خانه » همه » مذهبی » جبهه دوم خرداد

جبهه دوم خرداد


جبهه دوم خرداد

۱۳۹۴/۱۱/۱۹


۶۵۸ بازدید

جبهه دوم خرداد از چه گروه‌هایی تشکیل شد؟ وضعیت آن به کجا کشیده شد؟

شکل گیری دوم خرداد را باید معلول چالش های سیاسی، فکری، اجتماعی و اقتصادی دهه قبل از آن دانست که در نتیجه آن شکاف نسلی، تحول فکری، افزایش آگاهی های سیاسی و اجتماعی اقشار جوان و تحصیل کرده ایجاد شده بود.
فضای باز سیاسی، گسترش آزادی های سیاسی، تکثر مطبوعات و نشریات، رشد روز افزون احزاب و تشکل های سیاسی، کاهش تنش در مناسبات و روابط سیاسی با جهان را می توان از جمله دستاوردهای دوم خرداد برشمرد اما متأسفانه تندروی، درک نکردن واقعیات جامعه، جناح بندی های سیاسی، نفوذ دیدگاه های سکولاریستی، فاصله گرفتن از ارزش ها و آرمان های اسلامی و انقلابی، تشتت در افکار و مبانی نظری و عملی این جریان را با چالش های جدی و افول روبه رو ساخت.
برخی گروه‌های وابسته به جریان چپ پس از انتخابات ریاست جمهوری 76 و پیروزی آقای خاتمی، ائتلافی را تحت عنوان ائتلاف جبهه دوم خرداد به وجود آوردند. این احزاب و تشکل‌ها عبارت بودند از: حزب مشارکت ایران اسلامی، حزب همبستگی ایران اسلامی، مجمع روحانیون مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، حزب کارگزاران سازندگی ایران، دفتر تحکیم وحدت، خانه کارگر، مجمع نیروهای خط امام، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، مجمع اسلامی بانوان، انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران، حزب اسلامی کار، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، انجمن اسلامی معلمان ایران، انجمن اسلامی مدیران و کارشناسان صنعتی و اقتصادی، مجمع حزب الله مجلس شورای اسلامی، مجمع نمایندگان ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی.
در حقیقت این جبهه متشکل از طیف‌های مختلف با دیدگاه‌ها و گرایشات متفاوت بود، مانند: مجمع روحانیون مبارز، کارگزاران سازندگی، حزب مشارکت تا طیف جریان ملی مذهبی و تجدیدنظر طلب.
نفوذ اندیشه‌های افراطی و تحلیل‌های نادرست و عدم توجه به نیازهای واقعی مردم در روند اصلاحات، موجب شد تا نه تنها از فرصت به دست آمده استفاده مناسب نشود بلکه زمینه برای تخریب پایه‌های نظام فراهم شود و همین مسئله در نهایت موجب دلزدگی مردم از این جبهه شده و افول این جبهه را به دنبال داشت. در حقیقت این جریان قدر اعتماد و اقبال مردم را نشناخته و به جای به کار بستن توان خویش برای انجام اصلاحات مورد نظرآنان به بیراهه رفته و بر مشکلات مردم افزود.
دیری نپایید که اختلاف‌های درونی آن‌ها بالا گرفت و در حالی که رئیس جمهور منتخب دوم خردادی و رئیس مجلس ششم متعلق به مجمع روحانیون مبارز بودند و قاعدتا باید میدان دار اصلی این جبهه هم به حساب می‌آمدند اما افراطیون به ویژه پس از تشکیل حزب مشارکت با حضور افراد صاحب منصب مشابه کارگزاران در دولت ‌هاشمی یکه تاز عرصه سیاسی کشور گردیده و برنامه و اهداف خاص خود را دنبال نمودند و دقیقاً همان گونه که کارگزاران با افراطی گری نتوانست اهداف جناح خود را دنبال کند، جبهه دوم خرداد نیز بیش از آنکه خط و مشی سیاسی
خود را از طیف مذهبی خود بگیرند، اهداف و مقاصد اپوزیسیون و مخالفان نظام را پیگیری می‌کردند و همین امر موجب زاویه آن‌ها با نظام اسلامی گردید که
نشانه آن را در طرح دیدگاه‌ها و مواضع غیرقانونی و ساختارشکنانه‌ای چون
«طرح حاکمیت دوگانه» «لوایح دو گانه» (افزایش اختیارات رئیس جمهور)، «طرح خروج از حاکمیت» (این طرح بر این ادعا استوار بود که مشروعیت نظام اسلامی ناشی از حضور اصلاح طلبان است و با خروج آن‌ها از حاکمیت، مشروعیت نظام از میان رفته و نظام عملاً دچار فروپاشی درونی می‌شود) «رفراندوم» در مسائلی همچون قانون اساسی، حذف نظارت استصوابی، ماندن یا رفتن مجلس ششم،
ماندن یا رفتن رئیس جمهور، نحوه اداره صدا و سیما و… «تحصن و استعفا» (استعفای تعدادی از نمایندگان در مقابله با عدم احراز صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس توسط شورای نگهبان و اقدام به تحصن در مجلس و حمایت جمعی از مقامات کشوری از این اقدام) «ساختار شکنی» (نادیده انگاشتن فصل الخطاب‌های قانونی و تلاش برای تضعیف و به چالش کشیدن ارکان نظام از جمله بیانیه سرگشاده بیش از 127 نماینده مجلس ششم به رهبری و…) می‌توان یافت.
ریشه افول قدرت جریان دوم خرداد و اصلاح طلب را علاوه بر اتخاذ چنین مواضع رادیکالی باید در ابهام داشتن در مفاهیمی چون اصلاحات، جامعه مدنی و فقدان راهبرد مشخص برای اداره کشور، بی برنامگی، تحلیل نادرست از شرایط کشور و افراط گرای را جستجو نمود.
نخستین علائم واکنش منفی مردم به روند فوق در دور دوم انتخابات شورای اسلامی در اسفند ماه 81 زنگ خطر را برای افراطیون به صدا درآورد. صدایی که مرگ سیاسی مشی ساختارشکنان را در اسفند ماه سال 82 در جریان انتخابات مجلس هفتم خبر می‌داد. در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری جبهه دوم خرداد دچار چنان تشتتی گردید که نه تنها وفاقی میان گروه‌های جبهه دوم خرداد
مشاهده نشد بلکه هر یک از گروه‌های آن به چند شاخه گرایش پیدا کرده و راهی جداگانه در پیش گرفته‌اند.
بخشی از طیف افراطی همچون شاخه دانشجویی دوم خرداد راهبرد تحریم انتخابات را پیش گرفتند و بخش دیگری از افراطیون شامل لایه‌هایی از حزب مشارکت و سازمان مجاهدین ‌راهبرد «تحریم» همراه با تحمیل هزینه بر نظام را دنبال کردند و در راستای آن افرادی را برگزیدند که نتوانند از سوی شورای نگهبان مورد تایید قرار گیرند و این بهانه لازم برای تحریم انتخابات را فراهم می‌نمود. در لایه‌های بعدی این طیف افراطی عده‌ای معتقد بودند در صورت توان تخریب چهره‌های مورد نظر در جناح مقابل می‌توان امیدی به کشاندن انتخابات به دور دوم داشت. گروه‌های میانه رو ترجیح می‌دادند از کاندیدای مجمع روحانیون یا کاندیدای اختصاصی خود حمایت کنند.
جبهه دوم خرداد پس از ناتوانی در دستیابی به کاندیدایی که بتواند پوششی بر اختلافات موجود نهاده و اجماع حداقلی را بر این جبهه حاکم سازد تلاش‌هایی را تحت عنوان شورای هماهنگی جبهه دوم خرداد آغاز کرد که پس از برگزاری چندین جلسه به این جمع‌بندی دست یافت که حتی نام دوم خرداد نیز موجب عدم مقبولیت آن می‌گردد و از همین رو نام خود را به «جبهه اصلاحات» تغییر داد و این در حالی بود که اوضاع نابسامان و متفرق درونی آن به حدی وخیم گردیده بود که تغییر و تعویض نام هیچ مشکلی از آن را مرتفع نمی‌ساخت.
سرانجام با انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری و با وجود تلاش برای بقا
در صحنه سیاسی کشور جریان اصلاح طلب نتوانست موفقیتی به دست آورد
و از انزوا بیرون بیاید. انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز با موفقیت جریان اصول گرایی به عنوان گفتمان مسلط همراه شد.
جریان اصلاح طلب تنها راه را برای خروج از انزوا دهمین دوره انتخابات
ریاست جمهوری یافتند ازاین رو تلاش زیادی را برای کسب موفقیت در عرصه
به کار گرفتند و به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان به سراغ نیروهای
قدیمی چپ رفتند اما اختلاف و شکاف در میان این نیروها موجب شد تا نتوانند
به اجماعی بر سر نامزد مورد نظر خود برسند و در برابر طیفی از اصلاح طلبان که به دنبال حمایت از میرحسین موسوی بودند، آقای کروبی با تشکیل حزب اعتماد ملی، نیز به میان آمده تا بتوانند در عرصه رقابت با جریان اصول گرا جلب آراء نمایند اما جریان اصول گرا با اقبال مردمی روبه رو شد و جریان اصلاح طلب موفقیتی
به دست نیاورد.
جریان اصلاح طلب که خود را در مسیر بازگشت به صحنه سیاسی کشور ناکام می‌دید و کنار ماندن یک دوره چهار ساله دیگر برای آن قابل تحمل نبود، پا در عرصه‌ای نهاد که نه تنها آن را از انزوا خارج نکرد بلکه انزوای بیشتری را برای آن‌ها به همراه داشت. این جریان با شعار تقلب در انتخابات و عدم تمکین در برابر قانون و اقدامات ساختار شکنانه تلاش نمود تا با اعمال فشار به نظام نتیجه انتخابات را تغییر دهد و متأسفانه همان جریان ساختار شکنی که زمینه انزوا و روی گردانی مردم را از این جریان را فراهم نموده بودند بار دیگر به میدان آمده و با ملتهب نمودن فضای کشور، زمینه را برای نقش آفرینی گروه‌های معاند نظام از منافقان گرفته تا سلطنت طلبان و بهائیان با حمایت کشورهای غربی و تبلیغات رسانه‌ای گسترده فراهم آورد و شیرینی مشارکت هشتاد درصدی مردم را به کام آنان تلخ نموده و موجبات ناراحتی دوستان انقلاب و خوشحالی و طمع دشمنان نظام را فراهم آوردند. اصرار بر مطالبات غیرقانونی و جدا نکردن صف خود از دشمنان و معاندان نظام اسلامی موجب شد تا هر کسی که معتقد به نظام و ارزش‌های آن بود با هر گرایشی، از این جریان فاصله بگیرد. این جریان کار را به جایی رساند که در برابر اصول و ارزش‌های اسلامی و انقلابی ایستاده و هیچ مرز و حریمی را رعایت نمی‌نمود که سرانجام اقدام وقیحانه برخی عناصر در عاشورای حسینی طومار این جریان نامیمون را در هم پیچید و حماسه نهم دی 88 بصیرت و آگاهی مردم و پای بندی آنان به ارزش‌ها و اصول نظام را به رخ همه دشمنان کشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد