خانه » همه » مذهبی » تروریسم – فتک

تروریسم – فتک


تروریسم – فتک

۱۳۹۲/۰۶/۰۳


۲۴۵ بازدید

تروریسم در دیدگاه اسلام

تروریسم در دیدگاه اسلام عمل نامشروع، غیرانسانى و مخالف با اهداف و ارزش هاى والاى الهى بوده و هیچ گونه سنخیتى با فریضه جهاد – که یکى از استراتژى هاى مهم اسلام براى اصلاح جامعه بشرى براساس مکانیزم هاى اخلاقى و انسانى و بشردوستانه است – ندارد.کلمه «فتک» به معناى کشتن غافلگیرانه آورده شده است، (محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4508) . از نظر فقه اسلامى مى توان گفت:
1- کشتن انسان هاى بى گناه – از هر فرقه یا مذهب و در هر مکانى که باشد – حرام است. مقام معظم رهبرى (درخصوص حادثه 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن و انهدام مرکز تجارت جهانى و پنتاگون – که منجر به کشتار انسان هاى بى گناه زیادى شده است) در دیدار مسؤولان نهاد نمایندگى ولى فقیه و مدیران گروه هاى معارف اسلامى دانشگاه هاى سراسر کشور، با اشاره به حوادث اخیر آمریکا و دیدگاه اسلام در محکومیت هرگونه قتل عام در کشتار انسان هاى بى دفاع اعم از مسلمان، مسیحى و افراد دیگر، در هر مکان و با هر وسیله و سلاحى اعم از بمب اتم، موشک دوربرد و سلاح هاى میکروبى و شیمیایى و یا هواپیماى مسافرى و جنگى، از جانب هر سازمان یا کشورى و یا افراد نفوذى تصریح کردند: تفاوتى ندارد که این کشتار در هیروشیما و یا ناکازاکى، در قانا و یا صبرا و شتیلا، در دیریاسین و یا بوسنى و کوزوو، در عراق و یا در نیویورک و واشنگتن باشد». لذا روایت منقول از رسول خدا(ص) که فرمودند «الایمان قید الفتک» یا «الاسلام قید الفتک؛ ایمان یا اسلام مانع کشتن به نحو غافلگیرانه است، (محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4509). به فرض صحت آن (زیرا روایت با توجه به لحاظ راوى آن که ابوهریره است ضعیف السند مى باشد) مربوط به همین مورد است. البته اطلاق این روایت با توجه به ادله دیگر که خواهد آمد مقید مى شود. 2- افرادى به دلیل جرمى که مرتکب شده اند، مهدورالدم شناخته مى شوند. کشتن این افراد براساس ضوابطى واجب مى گردد. جرم آنها ممکن است شرکت در جنگ علیه مسلمین و نظام اسلامى باشد (کفار حربى) و یا توطئه علیه مقدسات اسلامى. مثلاً ناسزا گفتن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) و یا اذیت و آزار آنان و یا شرکت فعال در تحکیم پایه هاى حکومت طاغوتى و ستمگر که دست هاى آن به خون هزاران مسلمان بى گناه آلوده است. این که از مسلمات تاریخ اسلام است که رسول مکرم اسلام(ص) در جریان فتح مکه پیش از آن که لشکریان اسلام وارد شاه راه هاى مکه شوند، تمام فرماندهان را احضار نموده، خطاب به آنان فرمود: تمام کوشش من این است که فتح مکه بدون خونریزى صورت گیرد، لذا از کشتن افراد غیرمزاحم باید خوددارى شود. ولى باید ده نفر ذیل را هر کجا یافتید ولو آن که به پرده هاى خانه خدا آویخته باشند، آنان را دستگیر و بلافاصله اعدام کنید. آن ده نفر عبارتند از: عکرمة ابن ابى جهل، هبار بن الاسود، عبدالله بن سعد ابى سرح، مقیس صبابه لیثى، حویرث بن نقیذ، عبدالله بن خطل، صفوان بن امیه، وحشى بن حرب (قاتل حمزه)، عبداللّه بن الزبیرى و حارث بن طلاطلة و چهار زن (از جمله آنان هند همسر ابوسفیان بود) دو نفر از آنان آوازخوان بوده و در مذمت رسول خدا(ص) سخنان زشت مى گفتند. تمام این افراد به نحوى مجرم یا توطئه گر بودند و رسول خدا(ص) به حکم حکومتى دستور قتل آنان را صادر فرمودند.
براى آگاهى بیشتر در این باره ر.ک: 1- ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، بیروت، دارالقلم، صص 51 – 54 2- الطبرسى ابن على الفضل بن الحسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9 و 10، بیروت، دارالمعرفة، 140ه، ص 848 (ذیل تفسیر سورة النصر) 3- القمى، عباس، سفینة البحار، ج 7، پیشین، ص 17 4- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تاریخ جنگ هاى پیامبر(ص)، ج 2، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1366 ،ص 631 5- سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، تهران، نشر مشعر، چاپ هفتم، 1376، ص 443
نکته اى که بسیار حائز اهمیت است، ساز و کار اجرایى این مسأله است: اولاً، اصل این حکم، یک امر مخفى و پوشیده و سرى نیست. هرگاه ولى امر مسلمین تشخیص دهد که فردى یا افرادى توطئه گرهستند و تحت تعقیب هستند و از کیفر اسلامى مى گریزند و یا در دسترس حکومت اسلامى نیست، به طور علنى و آشکار چنین دستورى را صادر خواهد کرد، همان گونه که رسول مکرم اسلام(ص) فرمان اعدام افراد فوق الذکر را به وسیله فرماندهان به تمام سربازان اعلام نمود، (سبحانى، پیشین، ص 443) لذا هم همه لشکریان اسلامى مى دانستند که چه کسانى باید کشته شوند و هم کفار مى دانستند که چه کسانى مهدورالدم هستند، (ر.ک: همه مدارک و منابع پیشین) لذا هرگز این قضیه به معناى سلب امنیت از شهروندان حکومت اسلامى یا دیگران نخواهد بود، بلکه قاعده اولیه همانا حرمت جان و مال و ناموس و حفظ حقوق همه انسان ها با هر مسلک و مذهب و اعتقادى است مگر آن که مرتکب خیانت یا جرمى گردیده و در این صورت نیز مسأله به روشنى بیان مى شود. همان گونه که حضرت امام به صراحت در مورد سلمان رشدى، این حکم را صادر نموده و فرمودند: به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، هم چنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى باشند. از مسلمانان غیور مى خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعا آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است «ان شاءالله». ضمنا اگر کسى دست رسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد، (ر.ک: صحیفه نور، ج 21، ص 86). ثانیا، عموما در مواردى که نیاز به ضرب و جرح است، چند نکته را باید مد نظر داشت:
الف) باید به اذن و اجازه رهبرى آگاه اسلامى (پیامبر(ص) یا ائمه(ع) و یا در عصر غیبت، فقهاء عظام) صورت پذیرد، (الامام الموسوى الخمینى، السید روح الله، التحریرالوسیله، ج 1، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، ص 462 (مسأله 11 ذیل: القول فى مراتب الامر بالمعروف والنهى عن المنکر) .
ب ) در زمان وجود حکومت اسلامى، خود حکومت که در رأس آن فقیهى آگاه، عادل و مدیر و مدبر قرار دارد، اقدام قانونى به این امر خواهد نمود. ولى هنگامى که حکومت اسلامى و ولى فقیه نافذالرأى در سراسر بلاد وجود نداشته باشد، صدور اذن به وسیله هر یک از فقهاى عظام ممکن است.
ج ) این اجازه ممکن است به جمع یا گروه خاصى با تحدید موارد آن واگذار گردد. مثلاً اصل تلاش براى نابودى حکومت طاغوتى سابق و کارگزاران آن در رأس برنامه هاى مبارزاتى فقیه شامخ و بى بدیل عصر؛ یعنى، حضرت امام خمینى قرار داشت و قهرا گروه هاى مبارز که خود را پایبند به مسائل شرعى مى دانستند مانند هیأت مؤتلفه و فدائیان اسلام به نحوى با پایگاه مرجعیت مرتبط بوده، قطعا حکم اعدام امثال هژبر، کسروى و… . با کسب اجازه از مجتهد جامع الشرایط صورت مى گرفت و فتواى مجتهد و حکم ولى امر شرعى جهان نظر قانونى و معتبر در اسلام است و لذا ترورهایى که صرفا به جهت مسایل سیاسى و بدون پشتوانه احکام فقهى و یا بدون کسب اجازه از مقام مرجعیت صورت میگرفت مانند ترورهایى که توسط سازمان مجاهدین خلق یا کمونیست ها، خارج از موازین و هنجارهاى شرع بوده، مورد قبول اسلام نبوده و نیست.
3- اما در مسأله ناسزاگویى به رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه(ع) و نیز حضرت صدیقه طاهره، حکمى جداگانه مقرر شده است. براى آشنایى بیشتر با جزئیات بحث و فروع بیشتر آن از جمله دشنام دادن به انبیاء دیگر(ع) ر.ک: 1- الفاضل اللنکرانى، آیة الله العظمى الشیخ محمد، تفصیل الشریعة فى شرح تحریرالوسیله، کتاب الحدود، قم: المطبعة العلمیه، 1406ه، صص 318 – 325. 2- الموسوى الاردبیلى، آیت الله العظمى السید عبدالکریم، فقه الحدود والتعزیرات، قم، مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامى، 1413ه، صص 511 – 521. خلاصه سخن آن که اسلام با کشتار انسان هاى بى گناه با هر عنوان و نام، ترور یا غیرترور و با هر انگیزه اى سیاسى یا مذهبى و… و از هر فرقه اى که باشد مسیحى، یهودى یا مسلمان و در هر کجاى عالم که باشند و با هر وسیله اى مخالف است، بلکه این کار جنایت است و باید محکوم و عامل آن مجازات گردد. بخش دوم – بررسى جهاد از دیدگاه اسلام: در اسلام، جنگى مشروعیت دارد که منطبق با مفهوم جهاد باشد. جهاد در اصل به معناى تلاش و کوشش است؛ ولى در فقه اسلامى جهاد دو مفهوم عام و خاص دارد. در معناى عام، هرگونه کوشش و مبارزه در راه خدا را جهاد گویند (مانند مبارزه با نفس یا جهاد اکبر). جهاد با این معانى، فاقد جنبه هاى نظامى است و اساسا در رابطه با پاسخ مورد نظر نیست. اما جهاد در معناى خاص، جنگ مقدس و یا مبارزه به خاطر دین و در راه حق و دفاع از آزادى هاى والاى اسلامى است. در قرآن کریم براى جهاد، بیشتر از واژه «قتال» استفاده شده است. این مبارزه داراى ابعاد مختلف عقیدتى، نظامى، اقتصادى، سیاسى و… است. قرآن کریم تنها جهاد فى سبیل الله و یا قتال فى سبیل الله را جنگ مشروع مى داند «وقاتلوا فى سبیل الله الذین یقاتلونکم ولا تعتدوا»;(بقره، آیه 190) . امام على(ع) مى فرماید: «ان افضل ما توسل به المتوسلون الى الله – سبحانه و تعالى – الایمان به و برسوله و الجهاد فى سبیله فانه ذروةُ الاسلام و کلمة الاخلاص فانها الفطرة»،(نهج البلاغه، خطبه 109) . گفتنى است که جهاد یا قتال فى سبیل الله، داراى شرایط و مقررات ویژه اى است که در آیات و روایات فراوان به آن ها اشاره شده است:
الف) فلسفه و هدف جهاد در اسلام: جهاد در اسلام جنبه تدافعى دارد و خشونت مطلقى که به اسلام نسبت مى دهند واقعیت ندارد. خداوند دستور مى دهد که با حکمت و موعظه حسنه مردم را به حق فرا خوانید:
«ادع الى سبیل ربک بالحکمة والموعظة الحسنه وجادلهم بالتى هى احسن»;(نحل، آیه 125) چرا که اصولاً اعتقاد اکراه بردار نیست: «لا اکراه فى الدین قد تبین الرشد من الغى»;(بقره، آیه 256). از آن جا که اسلام دین و آیین اجتماعى و عقیدتى است؛ باید پیام هاى آسمانى خود را به گوش همه جهانیان برساند خداوند از پیامبر اکرم(ص) خواسته است که:«و ما ارسلناک الاکافة للناس بشیرا و نذیر؛ تو را به عنوان پیامبر مژده بخش و هشداردهنده تمام بشریت رسالت دادیم»، (سباء، آیه 28). اهداف نهایى اسلام در سطح جهانى عبارت است از:
1- تبلیغ جهان بینى توحید براساس آخرین وحى الهى و آسمانى به پیامبر گرامى اسلام. 2- اعتقاد به کرامت انسان و جانشینى او از خداوند در روى زمین. 3- انهدام و تخریب مبانى تفکر نژادپرستى و نژادگرایى و از بین بردن تبعیضات قومى و نژادى. 4- نابودى هرگونه ظلم و ستم و برقرارى نظام عدل و قسط و برادرى و اخوت. 5- تأسیس حکومت واحد جهانى بر مبناى شریعت و قوانین اجتماعى اسلام.
بنابراین از آن جا که دین اسلام دین اجتماعى و سیاسى است و قصد دفاع از حقوق انسان ها را دارد، نمى تواند در مقابل ظلم و تعدى ساکت بنشینید. قرآن کریم مى فرماید:
«اُذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله على نصرهم لقدیر * الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره ان الله لقوى عزیز. الذین ان مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهو عن المنکر و لله عاقبة الامور»،; (حج، آیات 41 – 38) . بنابراین اگر دین تمام عیار و کامل باشد و بخواهد اهداف فرهنگى خود را محقق سازد، چاره اى جز پرداختن به دیگر شؤون اجتماعى (از قبیل شؤون سیاسى، نظامى، اجتماعى و اقتصادى) ندارد.
بنابراین اسلام هیچ گاه افراد را مورد تهاجم قرار نمى دهد تا خود را به اجبار بر آنان تحمیل کند. بلکه تنها نظام هاى کفر و شرک را که نگهبانان ضوابط طبقاتى، عامل اصلى نابسامانى هاى اقتصادى و اجتماعى و مانع آگاهى انسان ها مى باشند مورد تهاجم قرار مى دهد تا همه مردم را از تأثیرات گمراه کننده اى که فطرت آنان را فاسد ساخته و آزادى را از آنان مى گیرد برکنار سازد»، (سید قطب، سیماى جهاد اسلامى، فلسفه جهاد در اسلام، ص 111) .
ب ) بررسى شرایط و مقررات جهاد در اسلام: جهاد و جنگ در اسلام، شرایط و مقررات ویژه اى دارد که مجاهدان اسلام باید آنها را فرا گرفته و مراعات کنند، از جمله:
1- مبادرت به جنگ ابتدایى مستلزم وجود امام یا نایب خاص او است. 2- ممنوعیت جنگ ابتدایى در ماه ها و مکان هاى حرام. اسلام جنگیدن در ماه هاى حرام یا ماه هاى مقدس (رجب، ذیقعده،ذیحجه و محرم) و نیز جنگیدن در مسجد الحرام را منع کرده و مسلمانان را از مبادرت به جنگ در آنها برحذر داشته است، (توبه، آیه 5 وآیات 191 و 194 بقره) .
3- دعوت به اسلام قبل از جنگ ابتدایى. حضرت رسول اکرم(ص) در هر یک از لشکرکشى هاى خود، به جنگجویان توصیه مى فرمود که پیش از آن که دشمن را به دین اسلام دعوت نکرده اند از هرگونه حمله اى خوددارى کنند و همیشه از صلح و آشتى درآیند. حضرت على(ع) در این باره مى فرماید: «پیامبر مرا روانه یمن کرد و فرمود: اى على! تا کسى را دعوت به اسلام نکرده اى با او نجنگ؛ به خدا قسم اگر خدا یک تن را به دست تو هدایت کند، بهتر از چیزهایى است که خورشید بر آن طلوع و غروب مى کند و وظیفه تو اى على دوست داشتن و سرپرستى اوست»، (اصول کافى، ج 1، ص 335) .
4- شخص مجاهد قبل از پرداختن به جهاد با دشمن، باید با نفس خود جهاد کند؛ یعنى، خودسازى نماید و خود را از هرگونه هواهاى نفسانى و انگیزه هاى شخصى و… تزکیه کند. اهمیت این مطلب تا حدى است که در کتاب هاى فقهى و حدیثى مباحث جهاد نفس بیشتر از جهاد با دشمن مى باشد.
5- مجاهدان باید از امام معصوم و یا نایب او فقیه جامع الشرایط اطاعت کنند و رهنمود بگیرند.
6- آموزش نظامى و جنگى. مجاهدان باید آموزش دیده باشند.
7- مجاهدان باید به قصد تقرب پیدا کردن به خدا و جلب رضایت الهى، جهاد کنند و مبارزه با هر قصد و نیت دیگرى باطل است و اگر کشته شود شهید نیست.
8- اعطاى تأمین؛ یعنى، اگر فردى از کافران به مسلمین پناهنده شود، همه مى توانند به او پناهندگى بدهند.
9- اگر یکى از کافران، به خیال این که به او امان داده اند، وارد حدود مسلمین شود، او را نباید کشت و باید به محل اولش مراجعت داد.
10- کشتن زنان، اطفال، معلولان و نابینایان حرام است.
11- کشتار حیوانات اهلى دشمن مجاز نیست؛ مگر گاو، گوسفند و شتر (به اندازه رفع گرسنگى).
12- مثله کردن جنازه هاى دشمن. یعنى بریدن بینى، لب، چشم و گوش آنان حرام است.
13- غدر کردن حرام است؛ یعنى کشتن کافران بعد از آن که آنها را مطمئن سازى که در امان هستند.
14- تخریب و انهدام هدفهاى غیراستراتژیکى و غیرنظامى دشمن جایز نیست.
15- زهر و سم در آب آشامیدنى ریختن حرام است. و بسیارى از شرایط دیگر که تفصیل آنها در کتب روایى و فقهى موجود مى باشد.
بخش سوم – نتیجه گیرى:
با توجه به توضیحاتى که در مورد تروریسم و جهاد، مفهوم و شرایط هر کدام در متون اسلامى ارائه شد، مى توان به تفاوت هاى اساسى و بنیادى میان تروریسم و جهاد پى برد. حاصل سخن آن که، تروریسم در دیدگاه اسلام عمل نامشروع، غیرانسانى و مخالف با اهداف و ارزش هاى والاى الهى بوده و هیچ گونه سنخیتى با فریضه جهاد – که یکى از استراتژى هاى مهم اسلام براى اصلاح جامعه بشرى براساس مکانیزم هاى اخلاقى و انسانى و بشردوستانه است – ندارد.
براى آگاهى بیشتر ر.ک: 1- مرتضى مطهرى، جهاد 2- ابوافضل شکورى، فقه سیاسى اسلام، ص 430 3- دکتر محمد رضا ضیائى بیگدلى، اسلام و حقوق بین الملل، ص 117 4- سید صادق حقیقت، مسؤولیت هاى فرا ملى در سیاست خارجى دولت اسلامى، 295 5- جعفر سبحانى، پیامبر در میدان نبرد، مجله درسهایى از مکتب اسلام، شماره 10، سال ششم 6- مجید خدورى، جنگ و صلح در قانون اسلام، ص 196 7- جلال الدین فارسى، حقوق بین الملل اسلامى 8- محمد دشتى، امام على(ع) و امور نظامى.
غیله:

در زمینه معناى لغوى این واژه، لسان‌العرب و صحاح آورده: «والغیلة، بالکسر: و هو أن یخدعه فیذهب به إلى موضع، فإذا صار إلیه قتله»;41 غیله به کسرِ غَین، عبارت از این است که کسى دیگرى را فریب دهد و او را به موضعى رهنمون سازد و هنگامى که به آن مکان رسید، او را به قتل برساند. در برخى از معاجم نیز آمده است: «الغیلةُ الخدعة: الاغتیال، و هو القتل على غفلة من القتیل»;42 غیله یعنى خدعه و آن قتل کسى است در حالى که آن شخص غافل است. بنابراین، «قتل غیله آن است که کسى دیگرى را فریب دهد و در موضعى مخفیانه او را به قتل برساند.»
از آنچه گذشت، مى‌توان به تفاوت میان «فتک» و «غیله» پى برد. برخى به تفاوت‌هاى میان این دو واژه تصریح کرده‌اند. صاحب کتاب غریب‌الحدیث در بیان تفاوت میان «فتک» و «غیله» مى‌نویسد: «غیلة، هو أن یغتال الانسان فیخدع بالشىء حتى یصیر إلى موضع یستخفى له فإذا صار إلیه قتله … و أما الفتکُ فى القتلِ فأن یأتى الرجلُ الرجل وهو غار مطمئن لا یعلم بمکان الذى یرید قتله حتى یفتک به فیقتله. وکذلک لو کمن له فى موضع لیلا أو نهاراً فإذا وجد غرّة قتله»; غیله آن است که شخصى خدعه‌اى به کار گیرد تا انسانى را به موضعى بکشاند که براى او پنهان است و هنگامى که بدان جا رسید، او را به قتل رساند… و اما فتک در قتل آن است که شخصى نزد شخص دیگر آید، و حال آنکه غافل مطمئن است و نمى‌داند که آن شخص اراده قتل او را کرده است. لذا، بدان‌جا رود و به قتل برسد. و همین‌طور اگر کسى، چه در شب و چه در روز، در جایى در کمین کسى دیگر بنشیند و زمانى که او را دید، ناگهانى به قتل رساند.
ابن اثیر نیز در بیان تفاوت این دو واژه مى‌نویسد: «الفتک: أن یأتى الرجل صاحبه و هو غار غافل فیشدّ علیه فیقتله. والغیلة: أن یخدعه ثُمَّ یقتله فى موضع خفى»; فتک آن است که شخصى بر کسى وارد شود، در حالى که او [نسبت به توطئه نسبت به او]غافل است، دیگرى او را به دام اندازد و به قتلش برساند و غیله آن است که کسى بر علیه شخصى خدعه نماید و آن شخص را در مکان پنهانى به قتل رساند.
پس از ذکر عباراتى در توضیح این واژه، اکنون باید روایاتى که در آنها این واژه و یا کلمات هم‌خانواده آن به کار رفته‌اند بررسى گردند:
در روایتى از امام جواد(علیه السلام) نقل شده است: «و إیّاکَ والفتک! فإنّ الاسلام قد قیّد الفتک، و أشفق إن قتلته ظاهرا أن تسأل لم قتلته ولا تجد السبیل إلى تثبیت حجة، ولا یمکنک إدلاء الحجة، فتدفع ذلک عن نفسک، فیسفک دم مؤمن من أولیائنا بدم کافر، علیکم بالاغتیال.»از فتک بر حذر باش! چرا که اسلام فتک را در زنجیر کرده است. من مى‌ترسم که اگر در ظاهر مرتکب قتلى گردى، مورد سؤال قرار گیرى و نتوانى راهى براى اقامه حجت و آوردن دلیل قانع‌کننده بیابى تا این سؤال را از خود برگردانى. در نتیجه، خون مؤمنى از اولیاى ما در مقابل خون کافر ریخته شود. از اغتیال بر حذر باشید!
در روایتى آمده است که شخصى از امام صادق(علیه السلام)سؤال کرد: الناصب یحلُّ لى اغتیاله؟ آیا در حق ناصبى اغتیال رواست؟ امام(علیه السلام) در پاسخ او فرمود: «أدِّ الامانةَ إلى من ائتمنک و أرادَ مِنکَ النصیحةَ ولو إلى قاتلِ الحسینِ(علیه السلام)»; امانت را به همان کسى برگردان که تو را امین خود قرار داده و از تو طلب نصیحت کرده است، اگرچه قاتل حسین(علیه السلام)باشد. از روایت استفاده مى‌شود که اگرچه شخص مقابل، ناصبى باشد، اغتیال در حق او روا نیست.
در روایات شیعه، همچنین به عباراتى برخورد مى‌کنیم که نشان مى‌دهد دشمنان اسلام همواره در صدد بودند تا از این طریق (اغتیال)، ائمّه اطهار(علیهم السلام)را مورد تعرّض قرار دهند. همچنان که امام رضا(علیه السلام) نیز فرمود: «و إنّى واللّه، لمقتولٌ بالسمِّ باغتیال مِن یغتالنى، اعرف ذلک بعهد معهود إلى من رسول‌الله(صلى الله علیه وآله)أخبره به جبرئیل عن رب العالمین ـ عزّ وجلّ»; به خداوند سوگند! من به وسیله سم و از طریق اغتیال کشته خواهم شد. این امر، عهد معهودى است که پیامبر آن را از زبان جبرئیل و او از پروردگار جهانیان اطلاع داده است.
البته در روایات به عباراتى نیز برمى‌خوریم که شیوه برخورد با اغتیال را نشان داده است. براى نمونه، در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است: «إنّما جعلت القسامة احتیاطاً للناس لکیما إذا أراد الفاسق أن یقتل رجلا أو یغتال رجلا حیث لا یراه أحدٌ خاف ذلک فامتنع من القتل»قسامه در اسلام جعل گردید تا از جان انسان‌ها محافظت نماید; چون اگر فاسقى اراده کرد تا کسى را بکشد و یا در حق کسى که او را نمى‌بیند اغتیال روا دارد، ترس بر او چیره شود و از قتل امتناع ورزد.
حاصل آنکه غیله و یا اغتیال نیز یکى از واژگانى است که مفهومى نزدیک به تروریسم دارد و در روایات، نه تنها از آن نهى شده، بلکه تدابیرى اندیشیده شده است تا این عمل از جامعه اسلامى رخت بربندد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 3/100105695)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد