طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جزء ۱۷ – سوره حج، آیه ۵۲ – آیات شیطانى و افسانه غرانیق

جزء ۱۷ – سوره حج، آیه ۵۲ – آیات شیطانى و افسانه غرانیق


جزء ۱۷ – سوره حج، آیه ۵۲ – آیات شیطانى و افسانه غرانیق

۱۳۹۵/۱۲/۰۲


۷۲۳ بازدید

پرسش . سوژه کتاب آیات شیطانى که سلمان رشدى آن را نوشت، چیست و چرا نام کتاب خود را آیات شیطانى گذاشت؟

«أَ فَرَأَیْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّى وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الْأُخْرى»[ حج 22، آیه 52.]؛ «آیا سه بت بزرگ، لات و عزى و منات را دیده اید»؟



سلمان رشدى با سوء برداشت از آیه 52 سوره حج، «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنْسَخُ اللّه ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللّه آیاتِهِ وَ اللّه عَلِیمٌ حَکِیمٌ»[ حج 22، آیه 52.] و چند آیه از سوره نجم[ نجم 53، آیه 19 ـ 23.] که اول بحث ذکر شد به ضمیمه روایاتى که در برخى تفاسیر اهل تسنن وجود دارند، توهماتى را به پیامبر (صلى الله علیه و آله) نسبت داده که سراسر توهین و افترا مى باشد.

بنابر گفته او، آیات نازل شده بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) بر دو قسم بوده اند؛ «رحمانى و شیطانى».

آیات رحمانى قرآن، آیاتى بوده اند که جبرئیل بر پیامبر نازل مى کرد و آیات شیطانى قرآن، آیاتى بودند که شیطان بدون آن که پیامبر بفهمد، خود را به جاى جبرئیل جا زده و بر پیامبر نازل مى کرد؛ گرچه خداوند بالاخره او را از این مسئله آگاه ساخته و آیات شیطانى را پاک و به جاى آن، آیات رحمانى را گذاشته است.

البته حکم ارتداد سلمان رشدى به جهت نقل این نظر نیست؛ بلکه به خاطر این است که در ضمن این بحث تاریخى و اعتقادى، رسول خدا (صلى الله علیه و آله) را استهزاء و مسخره کرده است[ به طور مثال، نام مبارک «محمد» (صلى الله علیه و آله) را به شکل تحریف شده، «ماهوند» بیان کرده که به معناى سالوس و شیطان است!].

او آیه 52 سوره حج را این طور معنا کرده است: «اى پیامبر! قبل از تو نیز هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم؛ جز این که هرگاه چیزى تلاوت مى نمود، شیطان در تلاوتش القاء مى کرد و مطالبى اضافه مى نمود؛ ولى خدا آن چه را شیطان القا مى کرد، محو مى گردانید؛ سپس آیات خود را استوار و محکم مى ساخت و خدا، داناى حکیم است».

چرا خداوند، این قدرت را به شیطان داد؟ قرآن چنین مى فرماید:

«لِیَجْعَلَ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ فِتْنَةً لِلَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظّالِمِینَ لَفِی شِقاقٍ بَعِیدٍ»[ حج 22، آیه 53.]؛ «تا آن چه را که شیطان القا مى کند، براى کسانى که در دل هایشان بیمارى است و نیز براى سنگ دلان، آزمایش باشد و قطعا ستمکاران در مسیرى خلاف هستند و با حق فاصله اى دور و دراز دارند».

درباره آیات سوره نجم، «أَ فَرَأَیْتُمُ اللاّتَ وَ الْعُزّى وَ مَناةَ الثّالِثَةَ الْأُخْرى»[ نجم 53، آیه 19 – 20.]؛ «آیا سه بت بزرگ لات و عزى و منات را دیده اید»، در روایات اهل تسنن آمده است که در ادامه این آیات، از سوى شیطان بر پیامبر (صلى الله علیه و آله)، این آیه نازل شد: «تلک الغَرانیق العُلا و اِنَّ شَفاعتهن لَتُرجى»؛ «[این سه بُت] اینها پرنده هاى سفید و خوش بال و پرى هستند که بسیار با ارزش هستند و شفاعت این سه بت، مورد آرزوست و امید است که شفاعتشان قبول شود».

طبق این روایات جعلى، پیامبر (صلى الله علیه و آله) متوجه وسوسه شیطان نشد و این آیات را براى مردم خواند. در این هنگام، جبرئیل گفت یا رسول اللّه ! چه مى خوانى؟ اینها، آیات خدا نیست؛ بلکه آیات شیطانى است و بعد، جبرئیل جملات آخر را حذف کرد.

این، سوژه کتاب آیات شیطانى است که یک بحث تفسیرى در قالب رمّان، همراه با استهزاء پیامبر است و منابع تفسیرش هم احادیث ضعیفى است که از طریق اهل تسنن وارد شده و در منابع شیعى، هیچ اثرى از آنها نیست و در کتاب هاى تفسیر، به داستان غرانیق مشهور است؛ یعنى مرغ سفید خوش بال و پر؛ زیرا آن سه بت به غرانیق تشبیه شدند.

براى پاسخ این سؤال، به نکات زیر توجه کنید:

اولاً، آیه 52 سوره حج را اشتباه معنا کرده اند.

ثانیا، روایاتى که به آن استناد کرده اند، از اسرائیلیات است؛ یعنى از نظر سندى، بسیار ضعیف هستند و توسط یهود در آن زمان جعل شده اند.

معناى صحیح آیه

ریشه اشکال این است که در آیه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاّ إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ…»، کلمه «تَمنى» و «اُمنیته» را به معناى تلاوت گرفته اند؛ یعنى وقتى رسول خدا (صلى الله علیه و آله) تلاوت مى کرد، شیطان در تلاوت او دسیسه مى نمود. در حالى که واضح ترین معناى تمنى، آرزوست؛ نه تلاوت. سرزمین منا را هم به این جهت منا گفته اند که سرزمین آرزوى ابراهیم و آرزوهاى مسلمین بعد از اوست. در نتیجه، معناى صحیح آیه این طور مى شود: «و پیش از تو [نیز ]هیچ رسول و پیامبرى را نفرستادیم؛ جز این که هرگاه آرزو مى کرد [و طرحى براى پیشبرد اهداف الهى خود مى ریخت] شیطان القائاتى در آن مى کرد (و با وسوسه مردم، مانع پذیرش آنان مى شد)؛ پس خدا آن چه را شیطان القاء مى کرد، محو مى گردانید؛ سپس خدا آیات خود را استوار مى ساخت».

همه پیامبران آرزو داشتند که همه مردم ایمان بیاورند و نگران ایمان مردم بودند؛ تا حدى که بر پیامبر اسلام، این آیه نازل شد:

«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاّ یَکُونُوا مُؤمِنِینَ»[ شعرا 26، آیه 3.]؛ «تو جان خود را در راه تبلیغ دین، تباه مى کنى».

«وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ»[ مائده 5، آیه 99.]؛ «وظیفه رسول، چیزى جز ابلاغ پیام الهى نیست».

همچنین در آیه دیگرى آمده است: «اگر مى خواستیم، مى توانستیم همه را مؤمن و امت واحد قرار دهیم و همه را هدایت کنیم»[ مائده5، آیه 48 ؛ هود (11)، آیه 11.]؛ ولى بگذار مختار باشند؛ اگر خواستند، به سراغ ما بیایند و اگر نخواستند، نیایند.

پیامبر آرزو داشت همه مسلمان شوند و همه مؤمن شوند و به همین علت، بسیار زحمت مى کشید؛ ولى شیطان دسیسه مى کرد؛ چه شیاطین جن و چه شیاطین انس؛ مثل ابولهب ها و ابوسفیان ها که قرار گذاشتند مانع هدایت مردم شوند و پیامبر از این جهت، غصه مى خورد و در نتیجه، آیه 52 سوره حج براى دلدارى پیامبر نازل شد و در آن چنین بیان شد: اى پیامبر! هیچ پیغمبرى قبل از تو نبود؛ مگر این که او هم چنین آرزویى داشت (آرزوى هدایت همه مردم) و شیطان براى آنها هم مانع ایجاد مى کرد؛ ولى تو ناراحت نباش که پیروزى با توست؛ «فَیَنْسَخُ اللّه ما یُلْقِی الشَّیْطانُ»؛ «خدا القائات شیطان را نسخ و بى اثر مى نماید» و بالاخره دین خود را محکم و استوار مى کند.

پس اصل آیه و معناى آن، حل شد؛ اما آن چه به عنوان مصادیق آیه ذکر کرده اند که همان آیه 19 و 20 سوره نجم است، پاسخش این است که آن آیات ساختگى، انصافاً یک وصله ناچسب است و این وقتى معلوم مى شود که نگاهى به سوره نجم انداخته شود. سوره نجم از اول تا آخرش، مربوط به کوبیدن بت پرست هاست و اصلاً موضوع سوره نجم، کوبیدن بت ها و بت پرست هاست؛ حال چطور مى شود به پیغمبرى که از روز اول بعثت، مبارزه اش با لات و عزى و بت پرستى بوده، شیطان چنان آیاتى را در وصف بت ها القاء کند و ایشان نفهمد؟ به ویژه جملاتى که هیچ همخوانى با آیات قبل این سوره و با موضوع کوبیدن بت پرستى ندارند؟

یکى از جاهایى که واجب است همه به سجده بیفتند، در همین سوره است که مصداق توحید و عبادت خداست؛ نه عبادت و خضوع در برابر بت ها.

نکته دیگر این که در ابتداى همین سوره مى فرماید: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى»[ نجم 53، آیه 3 ـ 5.]؛ یعنى رسول خدا، از روى هواى نفس سخن نمى گوید و هر چیزى از زبان مبارکش خارج مى شود، وحى الهى است که از طریق فرشته وحى، دریافت نموده است. از این رو، ادعاى داستان غرانیق، با صدر و ذیل آیات مبارکه سوره نجم، در تناقض و تضادّ آشکار است.

چطور معقول است که داستان غرانیق را شیطان بتواند وسط این آیات توحید و ضدبت پرستى بگنجاند و بگوید: «تلک غرانیق العلى»؛ این سه بت را دست کم نگیرید. اینان مرغان خوش بال و پرى هستند!! که مقام هم دارند «و ان شفاعتهن لترجى»؛ «شفاعت آنها مورد امید است» و اینها را پیامبر براى مردم بخواند و جبرئیل به پیغمبر اعتراض کند که چرا خواندى؟ این مطلب، به هیچ وجه، معقول نیست.

افسانه غرانیق، هیچ سند قابل قبولى ندارد؛ بلکه از اسرائیلیات و روایاتى است که یهودى هاى آن زمان جعل نمودند و تنها در برخى کتاب هاى اهل سنت آمده است و شیعیان به برکت اهل بیت علیهم السلام و تمسک به عترت پیامبر (صلى الله علیه و آله) از این دسیسه ها به دور بوده اند؛ زیرا علاوه بر قرآن صامت، از قرآن ناطق و اهل بیت علیهم السلام که مفسر واقعى قرآن بودند، بهره مند مى باشند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد