى گسترش اسلام در ایران و دیگر کشورها را فراهم کردند؛
عوامل اجتماعی و فرهنگی گسترش اسلام در ایران
عوامل گسترش اسلام و پایدارى و بالندگى آن پس از گشوده شدن دروازه‌هاى ایران به روى اسلام، اختصارا به شرح زیر است:
1. شرایط اجتماعى، سیاسى و فرهنگى نامناسب ایران در دوره‌ی ساسانی، سبب شد که مردم ایران به استقبال دین اسلام بروند و با اختیار خود مسلمان شوند؛ چنانکه در بسیارى از شهرها، حاکمان بدون جنگ و درگیرى، به سبب عدم مقاومت مردم در مقابل سپاه اسلام، پرداخت جزیه را مى‌پذیرفتند و با سپاه اسلام صلح مى‌کردند؛[6]2. تشریع قانون جزیه از طرف پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و استمرار آن و مختار بودن مردم در پذیرش دین یا پرداخت جزیه، در تمام مناطق فتح شده، اعمال مى‌شد؛[7]3. تخریب نکردن آتشکده‌هاى مجوس در ایران؛ چنانکه گزارش شده است، یکى از سرداران عرب فرمان داد تا به یک امام جماعت و مؤذن او تازیانه زدند؛ چون یکى از معابد زرتشى را ویران کرده بودند و سنگ‌هاى آن را در بناى مسجد به کار برده بودند؛ در قرن ده میلادى، یعنى سه قرن پس از فتح ایران، آتشکده‌هاى زرتشتیان در عراق و فارس و کرمان و سیستان و خراسان و آذربایجان و در سراسر ایران برپا بود؛[8]پیروان دین زرتشت به تدریج و به اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛ وجود پیروان زرتشتى در ایران تا عصر حاضر و آزادى آنان در اجراى مراسم دینى، بهترین دلیل بر نبود اجبار و زور در پذیرش دین اسلام است؛[9] 4. مسلمان شدن بسیارى از ایرانیان، قبل از فتح ایران، که در یمن و بحرین به‌سر می‌‌بردند؛ گفته شده پس از جنگ قادسیه، چهار هزار دیلمى با اختیار خود به دین اسلام گرویدند؛[10]5. خدمات ایرانیان به اسلام و تولید و توسعه‌ى علوم اسلامى و تدوین هزاران کتاب در زمینه‌ى علوم؛ به طورى که بزرگ‌ترین صاحب نظران در علوم مختلف اسلام از شیعه و سنى، از میان ایرانیان برخاسته‌اند و ایرانیان با اندک فاصله پس از رسیدن اسلام به ایران، در زمینه‌ى علوم اسلامى، اعم از سیره، تاریخ، فقه، حدیث، رجال، علوم قرآنى، علوم عقلى و فنى و تجربى، با نوآورى‌هاى شگفت، به تولید علم پرداختند و این شیوه‌ى فرهنگ‌سازى را به کشورهاى غربى انتقال دادند و مؤثرترین قدم‌ها را در تکامل علوم اسلامى برداشتند؛[11] چنانکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) درباره‌ى ایرانیان مى‌فرماید: اگر علم به ستاره‌ى ثریا آویخته باشد، گروهى از فرزندان ایران به آن دست مى‌یابند؛[12]6. در پایان دوره‌ى هخامنشى، اسکندر مقدونى سراسر ایران را به زور شمشیر فتح کرد و حکومت (سلوکیان) تأسیس شد و سال‌ها بر سراسر ایران حکومت کردند، اما هرگز نتوانستند فرهنگ یونانى و غربى را بر ایرانیان تحمیل کنند، بلکه از فرهنگ و معمارى ایرانیان تأثیر پذیرفتند و ایرانیان هرگز دچار خودباختگى فرهنگى و بى‌هویتى نشدند و به ترویج این فرهنگ‌ها نیز نپرداختند؛[13]پس از اسلام نیز مردم ایران شاهد تهاجم اقوام مختلف از ماوراء‌النهر و مغولستان، با فرهنگ‌هاى مختلف بودند، ولى هرگز دین «شمنى مغول» را ترویج ندادند، بلکه مهاجمان را مغلوب فرهنگ اسلامى خویش ساختند؛ در حالی که یقینا شمشیر مغولان از شمشیر اعراب برنده‌تر و تیزتر و قتل و جنایت آن‌ها در طول تاریخ ایران بى‌نظیر بوده است و اعراب مسلمان هرگز چنین جنایاتى را در ایران مرتکب نشدند؛ بنابراین هرگز نمى‌توان گسترش دین اسلام در ایران را به زور شمشیر دانست، بلکه باید آن را در علل زیر باید جستجو کرد:
