۱۳۹۳/۰۵/۲۶
–
۱۰۴۱ بازدید
اعتقاد اشاعره در مورد توحید در ذات خداوند چیست؟
پاسخ اجمالی :
اشاعره مانند سایر مذاهب کلامى، در تعریف توحید به توحید ذاتى تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام مىورزند. ولی توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند!
پاسخ تفصیلی
1- انواع توحید (در بعد نظری)
1-1- توحید ذاتی
اعتقاد به اینکه ذات خداوند متعال یکتاست و شریکی در ذات برای او نیست نه ترکیبی در درون ذاتش وجود دارد و نه خدای دیگری خارج از ذاتش می باشد یک ذات بسیط و بدون ترکیب از اجزاء و اعضاء و همچنین یگانه و بی شریک است.
2-1- توحید صفاتی
نظر مشهور: یک ذات بسیط برای خدا هست که عقل ما از این ذات مفاهیم مختلقی را انتزاع می کند و منشا همه این مفاهیم خود عقل است که با دیدگاههای مختلف و توجه به ذات متعال این مفاهیم را به دست می آورد این مفاهیم قبلا از جای دیگری گرفته شده اند ولی چون مفاهیم کمالی هستند حکایت از کمال می کنند عقل از آن جهت که می بیند خدا فاقد هیچ کمالی نیست پس می گوید این کمال را هم دارد ولی این کمال چیزی غیر از ذات نیست مانند مفهوم علم پس منشا انتزاع این مفاهیم جز ذات مقدس الهی چیز دیگری نمی باشد علم چیز دیگری نیست که به خدا متصل باشد یا اضافه بشود یا با خدا اتحاد پیدا نماید فقط ذات بسیط الهی است که عقل این مفاهیم را به آن نسبت می دهد.
در نزد اشاعره: آنها قائلند به اینکه صفات غیر از ذات اوست خدا خود یک حقیقتی است و هفت صفت دارد که قائم به ذات هستند اما عین ذات نیستند و همه اینها قدیم اند از این جهت گفته می شود که اشاعره به قدمای ثمانیه قائلند یکی ذات خداست و بقیه هم صفات ذات او.
3-1- توحید افعالی
توحید افعالی یعنی درک و شناختن این که جهان، با همهی نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از از ارادهی اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همهی عالم است، در مقام تأثیر و علیّت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست
2- توحید در مذهب اشاعره
1-2- اشاعره مانند سایر مذاهب کلامى، در تعریف توحید به توحید ذاتى تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام مىورزند و توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند؛ به ویژه مباحث صفات ذاتی و عینى، و تأویل صفات خبریه که عدلیه به آن مىپردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نیست، بلکه تفسیر آنان مخالف تفسیر دیگران است.
2-2- نظریات برخی علمای اشاعره
ابوالحسن اشعرى که در حقیقت ناشر علم کلام جدیدی میان اهل سنت (در پایان قرن سوم و ابتدای قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شیوه برهان و کلام بود، طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بین «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت معتقد شد.
وی کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غیر از رکن چهارم که در باره قیامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» باری تعالی را به شرح ذیل بیان مىکند.
رکن اوّل: در ذات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قدیم است؛ جوهر نیست؛ جسم نیست؛ عرض نیست؛ مخصوص به جهتی که در مکانی باشد نیست؛ ممکن است دیده شود و همیشه باقی است.
رکن دوم: در صفات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا، حى، عالم، قادر، صاحب اراده، سمیع، بصیر، متکلّم است؛ محل حوادث نیست؛ کلامش قدیم است؛ علم و ارادهاش ازلی و قدیم است.
رکن سوم: در افعال الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آنها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعی که خدا کرده، از روی احسان است؛ برای خدا تکلیف ما لا یطاق معنا ندارد و جایز است؛ خداوند مىتواند مردم بىگناه را عذاب کند؛ خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست؛ واجب آن را گویند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد صلىاللهعلیهوآله رسولاللّه از معجزات ثابت خداوند است (همان، ص 55 و 56).
عبدالکریم شهرستانى، دیدگاه هم مسلکان اشعرىاش را در تبیین توحید چنین بیان مىکند:
اصحاب ما مىگویند که «واحد» به آن شىء گفته مىشود که در ذات خود قسمتپذیر نبوده، شرکت را نمىپذیرد؛ از این رو، خداوند در ذاتش واحد است. هیچ کس مثل او نیست و در صفاتش واحد است. هیچ کس شبیه او نیست و در افعالش واحد است. هیچ کس شریک او نیست (نهایةالاقدام، ص 90).
یکی از متأخران اشاعره هم، با همین نگاه در تعریف توحید آورده است: توحید یعنی این که ما به یگانگی خداوند در ذات و افعالش اعتقاد یابیم و برای او شریک قائل نشویم (محمد عبده، ص 62).
بر اساس آیه «اللّه خالق کلّ شىء ـــ خدا آفریدگار هر چیزی است»(زمر/ 62)، همه مسلمانان به توحید در خالقیت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آیه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحید در خالقیت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفی کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقیم فعل خداوند است.
پیشوای اشاعره، شیخ ابوالحسن اشعرى مىگوید:
هیچ آفرینندهای جز خدا نیست و کارهای بندگان مخلوق او است. … بندگان قادر نیستند تا چیزی را بیافرینند؛ در حالی که خود آنان مخلوق خداوند هستند (الإبانة عن اصول الدیانه، ص 46).
این نظریه، مورد نقد برخی دیگر از مذاهب همانند معتزله و امامیه قرار گرفت با این تحلیل که اگر آدمی فاعل فعل خویش نبوده، از خود اراده و اختیاری نداشته باشد، پاداش و کیفر وى، لغو خواهد بود و با عدل الاهی سازگاری نخواهد داشت.
3- با توجه به اینکه اشاعره عقل را از شناسائی الوهیت ممنوع می¬ دانند بر آیات قرآنی که از صفات خداوند سخن می¬ گوید تاکید کرده و لذا به تحقق صفات مختلف در خداوند قائل هستند و آن صفات را با ذات الهی یکی نمی¬ دانند، به عبارت دیگر خداوند در اندیشه اشاعره تا حد زیادی شبیه انسان است.
بصورت خلاصه؛
اشاعره در بحث توحید صفاتی، قائل به قدماء ثمانیه هستند یعنی صفات خدا را از ذات خدا جدا می کنند ولی آن صفات را قدیم می دانند.
در حقیقت اینان معتقدند صفات، زائد بر ذات است چراکه صفت مغایر با موصوف است، و اگر صفات، جزء ذات باشند موجب تکثّر در ذات می شود. و از طرفی چون خداوند قدیم است و این اتصاف نیز از قدیم بوده است، صفات نیز قدیم خواهند بود. بنابراین معتقد به قدمای ثمانیه در ذات و صفات شدند. قدیم اول، همان ذات است و هفت قدیم دیگر؛ حیات، قدرت، علم، سمع، بصر، اراده و کلام نفسی.
اشکالی که بر این دیدگاه وارد است آنستکه :
نخست : لازمه این دیدگاه، تعدّد واجب و از بین رفتن وحدت ذاتی است.
دوم : نیازمندی ذات، به صفاتِ زائد، اثبات می شود و این مطلب با بی نیازی ذاتی خداوند منافات دارد.
سوم : نقص و محدودیت برای ذات اثبات شده است زیرا در مرتبه ذات، خداوند خالی از این صفات خواهد بود و این با مطلق بودن خداوند در کمال نمی سازد.
اشاعره مانند سایر مذاهب کلامى، در تعریف توحید به توحید ذاتى تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام مىورزند. ولی توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند!
پاسخ تفصیلی
1- انواع توحید (در بعد نظری)
1-1- توحید ذاتی
اعتقاد به اینکه ذات خداوند متعال یکتاست و شریکی در ذات برای او نیست نه ترکیبی در درون ذاتش وجود دارد و نه خدای دیگری خارج از ذاتش می باشد یک ذات بسیط و بدون ترکیب از اجزاء و اعضاء و همچنین یگانه و بی شریک است.
2-1- توحید صفاتی
نظر مشهور: یک ذات بسیط برای خدا هست که عقل ما از این ذات مفاهیم مختلقی را انتزاع می کند و منشا همه این مفاهیم خود عقل است که با دیدگاههای مختلف و توجه به ذات متعال این مفاهیم را به دست می آورد این مفاهیم قبلا از جای دیگری گرفته شده اند ولی چون مفاهیم کمالی هستند حکایت از کمال می کنند عقل از آن جهت که می بیند خدا فاقد هیچ کمالی نیست پس می گوید این کمال را هم دارد ولی این کمال چیزی غیر از ذات نیست مانند مفهوم علم پس منشا انتزاع این مفاهیم جز ذات مقدس الهی چیز دیگری نمی باشد علم چیز دیگری نیست که به خدا متصل باشد یا اضافه بشود یا با خدا اتحاد پیدا نماید فقط ذات بسیط الهی است که عقل این مفاهیم را به آن نسبت می دهد.
در نزد اشاعره: آنها قائلند به اینکه صفات غیر از ذات اوست خدا خود یک حقیقتی است و هفت صفت دارد که قائم به ذات هستند اما عین ذات نیستند و همه اینها قدیم اند از این جهت گفته می شود که اشاعره به قدمای ثمانیه قائلند یکی ذات خداست و بقیه هم صفات ذات او.
3-1- توحید افعالی
توحید افعالی یعنی درک و شناختن این که جهان، با همهی نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و کار او و ناشی از از ارادهی اوست. موجودات عالم همچنان که در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همهی عالم است، در مقام تأثیر و علیّت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنان که در ذات شریک ندارد در فاعلیّت نیز شریک ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست
2- توحید در مذهب اشاعره
1-2- اشاعره مانند سایر مذاهب کلامى، در تعریف توحید به توحید ذاتى تصریح دارند و بر خلاف معتزله، به توحید افعالی اهتمام مىورزند و توحید صفاتی را آن گونه که سایر مذاهب کلامی قائلند، قائل نیستند؛ به ویژه مباحث صفات ذاتی و عینى، و تأویل صفات خبریه که عدلیه به آن مىپردازند، نه تنها مورد اهتمام اشاعره نیست، بلکه تفسیر آنان مخالف تفسیر دیگران است.
2-2- نظریات برخی علمای اشاعره
ابوالحسن اشعرى که در حقیقت ناشر علم کلام جدیدی میان اهل سنت (در پایان قرن سوم و ابتدای قرن چهارم) شده بود، در مقابل روش «معتزله» که شیوه برهان و کلام بود، طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت کرد، و بر خلاف معتزله به قِدَم قرآن و تفاوت بین «ذات» و «صفات» خدا و ضرورت رؤیت خداوند در آخرت معتقد شد.
وی کلام خود را بر چهار رکن، و هر رکن را بر ده اصل نهاده است. غیر از رکن چهارم که در باره قیامت و امامت است، سه رکن «ذات»، «صفات» و «افعال» باری تعالی را به شرح ذیل بیان مىکند.
رکن اوّل: در ذات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خداوند وجود دارد؛ واحد است؛ قدیم است؛ جوهر نیست؛ جسم نیست؛ عرض نیست؛ مخصوص به جهتی که در مکانی باشد نیست؛ ممکن است دیده شود و همیشه باقی است.
رکن دوم: در صفات الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا، حى، عالم، قادر، صاحب اراده، سمیع، بصیر، متکلّم است؛ محل حوادث نیست؛ کلامش قدیم است؛ علم و ارادهاش ازلی و قدیم است.
رکن سوم: در افعال الاهی اصول دهگانه آن از این قرار است: خدا خالق افعال بندگان است؛ افعال بندگان مکتسب از خود آنها است؛ صدور آن افعال را خدا خواسته؛ خلق و اختراعی که خدا کرده، از روی احسان است؛ برای خدا تکلیف ما لا یطاق معنا ندارد و جایز است؛ خداوند مىتواند مردم بىگناه را عذاب کند؛ خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست؛ واجب آن را گویند که شرع واجب دانسته است؛ نبوّت محمد صلىاللهعلیهوآله رسولاللّه از معجزات ثابت خداوند است (همان، ص 55 و 56).
عبدالکریم شهرستانى، دیدگاه هم مسلکان اشعرىاش را در تبیین توحید چنین بیان مىکند:
اصحاب ما مىگویند که «واحد» به آن شىء گفته مىشود که در ذات خود قسمتپذیر نبوده، شرکت را نمىپذیرد؛ از این رو، خداوند در ذاتش واحد است. هیچ کس مثل او نیست و در صفاتش واحد است. هیچ کس شبیه او نیست و در افعالش واحد است. هیچ کس شریک او نیست (نهایةالاقدام، ص 90).
یکی از متأخران اشاعره هم، با همین نگاه در تعریف توحید آورده است: توحید یعنی این که ما به یگانگی خداوند در ذات و افعالش اعتقاد یابیم و برای او شریک قائل نشویم (محمد عبده، ص 62).
بر اساس آیه «اللّه خالق کلّ شىء ـــ خدا آفریدگار هر چیزی است»(زمر/ 62)، همه مسلمانان به توحید در خالقیت معتقدند؛ اما در فهم و اطلاق آیه اختلاف دارند. اشاعره به سبب حفظ توحید در خالقیت و نظام سبب و مسبب، علت و معلول را نفی کرده، اعتقاد دارند که افعال انسان، مستقیم فعل خداوند است.
پیشوای اشاعره، شیخ ابوالحسن اشعرى مىگوید:
هیچ آفرینندهای جز خدا نیست و کارهای بندگان مخلوق او است. … بندگان قادر نیستند تا چیزی را بیافرینند؛ در حالی که خود آنان مخلوق خداوند هستند (الإبانة عن اصول الدیانه، ص 46).
این نظریه، مورد نقد برخی دیگر از مذاهب همانند معتزله و امامیه قرار گرفت با این تحلیل که اگر آدمی فاعل فعل خویش نبوده، از خود اراده و اختیاری نداشته باشد، پاداش و کیفر وى، لغو خواهد بود و با عدل الاهی سازگاری نخواهد داشت.
3- با توجه به اینکه اشاعره عقل را از شناسائی الوهیت ممنوع می¬ دانند بر آیات قرآنی که از صفات خداوند سخن می¬ گوید تاکید کرده و لذا به تحقق صفات مختلف در خداوند قائل هستند و آن صفات را با ذات الهی یکی نمی¬ دانند، به عبارت دیگر خداوند در اندیشه اشاعره تا حد زیادی شبیه انسان است.
بصورت خلاصه؛
اشاعره در بحث توحید صفاتی، قائل به قدماء ثمانیه هستند یعنی صفات خدا را از ذات خدا جدا می کنند ولی آن صفات را قدیم می دانند.
در حقیقت اینان معتقدند صفات، زائد بر ذات است چراکه صفت مغایر با موصوف است، و اگر صفات، جزء ذات باشند موجب تکثّر در ذات می شود. و از طرفی چون خداوند قدیم است و این اتصاف نیز از قدیم بوده است، صفات نیز قدیم خواهند بود. بنابراین معتقد به قدمای ثمانیه در ذات و صفات شدند. قدیم اول، همان ذات است و هفت قدیم دیگر؛ حیات، قدرت، علم، سمع، بصر، اراده و کلام نفسی.
اشکالی که بر این دیدگاه وارد است آنستکه :
نخست : لازمه این دیدگاه، تعدّد واجب و از بین رفتن وحدت ذاتی است.
دوم : نیازمندی ذات، به صفاتِ زائد، اثبات می شود و این مطلب با بی نیازی ذاتی خداوند منافات دارد.
سوم : نقص و محدودیت برای ذات اثبات شده است زیرا در مرتبه ذات، خداوند خالی از این صفات خواهد بود و این با مطلق بودن خداوند در کمال نمی سازد.