توجه

  1. توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

توجه توجه : متاسفانه تا اطلاع ثانوی درگاه پرداخت زرین پال از دسترس خارج شده

خانه » همه » مذهبی » جنس خنده حضرت سليمان(ع) بر گفتار مورچه

جنس خنده حضرت سليمان(ع) بر گفتار مورچه

سوره نمل، آيه 19: («فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَك‏ …»)

هنگامي كه لشكر حضرت سليمان (عليه السلام) از سرزمين مورچگان مي گذشت مورچه‏ اى از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب ساخت و گفت: ” اى مورچگان داخل لانه ‏هاى خود شويد تا سليمان و لشكريانش شما را پايمال نكنند در حالى كه نمى ‏فهمند”! (قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ‏)[1]

از اين گفتار مورچه، لب‏ هاى سليمان به خنده باز شد. «تبسم»، كمترين حد خنده و «ضحك» خنده معمولى است و اگر در جمله مورد بحث هر دو كلمه را به كار برده، استعمالى است مجازى، كه مى ‏فهماند تبسم آن جناب نزديك به خنده بوده است.[2]

در اينكه چه چيز سبب خنده سليمان شد مفسران سخنان گوناگونى دارند: ظاهر اين است كه نفس اين قضيه مطلب عجيبى بود كه مورچه ‏اى هم نوعان خود را از لشكر عظيم سليمان بر حذر دارد و آنها را به عدم توجه نسبت دهد، اين امر عجيب سبب خنده سليمان شد. بعضى نيز گفته ‏اند اين خنده شادى بود چرا كه سليمان متوجه شد حتى‏ مورچگان به عدالت او و لشكريانش معترفند و تقواى آنها را مى‏ پذيرند! و بعضى گفته ‏اند شادى او از اين جهت بود كه خداوند چنين قدرتى به او داده بود كه در عين شور و هيجان عظيم لشكر، از صداى مورچه ‏اى نيز غافل نمى ‏ماند![3]

 با توجه به اينكه حضرت سليمان در اولين كلامش پس از سخنان مورچه رو به درگاه خداوند نموده و شكر به جاي مي آورد، مي توان توجه به نعمت هاي خداوند را در اين تبسم متمايل به خنده يافت. همانطور كه در تفسير الميزان اشارت رفته است: «حضرت سليمان (ع) وقتى سخن مورچه را شنيد، از شدت سرور و ابتهاج تبسمى كرد كه خدا تا چه حد به او إنعام فرموده و كارش را به كجا كشانيده؟! نبوت و علم منطق طير و ساير حيوانات، ملك و سلطنت، و لشكريانى از جن و انس و طير، به او ارزانى داشته، لذا از خداوند در خواست مى‏ كند كه شكر نعمت هايش را به وى الهام فرمايد و موفقش كند به كارهايى كه مايه رضاى او باشد.»[4]

پي نوشت:

[1] نمل، 18. [2] روح المعانى، ج 19، ص 179. [3] تفسير نمونه، ج‏15، ص433. [4] ترجمه تفسير الميزان، ج‏15، ص 503.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد