طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تعامل قرآن با فرهنگ زمانه

تعامل قرآن با فرهنگ زمانه


تعامل قرآن با فرهنگ زمانه

۱۳۹۴/۱۲/۰۹


۴۷۳۶ بازدید

تعامل قرآن با فرهنگ زمانه

قرآن در برخورد با فرهنگ عرب قبل از اسلام چند گونه برخورد کرد. قرآن گاهی برخورد اثباتی داشته است یعنی عناصر مثبت فرهنگ عرب معاصر را که ریشه در ادیان الهی یا عقل و فطرت داشته، قبول
کرده است و گاهی برخورد انکاری داشته است یعنی عناصر منفی فرهنگ عرب معاصر نزول را
مردود شمرده است و گاهی برخرود اصلاحی داشته است یعنی عناصر مثبت فرهنگی که در
فرهنگ عرب جاهلی دچار انحراف شده را پذیرفته و اصلاح کرده است. [1]
الف: برخورد اثباتی با فرهنگ عرب معاصر نزول
البته
مقصود از برخورد اثباتی، انفعال خدای متعال و قرآن در برابر فرهنگ عرب و تأثیر
پذیری نیست بلکه منظور استفاده از عناصر فرهنگی مثبت برای رسیدن به مقاصد عالی و
برقراری ارتباط با مخاطبان است. این شیوه خود شامل موارد متعددی می‌شود از جمله:
اول: استفاده از عناصر طبیعی فرهنگ
قرآن
برای پیام رسانی به مردم از زبان عربی استفاده کرد و به صورت طبیعی از واژگان اصلی
و دخیل، ضرب المثل‌ها و تشبیهات، سوگندها و ادات تأکید، و اصطلاحات جغرافیایی و
تاریخی آنها نیز استفاده کرد. و این امری طبیعی بود چرا که هر کس بخواهد ملتی را
هدایت کند یا کتابی برای آنها بنگارد ناچار است از این شیوه استفاده کند و این شیوه
در همه ادیان، مذاهب و تمدن‌ها وجود دارد.
و اصولاً
استفاده از این شیوه به معنای تأثیرپذیری از فرهنگ زمانه نیست. بلکه نوعی هم زبانی
با مخاطبان در راستای نیل به اهداف است و استفاده از نشانه‌ها و ابزارهای زبانی
برای انتقال پیام به مخاطب است.
پیامبران
الهی برای آنکه بتوانند مطالب بلند و مفاهیم عالی معنوی و عقلانی خویش را برای مردم
عوام بیان کنند، به طوری که آنان با توجه به بی‌سواد بودن و عدم اطلاع از مسائل
علمی، متوجه مقصود آنها شوند، از تشبیهات، استعاره‌ها، کنایه‌های رایج و نیز لغات و
کلمات معمول در جامعه استفاده می‌کردند. به عبارت دیگر، با مردم به اندازة عقل آنان
سخن می‌گفتند. قرآن نیز این روش را ادامه می‌دهد.
تذکرات :
1.
استفاده هر شخص از کنایه‌ها و تعبیرات و عناوین رایج زبان (که هر گوینده ناگزیر از
به کارگیری آن است) به معنای پذیرش لوازم کلامی و علمی آن نیست. برای مثال، لفظ
«دیوانه»، که در فارسی رایج است، به معنای پذیرش دیوزدگی افراد مبتلا به جنون نیست.
همان طور استفاده از لفظ مجنون در قرآن، به عبارت دیگر، قرآن یا هر گوینده‌ای وجه
شبه این مورد را قبول ندارد، بلکه از این عناوین به عنوان مشیر استفاده می‌کند. و
البته این مطلب بدان معنا نیست که قرآن مطالبی ضد علمی بیان کرده و بر اساس
نظریه‌های علمی زمانه ـ مثل هیئت بطلمیوسی و طب جالینوسی ـ سخن گفته است.

2. ذکر
تمثیل و تشبیه در قرآن که نوعی از مجاز است و به معنای نقل دروغ در قرآن نیست. چرا
که اصولاً مجاز و تمثیل و تشبیه با قرینه به کار می‌رود پس دروغ متفاوت است.
3. قرآن
کریم در همان حال که از زبان قوم و لغت و اصطلاحات و ضرب المثل‌ها و تشبیهات مردم
عرب معاصر نزول قرآن برای تفهیم مطالب به مخاطبان استفاده کرده است ولی در اوج
فصاحت و بلاغت و ادب است و از به کاربردن واژگان خلاف ادب و اخلاق پرهیز کرده است.
مثلاً در
مورد اعضای تناسلی زنان از واژه «فرج» استفاده کرده است
وَالَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا
؛ «و (یاد کن) آن (مریم را) که دامان (عفّت) خود را حفظ کرد».
(انبیاء / 91 ـ تحریم / 12) که این واژه در صدر اسلام صراحتی در معنا نداشته است و
به معنای جدایی بین اعضای بدن و فاصله بین دو پا بوده است و همین واژه را در مورد
مردان نیز به کار برده است.

وَالَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ
حَافِظُونَ ؛ «و همان کسانى که دامانشان را (در
امور جنسى) حفظ مى کنند». (مؤمنون / 5)
قرآن
درباره ستمکاران از لعنت (نفرین برای دوری آنها از رحمت الهی) استفاده کرده [2]
اما فحش و کلمات رکیک نسبت به مخالفان به کار نبرده است.
آری قرآن
دانشمندان بی عمل را به حیوانات مثل سگ و الاغ تشبیه کرده است (جمعه / 5 ـ اعراف /
176 ـ 175) که وجه شبه آن‌ها سیری ناپذیر و حماقت است و نشان دهنده مرتبه این افراد
در سلسله وجود است و شاید صورت باطنی آنها باشد. به هر حال توهین نیست بلکه نوعی
هشدار به آنهاست که بیدار شوند.
دوم: تأیید و تقویت عناصر مثبت فرهنگ زمانه
قرآن
کریم در برخی موارد، عنصار مثبتی که در فرهنگ عرب قبل از اسلام وجود داشته است و
موافق وحی، عقل و علم و فطرت بوده است را نقل و تأیید کرده و گاهی آنها را تقویت
کرده است. برای مثال:
1.
وفای به عهد: انجام تعهدات و وفای به عهد از اموری است که
به صورت مطلق در اسلام پذیرفته شده و بارها در قرآن مورد تأکید قرار گرفته و وفا
کنندگان به عهد تشویق شده‌اند و نقض پیمان نکوهش شده است.

أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ
کَانَ مَسْؤولاً ؛ «و به پیمان (خود) وفا کنید؛
[چرا] که پیمان مورد پرسش قرار مى گیرد». (اسراء / 34)

وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا
عَاهَدُوا ؛ «و (کسانى که) چون عهد بستند، به
عهد خود وفا دارند». (بقره / 177)
2.
امانت‌داری: رعایت امانت و عدم خیانت در امانت از اموری است
که به صورت مطلق در اسلام پذیرفته شده است.
وَالَّذِینَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ ؛
«و کسانى که آنان امانت هایشان و پیمان هایشان را رعایت مى کنند». (مؤمنون / 8 و
معارج / 22)

تذکر: وفای به عهد و امانت‌داری امری عقلائی است که
موافق فطرت انسانی است البته در ادیان الهی پیشین از جمله در ده فرمان تورات [3]
نیز به این مطلب اشاره شده است.
 
ب: برخورد اصلاحی با عناصر مثبت فرهنگی تحریف شده
قرآن
کریم برخی موارد از عناصر مثبتی که تحریف شده و در فرهنگ عرب قبل از اسلام وجود
داشته را با اصلاح پذیرفته است. یعنی عناصر فرهنگی که ریشه در ادیان الهی پیشین
داشته یا مورد قبول عقل و فطرت بوده است ولی در اثر مرور زمان دستخوش تحریف و
انحراف جزئی شده است و قرآن با نقل آنها و هشدار در مورد تحریفات و انحراف به اصلاح
و تکمیل آنها پرداخته است. همان طور که در مورد حج عمل شده است.
حج در قرآن و تاریخ قبل از اسلام
از برخی
آیات قرآن و احادیث [4]
استفاده می‌شود که خانه کعبه اولین عبادتگاه بشر بوده است.

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ
لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُدىً لِلْعَالَمِینَ ؛
«در واقع نخستین خانه (و پرستشگاهى) که براى مردم نهاده شد، آن (است) که در مکّه
است؛ که خجسته، و براى جهانیان (مایه ى) هدایت است». (آل عمران / 96)
براساس
احادیث حضرت آدم آن را بنیان گذاری کرد.[5]
و حضرت ابراهیم و اسماعیل آنرا بازسازی و تکمیل نمود.

وَإِذْ یَرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ 
الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ
أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ ؛ «و (یاد کنید)
هنگامى که ابراهیم و اسماعیل، پایه هاى خانه ى [ کعبه ] را بالا مى بردند؛ (و مى
گفتند:) [اى ] پروردگار ما! از ما بپذیر، که در حقیقت تنها تو شنوا [و] دانایى».
(بقره / 127)
سپس به
ابراهیم دستور داده شده که کعبه را برای طواف و نماز آماده سازد و مردم را به حج
فراخواند.

وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ
مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لاَّ تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَطَهِّرْ بَیْتِیَ
لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّن فِی النَّاسِ
بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالاً وَعَلَى  کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ
فَجٍّ عَمِیقٍ ؛ «و (یاد کن) هنگامى را که مکان
خانه (= کعبه) را براى ابراهیم آماده ساختیم، (و به او گفتیم:) که هیچ چیز را شریک
من قرار مده و خانه ى مرا براى طواف کنندگان و (به نماز) ایستادگان و رکوع کنندگان
سجده گر پاک و پاکیزه کن * و حجّ را به مردم اعلام کن، تا به سوى تو آیند؛ در حالى
که پیاده و (سوار) بر هر مرکب لاغرى هستند که از هر درّه ى ژرف (و راه دور)ى مى
آیند». (حج / 27 ـ 26)
قرآن
کریم با نقل این مطالب وجوب حج را تأیید و تأکید می‌کند.

وَلِلّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ
مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً ؛ «و براى
خدا، بر [عهده ى ] مردم است که آهنگ (حج) خانه (ى او) کنند، (همان) کسى که بتواند
به سوى آن راهى بیابد». (آل عمران / 97)
البته با
اینکه قرآن مراسم حج ابراهیمی را پذیرفته است ولی در موارد متعددی به اصلاح انحراف
و خرافات عرب جاهلی در این مورد می‌پردازد. از جمله:
1.
نفی ورود به خانه‌ها در حال احرام از پشت خانه
برای
مثال ذیل آیه: یَسْألونَکَ
عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالحَجِّ وَلَیْسَ الْبِرُّ
بِأَن تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرِّ مَنِ اتَّقَى 
وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِن أَبْوَابِهِا (بقره /
189) در کتب شأن نزول و تفسیر بیان شده که بر اساس عقاید عرب جاهلی هر کس برای حج
محرم می‌شد از در خانه وارد نمی‌شد بلکه از سوراخی از پشت خانه وارد می‌شد و آیه
فوق به این عادت عرب جاهلی اشاره و آن را ردّ کرده است. [6]
2.
نفی طواف عریان
برخی قبیله‌های عرب از
بنی عامر و غیر آنها مردها در روز و زن‌ها در شب به صورت برهنه طواف می‌کردند و در
برابر اعتراض دیگران می‌گفتند: پدرانمان به همین روش عمل می‌کردند. [7]
قرآن به
این مطلب اشاره کرد و آن را به شدّت سرزنش کرد.

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا
وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ
لاَیَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛
«و هنگامى که [کار] زشتى انجام مى دهند، مى گویند: «پدرانمان را بر این (شیوه)
یافتیم؛ و خدا ما را به آن فرمان داده است.» [اى پیامبر!] بگو: «به راستى که خدا به
[کار] زشت فرمان نمى دهد. آیا چیزى را که نمى دانید، به خدا نسبت مى دهید؟!».
(اعراف / 28)
3.
نفی نماز غیر مناسب در مسجد الحرام
برخی عرب‌های جاهلی در
هنگام طواف به دور کعبه می‌چرخیدند، سوت می‌کشیدند و کف می‌زدند. [8]
و قرآن
با این مسأله برخورد کرد.

وَمَا کَانَ صَلاَتُهُمْ عِندَ الْبَیْتِ
إِلَّا مُکَاءً وَتَصْدِیَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا کُنتُمْ تَکْفُرُونَ ؛
«و نمازشان نزد خانه(ى خدا)، جز سوت کشیدن و کف زدن نبود؛ پس به خاطر این که همواره
کفر مى ورزیدید، عذاب را بچشید! ». (انفال / 35)
4.
تأیید سعی بین صفا و مروه:
در دوره جاهلیت،
بت‌پرستان بتی به نام «اساف» بر کوه صفا و بت دیگری به نام «نائله» بر کوه مروه نصب
کرده بودند و به عنوان تبرک در هنگام سعی خود را به آن‌ها می‌مالیدند، از این رو
طوایفی از عربها حج را بدون سعی انجام می‌دادند. [9]
اما قرآن
سعی بین صفا و مروه را از شعائر الهی در حج نامید و بر انجام آن تأکید کرد.

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن
شَعَائِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ
أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ ؛
«به راستى که (کوه) «صفا» و «مَروه» از نشانه هاى خداست؛ پس کسى که خانه ى [خدا] را
حج کند یا عمره به جا آورد، پس هیچ گناهى بر او نیست، که به [میان ] آن دو، سعى (=
رفت و آمد) کند؛ و کسى که [فرمان خدا را در انجام کار] نیک بپذیرد، پس در حقیقت،
خدا سپاس گزارى داناست». (بقره / 158)
5.
تأکید بر وقوف در عرفات
برخی
قبایل عرب مثل قریش در هنگام حج در عرفات وقوف نمی‌کردند چون در محدوده حرم نبود. [10]
ولی قرآن با این مطلب برخورد کرد و بر مراسم عرفات در حج تأکید کرد.

لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن
تَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا
اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنْتُمْ
مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ؛ «هیچ گناهى
بر شما نیست که (در موسم حج روزى و) بخششى از پروردگارتان بجویید؛ و هنگامى که از
«عرفات» روانه شدید، پس خدا را در «مشعر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید همان
گونه که شما را راه نمایى نمود و [شما] پیش از آن، قطعاً از گمراهان بودید». (بقره
/ 198)
6.
جواز خرید و فروش در هنگام حج
یکی از رسوم جاهلی در حج
آن بود که تجارت را در ایام حج گناه می‌شمردند و آن را مانع پذیرش حج می‌دانستند. [11]
قرآن این
قید و بندهای جاهلی را از حج‌گزاران برداشت.

لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن
تَبْتَغُوا فَضْلاً مِن رَبِّکُمْ فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا
اللّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْکُرُوهُ کَمَا هَدَاکُمْ وَإِن کُنْتُمْ
مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ ؛ «هیچ گناهى
بر شما نیست که (در موسم حج روزى و) بخششى از پروردگارتان بجویید؛ و هنگامى که از
«عرفات» روانه شدید، پس خدا را در «مشعر الحرام» یاد کنید؛ و او را یاد کنید همان
گونه که شما را راه نمایى نمود و [شما] پیش از آن، قطعاً از گمراهان بودید». (بقره
/ 198)
یکی دیگر
از موارد قرآن از فرهنگ عرب قبل از اسلام در قرآن نقل شده و به نوعی اصلاح شده است
مسأله مهمان‌نوازی (حجر / 51، ذاریات / 24) که اصل آن تقریر و تأیید شده ولی برخی
آداب و رسوم عرب مثل نشستن زیاد در جلسه مهمانی تذکر داده شده و اصلاح شده است.
(احزاب / 53)
7.
ماه‌های حرام
یکی دیگر
از مسائل فرهنگی که مورد قبول عرب جاهلی بود احترام به ماه‌های حرام (ذی القعده ـ
ذی الحجه محرم و رجب) بود؛ که در این ماه‌ها جنگ نمی‌کردند هر چند که گاهی تخلّف
می‌کردند یا ماه‌های حرام را جابه‌جا می‌کردند [12]
از این رو قرآن این مسأله فرهنگی را که ریشه الهی داشت تأیید کرد و جنگ در آن
ماه‌ها و جابه‌جایی آنها را سرزنش و در مورد جواز جنگ با مشرکان اصلاح کرد.

إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِندَ اللّهِ
اثْنَا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتَابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ
مِنْهَا  أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلاَ تَظْلِمُوا فِیهِنَّ
أَنْفُسَکُمْ وَقَاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمَا یُقَاتِلُونَکُمْ 
کَافَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ ؛
«در حقیقت، تعداد ماه ها نزد خدا [ از ] روزى که آسمان ها و زمین را آفریده، در
کتاب الهى، دوازده ماه است، که از آنها چهار [ماه ] حرام است. این، دین استوار است؛
پس در این [ماه ]ها به خودتان ستم نکنید و همگى با مشرکان پیکار کنید، همان گونه که
[ آنان  ]همگى با شما مى جنگند؛ و بدانید که خدا با خود نگه داران است». (توبه /
36)

إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیَادَةٌ فِی
الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عَاماً وَیُحَرِّمُونَهُ
عَاماً لِیُوَاطِئُوا عِدَّةَ مَاحَرَّمَ اللّهُ فَیُحِلُّوا مَا حَرَّمَ اللّهُ
زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَالِهِمْ وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ ؛
«جز این نیست که به تأخیر انداختن (و جابه جا کردن ماه هاى حرام) [13]
افزایشى در کفر است، که با آن، کسانى که کفر ورزیدند، گمراه مى شوند؛ سالى آن را
حلال و سالى [دیگر] آن را حرام مى کنند، تا با تعداد آنچه خدا حرام کرده موافق
سازند و آنچه را خدا حرام کرده، حلال کنند. بدى کردارشان، براى آنان آراسته شده
است؛ و خدا گروه کافران را راه نمایى نمى کند». (توبه / 37)
و نیز
مسأله قربانی است که در قرآن آمده و سابقه تاریخی دارد. (حج / 37 ـ 34)

 

 
 

پی نوشت ها:

[1] . ر.ک: بررسی شبهات قرآن و
فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، ص 23 ـ 22.

[2] .
الا لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ .
(هود / 18)

[3] . کتاب مقدس، سفر خروج، باب
21، شماره 14.

[4] . ر.ک: کافی، ج 4، ص 187 و
کنزالعمال، ج 12، ص 213،‌ ح 34718.

[5] . همان.

[6] . ر.ک: تفسیر مجمع البیان،
ذیل آیه و لباب النقول فی اسباب النزول، سیوطی، ص 32 و نیز المفصل فی تاریخ
العرب، جواد علی، ج 6، ص 371.

[7] . اخبار مکه، محمد بن
عبدالله ازرقی، ج 1، ص 182، الطبعة الثانیه، بیروت،دارالاندلس، 1403 ق.

[8] . جامع البیان، طبری، جزء
9، ص 240 به بعد.

[9] . همان، جزء 2، ص 47 ـ 46.

[10] . تفسیر القرآن، عبدالرزاق
بن همان صنعانی، ج 1، ص 79.

[11] . مجمع البیان، طبرسی، ج
1، ص 295.

[12] . لباب النقول فی اسباب
النزول، ص 125.

[13] . همان.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد