خانه » همه » مذهبی » تزکیه لقمه حلام

تزکیه لقمه حلام


تزکیه لقمه حلام

۱۳۹۲/۱۰/۱۱


۲۶۷ بازدید

اکر آدم لقمه ی حرامی خورده باشه چکار باید بکنه که از وجودش پاک بشه؟


با تشکر از ارتباط شما با این مرکز به مطلب زیر توجه کنید .
1.      وظیفه اول فرد خورنده مال حرام در گام اول توبه کردن و تصمیم به عدم  تکرار چنین گناهی است .
2.     لازم این توبه ادای حق الناس و برگرداندن حق صاحب مال به او و در صورت زنده نبوده به ورثه او و در صورت نبودن انها و یا عدم اگاهی از آنها و مایوس بودن از یافتن انها دادن مظالم با اجازه مرجع تقلید است .
3.    رو اوردن به اطاعت الهی و جبران گناه حرام خواری با کسب درامد حلال و داشتن   رزق حلال   موجب  کم شدن تاثیر لقمه حلال می شود و استمرار آن این اثر را محو می کند .
شخصی از کارمندان دستگاه بنی امیه ودرعین حال از از طرفداران امام صادق (ع) بود . 
این شخص دوستی داشت که با امام صادق رابطه داشت و از او خواهش کرد که ترتیب ملاقاتش را با امام بدهد تا با امام دیداری داشته باشد . وقتی امام اجازه‌ی ملاقات را به این فرد داد ، به خدمت امام رسید . به امام عرض کرد که مدتی را در دستگاه طاغوت گذرانده و وضع مالی خوبی به دست آورده است و از امام خواست که مال او را حلال کند .
امام صادق فرمودند :  توبه و حلال شدن مال شما به این است که آن چه از حرام به دست آورده‌ای ، حتی لباسی را که در تن داری ، بدهی . 
توبه کسی که مال حرامی را به دست آورده این نیست که گریه کند ، یا گنبد مساجد را کاشی کند یا این که شب‌های جمعه دعای کمیل بخواند ویا برای امام حسین (ع) و اهل بیت خرج کند ، توبه تنها اشک نیست ، البته نشانه‌ی پشیمانی می‌باشد ولی ندامت خالی فایده‌ای ندارد .
مالی که از رشوه و ظلم به مردم جمع آوری شود، حرام است . 
امام صادق به این جوان فرمود :  اگر این گونه توبه کند، خود حضرت ، بهشت را برایش ضمانت می کند .
جوان نیز پذیرفت و تمامی اموالی را که صاحبان آن‌ها را می‌شناخت به صاحبانشان برگرداند و با اجازه‌ی امام اموالی که صاحبان آن‌ها را نمی ‌شناخت ، از طرف آنها صدقه داد تا جایی که حتی لباس خود را نیز تحویل داد و از شغلش استعفا داد .
بعد ازمدتی این شخص بیمار شد و در موقع احتضار به دوستش گفت: که امام صادق به وعده‌ی خود عمل کرد و من در جایگاه خود را در بهشت می بینم .
 
کتاب بحار الانوار جلد 11، به نقل از قصص التوابین یا داستان توبه کنندگان، علی میرخلف زاده، بخش چهل داستان، داستان پانزدهم

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد