طلسمات

خانه » همه » مذهبی » تغییر نماز پس از رحلت پیامبر(ص)

تغییر نماز پس از رحلت پیامبر(ص)

اختلافی که در نماز شیعه و اهل سنت دیده می‌شود: 1.«تکتف»، یعنی دست روی دست گذاشتن در هنگام نماز است. 2. آمین گفتن پس از خواندن حمد است.
تکتف از دیدگاه خود اهل سنت نیز واجب نیست، بلکه مستحب است و حتی مذهب مالکی از اهل سنت، آن را جایز نمی‌دانند. امروزه پیروان مذهب مالکی که یکی از فرقه های بزرگ اهل تسنن است، مثل شیعه دست باز نماز می خوانند.
همه بزرگان اهل سنت معترفند که تکتف، در زمان خلیفه دوم و به دستور او وارد نماز شد، علت آن نیز این بود که وقتی اسیران فارس را نزد وی آوردند، آنان مقابل عمر دست‌بسته ایستادند. وی علت این کار را جویا شد. گفتند ما مقابل امیران و بزرگان خود به نشانه احترام، این گونه می‌ایستیم. عمر از این نحوه اظهار ادب، خوشش آمد و گفت: خوب است ما نیز در مقابل خداوند در نماز، این گونه بایستیم.[1] نماز در عصر رسول الله قطعا دست باز و به شکل شیعیان خوانده می شد. کسانی که دست بسته نماز می خوانند، این عمل را مستحب می دانند. ولی شیعه این عمل را موجب بطلان نماز می داند. چرا که بر اساس روایات اهل بیت(ع)، رسول خدا(ص) دست بسته نماز نمی خواندند و شیعه تابع سنت رسول الله است.
اما روایاتی که از شیعه و سنی نقل شده خلاف این است. امام صادق(ع) فرمودند: «لَا تُکفِّرْ فَإِنَّمَا یفْعَلُ ذَلِک الْمَجُوسُ وَ لَا تَقُولَنَّ إِذَا فَرَغْتَ مِنْ قِرَاءَتِک آمِینَ فَإِنْ شِئْتَ قُلْتَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین؛ در نماز دست هایت را روی سینه مگذار که این شیوه مجوسیان و زرتشتیان است. بعد از حمد در نماز «آمین» نگو، اگر خواستی بگو: الحمد لله رب العالمین.»[2] نماز تراویح را نیز عمر به گونه‌ای که امروزه و به جماعت در اهل سنت خوانده می‌شود، ابداع کرد. بخاری در صحیح به سندش از عبدالرحمن بن عبد قاری نقل می‌کند:
در یکی از شب‌های رمضان با عمر به مسجد رفتیم. مردم دسته دسته و پراکنده بودند و هر کسی خود یا با گروه خود نماز می‌خواند. عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یک امام اقتدا کنند، بهتر است. ازاین‌رو، دستور داد ابی بن کعب پیش‌نماز همه باشد. شبی دیگر با وی به مسجد رفتیم. دیدیم مردم نمازهای مستحبی شب‌های رمضان را به جماعت می‌خوانند. آن‌گاه عمر گفت: این بدعت خوبی است.[3] پی نوشت:
[1]. مستند العروه الوثقی، آیت الله خویی، ج4، ص445؛ جواهرالکلام، ج11، ص19.
[2] علل الشرایع، ج 2، ص 358.
[3]. صحیح بخاری، ج3، ص45.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد