طلسمات

خانه » همه » مذهبی » ترورهای گروه فرقان؟

ترورهای گروه فرقان؟


ترورهای گروه فرقان؟

۱۳۹۳/۰۸/۱۰


۱۵۱ بازدید

از جمله مسائل و مشکلاتی که همواره انقلاب‌ها و جنبش‌های نوپا و نوظهور با آن مواجه بوده و هستند، شکل‌گیری گروه‌های مخالف و گاه برانداز در قالب‌های متفاوت است. از این رو، شناخت این قبیل جریانات که عمدتاً با پشتیبانی و سازمان‌دهی خارجی هدایت می‌شوند را باید یکی از مهم‌ترین زمینه‌های بررسی تحولات در ساختار هر انقلابی برشمرد.

از جمله مسائل و مشکلاتی که همواره انقلاب‌ها و جنبش‌های نوپا و نوظهور با آن مواجه بوده و هستند، شکل‌گیری گروه‌های مخالف و گاه برانداز در قالب‌های متفاوت است. از این رو، شناخت این قبیل جریانات که عمدتاً با پشتیبانی و سازمان‌دهی خارجی هدایت می‌شوند را باید یکی از مهم‌ترین زمینه‌های بررسی تحولات در ساختار هر انقلابی برشمرد.

انقلاب اسلامی ایران نیز به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تحولات منطقه‌ای و جهانی در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، از دسیسه‌های این قبیل اقدامات مصون نبود و همواره مورد هجمه‌ی اقدامات گروه‌هایی چون منافقین و فرقان قرار داشت. از جمله اقدامات عمده‌ای که این گروه‌ها برای مقابله با نظام نوپای اسلامی به آن توسل می‌جستند، می‌توان به ترور شخصیت‌ها و اشخاص تأثیرگذار در روند انقلاب اسلامی اشاره کرد. ترورهایی که با برنامه‌های از پیش تعیین‌شده، در پی تضعیف انقلاب اسلامی و براندازی آن بودند. نظر به اهمیت موضوع در تاریخ سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی، برآنیم تا با بررسی ترورهای انجام‌شده توسط گروه منافق فرقان، به تحلیل این اقدامات براندازانه‌ی این گروه بپردازیم.

گروه فرقان؛ زمینه‌ها و اهداف

گروه فرقان توسط طلبه‌ی جوانی به نام اکبر گودرزی، که در اوج فعالیتش بیست‌ساله بود، شکل گرفت. گودرزی در سال56 از لباس طلبگی بیرون آمد و کلاس‌های تفسیر قرآن، در مناطق مختلف تهران (نازی‌آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه و خزانه) برپا کرد. گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات تفسیر قرآن تأسیس و رهبری کرد و از سال56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه‌ی سیاست و مبارزه شد. البته این را باید افزود که گروه فرقان در آغاز با عنوان «گروه کهفی‌ها» شهرت داشت و بعدها به نام فرقان شناخته شد. در جریان پیروزی انقلاب اسلامی، با اسلحه‌هایی که وی و همراهانش از پادگان‌های فتح‌شده توسط مردم به دست آوردند، از همان نخست، وارد فاز نظامی شدند. اما این‌بار دیگر نظام شاهنشاهی سقوط کرده بود و گروه فرقان که از حال‌وهوای مبارزه خارج نشده بودند و همه‌ی هویتشان به مفهوم مبارزه ختم می‌شد، به جنگ با نظام اسلامی جدید روی آوردند.

گودرزی با داشتن شماری از جوانان که همچنان روحیات انقلابی سال‌های 55 تا 57 را داشتند، آنان را براساس آموزه‌های قرآن نشئت‌گرفته از برداشت‌های خود، به‌شدت برضد روحانیت و آنچه آن را آخوندیسم می‌نامید، تربیت کرده بود. از اعضای اصلی این گروه، که حدود‌ 50 تا 60 نفر بودند، می‌توان سعید مرآت، عباس عسگری، علیرضاشاه بابابیک، حسن اقرلو، علی حاتمی، کمال یاسینی، سعید واحد، محسن سیاهپوش، حمید نیکنام، علی اسدی، بهرام تیموری، عبدالرضا رضوانی و امیر قلعه نوتاش را نام برد.]1[

فرقان در ارگان خود، با بیان این سؤال که چرا قرنی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط سه سال زندان شده بود، قرنی را محکوم به نفاق می‌کرد! به هر حال، نقش قرنی در مبارزه با ضدانقلابیون کردستان و بی‌توجهی او به دستور وزیر کشور وقت، مورد استناد فرقانیان برای ترور وی قرار گرفت.

گروه فرقان و سازمان مجاهدین خلق

ایدئولوژی این گروه متأثر از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران بود؛ به‌طوری‌که معمولاً بر روی جزوات خود جملاتی از این گروه را به چاپ می‌رساندند و خود گودرزی نیز در سیر مطالعاتی خود، کتاب‌های مجاهدین خلق را مطالعه کرده بود.[2] آیت‌الله موسوی اردبیلی معتقد است که سازمان مجاهدین خلق در ترورهای فرقان دست داشته است و در واقع گروه فرقان از نظر ایدئولوژی و استراتژی در جهتی هماهنگ با آن سازمان بوده است و عناصر نفوذی سازمان به‌خوبی موفق شدند از گروه ساده‌لوح فرقان در جهت اهداف تشکیلاتی خود بهره گیرند. در این مورد، آیت‌الله موسوی اردبیلی می‌گوید: «شواهدی حکایت از رابطه‌ی سازمانی گروه فرقان با سازمان مجاهدین خلق در دست است که عبارت‌اند از:‌

الف) از نظر ایدئولوژی، گروه فرقان در انتشارات خود و تحلیل‌های قرآنی منتشره‌اش نشان داده است که به‌طور دقیق در خط این سازمان حرکت می‌کند. همان برداشت‌های مادی از مفاهیم اسلامی را که سال‌ها و بارها از زبان اعضای سازمان شنیده‌ایم، در نوشته‌های گروه فرقان نیز می‌بینیم.

ب) از نظر استراتژی نیز گروه فرقان همان مسیری را طی می‌کند که سازمان مجاهدین ترسیم کرده است. در رابطه با امام خمینی هم به‌طور دقیق، همان برداشت‌های درون سازمان مجاهدین را دارد.»[3[

در ادامه، به بررسی ترورهای صورت‌گرفته توسط گروهک تروریستی فرقان خواهیم پرداخت و این اقدامات را در دو قالب ترورهای موفق و ناموفق مورد مداقه قرار خواهیم داد.

1) ترورهای موفق گروه فرقان

تیمسار سپهبد محمدولی قرنی؛ اولین ترور

محمد قرنی که در حوادث کردستان خدمات بزرگی را به حکومت نوپای اسلامی کرده بود، در 6 فروردین 1358 به دستور مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت، برکنار شد. یکی از مهم‌ترین علل برکناری قرنی، قاطعیت وی در برخورد با توطئه‌ی ضدانقلابیون بود. گروه‌های مختلف تلاش داشتند تا این قاطعیت قرنی در دفاع از نظام اسلامی را سرکوب و خشونت قلمداد کنند.

در این زمان از سوی گروه‌های مختلف، قرنی به‌عنوان یکی از چهره‌های نظامی حکومت شاه مطرح می‌شد که سوابقش با سیاه‌نمایی هرچه شدیدتر در بیانیه‌ها و مطبوعات منعکس می‌گردید. مورد آشکار دیگر در ترور سپهبد قرنی را می‌توان در ادعای گروه فرقان مشاهده نمود. این گروه در ارگان خود، با بیان این سؤال که چرا قرنی در جریان مشارکتش در کودتا علیه شاه فقط سه سال زندان شده بود، قرنی را محکوم به نفاق می‌کرد! به هر حال، نقش قرنی در مبارزه‌ی با ضدانقلابیون کردستان و بی‌توجهی او به دستور وزیر کشور وقت، مورد استناد فرقانیان هم قرار گرفت؛ تا جایی که اکبر گودرزی در بازجویی‌های خود در مورد ترور قرنی می‌گوید:

«در رژیم فعلی، حتی وقتی وزیر کشور وقت که برای حل درگیری‌های کردستان همراه چند تن از مقامات بدان‌جا رفته بود، از قرنی می‌خواست که عملیات نظامی را متوقف کند، اما او این مطلب را نپذیرفت.»[4] بنابراین باید مهم‌ترین اتهام سپهبد قرنی از سوی فرقانیان را سرسختی او در مقابل فتنه‌گران ضدانقلاب و فتنه‌گران کردستان دانست. طرح اول ترور از سوی اکبر گودرزی و محمد متحدی، رئیس شاخه‌ی نظامی، مطرح گردید و در نهایت با اقدام منافقانه‌ی فرقانیان در روز سه‌شنبه 3 اردیبهشت 1358، سرلشکر قرنی که عنوان اولین ریاست ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران را داشت، ترور شد.

استاد مرتضی مطهری؛ ترور بزرگ

در آخرین ساعات روز سه‌شنبه 11 اردیبهشت سال 1358، فرقان به ترور متفکر بزرگ اسلامی و رئیس شورای انقلاب اقدام کرد. ساعت 10:40 دقیقه‌ی شب، گروه تروریستی فرقان آیت‌الله مطهری را که در حال خروج از خانه‌ی دکتر سحابی در یکی از کوچه‌های خیابان فخرآباد تهران بود، هدف قرار داد. به ادعای یکی از شاهدین، تروریست‌ها با یک دستگاه پیکان استیشن سفید رنگ محل فاجعه را ترک نموده بودند. جوانی که با اتومبیل خود از خیابان فخرآباد عبور می‌کرد، پیکر خون‌آلود استاد را به بیمارستان طرفه رسانید، اما به علت وخامت حال استاد، شوک الکتریکی مؤثر واقع نشد و استاد به درجه‌ی رفیع شهادت نائل گردیدند.

در کنار پیکر ایشان در محل ترور، تعدادی اعلامیه‌ی گروه فرقان پیدا شد که نشان می‌داد این ترور نیز کار گروه فرقان است. البته ساعاتی پس از نیمه‌شب فرد ناشناسی به روزنامه‌ی اطلاعات زنگ زد و ادعا کرد که از سوی گروه فرقان زنگ می‌زند. او گفت مسئولیت ترور شهید مطهری را می‌پذیرد. این شخص که از استاد مطهری به‌عنوان رئیس شورای انقلاب نام می‌برد، گفت ما مطهری را کشتیم و گروه فرقان در نظر دارد در آینده نیز چند تن از شخصیت‌های سیاسی و مذهبی را ترور کند.[5]

آیت‌الله قاضی طباطبایی

طراح ترور آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، محمد متحدی، مسئول شاخه‌ی نظامی فرقان بود و ضارب این نقشه‌ی شوم نیز مسعود تقی‌زاده نام داشت. مسعود تقی‌زاده درباره‌ی نحوه‌ی ترور آیت‌الله قاضی می‌گوید: «من نزدیک شدم و با شلیک سه گلوله به آن طرف خیابان که مهدی با موتور منتظرم بود، رفتم. بعد از سوار شدن من، از سوی محافظ آیت‌الله چند تیر شلیک شد که به دلیل تاریکی و دوری فاصله، هیچ‌کدام اصابت نکرد.»

اکبر گودرزی، رهبر فرقان، نیز طبق معمول اقدام به نوشتن اعلامیه کرد و طی آن مسئولیت ترور را به‌عهده گرفت. آیت‌الله قاضی علی‌رغم انتقال به بیمارستان به شهادت رسیدند. جریان شهادت ایشان در آن شب که احتمال بروز خطرات امنیتی می‌رفت باید مسکوت می‌ماند و با اقدامات مسئولین آن شب بحرانی در تبریز سپری گردید. امام خمینی (ره) که شاهد از دست رفتن عزیزترین یارانشان توسط گروهک وابسته و بی‌منطق فرقان بودند، طی پیامی این ضایعه را به مردم دلاور آذربایجان تسلیت گفتند.

تروریست‌های فرقان دلایل ترور آیت‌الله قاضی را در مواردی شامل: همکاری با رژیم طاغوت! و رژیم ضدتوحیدی و ضدمردمی فعلی، سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم و اجرای سیاست‌های استعماری آن، مفسد فی‌الارض، تداوم‌بخش به جنایات ساواک و همدستی با فرماندهان خائن محلی برشمردند.[6] نگاهی گذرا به دلایل ذکرشده از سوی گروهک فرقان، به‌وضوح افکار پلید فرقانیان را در مقابله با نظام اسلامی برملا می‌سازد؛ چراکه برخلاف گفته‌ی ایشان، آیت‌الله قاضی خدمتگزاری مردمی و خالص در قبال اهداف متعالی انقلاب اسلامی بودند.

آیت‌الله دکتر محمد مفتح

استاد شهید دکتر محمد مفتح نیز یکی دیگر از اهداف تروریستی فرقان بود. وی پیش از آنکه ترور شود، چندین‌بار به‌صورت تلفنی تهدید شده بود. ساعت 9 صبح روز 27 آذر 1358 گروه فرقان در دانشکده‌ی الهیات و معارف اسلامی به استاد مفتح حمله کرد. چند تن از اعضای گروه تروریستی فرقان در این عملیات شرکت داشتند. ابتدا دکتر مفتح از ناحیه‌ی پا مورد اصابت قرار گرفت و لنگان‌لنگان خود را به داخل راهروی دانشکده رسانید. دانشگاه مملو از ترس شده بود.

کمال یاسینی، مسئول ترور دکتر، خود را به بالای سر دکتر رسانید و با خونسردی گلوله‌ای به سر دکتر شلیک کرد. پیکر بی‌جان دکتر توسط دانشجویان به بیمارستان امیر اعلم منتقل شد، اما شدت جراحت در اثر شلیک گلوله به سر دکتر به قدری بود که در نهایت دکتر مفتح در ساعت 12 ظهر شهید شدند. پرواضح است که در خیال خام رهبران فرقان، کشتن این قبیل اشخاص خدوم و انقلابی می‌توانست راهی برای مقابله با انقلاب باشد؛ اندیشه‌ای که گذر زمان، خط بطلانی پررنگ بر آن کشیده است.

انفجار ضبط صوت بمب‌گذاری‌شده باعث شد آیت‌الله خامنه‌ای از سمت راست بدن مورد اصابت ترکش قرار بگیرند. روی قسمتی از ضبط صوت که در محل انفجار افتاده بود، عبارت «هدیه‌ی گروه فرقان»‌، که با ماژیک نوشته شده بود، به چشم می‌خورد.

2) ترورهای نافرجام گروه فرقان

آقای هاشمی رفسنجانی

سومین اقدام تروریستی گروهک منافق فرقان، ترور آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ تروری که با همه‌ی نیرنگ‌های فرقانیان به ثمر ننشست. روز جمعه 3 خرداد 1358 و در ساعت 4:40 دقیقه، سه تن از اعضای گروهک فرقان، هاشمی رفسنجانی را در منزلش مورد ترور قرار دادند. او که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بود، به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت.

تروریست‌ها با یک اتومبیل بی.ام.و خود را به خانه‌ی وی در دزاشیب رساندند. دو تن از آن‌ها به داخل خانه‌ی هاشمی رفتند و نفر سوم پشت فرمان باقی ماند. تروریست‌ها که در ترور وی توفیقی نیافتند، به‌سرعت محل را ترک کردند. در خانه‌ی آقای هاشمی اعلامیه‌ی زردرنگی مربوط به فرقانیان پیدا شد که فرقانیان در آن اعلامیه وی را به خیانت و دیکتاتوری در قبال جنبش توحیدی خلق مستضعف ایران متهم کرده بودند.

یک ساعت پس از نیمه‌شب، فرد ناشناسی پس از تماس با روزنامه‌ی اطلاعات، ادعا کرد که هاشمی رفسنجانی به قتل رسیده است و گروه فرقان مسئولیت قتل او را می‌پذیرد. امام خمینی (ره)، که از خبر ترور وی متأثر شده بودند، طی پیامی از ایشان تجلیل کردند. آقای هاشمی رفسنجانی نیز ضمن ارسال پیام وفاداری به امام خمینی (ره)، از خداوند متعال دوام رهبری امام (ره) را به‌عنوان رمز وحدت امت اسلامی خواستار شدند. هاشمی رفسنجانی در مصاحبه‌ی رادیویی و تلویزیونی و مطبوعاتی خود درباره‌ی ارتباط این ترور با ترورهای قبلی، هدف از ترورها را مقابله با انقلاب و یاران آن دانستند و بر نقش ابرقدرت‌ها در این ترورها تأکید نمودند.[7[

آیت‌الله خامنه‌ای

در روز 6 تیرماه 1360، ‌حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، که نمایندگی امام در شورای عالی دفاع و نیز امامت جمعه‌ی تهران را برعهده داشتند، در مسجد ابوذر تهران جهت پاسخ به پرسش‌های مردم پشت تریبون قرار گرفتند، اما انفجار ضبط صوت بمب‌گذاری‌شده باعث شد از سمت راست بدن مورد اصابت ترکش قرار بگیرند. روی قسمتی از ضبط صوت که در محل انفجار افتاده بود، عبارت «هدیه‌ی گروه فرقان»،‌ که با ماژیک نوشته شده بود، به چشم می‌خورد. پس از انفجار، ایشان به بیمارستان منتقل شدند و مورد عمل جراحی قرار گرفتند.

اراده‌ی خدا بر این تعلق گرفته بود که ایشان برای آینده‌ی نظام حفظ شوند و به‌عنوان افتخار جانبازان، در خیل جانبازان انقلاب اسلامی قرار گرفتند. حضرت امام خمینی در پیامی به مناسبت سوءقصد نافرجام به ایشان فرمودند: «‌خداوند متعال را شکر که دشمنان اسلام را از گروه‌ها و اشخاص احمق قرار داده است و خداوند را شکر که از ابتدای انقلاب شکوهمند اسلامی، هر نقشه که کشیدند و هر توطئه که چیدند، ملت فداکار را منسجم‌تر و پیوندها را مستحکم‌تر کردند… اینان به کسی سوءقصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد، در گوش مسلمین جهان طنین‌انداز است… من به شما خامنه‌ای عزیز تبریک می‌گویم که در جبهه‌های نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی، به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند متعال سلامت شما را برای ادامه‌ی خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»[8]*

پی‌نوشت‌ها:

1. رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی سیاسی ایران، قم، 1385، ص 544.

2. محمدحسین واثقی، مجموعه مقالات مصلح بیدار، قم، انتشارات صدرا، 1380، ص 4.

3. عبدالکریم موسویاردبیلی، غائله‌ی 14 اسفند 59 ظهور و سقوط ضدانقلاب، تهران، انتشارات نجات، 1364، ص 68.

4. بازجویی‌های اکبر گودرزی، 20 دی 1358.

5. روزنامه‌ی اطلاعات، 5 اردیبهشت 1358، ص 2.

6. فوق‌العاده‌ی فرقان، مورخ 13 آبان 58 با عنوان اعدام انقلابی محمدعلی قاضی.

7. اکبر خلیلی، گام‌به‌گام با انقلاب، ج 2، تهران، انتشارات سروش، 1382، ص 150.

8. http://www.irdc.ir/fa/calendar/36/default.aspx

*حمیدرضا کشاورز،پژوهشگر انقلاب اسلامی/برهان/۱۳۹۳/۸/۱۰

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد