۱۳۹۳/۰۹/۰۱
–
۵۷۳ بازدید
جلوه های پوچ حیات دنیوی از دیدگاه قران را نام ببرید.
در منطق قرآن، حیات و زندگی دارای دو جلوه اساسی است :1. جلوه پوچ حیات 2. جلوه حقیقی حیات جلوه پوچ حیات:جلوه پوچ حیات عبارت از آن است که آدمی حیات را به بازی گرفته وبرای آن ارزشی غیر از خور و خواب و لذت جویی قایل نباشد. اگر انسانی حیات خود را در هوا و هوسهای نفسانی غوطه ور سازد حیات او پوچ خواهد بود. در آیات بسیاری به این بعد حیات توجه شده است .
وَ مَاالحَیوه الدُّنیا اِلاّ مَتاع الغُروُر
زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست . (آل عمران 185، حدید 20)
اِعْلَمُوا اِنَّما الحَیوه الدُّنیا لَعِب و لَهٌو وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُم وَ تَکاثرٌ فی الامْوال وَالاَولاد.
بدانید که که همانا زندگی دنیا جز براى، سرگرمى، زیور وخودستایی میان یکدیگر و فزونی در اموال و اولاد، چیزی بیش نیست. (حدید 20)
آیه فوِق ابعاد مختلف حیات دنیوی را به روشنی آشکار می سازد.
1. لعب : قرآن زندگی دنیوی را چیزی جز بازی (لعب) نمی داند. بازی به کاری گفته می شود که فایده و نتیجه ای عقلانی در برندارد. مانند عموم کارهای کودکان . کسانی هم که فقط به جلوه پوچ حیات توجه دارند، درواقع کاری جز بازی از آنها سر نمی زند. مولوی زندگی این گونه افراد را این چنین توصیف می کند:
کودکان سازند در بازی دکان
سود نبود جز که تعطیل زمان
شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته بماند یک تنه
این جهان بازیگه است و مرگ شب
باز گردی کیسه خالی پر تعب
سوی خانه گور تنها مانده اى
با فغان واحسر تا برخوانده اى
شد برهنه وقت بازی طفل خرد
دزد ناگاهش کلاه وکفش برد
شب شد و بازی او شد بی مدد
رو ندارد که سوی خانه رود
نی شنیدی انماالدنیا لعب
باد دادی رخت و کشتی مُرتَعِب
پیش از آنکه شب شود جامه بجو
روز را ضایع مکن در گفتگو.
2. لهو: بعد دیگر حیات دنیوى، سرگرمى است . یعنی کاری که اشتغال به آن، انسان را از کارهای مهم دیگر باز می دارد. در فرِ میان لهو و لعب گفته اند که لعب نتیجه اش تنها فوت وقت است، اما لهو علاوه بر اتلاف، مستلزم بازماندن از کار مهم نیز هست .
3. زینت : بعد دیگر زندگی دنیوی را قرآن آرایش یا وسیله آرایش می داند، یعنی زندگی دنیوی برای آنکه آدمی را به خود جلب کند، احتیاج به آرایش و زینت آرایی دارد. در واقع عموم کسانی هم که به این بعد ازحیات می نگرند همواره جویای آن هستند تا به آرایش مظاهر آن بپردازند.اینان در جستجوی بناهای زیبا بر می آیند تا در مدت محدود عمر خود اززندگی دنیوی حداکثر استفاده را بکنند. این افراد به آرایش ظاهر خودمی پردازند تا شاید کمبودهای خود را جبران کنند.
4. تفاخر: بُعد دیگر حیات دنیوى، فخر کردن بر یکدیگر است . آنها که فقط به جلوه پوچ حیات می نگرند، همواره در جستجوی کسب افتخار وشهرت جویی و جاه طلبی هستند تا به وسیله آن بر دیگران فخر فروشی کنند.برای این افراد مواهب زندگی دنیا که می تواند وسیله ای برای سیر به سوی الله باشد، وسیله ای تلقی می شود خِدمت نفس اماره . اینان به جای آنکه ازموفقیتهایی که در حیات دنیوی نصیبشان می شود در جهت تکامل خود ودیگران استفاده کنند، با عشق ورزیدن به آن موفقیتها و هدف تلقی کردن آنها، نیروها و استعدادهای وجودی خود را به نابودی می کشانند.
5. تکاثر: بُعد دیگر حیات دنیوى، افزودن مال و اولاد است . انسانهایی که تنها به بُعد منفی حیات می نگرند، هدفی جز تکاثر نخواهند داشت . آنجا که هدف اعلای حیات فراموش می شود و جلوه مثبت حیات نیز نادیده گرفته می شود، چیزی جز افزودن مال یا فرزند هدف تلقی نخواهد شد. در حقیقت آیه فوِق با بیان مراحل زندگانی به این مطلب اشاره دارد که حاصل تمامی دلبستگیهای آدمی به زندگی دنیوی چیزی جز خود آرایی و خودستایی وتکثیر مال و فرزند نیست که سرانجام هر یک از آنها نیز فنا و نابودی است، زیرا دوران بازی وسرگرمیهای کودکی و نوجوانی سپری می شود و پس ازآن خود آراییها و فخرفروشیهای آدمی نیز با شکستهای پی در پی از میان خواهند رفت . شکی نیست که مال و فرزند نیز از دستبرد حوادث و اتفاقات ناگوار مصون نخواهند بود.
اِن الذّین لایَرجُون لِقائنا وَ رَضُوا بالحَیوه الدُّنیا وَاطماَنّوُا بها والّذین هُم عَن آیاتِنا غافِلون اولئک مأویهُم النّارُ بما کانوا یَکسِبُون .
آنهایی که امیدی به ملاقات ما ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدندو به آن تکیه کردند و کسانی که از آیات ما غافل هستند، به سبب آنچه که انجام داده اند جایگاهشان آتش است . (یونس ـ 8 )
این آیه جلوه منفی حیات را دارای ویژگیهای زیر می داند:
1. بی اعتقادی به رستاخیز
2 . دلبستگی به دنیا و تکیه برآن
3 . غفلت از آیات الهی.
جهت اطلاع بیشتر ر. ک:
عبد الله نصری، فلسفه خلقت انسان.
http://www.nahjeali.com/wp-content/uploads/2013/07/017.htm
وَ مَاالحَیوه الدُّنیا اِلاّ مَتاع الغُروُر
زندگی دنیا چیزی جز کالای فریبنده نیست . (آل عمران 185، حدید 20)
اِعْلَمُوا اِنَّما الحَیوه الدُّنیا لَعِب و لَهٌو وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُم وَ تَکاثرٌ فی الامْوال وَالاَولاد.
بدانید که که همانا زندگی دنیا جز براى، سرگرمى، زیور وخودستایی میان یکدیگر و فزونی در اموال و اولاد، چیزی بیش نیست. (حدید 20)
آیه فوِق ابعاد مختلف حیات دنیوی را به روشنی آشکار می سازد.
1. لعب : قرآن زندگی دنیوی را چیزی جز بازی (لعب) نمی داند. بازی به کاری گفته می شود که فایده و نتیجه ای عقلانی در برندارد. مانند عموم کارهای کودکان . کسانی هم که فقط به جلوه پوچ حیات توجه دارند، درواقع کاری جز بازی از آنها سر نمی زند. مولوی زندگی این گونه افراد را این چنین توصیف می کند:
کودکان سازند در بازی دکان
سود نبود جز که تعطیل زمان
شب شود در خانه آید گرسنه
کودکان رفته بماند یک تنه
این جهان بازیگه است و مرگ شب
باز گردی کیسه خالی پر تعب
سوی خانه گور تنها مانده اى
با فغان واحسر تا برخوانده اى
شد برهنه وقت بازی طفل خرد
دزد ناگاهش کلاه وکفش برد
شب شد و بازی او شد بی مدد
رو ندارد که سوی خانه رود
نی شنیدی انماالدنیا لعب
باد دادی رخت و کشتی مُرتَعِب
پیش از آنکه شب شود جامه بجو
روز را ضایع مکن در گفتگو.
2. لهو: بعد دیگر حیات دنیوى، سرگرمى است . یعنی کاری که اشتغال به آن، انسان را از کارهای مهم دیگر باز می دارد. در فرِ میان لهو و لعب گفته اند که لعب نتیجه اش تنها فوت وقت است، اما لهو علاوه بر اتلاف، مستلزم بازماندن از کار مهم نیز هست .
3. زینت : بعد دیگر زندگی دنیوی را قرآن آرایش یا وسیله آرایش می داند، یعنی زندگی دنیوی برای آنکه آدمی را به خود جلب کند، احتیاج به آرایش و زینت آرایی دارد. در واقع عموم کسانی هم که به این بعد ازحیات می نگرند همواره جویای آن هستند تا به آرایش مظاهر آن بپردازند.اینان در جستجوی بناهای زیبا بر می آیند تا در مدت محدود عمر خود اززندگی دنیوی حداکثر استفاده را بکنند. این افراد به آرایش ظاهر خودمی پردازند تا شاید کمبودهای خود را جبران کنند.
4. تفاخر: بُعد دیگر حیات دنیوى، فخر کردن بر یکدیگر است . آنها که فقط به جلوه پوچ حیات می نگرند، همواره در جستجوی کسب افتخار وشهرت جویی و جاه طلبی هستند تا به وسیله آن بر دیگران فخر فروشی کنند.برای این افراد مواهب زندگی دنیا که می تواند وسیله ای برای سیر به سوی الله باشد، وسیله ای تلقی می شود خِدمت نفس اماره . اینان به جای آنکه ازموفقیتهایی که در حیات دنیوی نصیبشان می شود در جهت تکامل خود ودیگران استفاده کنند، با عشق ورزیدن به آن موفقیتها و هدف تلقی کردن آنها، نیروها و استعدادهای وجودی خود را به نابودی می کشانند.
5. تکاثر: بُعد دیگر حیات دنیوى، افزودن مال و اولاد است . انسانهایی که تنها به بُعد منفی حیات می نگرند، هدفی جز تکاثر نخواهند داشت . آنجا که هدف اعلای حیات فراموش می شود و جلوه مثبت حیات نیز نادیده گرفته می شود، چیزی جز افزودن مال یا فرزند هدف تلقی نخواهد شد. در حقیقت آیه فوِق با بیان مراحل زندگانی به این مطلب اشاره دارد که حاصل تمامی دلبستگیهای آدمی به زندگی دنیوی چیزی جز خود آرایی و خودستایی وتکثیر مال و فرزند نیست که سرانجام هر یک از آنها نیز فنا و نابودی است، زیرا دوران بازی وسرگرمیهای کودکی و نوجوانی سپری می شود و پس ازآن خود آراییها و فخرفروشیهای آدمی نیز با شکستهای پی در پی از میان خواهند رفت . شکی نیست که مال و فرزند نیز از دستبرد حوادث و اتفاقات ناگوار مصون نخواهند بود.
اِن الذّین لایَرجُون لِقائنا وَ رَضُوا بالحَیوه الدُّنیا وَاطماَنّوُا بها والّذین هُم عَن آیاتِنا غافِلون اولئک مأویهُم النّارُ بما کانوا یَکسِبُون .
آنهایی که امیدی به ملاقات ما ندارند و به زندگی دنیا خشنود شدندو به آن تکیه کردند و کسانی که از آیات ما غافل هستند، به سبب آنچه که انجام داده اند جایگاهشان آتش است . (یونس ـ 8 )
این آیه جلوه منفی حیات را دارای ویژگیهای زیر می داند:
1. بی اعتقادی به رستاخیز
2 . دلبستگی به دنیا و تکیه برآن
3 . غفلت از آیات الهی.
جهت اطلاع بیشتر ر. ک:
عبد الله نصری، فلسفه خلقت انسان.
http://www.nahjeali.com/wp-content/uploads/2013/07/017.htm