طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جریان غدیر خم

جریان غدیر خم

جریان غدیرخم

پیامبر گرامی(ص) در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به‏ مکّه عزیمت فرموده، این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز(ص) مصادف شد و از این جهت آن را«حجّۀ‏الوداع» نامیدند. افرادی که به ‏شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صدو بیست هزار نفر تخمین زده شده ‏اند.
مراسم حج به ‏پایان رسید و پیامبر اکرم(ص) راه مدینه را در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه می‏ کردند و جز کسانی که در این مراسم از مکّه به ‏او پیوسته بودند همگی در رکاب او بودند، در پیش گرفت. چون کاروان به ‏پهنه بی آبی به ‏نام «غدیر خم» رسید که در سه میلی «جُحفه» قرار دارد، پیک وحی فرود آمد و به‏ پیامبر(ص) فرمان توقف داد.
پیامبر(ص) نیز دستور دادند که همه از حرکت باز ایستند و باز ماندگان فرا رسند. کاروانیان از توقف ناگهانی به‏ ظاهر بی موقع پیامبر(ص) در این منطقه   بی آب، آن هم در نیم روزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین کاملاً تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود می‏ گفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است و در اهمیّت فرمان همین بس که به‏ پیامبر(ص) مأموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ فرماید.
فرمان خدا به‏ رسول گرامی(ص) طی آیه زیر نازل شد:
يا ايَُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَالله يَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسَ([1]
«ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به‏ مردم برسان و اگر این کار را نکنی، رسالت خدای را به‏ جای نیاورده ای و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می‏ کند.»
دقّت در آیه توجه ما را به ‏نکات زیر جلب می‏ کند:
1. فرمانی که پیامبر(ص) برای ابلاغ آن مأمور شده بود آن چنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر(ص) (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به ‏خود راه می‏ داد و آن را ابلاغ نمی کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمیل می ‏شد.
البته روشن است وقتی می ‏فرماید «آنچه را بر تو فرود آمده است ابلاغ کن و اگر آن را انجام ندهی رسالت او را انجام نداده ای» مقصود از «آنچه را بر تو فرود آمده است» تمام آیات قرآن و همه‏ احکام نبوده، زیرا اگر پیامبر(ص) تمام آیات را ابلاغ نمی کرد، روشن بود که رسالت را انجام نداده و چنین مطلب روشن و بدیهی نیاز به ‏تهدید نداشت که درباره آن آیه ای فرستاده شود، بلکه بدون تردید منظور از «آنچه را بر تو فرود آمده است» ابلاغ یک موضوع خاصّی است که از نظر اهمیّت در حدّی است که اگر ابلاغ نشود، گویا هیچ پیامی ابلاغ نشده است.
بنابراین باید مورد مأموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته باشد.
2. از نظر محاسبات اجتماعی، پیامبر(ص) احتمال می ‏داد که ممکن است با انجام این مأموریت، آسیبی از جانب مردم به ‏آن حضرت برسد به ‏همین جهت خداوند برای تقویت اراده‏ آن حضرت می ‏فرماید:

«و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می‏ کند» اکنون باید دید از میان احتمالاتی که مفسّران اسلامی در تعیین موضوع مأموریت داده‏‌اند کدام یک به‏ مضمون آیه نزدیکتر است.
محدّثان شیعه و همچنین سی نفر از مفسّران بزرگ اهل سنّت (که مرحوم علّامه امینی نام و خصوصیات این سی نفر را در کتاب الغدیر بیان فرموده است) گفته اند: که این آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به ‏پیامبر(ص) مأموریت داده که حضرت علی(ع) را به ‏عنوان «مولای مؤمنان» معرّفی کند.[2]بدون تردید، ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر(ص) از موضوعات خطیر و پر اهمیّتی بود که جا داشت ابلاغ آن کامل کننده رسالت باشد و خودداری از بیان آن، مایه نقص در امر رسالت شمرده شود.
همچنین جا داشت که رسول گرامی(ص) از نظر محاسبات اجتماعی و سیاسی گرفتار ترس شود. زیرا وصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی(ع) که بیش از سی و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهی که سنّ و سال آن‏ها از او به ‏مراتب بالاتر بود بسیار گران بود، گذشته از این خون بسیاری از بستگان همین افراد که دور پیامبر(ص) راگرفته بودند، در صحنه های بدر و احد و… به‏ دست حضرت علی(ع) ریخته شده بود و حکومت چنین فردی بر مردم کینه‌توز بسیار سخت خواهد بود.
به علاوه، حضرت علی(ع) پسر عمو و داماد پیامبر(ص) بود و تعیین چنین فردی برای خلافت از نظر افراد کوته‌بین به ‏یک نوع تعصّب خانوادگی تعبیر می شده است. ولی با توجه به ‏تمام این زمینه های نامساعد، اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفت که پایداری نهضت را با نصب حضرت علی(ع) تضمین کند و رسالت جهانی پیامبر خویش را با تعیین رهبر و راهنمایی پس از او تکمیل سازد.
اکنون شرح واقعه غدیر را پی می‏ گیریم:
آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی‏حجّه بر سرزمین غدیرخم به ‏شدّت می ‏تابید و گروه انبوهی که تاریخ تعداد آن‏ها را از هفتاد تا یکصدوبیست هزار نوشته است، در آن محل به ‏فرمان پیامبر خدا(ص) گرد آمدند و در انتظار حادثه‏ تاریخی آن روز به‏ سر می ‏بردند و در حالی که از شدّت گرما رداها را به ‏دو نیم کرده، نیمی بر سر و گردن و نیم دیگر را زیر پا انداخته بودند در آن لحظات حسّاس طنین اذان ظهر سراسر بیابان را گرفت و ندای تکبیر مؤذن بلند شد، مردم خود را برای انجام نماز ظهر آماده کردند و پیامبر(ص) نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه که سرزمین «غدیر خم» نظیر آن را هرگز ندیده و نخواهد دید، به ‏جا آورد و سپس به‏ میان جمعیت آمد و منبر بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و با صدای بلند خطبه ای به ‏شرح زیر صادر کرد:
ستایش از آن خداست، از او یاری می ‏خواهیم و به ‏او ایمان داریم و بر او توکل می ‏کنیم و از شرّ نفس‌های خویش و بدی کردار هایمان به ‏خدایی پناه می ‏بریم که جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست، خدایی که هر کس را هدایت کرد برای او گمراه کننده ای نیست. گواهی می‏‌دهم که خدایی جز او نیست، و محمّد(ص) بنده‏ خدا و فرستاده اوست.
هان ای مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید، درباره‏ من چه فکر می ‏کنید؟
یاران پیامبر(ص) گفتند: گواهی می‏ دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کرده ای و نسبت به ‏ما خیرخواهی و نصیحت کردی و در این راه بسیار کوشیدی، خداوند به ‏تو پاداش نیک بدهد.
پیامبر اکرم(ص) وقتی مجدداً آرامش بر جمعیّت حکمفرما شد، فرمود:
آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدا، خدایی نیست و محمّد(ص) بنده خدا و پیامبر اوست؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در خاک پنهان شده‌‏اند زنده خواهد کرد؟
یاران پیامبر(ص) گفتند: آری آری، گواهی می‏‌دهیم.
پیامبر(ص) ادامه داد:
من در میان شما دو چیز گرانبها به‏ یادگار می‌‏گذارم، چگونه با آن‏ها معامله خواهید کرد؟ ناشناسی پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
پیامبر(ص) فرمود:
ثقل اکبر (یعنی آن گرانبهای مهم‌تر) کتاب خداست که یک طرف آن در دست خداست و طرف دیگرش در دست شماست. به‏ کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و ثقل اصغر (یعنی آن گرانبهای کوچک‌تر) عترت و اهل بیت من است، خدایم به‏ من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمی شوند.
هان ای مردم، بر کتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر(ص) دست حضرت علی(ع) را گرفت و بالا برد تا جایی که سفیدی زیر بغل او بر همه‏ مردم نمایان شد[3] و همه حضرت علی(ع) را در کنار پیامبر(ص) دیدند و او را به‏ خوبی شناختند و دریافتند که مقصود او از این اجتماع، مسئله ای است که مربوط به‏ حضرت علی(ع) است و همگی با اشتیاق خاصّی آماده شدند که به ‏سخنان پیامبر(ص) گوش فرا دهند.
پیامبر(ص) فرمود:
هان ای مردم، سزاوارترین فرد برمؤمنان که از خود آن مؤمن بر خودش سزاوارتر باشد کیست؟
پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر می ‏دانند.
پیامبر(ص) ادامه دادند:
خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آن‏ها از خودشان «اُولی» و سزاوارترم، هان ای مردم «هرکس من مولا و رهبر او هستم، علی (ع) هم مولا و رهبر اوست»
رسو ل اکرم(ص) این جمله آخر را سه بار تکرار کرد [4]و سپس ادامه داد:
پروردگارا، دوست بدار کسی را که علی(ع) را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی(ع) را دشمن بدارد، خدایا یاران علی(ع) را یاری کن، دشمنان او را خوار و ذلیل گردان، پروردگارا علی(ع) را محور حق قرار ده.
سپس افزود:
لازم است حاضران به‏ غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلّع کنند. هنوز آن اجتماع با شکوه به‏ حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و به ‏پیامبر گرامی(ص) بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد و نعمت خویش را بر مؤمنان به ‏تمامی ارزانی داشت:
(الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً)[5]
در این لحظه صدای تکبیر پیامبر(ص) بلند شد و فرمود:
خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت خود را به ‏پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی(ع) پس از من خشنود شد. پیامبر(ص) از جایگاه خود فرود آمد و یاران او، دسته دسته به‏ حضرت علی(ع) تبریک می‏گ فتند و او را مولای خود و مولای هر مرد و زن مؤمن می‏ خواندند، در این موقع حسّان ابن ثابت، شاعر رسول خدا(ص) برخاست و این واقعه بزرگ تاریخی را در قالب شعری زیبا عرضه کرد و به ‏آن رنگ جاودانه بخشید، و از چکامه‏ معروف او فقط به‏ دو بیت می ‏پردازیم:
«فَقالَ لَهُ قُم یا عَلیُّ فَاِنَّنی رَضیتُکَ مِن بَعدی اِماماً وَ هادِیاً
فَمَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا وَلیُّهُ فَکُونوا لَه اَتباعَ صِدقٍ مُوالیاً»
«پیامبر(ص) به ‏حضرت علی(ع) فرمود: برخیز که من تو را به ‏پیشوایی مردم و راهنمایی آنان پس از خود برگزیدم، هر کس که من مولای او هستم، علی(ع) نیز مولای اوست. مردم ! بر شما لازم است از پیروان راستین و دوستداران واقعی علی(ع) باشید.»
آنچه نگارش یافت، خلاصه این جریان بزرگ تاریخی بود که در مدارک دانشمندان اهل سنّت وارد شده است البته در کتاب های دانشمندان شیعه به ‏طور گسترده تر بیان شده است. مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج، خطبه‏ مشروحی از پیامبر(ص) نقل می‏‌کند که علاقه مندان می ‏توانند به‏ آن کتاب مراجعه کنند.
بازگویی جریان غدیر در کتاب های تفسیر و حدیث و تاریخ در بیان مسلمانان به‏ گونه ای است که کمتر حادثه ای همچون رویداد غدیر اینگونه مورد توجه دانشمندان مختلف از محدث و مفسّر و متکلّم و فیلسوف و خطیب و شاعر و تاریخ نویس قرار گرفته است.
جامعه اسلامی در قرن های گذشته آن را یکی از اعیاد مذهبی شمرده‌‏اند و شیعیان هم اکنون نیز این روز را عید می‏ گیرند.
از مراجعه به ‏تاریخ به‏ خوبی استفاده می ‏شود که روز 18 ذی‏حجّه در میان مسلمانان به‏ نام روز عید غدیر معروف بوده است تا آنجا که «ابن خلّکان» درباره «مستعلی ابن المستنصر» می‏ گوید: در سال 487 هجری در روز عید غدیر که روز هجدهم ذی‏حجّه است مردمی با او بیعت کردند و «العُبیدی» درباره‏ «المستنصر بالله» می ‏نویسد:
وی در سال 487 هجری دوازده شب به‏ آخر ماه ذی‏حجّه باقی مانده بود که در گذشت. این شب همان شب عید غدیر است [6] نه تنها «ابن خلّکان» این شب را عید غدیر می ‏نامد بلکه «مسعودی» [7]و«ثعالبی»[8] نیز این شب را از شب های معروف در میان امّت اسلامی شمرده‏ اند.
ریشه‏ این عید و اینکه این روز را مسلمانان عید گرفتند به ‏خود روز عید غدیر باز می‏ گردد و کاری که آن روز پیامبر(ص) به ‏مهاجرین و انصار، بلکه به ‏خانواده‏ خود دستور دادند که بر علی(ع) وارد شوند و به ‏او در مورد چنین فضیلت بزرگی تبریک بگویند. «زید بن ارقم» می‌‏گوید: نخستین کسانی که از مهاجرین با علی(ع) بیعت کردند ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند و آن روز مراسم تبریک و بیعت تا مغرب ادامه داشت.
در اهمیّت این رویداد تاریخی همین اندازه کافی است که صدو ده نفر از اصحاب، حدیث غدیر را نقل کرده ‏اند. البته این مطلب به‏ آن معنی نیست که از آن گروه زیاد تنها همین تعداد حادثه را نقل کرده ‏اند بلکه تنها در کتاب های دانشمندان اهل سنّت نام صد و ده نفر به‏ چشم می ‏خورد. درست است که پیامبر(ص) سخنان خود را در اجتماع صدهزار نفری ایراد فرمودند. ولی گروه زیادی از آنان از نقاط دور دست حجاز بودند و ازآنان حدیثی نقل نشده است و گروهی از آنان نیز که این جریان را نقل کرده ‏اند، تاریخ موفّق به ‏درج آن نشده است و اگرهم درج کرده به ‏دست ما نرسیده است.
در قرن دوم هجری که عصر «تابعان»[9] است هشتاد و نه تن از آنان به‏ نقل این حدیث پرداخته ‏اند. راویان حدیث در قرن های بعد تمامی از علما و دانشمندان اهل سنت هستند و سیصد و شصت نفر از آنان این حدیث را در کتاب های خود آورده‏ اند و گروه زیادی به ‏صحّت و استواری آن اعتراف کرده ‏اند.
در قرن سوّم نود و دو دانشمند، در قرن چهارم چهل و سه، در قرن پنجم بیست و چهار، در قرن ششم بیست، در قرن هفتم بیست و یک، در قرن هشتم هجده، در قرن نهم شانزده، در قرن دهم چهارده، در قرن یازدهم چهارده، در قرن دوازدهم سیزده، در قرن سیزدهم دوازده و در قرن چهاردهم بیست دانشمند این حدیث را نقل کرده ‏اند.
گروهی نیز تنها به ‏نقل حدیث اکتفا نکرده بلکه درباره اسناد و مدارک آن مستقلاً کتاب هایی نوشته ‏اند.
طبری مورّخ بزرگ اسلامی در کتابی به ‏نام «الولاية فی طريق حديث الغدير» نوشته، این حدیث را از بیش از هفتاد طریق از پیامبر(ص) نقل کرده است.[10]«ابن عقده کوفی» در رساله «ولایت» این حدیث را از صد و پنج نفر نقل کرده است.[11]«ابوبکر محمّد بن عمر بغدادی» معروف به‏«جعابی» این را از بیست و پنج طریق نقل کرده است.[12]تعداد کسانی که مستقلاً پیرامون خصوصیات این جریان تاریخی کتاب نوشته‌‏اند بیست و شش نفر است.
دانشمندان شیعه درباره‏ این واقعه بزرگ، کتاب های ارزنده‌ای نوشته‌‏اند که جامع‏ترین آن‏ها، کتب تاریخی «الغدیر» است که به‏ دست توانای نویسنده‏ نامی اسلامی علّامه مجاهد مرحوم آیۀ الله امینی نگارش یافته است. و در تحریر این بخش از زندگانی امام علی(ع) از این کتاب شریف استفاده فراوانی به ‏عمل آمده است.
 در اینجا بررسی حوادث عمده‏ زندگانی امیر مؤمنان(ع) تا روزی که پیامبر گرامی(ص) زنده بودند به ‏پایان می ‏رسد. امّا با رویدادهای بزرگ که سازنده‏ شخصیّت امام یا بازگو کننده‏ عظمت روح و استواری ایمان آن حضرت بوده برخوردیم و در خلال آن با فضائل انسانی و سجایای اخلاقی وی تا حدّی آشنا شدیم.

خودآزمایی

1- آیا مقصود از «آنچه را بر تو فرود آمده است» در آیه 67 سوره مائده، تمام آیات قرآن و همه‏ احکام بوده است؟ چرا؟
2- چرا خداوند می ‏فرماید: «و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می‏ کند»؟

 

پی نوشت ها

[1] ـ سوره مائده،‌آیه 67
[2] ـ الغدیر،‌ج1 ،‌ص 438ـ 424
[3] ـ پیراهن های مردم مناطق عربی چون نوعاً گرمسیر است، بلند است و قسمت زیر بغل آن را چاک می‏دهند که هوا وارد شود ، و کمتر عرق کنند ، در نتیجه وقتی دست را بلند کنند ، سفیدی زیر بغل نمایان خواهد شد
[4] ـ بنا به‏آنچه که احمد بن حنبل در مسند خود نوشته است پیامبرˆ این جمله را چهار بار تکرار کرد.«مسند أحمد حنبل، ج4 ،‌ص 268»
[5] ـ سوره مائده آیه 3
[6] ـ وفیات الاعیان،إبن خلکان، ج 1 ،ص60 و ج 2 ،ص 223
[7] ـ التنبیه و الاشراف ،مسعودی، ص822
[8] ـ ثمار القلوب ،ثعالبی ، ص 511
[9] ـ تابعان به‏کسانی می‏گویند که زمان پیامبر اکرم ˆ را درک نکرده و آن حضرت را ندیده‏اند ، بلکه فقط اصحاب پیامبرˆ را دیده‏اند ، بنابراین اصحاب به‏کسانی گفته می‏شود که حضور پیامبرˆ را درک کرده و با آن حضرت همنشین بوده‏اند.
[10] ـ الغدیر،علامه امینی، ج1،ص 313
[11] ـ همان،ص315
[12] ـ الغدیر،علامه امینی، ج1،ص 316

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله علی تهرانی

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد