گوینده و سراینده ی این ترانه ها و تاریخ پیدایش آن ها معلوم نیست. این ها در شالیزارها و چای کاری ها، زیر سقف کلبه ها و کومه های دهقانان، در دامن کوه ها و آغوش کشتزارها و در میان گله های گاو و گوسفند همراه با نی شبانان و زنگ کوچ قبایل و طوایف پدید آمده است. گاهی در شب تار یا لب جویباری ناله ی هجر یا فریاد شوق دیداری از سینه ی مرد یا زنی برخاسته و به زبان ها افتاده و دیگران آن را زمزمه کرده اند و این ترانه ها یا در حقیقت “ناله ها و فریادها” زبان به زبان و سینه به سینه گشته و اغلب دچار تغییرات و تحریفات شده و اینک به صورتی که دارند، به دست ما رسیده اند.
این جملات ساده و پر شور و آهنگ دار که همچون شعرهای رسمی زیاد در بند وزن و قافیه نیستند، روح آزاد و زندگی ساده و بی تکلف مردم را تجلی می دهند و با عشق ها و امیدها و عواطف و هیجانات این مردم ساده و یا با وصف جلوه ها و زیبایی های طبیعت موج می زنند.
ترانه ها هم مانند افسانه ها و دیگر دانش های مردم، در ایران مورد توجه نبوده اند و کسی آن ها را گردآوری و طبقه بندی نکرده است. در این رشته هم کار و کوشش استادان و خاورشناسان بیگانه، اگر چه زیاد نبوده است، ولی به هر حال قابل ستایش است.
* صادق هدایت
صادق هدایت در ١٢ مهر ماه سال ١۳١٠ش رساله ی مختصری در ۳٦ صفحه به نام “اوسانه” چاپ کرد که مقداری از ترانه های بچه ها، ترانه های دایه ها و مادران، بازی ها، معماها و ترانه های عامیانه ی بسیار معروف را در آن گرد آورده بود. هدایت در سال ١۳١٨ش مقاله ای هم به نام “ترانه های عامیانه” در شماره های ٦ و ۷ دوره ی نخست مجله ی “موسیقی” نوشت که در واقع متمم و مکمل “اوسانه” بود.
هدایت در دیباچه ی “اوسانه” می گوید:
« ایران رو به تجدد می رود . . . و آن چه قدیمی است منسوح می گردد. تنها چیزی که در این تغییرات مایه ی تاسف است، فراموش شدن و از بین رفتن دسته ای از افسانه ها، قصه ها، پندارها و ترانه های ملی است که از پیشینیان به یادگار مانده و تنها در سیته ها محفوظ است. . . چقدر شاعرانی که دیوانشان به چاپ رسیده ولی امروز کسی آن ها را نمی خواند و نمی شناسد. . . ولی همین ترانه های عامیانه که به نظر مسخره آمیز نگاه می کنیم، در صورتی که هنوز ورد زبان هاست، که خودمان در بچگی خوانده ایم و حالا هم داریم که بشنویم. اگر زیادی و بیخود بوده تاکنون از بین رفته بود. پس نکته ای هست که از آن ها نگهداری کرده و یا برای این است که مناسب و به فراخور روحیه ی مردم درست شده و چون گوینده ی آن ها از توده ی عوام بوده، به تر توانسته است این کار را انجام دهد.
برخی از آن ها به اندازه ای خوب و دلچسب است که نه تنها در یک شهر یا یک ولایت رواج دارد، بلکه در سرتاسر ایران در ده کوره ها و همچنین در شهرهای بزرگ به زبان های بومی و با تغییر جزیی خوانده می شود . . . .
* کوهی کرمانی
هم زمان با انتشار “اوسانه” کوهی کرمانی ١٢٠ ترانه از ترانه های ملی را که از کوهستانیان و روستاییان کرمان شنیده بود، در آذز ماه ١۳١٠ش در رساله ای به نام “ترانه های ملی، فهلویات” به طور نمونه طبع و نشر کرد. چاپ این ترانه ها در محافل ادبی ادبی شور افکند و در همان سال پروفسور هانری ماسه حاور شناس فرانسوی آن ها را به فرانسه و کریستین سن دانمارکی به زبان آلمانی ترجمه کرد و سپس به روسی و در سال ١۳٢٦ش توسط پروفسور دونالد ویلبر، معاون موسسه ی “پوپ” و با همکاری و همراهی زین العابدین موتمن کلمه به کلمه به انگلیسی ترجمه شد و نسخه های فارسی آن در اندک مدتی به فروش رسید.
کوهی ترانه ها را با عشق و علاقه ی بسیاری که به ادبیات و افسانه های روستایی ایران داشت، از هر کس می شنیده در دفتری یادداشت می کرده و بیش تر آن ها را در سفرهای خود گرد آورده است. وی در سال های ١٢٩٦ و ١٢٩۷ش پیاده به همراه کاروانیان از کرمان به تهران و از تهران به کرمان و چند ماه بعد، از کرمان به شیراز سفر کرده و در بین راه که با تانی راه می پیموده، این ابیات را از زبان مردم دهات و قصبات و کاروانیان و ساربانان شنیده و همچنان که شنیده یادداشت کرده و در سال ١۳٠٩ش که در کرمان از زندان آزاد شده، باز مدتی در میان دهات و ایلات کرمان گشته و مقدار زیادی گردآوری کرده و در تهران به تشویق ملک الشعرای بهار و با مقدمه ای به قلم او آن ها را پاکنویس نموده و به چاپ رسانیده است. در مقدمه ی بهار بر این کتاب از وزن دو بیتی ها و رابطه ی آن ها با فهلویات و برخی مطالب دیگر به تفصیل سخن رفته است.
کوهی، هفت سال بعد در سال ١۳١۷ش مجموعه ی جدیدی از ترانه های روستایی به نام “هفت صد ترانه” را در تهران انتشار داد. وی این ترانه ها را از گوشه های مختلف کشور گردآوری و با حفظ مختصات لهجه ی محلی به دقت یادداشت کرده و در کتاب خود ملاحظاتی نیز به آن ها افزود. این مجموعه اهمیت زیادی داشت و به پیدایش علم فولکلور ملی ایران کمک بسیار کرد.
پس از کوهی کسان دیکری نیز ترانه ها و دو بیتی های روستایی را از گوشه و کنار کشور گردآوری کردند و به صورت کتاب مستقل یا در روزنامه ها و مجلات انتشار دادند. از جمله:
* محمد قهرمان
که خود شاعر هم بود، نزدیک به دو هزار دو بیتی از ناحیه ی تربت حیدریه را با دقت و حفظ اصالت آن ها و ضبط برخی لغات با حروف لاتین گردآوری کرد و این مجموعه را “فریادهای تربتی” نامید. وی نمونه هایی از این ترانه ها را با مقدمه ی مهدی اخوان ثالث در رورنامه ی “ایران ما”، شماره ی ۳٠۳ و به بعد، انتشار داد.
* دکتر مخمد مکری
بخشی از ترانه های مناطق کردنشین ایران را با مقدمه ی مشروح و ترجمه ی فارسی آن ها به چاپ رسانید.
* ابراهیم شکور زاده
در سال ١۳۳٨ش ۵ ترانه از ترانه های روستایی خراسان را منتشر کرد. وی این تزانه ها را که به زحمت زیاد و به گفته ی خود «سال ها در به در، یک دانه یک دانه از این جا و آن جا یه گفته های گوناگون یافته و جمع کرده» بود، هم با الفبای ایرانی و هم با نشانه های الفبای صوتی لاتین، به صورت پاکیزه ای ضیط کرده و در پایان کتاب نیز فهرستی از لغات و کلمات محلی ناشناسی که در متن آمده است با هر دو الفبا به دست داده است.
* از مجلات ایران، به ویژه کوشش مجله ی “پیام نوین” که در هر شماره ی خود نمونه هایی از ترانه ها و اقسام دیگر گفته ها و سرودهای مردم را منتشر می کرد، سزاوار ستایش است.