فرارو- فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
از دماغ من سرگشته خیال دهنت
به جفای فلک و غصه دوران نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرود
هر چه جز بار غمت بر دل مسکین من است
برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است
درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان
دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود
شرح لغت: سرو خرامان: سروی که به ناز و زیبایی روان باشد/ سرنکشد: سر باز نمیزند / بار غم: بار اندوه.
تفسیر عرفانی:
تصویر چهرهی تو از دل من پاک نمیشود و آن سرو زیبا هرگز از یادم نرود. مقصود او از این شعر این است که دلدادگان راه دوست از ابتدای وجود دل به او سپرده اند و عشق او را در دل خود جای داده اند. از این رو هرگز یاد دوست از دل و قلبشان پاک نخواهد شد؛ حتی اگر در این راه همه چیز خود را از دست بدهند.
تعبیر غزل:
یاری را از دست دادهای که او را ماننده فرشتگان بی عیب و نقص میدانستی. بسیار به او عشق میورزیدی و او را دوست میداشتی. اکنون که او رفته، غم تمام وجود تو را فراگرفته است. برای خلاصی از این غم به درگاه خداوند پناه ببر و از دعاهای شبانه غافل مشو که خداوند پناه بی پناهان است.