۱۳۹۵/۰۲/۲۳
–
۱۰۴۴ بازدید
برای بررسی جایگاه و نقش مهندس بازرگان در تکفر اسلامی نگاهی به شخصیت و مبانی فکری وی خواهیم داشت . شخصیت مهندس بازرگان را از چند جنبه میتوان مورد بررسی قرار داد. از یک سو به عنوان یک مبارز سیاسی و مصلح اجتماعی و از سویی دیگر به عنوان یک اندیشمند و روشنفکر دینی. این دو بُعد در شخصیت وی همواره همراه یکدیگر بودهاند و این همراهی از او یک «روشنفکر دینی عملگرا» میسازد. بُعد پراگماتیستی و تجربهگرایی شخصیت بازرگان محور تحول نظریههای او با گذشت زمان است. او در تمامی آثارش به دنبال اثبات حقانیت اسلام و هماهنگی آن با علم و دستآوردهای علمی بشر است. این دغدغه در قالبهای سنتی فقه، عرفان و فلسفه ظهور و بروز نمییابد؛ بلکه تفکر تجربی دست مایهی تأملهای دینی او قرار میگیرد. او با مقولههایی به نام گفتمان دینی، فلسفه و کلام اسلامی و فلسفهی سیاسی بیگانه است و اینها او را از متفکران و روشنفکران دینی معاصر دیگر در ایران و جهان اسلام، چون « ابوزید، جابری، سروش و …» جدا میکند. این تفاوت اگر چه باعث میشود که او را نتوان در زمره اندیشمندان بزرگ ایران و جهان اسلام به شمار آورد و در نتیجه از جانب علاقهمندان این طیف که از او و از همگان چنین انتظاری -اندیشه ورزی فلسفی به صورت کلاسیک- دارند، مورد استقبال قرار نگرفته است؛ اما همین باعث گردیده تا او مورد توجه خیل ارادتمندان دیگری قرار گیرد که به «تجربه» و «عمل گرایی» بیش از تفکر صرف انتزاعی اهمیت میدهند. در تحلیل شخصیت مرحوم بازرگان باید دقت داشت که به لحاظ فردی او کاملاً مقید و متشرع تلقی میشود و صرف نظر از محیط مذهبی خانوادگی، نگاهی به آثار وی نیز چنین چیزی را تأیید میکند؛ وی در طول عمرش بیش از 80 عنوان مقاله، کتاب و جزوه نوشته است که از مجموع این آثار، 5/2 درصد کاملاً علمی (نظیر ترمودینامیک)، 5 درصد کاملاً سیاسی (نظیر استقلال هند)، 15 درصد کاملاً مذهبی (نظیر روش خواندن قرآن) و 5/77 درصد باقی مانده اجتماعی هستند و از دیدگاهی سیاسی، تجزیه و تحلیل و با زبانی مذهبی ارایه شدهاند. صرف نظر از 5/2 درصد کاملاً علمی و 5 درصد کاملاً سیاسی (که آن هم به نحوی کاملاً مذهبی بیان شدهاند)، 5/92 درصد آثار وی رنگ مذهبی دارند و علاوه بر این وی معتقد بود تمامی «ایسمها» خداهای ساختهی دست بشر و جانشین خدای یکتا هستند. (مهدی بازرگان، خدا در اجتماع، ص 26) مهمترین اصول تفکر و اندیشه مهندس بازرگان : 1 ـ اثبات سازگاری اسلام و علوم جدید. مهندس بازرگان به عنوان مرشد فکری نهضت آزادی در مجموعه نوشته های خود به ویژه کتاب «راه طی شده» تلاش دارد تا ایمان به خدا و معارف دینی را از راه علوم تجربی، تفسیر نموده و حقانیت آن را اثبات کند (رضوی نیا، علی، نهضت آزادی، مروری بر تاریخچه، ماهیت و عملکرد، تهران: کتاب صبح، 1375، ص 96و97) وی تحت تاثیر لیبرالیسم غربی و اندیشه های مدرنیسم و با توسل به علوم تجربی، سعی داشت بین نهادها و مفاهیم جدید غربی با تشیع سازگاری و تلفیق ایجاد کند. در حقیقت بازرگان و همفکران وی برای شناخت اعتقادات دینی و حتی استنباط احکام، کلام و فلسفه و عرفان و فقاهت را نفی کرده و روش علوم تجربی را جایگزین آن می کردند(نهضت آزادی، همان، ص 98) مهندس بازرگان در این خصوص می نویسد: وقتی در عمل و زندگی روزمره و اشتغالات عمومی دخالت و حاکمیت دستاوردهای علوم و افکار را به سهولت می پذیریم و علم را عملاً عالی ترین مرجع قضاوت ها می شناسیم غیر قابل قبول است که در قلمرو دین آن را نادیده بگیریم و کور و لنگش بدانیم. علم را نه می شود علی الاطلاق انکار و و از صحنه ارزش ها و افکار، خارج کرد ونه آن را مقید و مشروط ساخت… علم از هیچ کس و از هیچ اصل و مصلحت نباید دستور بگیرد یا تایید و تبعیت نماید علم باید مانند قاضی بی طرف و آزاده وارسته ای باشد که تنها حقیقت را جستجو نماید و حقی را که از حقیقت و از حق مطلق ناشی می شود اعلام کند (بازرگان، مهدی، بازیابی ارزش ها، تهران: نویسنده 1364، ص 411) کتاب راه طی شده که یکی از مهمترین کتابهای بازرگان و مبین اصول فکری اوست حاکی از آن است که بشر به بسیاری از چیزهایی که انبیا از راه وحی آورده اند، از طریق تجربی و عقلی رسیده است به عبارت دیگر با پیشرفت علم و تکامل بشر، انسان کار ویژه انبیاء را انجام خواهد داد و بی نیاز از وحی خواهد شد (تقوی،محمدعلی، اصلاح فکر دینی در اندیشه متفکران معاصر ایران، 40-1320، پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیارسی، دانشگاه تهران، 1372، ص 251) 2 ـ تاکید بر ملیت و ملی گرایی؛ مهندس بازرگان در مقاله ای به عنوان ایران و اسلام به صراحت و روشنی اعلام می دارد که دیدگاه وی و همفکران او با حضرت امام متفاوت است او به شدت از ملی گرایی دفاع کرده است و دیدگاه مکتبی امام و ارزش های اسلامی را محکوم می کند بازرگان می گوید: برای بنده ماموریت و هدف و تعهد، خدمت به ایران است از طریق اسلام . برای امام، هدف و برنامه انقلاب، خدمت به اسلام است از طریق ایران (بازرگان، مهدی، بازیابی ارزش ها ص 119) 3 ـ اثبات سازگاری اسلام و دموکراسی (به شکل غربی)؛ مهندس بازرگان تحت تاثیر افکار لیبرالیستی غرب اصول سه گانه آزادی ،برابری و دموکراسی را ارج می نهد و آنها را جز وجوه مشترک اسلام و لیبرالیسم می داند و سعی دارد با جمع بین اسلام و دموکراسی اثبات کند حکومت اسلامی تفاوتی با دموکراسی غربی ندارد. (بازرگان، مهدی، بعثت و ایدئولوژی، مشهد: طلوع، ص 116) با اینکه در اسلام حاکمیت الهی است و حاکم طبق اصول اسلامی باید عمل کند و حاکمیت مردم در چارچوب ارزش ها و اصول اسلامی است. نهضت آزادی و بازرگان با پذیریش مبانی غرب، حاکمیت الهی را به طور نظری نفی کردند و به یک نوع دموکراسی غربی که حاکمیت مردم بر مردم است متوسل شدند(شفیعی فر، محمد، درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی، قم: نشر معارف 1387، ص 187) بازرگان با تاویل و تفسیر کلام قرآن، تاکید بر کراهت و شرافت انسانی اسلام را همان مکتب اومانیستی می داند که به اصالت بشر نظر دارد (بازرگان، بازیابی ارزشها، پیشین، ج2، ص 437) کار بازرگان در این زمینه معادل سازی واژه های دمکراتیک غربی با مفاهیم اسلام است و یافتن اصول و معادل های دموکراسی در متون اسلامی در همین راستا از سوی وی صورت می گرفت. از نظر شیوه مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بازرگان و نهضت آزادی قصد تغییر سلطنت و جایگزینی آن را با نظام دیگر نداشتند از این رو مبارزات آنها در چارچوب قانون اساسی بود و آنها قانون اساسی مشروطه را قبول داشتند و برنامه منسجمی برای جایگزین نظام نداشتند و بر این اساس نهضت آزادی هیچ طرحی از حکومت برای جامعه بعد از انقلاب ارائه نداد (بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، تهران: نویسنده 13632، ص 85-86) اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بازرگان به نوعی حکومت شورایی ملی معتقد بود (بازرگان، بازیابی ارزشها، ص 23) همان که تحت «جمهوری دمکراتیک اسلامی» مطرح شد و مقبولیت نیافت. بررسی عملکرد بازرگان در عرصهی اجتماعی بیانگر این مطلب است که ایشان دارای ضعفهای اندیشهای و عملکردی فراوانی بودند که در زیر به آنها اشاره میشود. مشکلات اندیشهای – چرخش اندیشهای بازرگان در دهههای 30 و 40 شمسی تلقی حداکثری از دین داشت. او بر این باور بود که آموزههای اسلام ناظر به تمام ساحات و شؤون زندگی است؛ هم ساحت نظر و هم ساحت عمل، هم علم تجربی از دین قابل استخراج است، هم چگونگی سیاست ورزی و ادارهی کلان جامعه. به همین دلیل تلاش میکرد تا نشان دهد که احکام فقهی با یافتهی علوم تجربی جدید در تناسب است و اگر قرآن در مورد پدیدههایی چون باد و باران سخن گفته میتوان با وام و مدد گرفتن از علوم جدید، آنها را تبیین کرد و بر آنها پرتو افکند و به تعبیر خودش: «یکی از برنامههای جشن بعثت که در زندان شاه در سالهای 40 تا 42 ایراد شد و به صورت کتاب درآمد، عنوانش را بعثت و ایدئولوژی گذارده بودم که مورد استقبال و موجب تحرکهایی شد. هدف از تألیف آن کتاب، نشان دادن این مطلب بود که از اصول و احکام اسلام میتوان به سهولت ایدئولوژی استخراج کرد و آیینی یا مکتبی برای مبارزان خودمان علیه استبداد و استیلای خارجی ارایه کرد.»( سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریهی مهرنامه، شمارهی 4) وی در آن سالها بر این باور بود که عقل و علم نمیتوانند تعیین کنندهی تکلیف شخصی و اجتماعی باشند و ابراز میدارد: «اگر این دو بزرگوار چنین هنری داشتند تا به حال از عهدهی آن بر آمده و این قدر بشر دچار اختلاف و سرگردانی نمیشد.» (مهدی بازرگان، بعثت و ایدئولوژی، ص62) حتی در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی نیز بازرگان به نوعی طرفدار اسلام حداکثری بود. او در مصاحبه با روزنامهی «کیهان» تمام قد از این نظریه دفاع کرد و گفت: «اسلام همان گونه که بارها ذکر شده، فقط یک دکترین فلسفی و یا یک دین ساده نیست بلکه کلیتی جامع و شیوهای برای زیستن و فکر کردن توحیدی است که معتقد است زندگی در این جهان با تمام ابعاد جسمی و روحانی، فردی و اجتماعی، وسیله برای تربیت انسان برای نزدیکی او به خداوند است. در اسلام مذهب از امور اجتماعی جدا نیست.»( قطه نظرهای مهندس بازرگان دربارهی حکومت اسلامی، روزنامهی کیهان،11/11/57) اما بسیار جای تأسف است که بازرگان دهههای 30 و 40، در سالهای پایانی عمرش به طور کامل از این نگاه خود منصرف میشود و در سال 71 با سخنرانی «خدا و آخرت هدف بعثت انبیا» آشکارا دست به خانه تکانی فکری زده و اذعان میکند، تفکر دین برای دنیا زیان بار است و دین اسلام اولاً و بالذات برای تعلیم حکمرانی و چگونگی ادارهی جامعه نیامده بلکه آخرت و خدا هدف اصلی بعثت انبیا بوده است و غایت قصوای تعالیم آنها آشنا کردن انسانها با این دو مقولهی انسان ساز و سرنوشت ساز است. به تعبیر دیگر، ما برای احراز شیوههای حکومت ورزی به سراغ میراث ادیان نمیرویم و چنین انتظاری از بنیان گذاران ادیان و مذاهب نداریم؛ به همین سبب اگر سخن مستوفا و مبسوطی در این زمینه در مأثورات دینی یافت نشود نباید آن را نشانهی نقصان دین انگاشت. او به صراحت از انتظار تصحیح و تجدید شدهی خویش از دیانت سخن میگوید و آن را بر آفتاب میافکند: «… اولاً، فواید و آثار مثبت دنیایى داشتن آیات جهاد و آنها تکیهی قضا و قسط و غیره است. منتها مىگفتیم اینها آثار فرعى مفید و نتایج دنیایى ضمنى هستند که غیرقابل انکارند، ولى به منظور راه بردن آدمیان به سوى خدا و حفظ ما از فتنههاى شیطان تشریع شدهاند. آنچه باید اضافه کنیم این است که آن آیات و احکام الزاماً شامل تمام نیازها و مسایل و ابتلاهاى انسانها در تمام قرون و احوال نیست و پیامبران چنین ادعایى هیچگاه نکردهاند. ثانیاً، ضرورت یا لااقل تأثیر مثبت محیط توحیدى مساعد براى نشو و نماى افراد آزادهی مستقل و مؤمنان با کرامت مورد قبول است. همچنین ایجاد جامعهی دینى جهت پدید آمدن انسان دینى. ولى آیا تأمین چنین محیط و جامعهاى باید حتماً از طریق تصرف قدرت و به هر قیمت از طرف مؤمنان صورت گیرد و به دست متولیان دین باشد؟ آیا فرستادگان خدا و انبیا چنین کردهاند؟ یا دستورهاى ویژه براى این کار به ما دادهاند؟ در قرآن، تا آنجا که مربوط به زمان و مکان خود پیامبر مىشود، چه در ایفاى رسالت که محور اصلى آن مبارزه با شرک و استکبار و الحاد بوده است و چه در دعوت به ایمان و تربیت انسان دینى، خلاف آن و عدم توسل رسولان خدا به قدرت یا مقدم داشتن تشکیل جامعهی ایمانى بر تعلیم و تربیت افراد ایمانى را، مشاهده مىکنیم. ممکن است استنباط ما یا خواسته و سلیقهی ما از آیات جهاد قتال و امر به معروف و نهى از منکر، احکام ارث و قضا و غیره تصرف قدرت به دست متدینان باشد و عمل به این احکام مانند ایمان و تقوا و احسان و مالاً استحکام و اقتدار مسلمان را تقویت نماید، ولى مىدانیم که آیات جهاد و قتال صرفاً براى جوامع دفاع و استقرار امنیت و آزادى است، نه براى تهاجم و تصرف قدرت. در تعلیل هیچ یک از آیات و احکام مذکور نیز تصریح و اشارهاى به تسلط و تصرف نشده و خلاف آن گفته شده است) از جمله وتعاونوا على البرّ والتقوى ولاتعاونوا على الاثم والعدوان…. ماحصل کلام آن که آنچه که از مجموعهی آیات و سورههای قرآن بر میآید، قسمت اعظم و اصلی آن بر دو مسألهی خدا و آخرت است…[در قرآن] همه جا به طور مستقیم و غیرمستقیم، تصریحاً یا تلویحاً درد خدا و آخرت است… قرآن که ثمره و خلاصهی دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوری برای دنیای ما نمیدهد بلکه ما را مرامت میکند که چرا این اندازه به دنیا میپردازید و آخرت را که بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها میکنید… مسألهی مهمتر، زیان سنگینی است که تفکر «دین برای دنیا» به بار میآورد. انتظار یا اعتقاد به این که بعثت پیامبران یا تعلیمات آنان- کلاً یا ضمناً – به خاطر اصلاح انسانها و ادارهی صحیح امور فردی و اجتماعی آنها در دنیا باشد و ادیان توحیدی علاوه بر اصول و احکام عبادی، جامع اندیشهها و رهنمودهای لازم برای زندگی افراد و جوامع بشری هستند باعث میشود که مؤمنین و علاقهمندان، احساس وظیفه و نگرانی نکنند و دربارهی مسایل و مشکلات خود و اجتماع و جامعهی بشری به امید این که دستورالعمل و پاسخ این وظایف و مسایل در دین آمده است، در صدد تدبیر و فعالیت و تلاش خارج از احکام دین برنیایند…»( سروش دباغ، بازرگان متأخر در برابر بازرگان متقدم، نشریهی مهرنامه، شمارهی4) – اشتباه روشی و برداشت غلط از آموزههای دین مهمترین آسیب دیگری که به اندیشهی دینی بازرگان وارد است به روش شناسی معرفت دینی او باز میگردد. بازرگان در مباحث دین شناسی با روش متکلمان و فلاسفه همراهی نمیکند و طعنه و حاشیههایی نیز وارد میسازد و خود با روشهای تجربی و کارکردگرایی به تبیین مقولههای دینی میپردازد.( عبدالحسین خسروپناه، آسیب شناسی دین پژوهی معاصر، ص 141) وی در مقام نقد متکلمان و فلاسفه مینویسد: «اهل کلام از طریق منحنی وارد مباحث دینی و اثبات توحید و نبوت و امامت میشدند و خود را به جای خدا میگذاردند و به قول استاد مرحوم میرزا ابوالحسن خان فروغی برای خدا آیین نامه مینوشتند.( مجموعه آثار، ج2، ص154)علمای اسلام و یهود و نصاری با قبول افکار فلاسفهی یونان، ماهرانه از عقاید دینی خود دفاع کردند ولی غافل از این که پایه را سست مینمایند و رخنه در اساس توحید وارد میسازند.» (مجموعه آثار، ج1، راه طی شده، ص 99) بازرگان در برابر روش متکلمان و فلاسفه راه دیگری را پیشنهاد میدهد و مینویسد: «بهتر است برای درک و یا لااقل قبول وحی به جای آن که سراغ منبع اصلی رفته، از سطح نازل بشر خودمانی- که البته خیلی پست است- ولی در عوض محسوس و سهل الوصول است شروع نماییم.» (بازرگان، مجموعه آثار، ج2، ص 155) روش کارکردی گرچه به لحاظ روانشناسی تأثیرات مثبتی دارد و بشر از جهتی بیش از توجه به استدلال و پایبندی به عقل و اثبات حقیقت به مفید یا مضر بودن امور و حقایق توجه دارد و از دریچهی کارکردی به عقاید و اعمال مینگرد اما بیاعتنایی به جنبههای اثباتی نیز به عقاید دین داران آسیبهای جدی میزند.(عبدالحسین خسروپناه، همان، ص 146) علاوه بر روش معرفتی مهندس بازرگان که دچار مشکلات جدی بوده است، آثار وی در حوزهی اسلامی دچار آسیبهای جدی بود که عبارتاند از: «ظاهرگرایی، کارکردگرایی دین، تأثیرپذیری از مسیحیت اروپایی، عدول از مفاهیم شرعی، تفسیر دنیاگرایانه از نبوت، خلط انگیزه و انگیخته، دین حداقلی، نگاه جزء نگرانه به دین، خلط دین با دین داری، آسیب توجیهی، خلط دین الهی و بشری، خلط امکان و وقوع، غفلت از منابع دینی، تفسیر به رأی، بدیل پذیری دین، تفسیر تطبیقی و مدعیات بی دلیل» است.( خسروپناه، عبدالحسین، همان ، ص 137-190) در مجموع با توجه به تأثیرات آموزه های غربی و روشنفکری غربی بر اندیشه مهندس بازرگان ، نقش وی در تفکر اسلامی را نمی توان نقش مثبتی ارزیابی نمود و ایشان در زمره روشنفکرانی قرار دارند که به دلیل تأثیرات تفکرات غربی بر اندیشه آنها نتوانستند به ریشه های ناب تفکر اسلامی دست یابند و در ادامه مسیر دچار چرخش فکری شدند .