۱۳۹۲/۰۹/۰۲
–
۱۵۸۸ بازدید
جلال کاملا چه تعریفی دارد؟
در پاسخ به مطالب زیر توجه کنید .معنای جلال و جمال 1.جلال، از ریشه جلل، در لغت به معنای بزرگی قدر و منزلت و عظمت و کبریاست. (۱) (۲) (۳) جلالت، به معنای بزرگی قدر و جلال، بر نهایت بزرگی قدر و شأن دلالت میکند و بدین معنا جلال به خداوند اختصاص دارد و درباره غیر او به کار نمیرود. (۴) همچنین گفته شده است که جلال کاربرد سلبی دارد، زیرا خدا بزرگتر از آن است که بتوان او را با حواس ادراک کرد یا به او احاطه یافت. (۵) (۶) جمال نیز نزد اهل لغت به معنای حسن و خوبی در خلقت خداوند و خلق آدمی است. (۷) (۸)
ابنفارس (ذیل «جمل») نیز در موافقت با همین معنا از جمال، آن را مقابل و ضد قبح (زشتی) دانسته است.
به گفته طریحی (۹) نیز جمال هم بر صورتها هم بر معانی اطلاق میشود.
2. بحث قرآنی واژه جلال
در قرآنکریم واژه جلال دوبار (۱۰)الرحمن/سوره۵۵ آیه ۱۸.
و جمال یک بار (۱۱) به کار رفته است.
در این آیات جلال در صورتهای ترکیبی «ذوالجلال » (۱۲) و «ذیالجلال » (۱۳) آمده و جمال علاوه بر آیه ۶ سوره نحل ، در صورت اشتقاقی جمیل (۱۴) (۱۵) (۱۶) (۱۷) (۱۸) (۱۹) نیز به کار رفته است.
3. نظر مفسران درباره معنای جلال و جمال
مفسران ذوالجلال را مرادف با الفاظ گوناگون، اما قریبالمعنی ، قرار دادهاند و آن را به این معانی دانستهاند: صاحب عظمت ، (۲۰) (۲۱) (۲۲)کبریا، (۲۳) (۲۴) صاحب غنای مطلق و سزاوار تنزیه از شبیه و ضدّ و نِدّ، (۲۵) شایسته اطاعت، (۲۶) دارای عظمت و بزرگی و احسان ، (۲۷)مستحق حمد و مدح به واسطه احسانی که در بالاترین مرتبه است (۲۸) و صاحب فضل عام. (۲۹) (۳۰)
اما جمال در میان اهل تفسیر کمتر مورد مُداقّه قرار گرفته است، شاید به این علت که جلال، در ترکیب ذوالجلال ، در قرآن به عنوان وصف یا اسم خداوند به کار رفته، اما جمال با این ویژگی در قرآن کاربرد نداشته است.
نزد اهل تفسیر، جمال در تنها کاربرد آن در قرآن، به معنای حسنِ منظر و زینت به کار رفته است. (۳۱) (۳۲)
مفسران ، به تناسب مشرب خود، به تفسیر آیات مورد اشاره، پرداختهاند.
برخی به تحلیل مفهومی و بیان معنای لغوی آن بسنده کرده و گروهی به مباحث کلامی ، فلسفی و عرفانی روی آوردهاند.
4. معنای جلال و اکرام در حالت ترکیبی
گفته شده است که جلال در ترکیب ذوالجلال و الاکرام به صفات قهریه حق و «اکرام » به اوصاف لطفیه او اشاره دارد.
بر این اساس، تعبیر ذوالجلال و الاکرام جامع همه صفات حق تعالی است. (۳۳)
طباطبائی ، (۳۴) به دلیل اینکه این ترکیب خود اسمی از اسمای الاهی است، مفهوم آن را جامع تمام اسمای جمال و جلال دانسته و به این ترتیب به تقسیم اسمای الاهی به جمالی و جلالی اشاره کرده است.
به گفته او، (۳۵) در جلال جنبه اعتلا و برتری معنوی بر دیگران وجود دارد و صفات متناسب با این وصف واجد جنبههای دفع و منعاند، مانند علو،تعالی ، عظمت ، کبریا، تکبر، احاطه ، عزت و غلبه .
همچنین اکرام واجد جنبههای حسن و بهاء (شکوه و زیبایی) است که جذب کننده دیگران است، مانند علم ، قدرت ، حیات ، رحمت ، جود، جمال و حسن .
به این صفات، صفات جمالی گفته میشود کما اینکه به قسم اول، صفات جلالی میگویند.
قرطبی (۳۶) آیه ۷۸ سوره رحمن را به ذات و افعال خداوند نسبت داده و عبارت ذیالجلالِ و الاکرام را چنین تفسیر کرده است: جلیل در ذاتش وکریم در افعالش.
5. تقسیم اسما و صفات به قهری و لطفی یا جلالی و جمالی
تقسیم اسما و صفات به قهری و لطفی یا جلالی و جمالی، فقط از تعبیر ذوالجلال و الاکرام مستفاد نمیشود، بلکه آیات دیگری از قرآن الهامبخش مفسران در تقسیم اسما و صفات به این اقسام بوده است.
«عَلی» و «کبیر» در آیه ۶۲ سوره حج (« انَّاللّهَ هو العَلی الکَبیر») از اسمائی است که با جلال معنای نزدیکی دارد. (۳۷)
گفته شده که کبیر به معنای دارای کبریاست و کبریا عبارت است از کمال ذات، یعنی ذاتی که وجود مطلق دارد، چنان که علو او به معنای بلند مرتبه بودن مجد و شکوه و بلند مرتبگی صفات و ملکوت اوست. (۳۸)
در اینباره بیضاوی (۳۹) «احد» را در سوره اخلاص جامع همه صفات جلالی و «اللّه» را مشتمل بر تمام صفات کمال دانسته و توصیف اسما را به «حسنی » در «فَلَهُ الاسماءُالحُسنی» (۴۰) از باب دلالت بر صفات جلال و اکرام شمرده است. (۴۱)
طباطبائی (۴۲) (۴۳) نیز مدلول «اسماءالحسنی» را کل اسمای جلال و جمال دانسته است.
به نقل از wikifeqh.ir
پانویس
۱. خلیلبن احمد، کتاب العین، ذیل «جل»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
۲. لسان العرب.
۳. فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جلل»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
۴. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۳۸۵، ج۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت
۵. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۳۸۶، ج۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت
۶. بطرس بستانی، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، ذیل «جل»، بیروت ۱۹۸۷
۷. خلیلبن احمد، کتاب العین، ذیل «جمل»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹
۸. ذیل «جمل»، ابنمنظور، لسان العرب
۹. فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جمل»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش
۱۰. الرحمن/ سوره۵۵ آیه ۲۷
۱۱. نحل/ سوره۱۶ آیه ۶
۱۲. الرحمان/ سوره۵۵ آیه ۲۷
۱۳. الرحمن/ سوره۵۵ آیه ۷۸
۱۴. یوسف/ سوره۱۲ آیه ۱۸
۱۵. یوسف/ سوره۱۲ آیه ۸۳
۱۶. حجر/ سوره۱۵ آیه۸۵
۱۷. احزاب/ سوره۳۳ آیه ۲۸
۱۸. احزاب/ سوره۳۳ آیه ۴۹
۱۹. معارج/ سوره۷۰ آیه ۵
۲۰. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت: دارالفکر
۲۱. محمدبن احمد محلّی و عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تفسیرالقران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، ذیل رحمن: ۲۷، استانبول: دارالدعوة
۲۲. محمدبن احمد محلّی و عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تفسیرالقران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، ذیل رحمن: ۲۷، استانبول: دارالدعوة
۲۳. ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت ۱۴۱۲
۲۴. عبدالرحمانبن محمد ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ذیل رحمن: ۲۷، المسمی بالجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، چاپ علیمحمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷
۲۵. فتحاللّهبن شکراللّه کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتحاللّه کاشانی)، ذیل رحمن: ۲۷، تهران ۱۳۴۴ش
۲۶. ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت ۱۴۱۲
۲۷. محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل رحمن: ۲۷، چاپ احمد حبیب قصیرعاملی، بیروت
۲۸. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل رحمن: ۲۷، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸
۲۹. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۳۰۲، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۳۰. محمدبن شاهمرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۱۲۴۳، قم ۱۳۷۶ـ۱۳۷۸ش
۳۱. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۵۰۹، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۳۲. مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۰۳
۳۳. فتحاللّهبن شکراللّه کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتحاللّه کاشانی)، ذیل رحمن: ۷۸، تهران ۱۳۴۴ش
۳۴. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۳۵. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۳۶. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل رحمن: ۷۸، بیروت: دارالفکر
۳۷. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل حج: ۶۲، بیروت: دارالفکر
۳۸. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل اعراف: ۵۴، بیروت: دارالفکر
۳۹. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۴۲۲، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۴۰. اسراء/ سوره۱۷ ،آیه۱۱۰
۴۱. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۱، ص۵۵۳، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۴۲. ذیل اعراف: ۲۰۵، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۴۳. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
ابنفارس (ذیل «جمل») نیز در موافقت با همین معنا از جمال، آن را مقابل و ضد قبح (زشتی) دانسته است.
به گفته طریحی (۹) نیز جمال هم بر صورتها هم بر معانی اطلاق میشود.
2. بحث قرآنی واژه جلال
در قرآنکریم واژه جلال دوبار (۱۰)الرحمن/سوره۵۵ آیه ۱۸.
و جمال یک بار (۱۱) به کار رفته است.
در این آیات جلال در صورتهای ترکیبی «ذوالجلال » (۱۲) و «ذیالجلال » (۱۳) آمده و جمال علاوه بر آیه ۶ سوره نحل ، در صورت اشتقاقی جمیل (۱۴) (۱۵) (۱۶) (۱۷) (۱۸) (۱۹) نیز به کار رفته است.
3. نظر مفسران درباره معنای جلال و جمال
مفسران ذوالجلال را مرادف با الفاظ گوناگون، اما قریبالمعنی ، قرار دادهاند و آن را به این معانی دانستهاند: صاحب عظمت ، (۲۰) (۲۱) (۲۲)کبریا، (۲۳) (۲۴) صاحب غنای مطلق و سزاوار تنزیه از شبیه و ضدّ و نِدّ، (۲۵) شایسته اطاعت، (۲۶) دارای عظمت و بزرگی و احسان ، (۲۷)مستحق حمد و مدح به واسطه احسانی که در بالاترین مرتبه است (۲۸) و صاحب فضل عام. (۲۹) (۳۰)
اما جمال در میان اهل تفسیر کمتر مورد مُداقّه قرار گرفته است، شاید به این علت که جلال، در ترکیب ذوالجلال ، در قرآن به عنوان وصف یا اسم خداوند به کار رفته، اما جمال با این ویژگی در قرآن کاربرد نداشته است.
نزد اهل تفسیر، جمال در تنها کاربرد آن در قرآن، به معنای حسنِ منظر و زینت به کار رفته است. (۳۱) (۳۲)
مفسران ، به تناسب مشرب خود، به تفسیر آیات مورد اشاره، پرداختهاند.
برخی به تحلیل مفهومی و بیان معنای لغوی آن بسنده کرده و گروهی به مباحث کلامی ، فلسفی و عرفانی روی آوردهاند.
4. معنای جلال و اکرام در حالت ترکیبی
گفته شده است که جلال در ترکیب ذوالجلال و الاکرام به صفات قهریه حق و «اکرام » به اوصاف لطفیه او اشاره دارد.
بر این اساس، تعبیر ذوالجلال و الاکرام جامع همه صفات حق تعالی است. (۳۳)
طباطبائی ، (۳۴) به دلیل اینکه این ترکیب خود اسمی از اسمای الاهی است، مفهوم آن را جامع تمام اسمای جمال و جلال دانسته و به این ترتیب به تقسیم اسمای الاهی به جمالی و جلالی اشاره کرده است.
به گفته او، (۳۵) در جلال جنبه اعتلا و برتری معنوی بر دیگران وجود دارد و صفات متناسب با این وصف واجد جنبههای دفع و منعاند، مانند علو،تعالی ، عظمت ، کبریا، تکبر، احاطه ، عزت و غلبه .
همچنین اکرام واجد جنبههای حسن و بهاء (شکوه و زیبایی) است که جذب کننده دیگران است، مانند علم ، قدرت ، حیات ، رحمت ، جود، جمال و حسن .
به این صفات، صفات جمالی گفته میشود کما اینکه به قسم اول، صفات جلالی میگویند.
قرطبی (۳۶) آیه ۷۸ سوره رحمن را به ذات و افعال خداوند نسبت داده و عبارت ذیالجلالِ و الاکرام را چنین تفسیر کرده است: جلیل در ذاتش وکریم در افعالش.
5. تقسیم اسما و صفات به قهری و لطفی یا جلالی و جمالی
تقسیم اسما و صفات به قهری و لطفی یا جلالی و جمالی، فقط از تعبیر ذوالجلال و الاکرام مستفاد نمیشود، بلکه آیات دیگری از قرآن الهامبخش مفسران در تقسیم اسما و صفات به این اقسام بوده است.
«عَلی» و «کبیر» در آیه ۶۲ سوره حج (« انَّاللّهَ هو العَلی الکَبیر») از اسمائی است که با جلال معنای نزدیکی دارد. (۳۷)
گفته شده که کبیر به معنای دارای کبریاست و کبریا عبارت است از کمال ذات، یعنی ذاتی که وجود مطلق دارد، چنان که علو او به معنای بلند مرتبه بودن مجد و شکوه و بلند مرتبگی صفات و ملکوت اوست. (۳۸)
در اینباره بیضاوی (۳۹) «احد» را در سوره اخلاص جامع همه صفات جلالی و «اللّه» را مشتمل بر تمام صفات کمال دانسته و توصیف اسما را به «حسنی » در «فَلَهُ الاسماءُالحُسنی» (۴۰) از باب دلالت بر صفات جلال و اکرام شمرده است. (۴۱)
طباطبائی (۴۲) (۴۳) نیز مدلول «اسماءالحسنی» را کل اسمای جلال و جمال دانسته است.
به نقل از wikifeqh.ir
پانویس
۱. خلیلبن احمد، کتاب العین، ذیل «جل»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
۲. لسان العرب.
۳. فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جلل»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
۴. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۳۸۵، ج۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت
۵. محمدبن یعقوب فیروزآبادی، بصائر ذویالتمییز فی لطائف الکتاب العزیز، ج۲، ص۳۸۶، ج۲، چاپ محمدعلی نجار، بیروت
۶. بطرس بستانی، محیط المحیط: قاموس مطوّل للّغة العربیة، ذیل «جل»، بیروت ۱۹۸۷
۷. خلیلبن احمد، کتاب العین، ذیل «جمل»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹
۸. ذیل «جمل»، ابنمنظور، لسان العرب
۹. فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین، ذیل «جمل»، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش
۱۰. الرحمن/ سوره۵۵ آیه ۲۷
۱۱. نحل/ سوره۱۶ آیه ۶
۱۲. الرحمان/ سوره۵۵ آیه ۲۷
۱۳. الرحمن/ سوره۵۵ آیه ۷۸
۱۴. یوسف/ سوره۱۲ آیه ۱۸
۱۵. یوسف/ سوره۱۲ آیه ۸۳
۱۶. حجر/ سوره۱۵ آیه۸۵
۱۷. احزاب/ سوره۳۳ آیه ۲۸
۱۸. احزاب/ سوره۳۳ آیه ۴۹
۱۹. معارج/ سوره۷۰ آیه ۵
۲۰. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت: دارالفکر
۲۱. محمدبن احمد محلّی و عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تفسیرالقران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، ذیل رحمن: ۲۷، استانبول: دارالدعوة
۲۲. محمدبن احمد محلّی و عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تفسیرالقران العظیم (معروف به تفسیر الجلالین)، ذیل رحمن: ۲۷، استانبول: دارالدعوة
۲۳. ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت ۱۴۱۲
۲۴. عبدالرحمانبن محمد ثعالبی، تفسیر الثعالبی، ذیل رحمن: ۲۷، المسمی بالجواهرالحسان فی تفسیر القرآن، چاپ علیمحمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷
۲۵. فتحاللّهبن شکراللّه کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتحاللّه کاشانی)، ذیل رحمن: ۲۷، تهران ۱۳۴۴ش
۲۶. ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل رحمن: ۲۷، بیروت ۱۴۱۲
۲۷. محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ذیل رحمن: ۲۷، چاپ احمد حبیب قصیرعاملی، بیروت
۲۸. فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ذیل رحمن: ۲۷، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸
۲۹. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۳۰۲، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۳۰. محمدبن شاهمرتضی فیض کاشانی، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج۲، ص۱۲۴۳، قم ۱۳۷۶ـ۱۳۷۸ش
۳۱. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۵۰۹، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۳۲. مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۰۳
۳۳. فتحاللّهبن شکراللّه کاشانی، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین (تفسیر کبیر ملافتحاللّه کاشانی)، ذیل رحمن: ۷۸، تهران ۱۳۴۴ش
۳۴. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۳۵. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۳۶. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل رحمن: ۷۸، بیروت: دارالفکر
۳۷. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل حج: ۶۲، بیروت: دارالفکر
۳۸. محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل اعراف: ۵۴، بیروت: دارالفکر
۳۹. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۲، ص۴۲۲، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۴۰. اسراء/ سوره۱۷ ،آیه۱۱۰
۴۱. عبداللّهبن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج۱، ص۵۵۳، چاپ فلیشر، اوسنابروک ۱۹۶۸
۴۲. ذیل اعراف: ۲۰۵، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران
۴۳. ذیل رحمن: ۲۷، طباطبائی، المیزان فی تفسیر القران