۱۳۹۸/۰۸/۲۲
–
۵۰۷ بازدید
معنای تمدن چیست و اینکه ایا فلسفه یا فلاسفه در تغییر تمدن ها نقشی داشته اند؟اگر چنین نقشی هست لطفا با منبع ذکر بفرمایید.
اساس هر تمدنی علم است ، فلسفه به معنای دانش کلی هستی شناسی ، از دانشهای اساسی است و صد در صد در تمدن تاثیر گذار است . توجه داشته باشیم که تمدن از کلماتی است که تعریف منطقی ندارد و هر چه در باره آن ذکر می شود ، توضیحات است . برای همین تعریف و توضیح واحد ندارد . در باره معنی تمدن به این مقاله از ویکی فقه توجه کنید : واژه تمدن از اصل عربی «مدینه» گرفته شده و به معنای اقامت در شهر و خو گرفتن به اخلاق مردم آن به کار رفته است. [۱]معنای تمدن درزبانهای دیگردر فارسی نیز به معنای شهرنشینی، اخلاق شهری پیدا کردن و انتقال از حالت خشونت، توحش وجهل به ظرافت، انس و معرفت [۲] و در مقابل بادیه نشینی
[۳] و بربریت
[۴]به کار رفته است. واژه های المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة
[۵] و Civilization به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم تمدن به کار میروند.
معنای اصطلاحی تمدن
گرچه مفهوم تمدن بهطور عام از دیرباز وجود داشته و ابن خلدون با کلید واژه های «العمران» و «الحضارة» بدان پرداخته است؛
[۶][۷][۸]ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسانْ محور در مغرب زمین شکل گرفته و دانشمندان علوم اجتماعی تعریفهایی متفاوت از آن ارائه کرده اند؛
[۹][۱۰] گروه زیادی آن را مترادف با فرهنگ یا شکلی پیشرفته تر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کرده اند.
[۱۱][۱۲] با وجود گوناگونی تعریفها و دشواری ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و نظم اجتماعی و پیشرفت مادی و معنوی انسان، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاه های دانشمندان علوم اجتماعی اند.
اقتضائات تمدن
تمدن در مفهوم قومْ شناختی گسترده خود مجموعه ای پیچیده است که شناخت، اعتقاد،هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر نوع قابلیت و عادت دیگری را شامل میشود که به وسیله انسان به عنوان یک عضو جامعه کسب گردد.
[۱۳]تمدن را نوعی خاص از پیشرفت مادی و معنویمیدانند که شامل مجموعه ای از پدیده های اجتماعی انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است
[۱۴] همچنین وجود مجموعه ای از دانشها و فنون برای کنترل طبیعت و ساماندهی زندگی اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصراقتصادی، قضایی، فرهنگی، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه جوامع روستاییدارای فرهنگ اند؛ ولی تا شهر وجود نداشته باشد نمیتوان از تمدن سخن گفت.
[۱۵][۱۶] تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر گردد و شامل ارکانی چون پیش بینی در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنت های اخلاقی و کوشش در راه شناخت و گسترش هنر است. از نگاه تاریخ تمدن با بالا رفتن فرهنگ عمومی، فکر کشاورزی تولید میشود، با ساخت شهر، روحیه تجمل و خوشگذرانی پدید میآید و در محل برخورد راه های بازرگانی عقلها بارور و خلاقیت آشکار شده، در نتیجه در پی رشد سجایای اخلاقی و شکوفایی دانش، هنر و ادبیات، شکل میگیرند.
[۱۷]تمدن از دیدگاه ابن خلدون
از نگاه ابن خلدون، تمدن حالت اجتماعی انسان است
[۱۸][۱۹] و فرایند آن در انتقال از بداوتتحقق مییابد؛ اهل بادیه تنها به لوازم ضروریزندگی توجه میکنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهره های غیر ضروری و تجمل در شئون زندگی میپردازند، از این رو تمدن نهایت بادیه نشینی است و در پی آن پدید میآید.
[۲۰][۲۱] [۲۲] راه رسیدن به تمدن
او تشکیل حکومت را برای رسیدن به این مرحله لازم میداند و معتقد است دولت با گردآوریمالیات از مردم و پخش آن در میان کارگزاران، سبب افزایش ثروت آنان شده و همین، زمینه تجمل و به تبع آن رشد صنعت و هنر را فراهم میکند
[۲۳] بدین ترتیب با گذشت زمان روشهایی منظم از زندگی، کار، دانش، صنعت، اداره شئون مملکت و فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش مردم حاصل میشوند
[۲۴][۲۵][۲۶] روند رو به تکامل شئون یاد شده، به آنها نظام بخشیده و با تولید علم، رشد خرد جامعه را سبب میشود. او همچنین وجود نوعی عصبیت و همبستگی را برای شکل گیری حکومت و تمدن ضروری میداند.
[۲۷][۲۸][۲۹]تفاوت تمدن و فرهنگ
در تفکیک میان تمدن و فرهنگ گفته شده که فرهنگ به جلوه های زندگی مانند دین، هنر، ادبیات و هدف های اخلاقی اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و نظام های اجتماعی و فنون کار و ابزار مادی است که انسان برای تسلط بر شرایط زندگی خویش پدید میآورد
[۳۰]دیدگاه علامه جعفری
علامه جعفری ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزشْ مدارانه تمدن را تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول به همراه روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروهها در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت تعریف میکند؛
[۳۱]ولی از دید او فرهنگ، روشهایی است که انسانها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیده های روانی و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید میآید.
[۳۲]در قسمت دوم سوال متوجه منظور شما نمیشویم که مراد از تاثیر فلسفه و فیلسوف در تمدن چیست؟ جغرافیای زمانی و مکانی تمدن چنان وسیع است که تغییرات جزیی با ایفای نقش جزء کمی از علوم(فلسفه) در مقیاس بسیار طولانی زمان به چشم نمیآید، اما با گذشت زمان نه تنها فلسفه بلکه خیلی از علوم در رشد و تعالی یا افول و شکست تمدنها تاثیرگذار بودهاند. فلسفه هم جزیی از علوم است ودر جای خود یکی از موثرترینهاست.
در این خصوص باید به مقالات متعدد نقش علم در تمدن سازی در پایگاههای اینترنتی مراجعه نمایید.
پینوشتها:
۱.التحقیق، ج۱۱، ص۵۵، «مدن».۲.گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۴، ص۶۱۰۹، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۳. گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۳، ص۳۸۳۶، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۴.گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۳، ص۳۹۱۲، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۵.سید حمید طبیبیان، فرهنگ فرزان فارسى ـ عربى، ص۲۷۳، فرزان، ۱۳۷۸ ش.۶. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۷. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۲۸۸ ـ ۲۹۰.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۹.على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۲۵ ـ ۲۷، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهش، ۱۳۸۲ ش.۱۰. «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».، التوحید (مجله)، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۶، مؤسسة التوحید للنشر الثقافی.۱۱. پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۹۵ ـ ۹۶.۱۲.گفتگوی تمدن ها، ص۹ ـ ۱۱.۱۳. پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۹۵.۱۴.پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۴۷..۱۵.↑ پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۴۷.۱۶.↑ على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۳۰، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهش، ۱۳۸۲ ش.۱۷.ویل دورانت (م. ۱۹۸۱ م.)، تاریخ تمدن، ج۱، ص۳ ـ ۶، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۸ ش.۱۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۱۹. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۴۱ ـ ۴۳.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۰. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۱. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۶۸، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۲. سمیع دغیم، موسوعة مصطلحات العلوم الاجتماعیة والسیاسیه، ص۳۰۷، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون،۲۰۰۰ م.۲۳. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۶۹.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۴. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۵. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۶. التوحید (مجله)، ج۱، ص۱۵، مؤسسة التوحید للنشر الثقافی.۲۷. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۹.عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۳۰.پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۲۶۹.۳۱.محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۵، ص۱۶۱، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۲ ش.۳۲. محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۲-۲۳۳، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۲ ش.
منبع: دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تمدن:دستاوردهای مادی و معنوی بشر، ضمن نظمی اجتماعی»، ج۶، ش۴۰.
[۳] و بربریت
[۴]به کار رفته است. واژه های المَدنیّة، الحَضَر، الحضارة
[۵] و Civilization به ترتیب در عربی و لاتین برای رساندن مفهوم تمدن به کار میروند.
معنای اصطلاحی تمدن
گرچه مفهوم تمدن بهطور عام از دیرباز وجود داشته و ابن خلدون با کلید واژه های «العمران» و «الحضارة» بدان پرداخته است؛
[۶][۷][۸]ولی واژه و مفهوم اصطلاحی تمدن به معنای امروزی از قرن ۱۸ میلادی براساس دیدگاه انسانْ محور در مغرب زمین شکل گرفته و دانشمندان علوم اجتماعی تعریفهایی متفاوت از آن ارائه کرده اند؛
[۹][۱۰] گروه زیادی آن را مترادف با فرهنگ یا شکلی پیشرفته تر از آن دانسته و برخی دیگر حوزه معنایی آن دو را از یکدیگر جدا کرده اند.
[۱۱][۱۲] با وجود گوناگونی تعریفها و دشواری ارائه تعریفی واحد از مفهوم تمدن، وجود سازمان و نظم اجتماعی و پیشرفت مادی و معنوی انسان، نقطه مشترک بسیاری از دیدگاه های دانشمندان علوم اجتماعی اند.
اقتضائات تمدن
تمدن در مفهوم قومْ شناختی گسترده خود مجموعه ای پیچیده است که شناخت، اعتقاد،هنر، اخلاق، قانون، رسم و هر نوع قابلیت و عادت دیگری را شامل میشود که به وسیله انسان به عنوان یک عضو جامعه کسب گردد.
[۱۳]تمدن را نوعی خاص از پیشرفت مادی و معنویمیدانند که شامل مجموعه ای از پدیده های اجتماعی انتقال پذیر و دارای جهات مذهبی، اخلاقی، زیباشناختی، فنی یا علمی و مشترک در همه اجزای یک جامعه وسیع یا چندین جامعه مرتبط با یکدیگر است
[۱۴] همچنین وجود مجموعه ای از دانشها و فنون برای کنترل طبیعت و ساماندهی زندگی اجتماعی مبتنی بر تقسیم کار و در نتیجه پدید آمدن عناصراقتصادی، قضایی، فرهنگی، اخلاقی و مذهبی لازم است، بر این اساس گرچه جوامع روستاییدارای فرهنگ اند؛ ولی تا شهر وجود نداشته باشد نمیتوان از تمدن سخن گفت.
[۱۵][۱۶] تمدن، اقتضای نظمی اجتماعی را دارد که در نتیجه آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر گردد و شامل ارکانی چون پیش بینی در امور اقتصادی، سازمان سیاسی، سنت های اخلاقی و کوشش در راه شناخت و گسترش هنر است. از نگاه تاریخ تمدن با بالا رفتن فرهنگ عمومی، فکر کشاورزی تولید میشود، با ساخت شهر، روحیه تجمل و خوشگذرانی پدید میآید و در محل برخورد راه های بازرگانی عقلها بارور و خلاقیت آشکار شده، در نتیجه در پی رشد سجایای اخلاقی و شکوفایی دانش، هنر و ادبیات، شکل میگیرند.
[۱۷]تمدن از دیدگاه ابن خلدون
از نگاه ابن خلدون، تمدن حالت اجتماعی انسان است
[۱۸][۱۹] و فرایند آن در انتقال از بداوتتحقق مییابد؛ اهل بادیه تنها به لوازم ضروریزندگی توجه میکنند؛ ولی شهرنشینان این مرحله را سپری کرده، به بهره های غیر ضروری و تجمل در شئون زندگی میپردازند، از این رو تمدن نهایت بادیه نشینی است و در پی آن پدید میآید.
[۲۰][۲۱] [۲۲] راه رسیدن به تمدن
او تشکیل حکومت را برای رسیدن به این مرحله لازم میداند و معتقد است دولت با گردآوریمالیات از مردم و پخش آن در میان کارگزاران، سبب افزایش ثروت آنان شده و همین، زمینه تجمل و به تبع آن رشد صنعت و هنر را فراهم میکند
[۲۳] بدین ترتیب با گذشت زمان روشهایی منظم از زندگی، کار، دانش، صنعت، اداره شئون مملکت و فراهم کردن وسایل رفاه و آسایش مردم حاصل میشوند
[۲۴][۲۵][۲۶] روند رو به تکامل شئون یاد شده، به آنها نظام بخشیده و با تولید علم، رشد خرد جامعه را سبب میشود. او همچنین وجود نوعی عصبیت و همبستگی را برای شکل گیری حکومت و تمدن ضروری میداند.
[۲۷][۲۸][۲۹]تفاوت تمدن و فرهنگ
در تفکیک میان تمدن و فرهنگ گفته شده که فرهنگ به جلوه های زندگی مانند دین، هنر، ادبیات و هدف های اخلاقی اختصاص دارد و تمدن شامل سازمان کامل جامعه و نظام های اجتماعی و فنون کار و ابزار مادی است که انسان برای تسلط بر شرایط زندگی خویش پدید میآورد
[۳۰]دیدگاه علامه جعفری
علامه جعفری ضمن تفکیک دو مفهوم یاد شده، با رویکردی ارزشْ مدارانه تمدن را تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول به همراه روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروهها در پیشبرد اهداف مادی و معنوی انسانها در همه ابعاد مثبت تعریف میکند؛
[۳۱]ولی از دید او فرهنگ، روشهایی است که انسانها برای کیفیت زندگی خود برمی گزینند و با گذشت زمان و کمک عوامل طبیعی، پدیده های روانی و رویدادهای اثرگذار در حیات یک جامعه پدید میآید.
[۳۲]در قسمت دوم سوال متوجه منظور شما نمیشویم که مراد از تاثیر فلسفه و فیلسوف در تمدن چیست؟ جغرافیای زمانی و مکانی تمدن چنان وسیع است که تغییرات جزیی با ایفای نقش جزء کمی از علوم(فلسفه) در مقیاس بسیار طولانی زمان به چشم نمیآید، اما با گذشت زمان نه تنها فلسفه بلکه خیلی از علوم در رشد و تعالی یا افول و شکست تمدنها تاثیرگذار بودهاند. فلسفه هم جزیی از علوم است ودر جای خود یکی از موثرترینهاست.
در این خصوص باید به مقالات متعدد نقش علم در تمدن سازی در پایگاههای اینترنتی مراجعه نمایید.
پینوشتها:
۱.التحقیق، ج۱۱، ص۵۵، «مدن».۲.گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۴، ص۶۱۰۹، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۳. گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۳، ص۳۸۳۶، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۴.گلستان قرآن (هفته نامه )، ج۳، ص۳۹۱۲، تهران، مرکز توسعه و ترویج فعالیتهای قرآنی.۵.سید حمید طبیبیان، فرهنگ فرزان فارسى ـ عربى، ص۲۷۳، فرزان، ۱۳۷۸ ش.۶. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۷. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۲۸۸ ـ ۲۹۰.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۹.على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۲۵ ـ ۲۷، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهش، ۱۳۸۲ ش.۱۰. «الحضارة الغربیة والحضارة الاسلامیه».، التوحید (مجله)، ج۱، ص۱۴ ـ ۱۶، مؤسسة التوحید للنشر الثقافی.۱۱. پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۹۵ ـ ۹۶.۱۲.گفتگوی تمدن ها، ص۹ ـ ۱۱.۱۳. پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۹۵.۱۴.پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۴۷..۱۵.↑ پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۴۷.۱۶.↑ على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۳۰، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهش، ۱۳۸۲ ش.۱۷.ویل دورانت (م. ۱۹۸۱ م.)، تاریخ تمدن، ج۱، ص۳ ـ ۶، ترجمه: آرام و دیگران، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، ۱۳۷۸ ش.۱۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۸۳، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۱۹. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۴۱ ـ ۴۳.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۰. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۱. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۶۸، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۲. سمیع دغیم، موسوعة مصطلحات العلوم الاجتماعیة والسیاسیه، ص۳۰۷، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون،۲۰۰۰ م.۲۳. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۶۹.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۴. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۵. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۲، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۶. التوحید (مجله)، ج۱، ص۱۵، مؤسسة التوحید للنشر الثقافی.۲۷. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۳۹، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۸. عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۳۷۱، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۲۹.عبدالرحمن بن محمد بن خلدون، مقدمة ابن خلدون، ج۱، ص۱۷۲.، به کوشش علی عبدالواحد، قاهرة، دار نهضة مصر.۳۰.پژوهشهای علوم انسانی (فصلنامه)، دانشگاه قم، ج۱، ص۲۶۹.۳۱.محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۵، ص۱۶۱، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۲ ش.۳۲. محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۲-۲۳۳، تهران، فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۲ ش.
منبع: دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «تمدن:دستاوردهای مادی و معنوی بشر، ضمن نظمی اجتماعی»، ج۶، ش۴۰.