جایگاه امام حسین(علیه السلام) در روایات
۱۳۹۳/۰۳/۱۱
–
۱۶۲۱ بازدید
ممنون می شوم روایاتی را که در مورد زیارت امام حسین ع وجود دارد راذکر کنید.
امام(ع) به او فرمود: «ای طوسی! کسی که به زیارت قبر اباعبدالله الحسین(ع) برود و او را بشناسد که امام واجبالإطاعه است یعنی خداوند بر همة بندگان واجب کرده که از او فرمانبرداری کنند، خدا گناهان گذشته و آیندة او را میآمرزد، و شفاعت او را در مورد هفتاد گنهکار میپذیرد، و در کنار آن قبر مبارک حاجتی را از خدا درخواست نمیکند مگر آنکه برای او برآورده
میکند».1
عصارة خانوادة فضایل
روزی رسول خدا(ص) نشسته بودند و امام علی(ع) نزد آن حضرت حضور داشتند که ناگاه امام حسین(ع) وارد شد، پیغمبر اکرم(ص) او را گرفت و در دامان خود نشانید، پیشانی و لبهای مبارک او را بوسید، و در آن زمان شش سال بیشتر از سنّ مبارک او نگذشته بود.
امیرالمؤمنین عرض کرد: ای رسول خدا! آیا فرزندم حسین را دوست دارید؟
پیغمبر اکرم(ص) فرمود: چگونه او را دوست نداشته باشم، در حالی که پارة تن من است.
حضرت علی(ع) عرض کرد: مرا بیشتر دوست دارید یا حسین را؟ قبل از آنکه رسول خدا(ص) جواب دهد، امام حسین(ع) عرض کرد: کسی که از جهت نسب برتر و از حیث شرف بالاتر است، نزد رسول خدا(ص) محبوبتر و از نظر مقام و درجه به او نزدیکتر است.
حضرت علی(ع) به فرزندش فرمود: آیا با من مفاخره میکنی؟ (یعنی حاضری هر کدام افتخارات خود را بازگو کنیم؟)
عرض کرد: بلی! اگر مایل باشید.
علی(ع) به او فرمود: ای حسین! من فرمانروای مؤمنان، زبان راستگویان، معاون و مددکار مصطفی، خزانهدار علم خداوند، و برگزیدة او از میان آفریدگان هستم. من پیشینیان را به طرف بهشت رهبری میکنم، من پرداختکنندة وام و بدهی رسول خدا(ص) هستم.
عموی من حمزه سیّدالشهداء است که بهشت برین جایگاه اوست، برادرم جعفر طیّار است که با فرشتگان در بهشت پرواز میکند. من از طرف رسول خدا(ص) منصب قضاوت دارم، من پرچمدار او هستم، من از طرف خداوند مأموریّت یافتم آیات سورة برائت را برای اهل مکّه قرائت کنم، من کسی هستم که خداوند تبارک و تعالی او را از میان آفریدگانش برگزیده است.
من ریسمان محکم الهی هستم که خداوند بندگانش را در قرآنش دستور داده به آن چنگ بزنند، و فرموده: «و اعتصموا بحبل الله جمیعاً؛2 همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید». من ستارة درخشان خداوندم، من کسی هستم که فرشتگان آسمانی او را زیارت میکنند، من زبان گویای پروردگارم و حجّت او بر بندگانش میباشم، من دست توانای خداوندم، من وَجْه باری تعالی در آسمانها و جَنْب آشکار خداوندم.
من کسی هستم که خداوند دربارة من و در حقّ من فرموده است: «بل عبادٌ مکرمون ٭ لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون؛3 بلکه بندگان مقرّب خداوند هستند که هرگز او را به گفتار پیشی نمیگیرند، و به فرمان او عمل میکنند». من دستاویز مطمئن از طرف خداوندم که شکستی برایش نیست و گسسته نمیگردد، و خداوند شنوا و دانا است.
من درِ رحمت الهی هستم که باید از آن وارد شوند. من نشان خداوندی بر روی صراط هستم، من آن خانة خدایم که هر که در آن وارد شود در امان است، پس هر کس به ولایت و محبّت من درآویزد از آتش دوزخ ایمن است من قاتل پیمانشکنان اهل جمل، ستمگران اهل صفیّن، و خارج شدگان از دین یعنی خوارجم، و من کشندة کافرانم، من پدر یتیمان، و پناه بیوهزنان هستم.
من آن کسی هستم که فردای قیامت از ولایتم سؤال میشود، و در آیة شریفة «لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم؛4 هر آینه از نعمتها در آن روز سؤال میشوید»، من آن نعمت خداوند تبارک و تعالی هستم که بر بندگانش ارزانی داشته است. من کسی هستم که پروردگار عالم دربارة من و در شأن من فرموده است: «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الإسلام دیناً؛5 امروز دین شما را کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم، و خشنود گشتم که اسلام دین شما باشد».
پس کسی که مرا دوست داشته باشد مسلمان واقعی است و مؤمنی است که دین او کامل است.
من کسی هستم که به سبب من هدایت شدید، و دربارة من و دشمن من خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «وقفوهم إنّهم مسؤولون؛6 ایشان را نگهدارید تا از آنها پرسش شود»، یعنی از ولایت من در فردای قیامت از آنها سؤال میکنند، من آن «خبر بزرگ» هستم.
من کسی هستم که خداوند تبارک و تعالی دین خود را به سبب من در غدیر خم و در معرکة خیبر کامل کرد. من کسی هستم که رسول خدا(ص) دربارهام فرمود: «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه؛ هر که من مولای او هستم، علی مولای اوست». من روح نماز مؤمن و مقصود از «حیّ علی الصلا\؛ بشتابید به سوی نماز»، و «حیّ علی الفلاح؛ به رستگاری روی آورید»، و «حیّ علی خیر العمل؛ برای بهترین عمل شتاب کنید»، هستم.
من کسی هستم که بر دشمنانم این آیه نازل گشته است: «سأل سائلٌ بعذابٍ واقعٍ ٭ للکافرین لیس له دافعٌ؛7 سائلی از عذاب دردناک که برای کافران وقوعش حتمی است و منعکنندهای برایش نیست سؤال کرد و درخواست نمود». من مردمان را به سوی حوض میخوانم، و غیر از من کسی مؤمنان را به طرف حوض نمیخواند. من پدر پیشوایان پاک و معصوم هستم. من میزان عدالت و وسیلة سنجش اعمال در قیامتم. من رئیس و بزرگ اهل دین و پیشوای مؤمنان به طرف خوبیها و آمرزش پروردگارم.
اصحاب و همراهان من، فردای قیامت، دوستان من هستند که از دشمنانم دوری کرده و اظهار بیزاری نمودهاند، هنگام مرگ آنها نمیترسند و غم و اندوهی ندارند، و در میان قبر هیچگونه عذاب نمیشوند، آنها در مرتبة شهدا و صدّیقین میباشند که در پیشگاه الهی خوشحال و شادمان به سر میبرند.
من کسی هستم که شیعیان من پیمان بستهاند، با دشمنان خدا و رسول او دوستی نکنند و روابط دوستانه نداشته باشند، گر چه پدران آنها یا فرزندانشان باشند. من کسی هستم که شیعیانم بدون اینکه به حساب آنها رسیدگی شود وارد بهشت میشوند. من کسی هستم که پروندة شیعیانم که نامهای ایشان در آن است نزد من میباشد. من یاور اهل ایمان و برای آنها نزد پروردگار جهانیان شفاعت میکنم.
من با دو شمشیر، ضربه و با دو نیزه، زخم میزنم، من کافران را در روز بدر و حنین کشتم. من شجاعانِ غرق سلاح و زره را در روز احد به هلاکت رساندم، من عمروبن عبدود را در روز احزاب و مرحب را در روز خیبر به قتل رساندم. دربارة او ندا داد: «لا سیف إلّا ذوالفقار و لا فتی إلّا علیّ؛ شمشیری جز ذوالفقار نیست، و جوانمردی جز علی نمیباشد».
من در پیروزی و فتح مکّه مدال افتخار داشتهام، من دو بت لات و عزّی را بر زمین کوبیدم و شوکت آنها را شکستم، هُبَل اعلی و منا\ ثالثه را من ویران کردهام.
من آن کسی هستم که بر شانة پیغمبر اکرم(ص) بالا رفتم و بتها را فرو ریختم. من کسی هستم که بت یغوث و یعوق و نسر را شکستم، من کسی هستم که در راه خدا با کافران نبرد کردم.
من کسی هستم که انگشتر خود را به فقیری بخشیدم، من کسی هستم که در بستر پیامبر(ص) آرمیدم و خود را به خطر انداختم تا او را از مشرکان حفظ کنم. من کسی هستم که جنّیان از خشم و غضب من هراسناکاند، من کسی هستم که خدا به سبب من عبادت میشود، من مترجم وحی الهی و مظهر علم خداوندم، من کشندة جنگجویان جمل و صفیّن، بعد از رسول خدا(ص) هستم، و من قسمتکنندة بهشت و دوزخ میباشم.
در این هنگام علی(ع) ساکت شد و رسول خدا(ص) به امام حسین(ع) فرمود: ای ابوعبدالله! آیا آنچه را پدرت گفت شنیدی؟ و آنچه او بر شمرد یکدهم از یکدهم فضائل او بلکه از هزار هزار فضیلتی است که او دارد و بلکه او بالاتر از همة این فضائل است.
امام حسین(ع) عرض کرد: سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که ما را بر بیشتر بندگان مؤمن خود و بر همة جهانیان برتری داد، جدّ ما را برای نزول قرآن و علوم قرآن یعنی تفسیر و تأویل آن، و راستی و صداقت، و محلّ راز امین وحی اختصاص داد، و ما را بهترین برگزیدگانش قرار داد، و برتمامی خلق خود رفعت و برتری بخشید.
سپس امام حسین(ع) عرض کرد: امّا شما ای امیرمؤمنان نسبت به آنچه فرمودی راستگو و امین هستی.
پیغمبر اکرم(ص) فرمود: اکنون تو ای فرزندم، فضائل خود را یادآوری کن.
امام حسین(ع) عرض کرد: ای پدرجان! من حسین فرزند علیّبن ابیطالبم. مادرم فاطمة زهرا سرور تمامی زنان عالم، و جدّم محمّد مصطفی آقا و سرور همة فرزندان آدم است.
ای علی! مادر من مقامی برتر از مادر شما نزد خدا و همة مردمان دارد، جدّ من بهتر و والاتر از جدّ شما نزد خدا و همة مردم است. من در گهواره بودم که جبرئیل با سخنان خوشآیند خود مرا نوازش میداد و اسرافیل به دیدار من میآمد.
ای علی! تو نزد خدا برتر از من و والاتر هستی، و من به حسب و نسب و به داشتن پدران و مادران و اجدادی که دارم بر تو افتخار میکنم.
و بعد از این گفتوگو امام حسین(ع) برخاست و دست به گردن پدرش انداخت و او را بوسید، علی(ع) هم فرزندش حسین بن علی(ع) را در بر گرفت و بوسید و به او فرمود:
خداوند فخر و شرف و دانش و بردباری تو را زیادتر گرداند و آنهایی را که به تو ای ـ ابوعبدالله ـ ستم کنند لعنت کند.
و بعد از آن امام حسین(ع) به سوی پیغمبر برگشت.8
حسین از من و من از حسینم
حضرت رضا(ع) فرمودند:
هنگامی که خداوند تبارک و تعالی به ابراهیم خلیل الرحمان دستور داد به جای فرزندش اسماعیل آن قوچ را که برای او فرستاده است ذبح کند ابراهیم(ع) آرزو کرد که کاش اسماعیل را با دست خود قربانی کرده بود و به ذبح آن قوچ امر نشده بود تا به قلب او آنچه به قلب پدری که بهترین فرزند عزیزش را با دست خود ذبح کرده وارد میشد، و با این عمل سزاوار پاداش صبرکنندگان در مصیبتها میشد و درجات والایی را تحصیل میکرد.
خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود: ای ابراهیم! محبوبترین آفریدة من نزد تو کیست؟
عرض کرد: خداوندا! مخلوقی را نیافریدهای که نزد من محبوبتر از حبیب تو یعنی محمّد(ص) باشد.
فرمود: ای ابراهیم! او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ عرض کرد: او را از خودم بیشتر دوست دارم.
فرمود: فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟ عرض کرد: فرزند او را از فرزند خودم بیشتر دوست دارم.
فرمود: کشته شدن فرزند او از روی کینه و ستم به دست دشمنانش قلب تو را بیشتر به درد میآورد یا قربانی شدن فرزندت به دست خودت در راه اطاعت من؟ عرض کرد: کشته شدن او به دست دشمنانش برای من دردناکتر است.
فرمود: ای ابراهیم! گروهی که خود را از امّت محمّد(ص) میپندارند به زودی حسین(ع) فرزند او را بعد از او با ظلم و ستم میکشند، همانطور که سر گوسفندی را جدا میکنند، و با این عمل سزاوار خشم و غضب من میگردند.
ابراهیم(ع) با شنیدن آن اندوهگین شد، و یاد آن مصیبت دل او را به درد آورد و او را گریان نمود.
خداوند تبارک و تعالی به او از طریق وحی فرمود: «و فدیناه بذبحٍ عظیمٍ؛ ای ابراهیم! ناله و فریادت بر امام حسین(ع) و مصیبت کشته شدن او را فدیه و عوض قرار دادم برای بیتابی و تحمّل مصیبت فرزندت اسماعیل در صورتی که او را با دست خود قربانی کرده بودی، و درجات والای مصیبتزدگان را نصیب تو گردانیدم، و این تأویل کلام خداوند تبارک و تعالی است که فرمود:9 «و بر او ذبح بزرگی فدا ساختیم» و هیچ نیرو و قدرتی نیست مگر به سبب خداوند بلندمرتبة بزرگ».10
مؤلف «القطره» مینویسد: بنابر تأویلی که ذکر شد، امام حسین(ع) در عوالم پیشین، شهادت را قبول کرده، و پذیرفته است که فدیه برای جدّش اسماعیل قرار گیرد تا نور جدّش محمّد مصطفی(ص) که در صلب او است بماند، پدرش علیّ مرتضی و مادرش فاطمة زهرا و برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی و فرزندان پاک و معصوم او ـ که درود خداوند بر همة آنان باد ـ باقی بمانند، و بنابراین همة نعمتها و بخششهای ظاهری پروردگار، و برکات معنوی او که به ما میرسد از حسین(ع) سرچشمه گرفته و شاید همین علّت مستحب بودن زیارت آن حضرت در همة روزها و شبهای مبارک است.
زیرا او علّت غایی برای برپایی و برقراری دین است، به خاطر اینکه صاحب دین یعنی حضرت خاتمالنبیّین را با قبول شهادت در صلب پدرانش حفظ کرده و در دنیا مصائب بزرگ را تحمّل کرده است تا با این عمل دین مقدّس را احیا گرداند و باطل را سرکوب نماید.
[این روایت معنایی برای آن سخن رسول خدا(ص) است که فرمود: «حسینٌ منّی، و أنا من حسین»]پی نوشت ها :
1. امالی صدوق، ص 684، ح 11، مجلس 86؛ بحارالانوار، ج 101، ص23، ح15. مؤلّف «القطره»: اینکه در حدیث میفرماید: «خدا گناهانی را که در آینده، زائر امام حسین(ع) مرتکب شود میآمرزد». معنایش این است که توفیق توبه کردن به او مرحمت میکند و عاقبتش را نیکو میگرداند، تا اجازه و رخصت در ارتکاب گناه که از نظر عقلی قبیح است لازم نیاید.
2. سورة آل عمران (3)، آیة103.
3. سورة انبیاء (21)، آیة 26، 27.
4. سورة تکاثر (102)، آیة 8.
5. سورة مائده (5)، آیة 3.
6. سورة صافّات (37)، آیة 24.
7. سورة معارج (70)، آیة 1 و 2، این آیه اشاره به قصّة نعمان بن حارث یهودی (لعنه الله) دارد که وقتی خبر غدیر خم به گوش او رسید نزد رسول خدا(ص) آمد و وقتی رسول خدا(ص) به او فرمود: این فرمان الهی بوده است، از خدا درخواست کرد که اگر آن حضرت راست میگوید عذابی نازل کند، خداوند هم سنگی را از آسمان نازل کرد و بر سر او کوبید که هلاک شد.
8. الفضائل ابن شاذان، ص 83، حیلـ[ الأبرار، ج2 ، ص 123، ح6، معالی السبطین، ص 58.
9. سورة صافات (37)، آیة 107.
10. عیون اخبار الرضا(ع)، ج1 ، ص 166، ح 1، جواهر السنیّـ[، ص 251، تأویل الآیات، ج2 ، ص 479، ح12، تفسیر برهان، ج4 ، ص 30، ح6، المنتخب، ص 32، بحارالانوار، ج 44، ص 225، ح6 و در ذیل آن شرح و توضیحی آورده است.
ماهنامه موعود شماره 107