۱۳۹۳/۰۲/۰۸
–
۲۸۲ بازدید
جایگاه و اهمیت عقل در انسان؟
عقل برترین مخلوق خداوند و موهبتی الهی به نوع انسان است و بالاترین و بزرگترین وسیله زندگی معنوی و مادی بشری است و تکامل روحی و جسمی انسان بدون وجود آن امکان پذیر نمیباشد. این نیروی عظیم در صورتی که با خطاهای نفسانی و بینشهای مادی آلوده نگردد دچار اشتباه نمیشود. بلکه چراغی فروزان، برای هدایت انسان در فراز و نشیبهای زندگی و شناخت ارزشهای والای معنوی است. مکتب تشیع، مکتبی است که این نیروی عظیم مثبت، یعنی عقل را به خوبی شناسانده، کاربرد آن را مشخص کرده و فوائد آن را برمیشمارد مضاف بر اینکه محدوده این نیرو و آفتهای آن را گوشزد نموده و هشدار میدهد. در دو یادگار همیشه جاوید پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ «قرآن و عترت» میتوان به قدر و منزلت این نیروی شگرف پی برد و آن را به گونهای درست شناخته، تا مورد استفاده قرار گیرد. اما از آنجا که شما پرسشگر گرامی، ویژگیهای انسان عاقل را سؤال فرمودید، ما فقط به این موضوع از دیدگاه معصومین ـ علیهم السّلام ـ میپردازیم.
عاقل در کلام معصومین ـ علیهم السّلام ـ کسی است که
۱٫ جویای کمال است.(۱)
۲٫ دشمن شهوات و خواستهای نفسانی خویش است.(۲) و شهوتش را دور سازد و دنیایش را به آخرتش بفروشد.(۳)
۳٫ از غفلت بیدار گردد و برای هنگام کوچ کردنش توشه گرد آورد و سرای پایدارش را آباد سازد.(۴)
۴٫ دچار نیرنگ و فریب نمیشود.(۵)
۵٫ هر جا حق را نشناسد توقف میکند.(۶)
۶٫ از گناهان بپرهیزد و از زشتیها پاک باشد و گناهان را به آمرزش بپوشاند.(۷)
۷٫ زبانش را در بند کشد.(۸)
۸٫ در راه فرمانبرداری از پروردگارش، هوایش را فرمان نبرد.(۹)
۹٫ از دیگران پند آموزد.(۱۰)
۱۰٫ قناعت را پیشه خویش سازد.(۱۱)
۱۱٫ توانگری او به دانشش و عزت او به قناعتش میباشد.(۱۲)
۱۲٫ فقیر نیست.(۱۳) زیرا هیچ ثروتی مانند عقل نیست.(۱۴)
۱۳٫ فکرش راهنماست.(۱۵) و گفتارش را کردارش تصدیق نماید.(۱۶) و تکیهگاهش عملش است.(۱۷) و هرگز دروغ نمیگوید.(۱۸)
۱۴٫ کارهایش را خوب انجام میدهد و کوشش خویش را به جای خود به کار بندد.(۱۹) و کارش را دریابد.(۲۰) (وظیفه خود را بشناسد)
۱۵٫ با فردی که میترسد او را تکذیب کند، سخن نمیگوید. از فردی که میترسد نیاز او را برآورده نکند چیزی نمیطلبد. به چیزی که قادر بر وفای آن نیست وعده نمیدهد. به چیزی که امید به آن، او را در سختی میافکند، امیدوار نمیشود. به کاری که توان و طاقت انجام آن را ندارد، اقدام نمیکند.(۲۱)
۱۶٫ بدون سؤال، پاسخ نمیدهد و فقط هنگامی که دیگران از پاسخ عاجز هستند پاسخ میگوید و به رأی و نظری که به صلاح دیگران است اشاره میکند.(۲۲)
۱۷٫ اشتغال به نعمتهای حلال مادی دنیا، مانع شکرگزاری و موجب غفلت او نمیشود و در مواقع سختی، گرسنگی، دعوت شیطان و هوای نفس به ارتکاب گناه مثل خوردن مال حرام، نگاه حرام و صبر در گناه دارد و خود را آلوده نمیکند.(۲۳)
۱۸٫ در تمام حالات از طاعت پروردگارش و پیکار با نفسش باز نماند و خالی نباشد.(۲۴)
۱۹٫ با مالش ستایش مردم را به دست آورد (به آنها بخشش نماید) و خودش را از درخواست از مردم نگهداری کند.(۲۵)
۲۰٫ زشتیهای نفس خود را در دین، رأی، اخلاق و ادب بشمرد و آنها را در سینهاش یا در یادداشتی گرد آورد و آنگاه دست به کار از بین بردن آنها شود.(۲۶)
۲۱٫ تجربهها و آزمایشها تمامشدنی نیستند و انسان عاقل همواره به افزودن آن سرگرم است.(۲۷)
۲۲٫ نفس خویش را خوار میدارد آنگاه بزرگ میگردد.(۲۸)
۲۳٫ سخن نگوید مگر برای حاجتش یا برای حجتش و غلبه بر دشمن و سرگرم و مشغول نمیشود مگر به اصلاح امور آخرتش.(۲۹)
۲۴٫ به هنگام خاموشی بیاندیشد و به گاه گفتار به یاد خدا باشد و به هنگام نگاه کردن پند پذیرد.(۳۰)
۲۵٫ نصفش بردباری و نیم دیگرش عفو و اغماض است.(۳۱)
۲۶٫ خویش را نگهبانی کند از مستی ستایش، مستی قدرت و توانایی، مستی علم، مستی جوانی و مستی مال. زیرا که برای هر یک از اینها بادهایی است پلید و زشت که عقل را میگیرند و وقار و گرانی و متانت شخص را به سبکی مبدل میسازند.(۳۲)
۲۷٫ از خود شخصیتی نشان ندهد مگر در سه جا: قدمی که برای آخرت برداشته شود و یا امرزندگانی را ترمیم کند و یا اینکه در عیش و لذتی غیر حرام به سر ببرد.(۳۳)
۲۸٫ از احسان و نیکیش بخل نمیورزد.(۳۴)
۲۹٫ با علماء و نیکو کردار بسیار همنشینی کند و از نزدیکی با بدان و بدکاران دوری گزیند.(۳۵)
پی نوشت ها:
۱٫ آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد علی انصاری قمی، انتشارات تهران، فصل اول، حدیث۶۳۰٫
۲٫ همان، فصل اول، ح۵۰۳٫
۳٫ همان، فصل۱، ح۱۷۵۶٫
۴٫ همان، فصل۲، ح۷۷٫
۵٫ همان، فصل۱، ح۴۸۲٫
۶٫ همان، فصل۱، ح۱۴۳۲٫
۷٫ همان، فصل۱، ح۱۶۷۶٫
۸٫ همان، فصل۱، ح۵۵۷٫
۹٫ همان، فصل۱، ح۱۷۷۵٫
۱۰٫ همان، فصل۱، ح۱۳۳۰٫
۱۱٫ همان، فصل۷۷، ح۸۲٫
۱۲٫ همان، فصل۵۷، ح۴۲٫
۱۳٫ همان، فصل۸۸، ح۱۵٫
۱۴٫ همان، فصل۸۶، ح۳۸٫
۱۵٫ همان، فصل۵۹، ح۳٫
۱۶٫ همان، فصل۱، ح۱۴۲۹٫
۱۷٫ همان، فصل۱، ح۱۲۸۵٫
۱۸٫ همان، فصل۷۹، ح۷۸٫
۱۹٫ همان، فصل۱، ح۱۸۲۲٫
۲۰٫ همان، فصل۱، ح۱۱۵۶٫
۲۱٫ کلینی، اصول کافی، شرح محمد باقر کمرهای، ج۱، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۲٫ همان، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۳٫ اصول کافی، شرح محمد باقر کمرهای، ج۱، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۴٫ همان، فصل۸۷، ح۱٫
۲۵٫ همان، فصل۸۷، ح۲۱٫
۲۶٫ همان، فصل۵۱، ح۲۹٫
۲۷٫ همان، فصل۱، ح۱۵۸۰٫
۲۸٫ همان، فصل۱، ح۷۲۸٫
۲۹٫ همان، فصل۱، ح۱۷۶۰٫
۳۰٫ همان، فصل۱، ح۱۸۳۷٫
۳۱٫ همان، فصل۸۲، ح۱۹٫
۳۲٫ همان، فصل۸۷، ح۲۷٫
۳۳٫ همان، فصل۷۳، ح۷۳٫
۳۴٫ همان، فصل۷۹، ح۱۳۶٫
۳۵٫ همان، فصل۸۷، ح۲۸٫
عاقل در کلام معصومین ـ علیهم السّلام ـ کسی است که
۱٫ جویای کمال است.(۱)
۲٫ دشمن شهوات و خواستهای نفسانی خویش است.(۲) و شهوتش را دور سازد و دنیایش را به آخرتش بفروشد.(۳)
۳٫ از غفلت بیدار گردد و برای هنگام کوچ کردنش توشه گرد آورد و سرای پایدارش را آباد سازد.(۴)
۴٫ دچار نیرنگ و فریب نمیشود.(۵)
۵٫ هر جا حق را نشناسد توقف میکند.(۶)
۶٫ از گناهان بپرهیزد و از زشتیها پاک باشد و گناهان را به آمرزش بپوشاند.(۷)
۷٫ زبانش را در بند کشد.(۸)
۸٫ در راه فرمانبرداری از پروردگارش، هوایش را فرمان نبرد.(۹)
۹٫ از دیگران پند آموزد.(۱۰)
۱۰٫ قناعت را پیشه خویش سازد.(۱۱)
۱۱٫ توانگری او به دانشش و عزت او به قناعتش میباشد.(۱۲)
۱۲٫ فقیر نیست.(۱۳) زیرا هیچ ثروتی مانند عقل نیست.(۱۴)
۱۳٫ فکرش راهنماست.(۱۵) و گفتارش را کردارش تصدیق نماید.(۱۶) و تکیهگاهش عملش است.(۱۷) و هرگز دروغ نمیگوید.(۱۸)
۱۴٫ کارهایش را خوب انجام میدهد و کوشش خویش را به جای خود به کار بندد.(۱۹) و کارش را دریابد.(۲۰) (وظیفه خود را بشناسد)
۱۵٫ با فردی که میترسد او را تکذیب کند، سخن نمیگوید. از فردی که میترسد نیاز او را برآورده نکند چیزی نمیطلبد. به چیزی که قادر بر وفای آن نیست وعده نمیدهد. به چیزی که امید به آن، او را در سختی میافکند، امیدوار نمیشود. به کاری که توان و طاقت انجام آن را ندارد، اقدام نمیکند.(۲۱)
۱۶٫ بدون سؤال، پاسخ نمیدهد و فقط هنگامی که دیگران از پاسخ عاجز هستند پاسخ میگوید و به رأی و نظری که به صلاح دیگران است اشاره میکند.(۲۲)
۱۷٫ اشتغال به نعمتهای حلال مادی دنیا، مانع شکرگزاری و موجب غفلت او نمیشود و در مواقع سختی، گرسنگی، دعوت شیطان و هوای نفس به ارتکاب گناه مثل خوردن مال حرام، نگاه حرام و صبر در گناه دارد و خود را آلوده نمیکند.(۲۳)
۱۸٫ در تمام حالات از طاعت پروردگارش و پیکار با نفسش باز نماند و خالی نباشد.(۲۴)
۱۹٫ با مالش ستایش مردم را به دست آورد (به آنها بخشش نماید) و خودش را از درخواست از مردم نگهداری کند.(۲۵)
۲۰٫ زشتیهای نفس خود را در دین، رأی، اخلاق و ادب بشمرد و آنها را در سینهاش یا در یادداشتی گرد آورد و آنگاه دست به کار از بین بردن آنها شود.(۲۶)
۲۱٫ تجربهها و آزمایشها تمامشدنی نیستند و انسان عاقل همواره به افزودن آن سرگرم است.(۲۷)
۲۲٫ نفس خویش را خوار میدارد آنگاه بزرگ میگردد.(۲۸)
۲۳٫ سخن نگوید مگر برای حاجتش یا برای حجتش و غلبه بر دشمن و سرگرم و مشغول نمیشود مگر به اصلاح امور آخرتش.(۲۹)
۲۴٫ به هنگام خاموشی بیاندیشد و به گاه گفتار به یاد خدا باشد و به هنگام نگاه کردن پند پذیرد.(۳۰)
۲۵٫ نصفش بردباری و نیم دیگرش عفو و اغماض است.(۳۱)
۲۶٫ خویش را نگهبانی کند از مستی ستایش، مستی قدرت و توانایی، مستی علم، مستی جوانی و مستی مال. زیرا که برای هر یک از اینها بادهایی است پلید و زشت که عقل را میگیرند و وقار و گرانی و متانت شخص را به سبکی مبدل میسازند.(۳۲)
۲۷٫ از خود شخصیتی نشان ندهد مگر در سه جا: قدمی که برای آخرت برداشته شود و یا امرزندگانی را ترمیم کند و یا اینکه در عیش و لذتی غیر حرام به سر ببرد.(۳۳)
۲۸٫ از احسان و نیکیش بخل نمیورزد.(۳۴)
۲۹٫ با علماء و نیکو کردار بسیار همنشینی کند و از نزدیکی با بدان و بدکاران دوری گزیند.(۳۵)
پی نوشت ها:
۱٫ آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه محمد علی انصاری قمی، انتشارات تهران، فصل اول، حدیث۶۳۰٫
۲٫ همان، فصل اول، ح۵۰۳٫
۳٫ همان، فصل۱، ح۱۷۵۶٫
۴٫ همان، فصل۲، ح۷۷٫
۵٫ همان، فصل۱، ح۴۸۲٫
۶٫ همان، فصل۱، ح۱۴۳۲٫
۷٫ همان، فصل۱، ح۱۶۷۶٫
۸٫ همان، فصل۱، ح۵۵۷٫
۹٫ همان، فصل۱، ح۱۷۷۵٫
۱۰٫ همان، فصل۱، ح۱۳۳۰٫
۱۱٫ همان، فصل۷۷، ح۸۲٫
۱۲٫ همان، فصل۵۷، ح۴۲٫
۱۳٫ همان، فصل۸۸، ح۱۵٫
۱۴٫ همان، فصل۸۶، ح۳۸٫
۱۵٫ همان، فصل۵۹، ح۳٫
۱۶٫ همان، فصل۱، ح۱۴۲۹٫
۱۷٫ همان، فصل۱، ح۱۲۸۵٫
۱۸٫ همان، فصل۷۹، ح۷۸٫
۱۹٫ همان، فصل۱، ح۱۸۲۲٫
۲۰٫ همان، فصل۱، ح۱۱۵۶٫
۲۱٫ کلینی، اصول کافی، شرح محمد باقر کمرهای، ج۱، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۲٫ همان، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۳٫ اصول کافی، شرح محمد باقر کمرهای، ج۱، ص۵۷، ۵۵، ۵۱٫
۲۴٫ همان، فصل۸۷، ح۱٫
۲۵٫ همان، فصل۸۷، ح۲۱٫
۲۶٫ همان، فصل۵۱، ح۲۹٫
۲۷٫ همان، فصل۱، ح۱۵۸۰٫
۲۸٫ همان، فصل۱، ح۷۲۸٫
۲۹٫ همان، فصل۱، ح۱۷۶۰٫
۳۰٫ همان، فصل۱، ح۱۸۳۷٫
۳۱٫ همان، فصل۸۲، ح۱۹٫
۳۲٫ همان، فصل۸۷، ح۲۷٫
۳۳٫ همان، فصل۷۳، ح۷۳٫
۳۴٫ همان، فصل۷۹، ح۱۳۶٫
۳۵٫ همان، فصل۸۷، ح۲۸٫