1. غنى بودن محتواى دین اسلام و فرهنگ انسان‌دوستانه و ضدتبعیض و عدالت‌محور آن که با فطرت انسان سازگار است؛
2. پس از گشوده شدن مرزها، ارتباط مردم ایران با مسلمانان تنگاتنگ شد؛ این پیوند، خود در ترویج دین اسلام مؤثر بود و ایرانیان از نزدیک شاهد جامعه‌ى مسلمانان بودند که با حکومت اشرافى و جامعه‌ى طبقاتى ساسانى متفاوت بود؛[14]3. اسراى جنگى ایرانى که به همراه خانواده و فرزندان به مدینه و شهرهاى دیگر منتقل شده و در کنار مسلمانان زندگى مى‌کردند، تحت تأثیر جامعه‌ى مسلمین، مجذوب اسلام مى‌شدند؛[15]4. ایرانیانى که قرن‌ها شاهد اشرافیگرى شاهان ساسانى و محرومیت طبقات دیگر جامعه از امکانات اولیه‌ى زندگى بودند، با مشاهده‌ى ساده‌زیستى خلفاى اسلامى، از جمله امیرمؤمنان (علیه السلام) و عاملان آن‌ها در شهرهاى ایران، که مثل پایین‌ترین طبقات مردم زندگى مى‌کردند، به پذیرش آیین اسلام ترغیب شدند؛[16]5. حضور صحابه‌ى بزرگ پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) در جنگ‌ها و فتوحات ایران و قبول مسئولیت فرمان‌دارى در نواحى مختلف ایران، نیز یکى از عواملى بود که در ترویج اسلام در ایران تأثیر بسزایى داشت؛ سلمان فارسى وقتى از طرف خلیفه دوم براى فرمان‌دارى مداین اعزام شد، مردم منتظر بودند که با تشریفات خاصى وارد شهر شود، اما سلمان سوار بر درازگوشى برهنه براى اداره‌ى امور مردم وارد شهر شد و خدمات ارزنده‌اى به مردم ارائه داد؛ این خود از مهم‌ترین عوامل ترویج اسلام در ایران بود؛[17] خاتمه‌‌ی سخن
در پایان لازم است به چند نکته توجه کنیم:
1. گسترش اسلام و پایدارى آن در ایران و صدور آن از این کشور به سایر کشورهاى جهان، که هیچ فتحى در آن‌ها انجام نشده بود، علل دیگرى دارد؛ چون حکومت ظالمانه و مستبدانه‌ى بنى امیه و بنى‌عباس از عهده‌ى این مسئولیت سنگین برنمى‌آمدند و عملکرد آن‌ها به عنوان خلیفه در جامعه‌ى ایران، پاسخ و نتیجه‌ى مثبتى نداشت که در رشد و پایدارى اسلام تأثیرگذار باشد، بلکه برعکس، مردم ایران با دیدن رفتار تبعیض‌آمیز کارگزاران خلفا و حتى برخى از خلفاى اولین، درباره‌ى آن‌ها دچار تردید شدند و فرقه‌هاى مختلفى پس از ورود اسلام به ایران به وجود آمد که ناشى از عملکرد منفى مدعیان دروغین جانشینى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود؛[18]2. عنایت و توجه پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) و امیر مؤمنان و اهل بیت (علیهم السلام) به ایرانیان و رفع تبعیض از موالى، که در دوره‌ى خلفاى پیشین رواج داشت،[19] سبب مى‌شد که ایرانیان، روز به روز، شیفته و شیداى اسلام راستین شوند؛ چنانکه گفته شده است:
«….پدران ما تا اسلام را نمى‌شناختند در برابر آن جنگیدند و چون شناختند، در راه آن جنگیدند؛ این خود مایه‌ى سرافرازى است… یکى از بیچارگى‌هاى ایرانیان این است که تاریخ خود را نمى‌دانند![20]3. به اعتبار همین اسلام راستین، بر مبنا و محوریت اهل بیت علیهم السلام بود که پس از نهضت امام حسین (علیه السلام)، بسیارى از ایرانیان[21]در سپاه مختار براى انتقام حضور داشتند[22]و این اندیشه را به ایران و فراسوى منطقه‌ى مرکزى، همچون خراسان و طبرستان (مازندران) و… بسط دادند و بنى‌عباس با زیرکى از همین موج، سود جست و امویان را برانداخت؛ پس از حضور امام هشتم (علیه السلام) و سایر سادات از خاندان پیامبر (صلى الله علیه وآله) در خراسان، با عشق مردم ایران به خاندان نبوت، که چشمه‌ى جوشان اسلام ناب بودند، گسترش اسلام به اوج خود رسید و پیش از حضور امام هشتم (علیه السلام) که دوره‌ى اختناق امویان بود، ایران بهترین مأمن خاندان رسالت بود؛ در دوره‌ى وقوع اختلاف و آشوب میان بنى‌امیه و بنى‌عباس، که معاصر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بودند، رابطه‌ى ایرانیان با چشمه‌هاى زلال دین و دانش برقرار بود و خردمندان و اندیشمندان ایرانى پیام اسلام را مى‌گرفتند و در ایران به ترویج و بسط آن مى‌پرداختند و با اندیشه‌هاى انحرافى و اختلاف‌انگیزِ تزریق‌شده از سوى دستگاه اموى و… مبارزه، و از عقاید راستین اسلام پاسدارى مى‌کردند و با شبهاتی که از سوى دستگاه حکومت، براى نابودى اسلام بر اصول اعتقادات و کلام الهى وارد مى‌شد، برخورد علمى مى‌کردند و به آن‌ها پاسخ مى‌دادند؛[23]بنابراین، یکی از مهم‌ترین عوامل پایدارى و گسترش اسلام در ایران، عشق و علاقه‌ى مردم ایران به اهل‌بیت (علیهم السلام) است؛ چون در مناطقى که توسط امویان و عباسیان فتح شده بود، پس از انقراض حکومت آن‌ها اثرى از دین اسلام برجا نماند؛[24]این خود بهترین دلیل بر ردّ نظریه‌ى «بسط و گسترش اسلام به زور شمشیر» است؛ چون هرگاه دین در قلوب مردم رسوخ کرد و جزئى از فرهنگ و زندگى آنان شد، هرگز رنگ نیستى و زوال نخواهد پذیرفت!

برای مطالعه ی بیش‌تر:
– خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری؛
– کارنامه‌ی اسلام، دکتر عبدالحسین زرین کوب.
– مقاله “بررسی ورود اسلام به ایران” در مجله تاریخ اسلام در آیینه پژوهش سال 1388 شماره 22 نویسنده: حبیب زمانی محجوب
پی نوشت:
[1]. بروس کوئن، مبانى جامعه شناسى،تهران: انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1372، ش، ص 59.
[2]. ر.ک: ابن هشام، السیره النبویة، تهران، نشر اسلامیه، چاپ چهارم، 1368 ص 358؛ یعقوبى، تاریخ، ترجمه‌ى آیتى، تهران، انتشارات علمى فرهنگى، چاپ هفتم، 1374، ج 1، ص 442؛ آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، تهران: دانشگاه، چاپ ششم، 1378ش، ص390 ؛ رسول جعفریان، تاریخ سیاسى اسلام، قم: انتشارات دلیل، چاپ دوم، 1382ش، ج 1، ص 91-377 و ص 430؛ پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مدینه اقلیت‌هاى دینى و اسراى مشرکین را در انتخاب پرداخت جزیه و قبول اسلام، آزاد مى‌گذاشت و… ؛ این‌ها بهترین دلیل بر به کار نگرفتن زور و استبداد در قبولاندن دین اسلام توسط پیامبر (صلى الله علیه وآله) است.
[3]. اعراف/ 158، سباء/28، قلم، آیه ى 52، …
[4]. على احمدى میانجى، مکاتیب الرسول، قم: یاسین، چاپ اول، 1363، ج 1، ص 30-90.
[5]. نهج البلاغه، خ 2، 93، 95، 192، درباره‌ى اخلاق تحسین برانگیز و حیرت‌آور پیامبر در تربیت اعراب جاهلی است.
[6]. عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران پس از اسلام، تهران: امیرکبیر، چاپ سوم، 1371ش، ص 12 و 14.
[7]. همان، ص 380؛ گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه‌ى فخر داعى گیلانى، تهران: علمى، چاپ چهارم، 1334ش، ص 158.
[8]. على بن حسین مسعودى، مروج الذهب، ترجمه‌ى پاینده، تهران: علمى فرهنگى، چاپ چهارم، 1370ش، ج 1، ص 603-615.
[9]. عبدالحسین زرین کوب، همان، (چ سوم)، ص 535.
[10]. ابى جعفر محمد بن جریر طبرى، تاریخ الطبرى، ترجمه‌ى پاینده، تهران: اساطیر، چاپ چهارم، 1368ش، ج 4، ص 1436.
[11]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، تهران: علمى فرهنگى، چاپ چهارم، ج 4، ص 188و 417 ـ 428.
[12]. نهج الفصاحه، تهران: انتشارات جاویدان، اول، 1374ش، ص 649.
[13]. مشکور و رجب نیا، تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران، اشکانیان، (تهران: دنیاى کتاب، چاپ سوم، 1374ش)، ص 64، 70، 102، 128 و 149؛ و حسن پیرنیا، ایران باستان، (تهران: دنیاى کتاب، چاپ اول، 1370ش)، ص 195 و 206.
[14]. زرین کوب، بامداد اسلام، (تهران: امیر کبیر، چاپ ششم، 1369ش)، ص 87، ویل دورانت، همان، ص 169 ـ 181; ر.ک: کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه ى رشید یاسمى، (تهران: دنیاى کتاب، چاپ نهم، 1374ش)، ص 138 و 638 ـ666.
[15]. ابراهیم حسن، تاریخ سیاسى اسلام، تهران، دنیاى کتاب، چ هشتم، 1378 ش، ص 25 ـ 244 و 268.
[16]. همان، ص 269.
[17]. محدث نورى، نفس الرحمان فى فضیلة السلمان، تهران: آفاق، چاپ اول، 1369ش)، ص 551.
[18]. یعقوبى، همان، ص 39 ـ 42: تبعیض خلیفه‌ى اول در تقسیم بیت المال که به اعراب پنج هزار درهم و به عجم‌هاى اهل ایران دو هزار درهم داد؛ محدث نورى، همان، ص 67؛ معاویه در نامه‌اى به ابن زیاد مى‌نویسد: درباره‌ى ایرانیان به سنت عمر عمل کن که هر یک از آن‌ها که مسلمان شد، خوارش کن و نگذار با عرب ازدواج کند و از عرب ارث ببرد، ولى عرب از آن‌ها ارث ببرد… از آن‌ها کار سخت بکش، در نماز نگذار از عرب جلوتر باشند و… عمر دیه‌ى موالى (ایرانیان) را نصف دیه‌ى عرب تعیین کرد….
[19]. همان، ص 358. عمر در نامه‌اى به سلمان نوشت: تو با کارهایت در مدائن ـ سلمان تواضع داشت و با مردم مهربان بود و… ـ سلطنت را تضعیف کرده‌اى! سلمان در جواب نوشت: تو مى‌دانى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز با مردم الفت داشت… ر.ک: همان، ص 527 و سید على خان شیرازى، الدرجات الرفیعه، (قم: نشر بصیرتى 1397ش)، ص 215؛ سلمان براى استاندارى مدائن از امیر مؤمنان اجازه گرفت.
[20]. احمد کسروى، در پیرامون تاریخ، تصحیح عزیز على زاده، (انتشارات فردوس، 1377ش)، ص.
[21]. سید احمدرضا خضرى، تاریخ خلافت عباسى از آغاز تا پایان آل بویه، (تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، 1378ش)، ص 3 ـ 15.
[22]. رسول جعفریان، تاریخ تشیع، (تهران: سازمان تبلیغات، چاپ سوم، 1371ش)، ص 68.
[23]. شیخ مفید، ارشاد، (قم: آل البیت، چاپ اول، 1413ق)، ج 2، ص 160 ـ 330; سید احمدرضا خضرى، ص 34; سید حسین محمد جعفرى، تشیع در مسیر تاریخ، (تهران: نشر فرهنگ، چاپ هفتم، 1373ش)، ص 290 و 302.
[24]. گوستاولوبون، همان، ص 165 ـ 167 که اشاره به اخراج مسلمین از جزیره‌ى سیسیل و… مى‌کند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد