۱۳۹۵/۰۲/۲۲
–
۱۶۴۷ بازدید
با توجه به ادیان مختلف درزمان پیامبر (ص) از نظر بعد فرهنگی و اجتماعی پیروان این ادیان چگونه در آن دوران زندگی میکردند( از نظر حجاب و غیره …)
با توجه به متن پرسش شما به حضورتان مرقوم میداریم که:
دقت نظر به گستردگی ادیان و مذاهب توحیدی و غیر توحیدی در مناطق مسکونی جهان و دانستن این مطلب که هر اقلیم سیاسی آن عصر برپایه اوضاع سیاسی خود دارای وضیعت فرهنگی و اجتماعی خاص خودش در عصر پیامبر بوده است پژوهشگران این عرصه را به تحقیق در این مقوله معطوف ساخته و از دل این تحقیقات عنوان منحصربه فردی در تاریخ پیامبراعظم استخراج شده است به نام که اگر پژوهشگری خواسته باشد به حال و هوای فرهنگی آن دوره پی ببرد به این دست از نوشته ها بایستی رجوع کند که در این آثار به مناطق و مذاهب مهم دوران پیامبر پرداخته و براساس منابع و مدارک موجود اوضاع سیاسی فرهنگی و اجتماعی آن منطقه را درج کرده اند براین اساس در جواب پرسش عرض میداریم این پرسش مستلزم تفکیک نواحی مختلف و حکومتهاست و بعد درصدد دانستن وضیعت فرهنگی و اجتماعی برآییم صرف نظر از اوضاع اروپا کانون های مطرح سیاسی و اجتماعی در جهان ان روز عبارت از ایران روم شرقی هند و چین می باشد که به تحولات هر کدام از اینها در این محدوده زمانی خاص و گرته برداری از مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی و اجتماعی جهان در زمان پیامبر(ص) نوشته سلمان قلی زاده* به اختصار خواهیم پرداخت.
ایران:
ایران در این برهه از تاریخ علاوه بر کشور امروزی شامل قفقاز بخش اعظم ارمنستان ان روز و قسمت اعظم بین النهرین(عراق) بخشی از آسیای مرکزی و افغانستان می شد. حتی ایرانی ها در سال 575 م یمن را از دست حبشی ها بیرون اورده بودند. بر چنین امپراطوری پهناور با بافت متنوع جمعیت از نظر قومی و فرهنگی دودمان ساسانی باتکیه بر قدرت شمشیر و دین زردشتی حکومت می کرد. نوع حکومت به خودی خود باعث نفوذ روحانیت زردشتی در دستگاه سیاسی می شد. تا آن اندازه که در شورای سلطنتی رای موبد موبدان بر وزیر اعظم(وزرگ فرمتار) و اسپهبد بزرگ برتری داشت. و این قاعده زمانی که نظام حکومتی با بحران جانشینی که نمونه بارز اینگونه بحران سیاسی بعد از مرگ هرمز دوم در سال 309 م اتفاق افتاد. چون شاپور دوم مواجه بود، دخالت بزرگان و در نتیجه توطئه ها را افزایش می داد. از طرفی اقتصاد جامعه بر کشاورزی و دامپروری متکی بود و تعالیم اوستا نیز این نوع معاش را تشویق می کرد. تا آن اندازه که بیشتر حرفه ها مثل صنعت پیشه وری و تجارت که باعث رونق شهرها و به دنبال آن نو آوری می شد. در اختیار اقلیتهای مسیحی و یهودی و غیره بود و اکثریت مردم زردشتی به خاطر عقاید مذهبی شان به آنها نمی پرداختند. افکار دینی و شیوه سیاست گذاری جامعه را به سوی نوعی نظام بزرگ مالکی سوق می داد. این بزرگ مالکان یا افراد خانواده های ممتاز که به طور دود مانی صاحب املاک فراوان بودند یا نظامیان رده بالا در ارتش ساسانی که از طرف حکومت صاحب تیول و زمین شده بودند. خود اینها در شهرها زندگی می کردند و همواره توده ای از مردم و رعایا در ازاء گرفتن مزد یا محصول ناچیز برای اینها کار می کردند. این مردم حتی در حقوق اجتماعی آن روز سهم بسیار ناچیزی داشتند و در جنگها جزء پیاده نظام محسوب می شدند و کارهای سطح پایین را انجام می دادند.
جنبش اجتماعی و اقتصادی مزدک که واکنشی در برابر سیستم سیاسی و اجتماعی بود به مرور زمان به افراط کشیده شد. تا اینکه خسرو اول انو شیروان قسمت اعظم این جنبش را سرکوب کرد اصلاحات اجتماعی و قانونی و اقتصادی انو شیروان هر چند باعث ثبات کوتاه مدت در زمان او شد ولی با مرگ او جامعه از اصول خود خارج شد. طوری که اوضاع سیاسی بعد از او نشانگر این بی ثباتی است زیرا از زمان مرگ او تا به قدرت رسیدن یزد گرد سوم آخرین پادشاه ساسانی سیزده تن در این مدت کوتاه به قدرت رسیدند. که در میان آنها دو زن دیده می شود که این مساله با آیین ایرانشهری سازگاری ندارد. از طرفی جنگ های انو شیروان با ژوستی نین و خسرو پرویز با هرا کلیوس امپراطوران روم شرقی کشور را از نظر اقتصادی به فلاکت کشانده بود. هجوم اقوام شرقی نیز به فلات ایران که در طول تاریخ ایران با باستان مسأله ساز بوده است، در این دوره شدت پیدا کرد. و ترکان اوار از قفقاز خطر افرینی می کردند.
روم شرقی:
امپراطوری روم شرقی که با تاسیس قسطنطنیه توسط کنستانتین در سال 335 م و تقسیم امپراطوری روم توسط تئودوزیوس اول بین فرزندانش ارکادیوس و هونوریوس در سال 395 م شکل گرفته بود. در محدوده زمانی مورد بحث شامل اسیای صغیر ماوراء فرات مصر شمال افریقا و بخش هایی از بالکان می شد که هر کدام از این سرزمین ها به نوبه خود محل ظهور نخستین تمدن ها و نهادهای سیاسی بودند. حتی در زمان ژوستینین(527 تا 565 م)ایتالیاکرس ساردنی بالستار و قسمتی از سواحل شرقی اسپانیا تصرف شد. در آن عهد به قول منتسکیو رومیان با تمام ملل خصومت داشتند. رقابت های ایران و روم و هجوم اقوام شمالی و اسپانیایی مانند اوراها به قلمرو روم شرقی این مسأله را ثابت می کند. مثلا هر گاه سربازان رومی با ایرانی ها در حال نبرد. بوران دخت و اذر میدخت دختران خسرو پرویز بودند از جانب غرب نیز مورد حمله اقوام اوار بودند و گاهی مجبور می شدند برای مقابله و عقب راندن اوارها به ایرانی ها باج بپردازند.
اکثر امتیازها در دست یک عده معدود بود که در تولید هیچ نقشی نداشتند. در مسیحیت نیز شکاف ایجاد شده بود حتی اسقف قسطنطنیه با پاپ اختلاف پیدا می کرد و افرادی نظیر اریوس نستریوس و اوتیکس به ترتیب منکر الوهیت وحدانیت و قاعده دو طبیعتی مسیح شده بودند. و فرقه مونوفیزیستی در ایالات های مهم امپراطوری نظیر سوریه و مصر به شدت گسترش یافته بود. رقابت بین دسته های سبز و آبی که از زمان ژوستینین شروع شده بود. همچنان ادامه داشت و بیشتر در جاهای عمومی و مسابقات بروز پیدا می کرد.
بعد از مرگ ژوستینین تا به قدرت رسیدن هراکلیوس(610 تا 641 م) به ترتیب ژوستن دوم تیبرموریس و فوکاس به قدرت رسیدند. این می تواند به یک بحران سیاسی دلالت داشته باشد زیرا برای احراز مقام امپراطوری هیچ قاعده ای وجود نداشت و از هر قشری اعم از روحانی نظامی دهقان و غیره ادعای حکومت داشتند.
نحوه به قدرت رسیدن فوکاس این مساله را ثابت می کند. زمانی که موریس در اثر اعتراضات و شورش های مردمی و اعتراض نظامیان به خاطر کمی حقوق فراری شد. فوکاس که یک افسر جزء بود به امپراطوری رسید. او موریس را به قتل رساند. می گویند: خود فوکاس بسیار ظالم بود و به اداره مملکت اهمیت نمی داد. تا اینکه هرقل پسر حاکم افریقا در سال 610 م امپراطور شد بعضی مانند شارل ایل معتقدند تاریخ بیزانس در قرن هفتم میلادی از تاریک ترین ادوار به شمار می رود. طوری که ایرانی ها دمشق و بیت المقدس را غارت کردند و صلیب مقدس را به تیسفون بردند این حادثه به هر قل و سرتوریوس اسقف فرصت داد تا مردم روم را تحریک کنند و سپاهی گرد آورده و ایرانی ها را عقب نشاندند.
حتی اوارها در سال 626 م قسطنطنیه را محاصره کردند ولی به خاطر برج و باروی شهر کاری از پیش نبردند ولی حملات آنها خسارت های زیادی به دنبال داشت. ایجاد خرابی و به دنبال آن گسترش فقر و فساد باعث گسترش صومعه نشینی و رهبانیت شده بود طوری که روهبانان در کلیه امور مربوط به جنگ و صلح امور سیاسی دخالت می کردند. و در شورای دولتی نماینده داشتند. با بدتر شدن اوضاع هر اتفاق بد را به حساب عدم لیاقت دولت می گذاشتند. این اوضاع روم شرقی بود در زمان حکومت هراکلیوس و مشهور است که پیامبر اسلام(ص) با او مکاتبه داشته است.
هند:
تاریخ سیاسی و اجتماعی هند که با تمدن دره سند و آمدن آریاها به این مملکت شروع می شود. در طول تاریخ خیلی کم یکپارچگی سیاسی و اجتماعی به خود دیده است و این به مسائل جغرافیایی ژئوپو لتیکی و ترکیب قومی و فرهنگی این سرزمین بر می گردد. گذشته از پادشاهی هند و سکایی که توسط اشوکا در قرن سوم ق.م تاسیس شد.
در دوره مورد بحث ما شاهد تجزیه و فرو پاشی سیاسی در هند هستیم و بیشتر واحدهای کوچک سیاسی در این کشور وجود دارد. بودا 2 که آیین خود را به امید کوشش برای رهایی طبقاتی علیه سیستم کاستی بر همن های هندو آورده بود موفقیت چندانی به دست نیاورد و این دین در طول تاریخ خود وارد مبارزه و امساک شده بود.
بر همن ها که علمای دین بودند در راس جامعه قرار داشتند و بعد طبقه کشاتریا از امرای نظامی تشکیل می شد که بین این طبقه و بر همن ها در طول تاریخ هند کشمکش زیاد بر سر قدرت وجود داشته است. در مراتب پایین تر ویسیا یا همان توده مردم قرار داشتند که به کارهای معمولی و کشاورزی می پرداختند. در پایین ترین سطح سودا قرار داشت که غیر آریان های مطیع غلامان و صاحبان حرف را شامل می شد.
در آیین بودائی نیز از سده دوم پیش از میلاد اختلاف ایجاد شده بود و تا این زمان نیز ادامه داشت و به دو گروه هینه یانه(گردونه کوچک)و ماها یانه(گردونه بزرگ)تقسیم شده بود. گروه اول به اعتقادات اصیل بودائی پایبند و دسته دیگر اعتقادات بودائی را با عقاید دیگر در آمیختند.
در هند آن زمان سابقه اندیشه های دیالکتیکی 1و عقایدی که با ایده الیسم و الهیات مخالف بود نیز وجود داشت که هواداران آن به واقعیت جهان موجود اعتقاد نداشتند و درک خواص انسانها را تنها منبع شناخت و تنها وسیله اثبات واقعیت جهان می دانستند و ابدیت روح تناسخ و زندگی در آن دنیا را انکار می کردند مراسم مذهبی و قربانی ها را مسخره می کردند.
متناسب با این شکاف های اجتماعی و اعتقادی دستگاههای پراکنده سیاسی نیز در آن سرزمین وجود داشت که از میان آنها می توان به پادشاهی پاندین 2هارش 3چالوکیا4اشاره کرد.
چین:
تمدن چین که برای اولین بار در حوزه ی رود هوانگ هو شکل گرفت. در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد وارد حیات تاریخی خود شد و زمان مورد بحث ما مساوی است با دوران سلسله های گوناگون 5 در تاریخ چین که بر طبق طبقه بندی مورخان دوران سلسله های گوناگون در چین از 221 ق.م شروع می شود و تا(1911 م)6 ادامه دارد.
کشور چین از در گیری داخلی و هجوم اقوام بیابانگرد رنج می برد و خاندان های محلی قدرت گرفته بودند تا آنجا که جوامع اشتراکی چین باستان را نیز در انحصار خود گرفتند. همه اینها باعث هرج و مرج و فشار بر توده مردم و در نتیجه بی امنیتی می شد.
فلسفه در چین قدیم بیشتر اجتماع پسند و زمینی بود تا آسمانی و ماوراء طبیعی و در واقع چین مهد ظهور اندیشه های واقع گرا که در رأس آن کنفو سیوس 7 و طبیعی گرا که در رأس آن لائوتسو 8 قرار دارد می باشد.
ولی به مرور زمان بود یسم نیز به آنجا رفته بود. اما نفوذ چندانی نداشت. عقاید کنفوسیوس نیز از درون خود دچار انشعاب شده بود شینتو و تا اویی از آن سر برآورده بود. این تشتت آراء در سال 589 م قسمت اعظم خاک چین به وسیله سلسله کوتاه مدت سو متحد شد. این دودمان زیاد دوام نیاورد چون خواسته هایی برای اداره حکومت بر مردم تحمیل کرد. از قبیل کار اجباری مالیات سنگین به خاطر تکمیل کانال بازسازی دیوار چین و این مساله اخیر می رساند که در آن موقع تهدید اقوام بیابانگرد شمالی وجود داشته است که دولت چین دست به چنین اقدامی زده است.
این سلسله به اردو کشی نظامی بر علیه کره دست زد که هزینه زیادی به بار آورد و سرانجام در اوایل قرن هفتم میلادی به خاطر شورش های عمومی خیانت و قتل دچار تجزیه و فرو پاشی شد. بعد از این سلسله تانگ در چین روی کار آمد که به خاطر نقشی که در تمدن چین و گسترش قلمرو دارد مورد اهمیت می باشد و تا سال 907 م حکومت کرد.
نتیجه:
با وجود اینکه حضرت محمد(ص) در جزیره العرب ظهور کرد. و سرزمینی که پیامبر از آنجا برخاست دارای تضاد طبقاتی حاکمیت اشراف قبیله ای و انحراف در پرستش بود، اما مسائل جوامع دیگر دنیای آن روز نشان می دهد که شرایط اجتماعی حاکم بر آن آماده پذیرش دین و اندیشه جدید بوده و برابری و پرستش خدای واحد را مطرح می کرده است و آن آیین جدید اسلام بود.
دقت نظر به گستردگی ادیان و مذاهب توحیدی و غیر توحیدی در مناطق مسکونی جهان و دانستن این مطلب که هر اقلیم سیاسی آن عصر برپایه اوضاع سیاسی خود دارای وضیعت فرهنگی و اجتماعی خاص خودش در عصر پیامبر بوده است پژوهشگران این عرصه را به تحقیق در این مقوله معطوف ساخته و از دل این تحقیقات عنوان منحصربه فردی در تاریخ پیامبراعظم استخراج شده است به نام که اگر پژوهشگری خواسته باشد به حال و هوای فرهنگی آن دوره پی ببرد به این دست از نوشته ها بایستی رجوع کند که در این آثار به مناطق و مذاهب مهم دوران پیامبر پرداخته و براساس منابع و مدارک موجود اوضاع سیاسی فرهنگی و اجتماعی آن منطقه را درج کرده اند براین اساس در جواب پرسش عرض میداریم این پرسش مستلزم تفکیک نواحی مختلف و حکومتهاست و بعد درصدد دانستن وضیعت فرهنگی و اجتماعی برآییم صرف نظر از اوضاع اروپا کانون های مطرح سیاسی و اجتماعی در جهان ان روز عبارت از ایران روم شرقی هند و چین می باشد که به تحولات هر کدام از اینها در این محدوده زمانی خاص و گرته برداری از مقاله نگاهی به تاریخ سیاسی و اجتماعی جهان در زمان پیامبر(ص) نوشته سلمان قلی زاده* به اختصار خواهیم پرداخت.
ایران:
ایران در این برهه از تاریخ علاوه بر کشور امروزی شامل قفقاز بخش اعظم ارمنستان ان روز و قسمت اعظم بین النهرین(عراق) بخشی از آسیای مرکزی و افغانستان می شد. حتی ایرانی ها در سال 575 م یمن را از دست حبشی ها بیرون اورده بودند. بر چنین امپراطوری پهناور با بافت متنوع جمعیت از نظر قومی و فرهنگی دودمان ساسانی باتکیه بر قدرت شمشیر و دین زردشتی حکومت می کرد. نوع حکومت به خودی خود باعث نفوذ روحانیت زردشتی در دستگاه سیاسی می شد. تا آن اندازه که در شورای سلطنتی رای موبد موبدان بر وزیر اعظم(وزرگ فرمتار) و اسپهبد بزرگ برتری داشت. و این قاعده زمانی که نظام حکومتی با بحران جانشینی که نمونه بارز اینگونه بحران سیاسی بعد از مرگ هرمز دوم در سال 309 م اتفاق افتاد. چون شاپور دوم مواجه بود، دخالت بزرگان و در نتیجه توطئه ها را افزایش می داد. از طرفی اقتصاد جامعه بر کشاورزی و دامپروری متکی بود و تعالیم اوستا نیز این نوع معاش را تشویق می کرد. تا آن اندازه که بیشتر حرفه ها مثل صنعت پیشه وری و تجارت که باعث رونق شهرها و به دنبال آن نو آوری می شد. در اختیار اقلیتهای مسیحی و یهودی و غیره بود و اکثریت مردم زردشتی به خاطر عقاید مذهبی شان به آنها نمی پرداختند. افکار دینی و شیوه سیاست گذاری جامعه را به سوی نوعی نظام بزرگ مالکی سوق می داد. این بزرگ مالکان یا افراد خانواده های ممتاز که به طور دود مانی صاحب املاک فراوان بودند یا نظامیان رده بالا در ارتش ساسانی که از طرف حکومت صاحب تیول و زمین شده بودند. خود اینها در شهرها زندگی می کردند و همواره توده ای از مردم و رعایا در ازاء گرفتن مزد یا محصول ناچیز برای اینها کار می کردند. این مردم حتی در حقوق اجتماعی آن روز سهم بسیار ناچیزی داشتند و در جنگها جزء پیاده نظام محسوب می شدند و کارهای سطح پایین را انجام می دادند.
جنبش اجتماعی و اقتصادی مزدک که واکنشی در برابر سیستم سیاسی و اجتماعی بود به مرور زمان به افراط کشیده شد. تا اینکه خسرو اول انو شیروان قسمت اعظم این جنبش را سرکوب کرد اصلاحات اجتماعی و قانونی و اقتصادی انو شیروان هر چند باعث ثبات کوتاه مدت در زمان او شد ولی با مرگ او جامعه از اصول خود خارج شد. طوری که اوضاع سیاسی بعد از او نشانگر این بی ثباتی است زیرا از زمان مرگ او تا به قدرت رسیدن یزد گرد سوم آخرین پادشاه ساسانی سیزده تن در این مدت کوتاه به قدرت رسیدند. که در میان آنها دو زن دیده می شود که این مساله با آیین ایرانشهری سازگاری ندارد. از طرفی جنگ های انو شیروان با ژوستی نین و خسرو پرویز با هرا کلیوس امپراطوران روم شرقی کشور را از نظر اقتصادی به فلاکت کشانده بود. هجوم اقوام شرقی نیز به فلات ایران که در طول تاریخ ایران با باستان مسأله ساز بوده است، در این دوره شدت پیدا کرد. و ترکان اوار از قفقاز خطر افرینی می کردند.
روم شرقی:
امپراطوری روم شرقی که با تاسیس قسطنطنیه توسط کنستانتین در سال 335 م و تقسیم امپراطوری روم توسط تئودوزیوس اول بین فرزندانش ارکادیوس و هونوریوس در سال 395 م شکل گرفته بود. در محدوده زمانی مورد بحث شامل اسیای صغیر ماوراء فرات مصر شمال افریقا و بخش هایی از بالکان می شد که هر کدام از این سرزمین ها به نوبه خود محل ظهور نخستین تمدن ها و نهادهای سیاسی بودند. حتی در زمان ژوستینین(527 تا 565 م)ایتالیاکرس ساردنی بالستار و قسمتی از سواحل شرقی اسپانیا تصرف شد. در آن عهد به قول منتسکیو رومیان با تمام ملل خصومت داشتند. رقابت های ایران و روم و هجوم اقوام شمالی و اسپانیایی مانند اوراها به قلمرو روم شرقی این مسأله را ثابت می کند. مثلا هر گاه سربازان رومی با ایرانی ها در حال نبرد. بوران دخت و اذر میدخت دختران خسرو پرویز بودند از جانب غرب نیز مورد حمله اقوام اوار بودند و گاهی مجبور می شدند برای مقابله و عقب راندن اوارها به ایرانی ها باج بپردازند.
اکثر امتیازها در دست یک عده معدود بود که در تولید هیچ نقشی نداشتند. در مسیحیت نیز شکاف ایجاد شده بود حتی اسقف قسطنطنیه با پاپ اختلاف پیدا می کرد و افرادی نظیر اریوس نستریوس و اوتیکس به ترتیب منکر الوهیت وحدانیت و قاعده دو طبیعتی مسیح شده بودند. و فرقه مونوفیزیستی در ایالات های مهم امپراطوری نظیر سوریه و مصر به شدت گسترش یافته بود. رقابت بین دسته های سبز و آبی که از زمان ژوستینین شروع شده بود. همچنان ادامه داشت و بیشتر در جاهای عمومی و مسابقات بروز پیدا می کرد.
بعد از مرگ ژوستینین تا به قدرت رسیدن هراکلیوس(610 تا 641 م) به ترتیب ژوستن دوم تیبرموریس و فوکاس به قدرت رسیدند. این می تواند به یک بحران سیاسی دلالت داشته باشد زیرا برای احراز مقام امپراطوری هیچ قاعده ای وجود نداشت و از هر قشری اعم از روحانی نظامی دهقان و غیره ادعای حکومت داشتند.
نحوه به قدرت رسیدن فوکاس این مساله را ثابت می کند. زمانی که موریس در اثر اعتراضات و شورش های مردمی و اعتراض نظامیان به خاطر کمی حقوق فراری شد. فوکاس که یک افسر جزء بود به امپراطوری رسید. او موریس را به قتل رساند. می گویند: خود فوکاس بسیار ظالم بود و به اداره مملکت اهمیت نمی داد. تا اینکه هرقل پسر حاکم افریقا در سال 610 م امپراطور شد بعضی مانند شارل ایل معتقدند تاریخ بیزانس در قرن هفتم میلادی از تاریک ترین ادوار به شمار می رود. طوری که ایرانی ها دمشق و بیت المقدس را غارت کردند و صلیب مقدس را به تیسفون بردند این حادثه به هر قل و سرتوریوس اسقف فرصت داد تا مردم روم را تحریک کنند و سپاهی گرد آورده و ایرانی ها را عقب نشاندند.
حتی اوارها در سال 626 م قسطنطنیه را محاصره کردند ولی به خاطر برج و باروی شهر کاری از پیش نبردند ولی حملات آنها خسارت های زیادی به دنبال داشت. ایجاد خرابی و به دنبال آن گسترش فقر و فساد باعث گسترش صومعه نشینی و رهبانیت شده بود طوری که روهبانان در کلیه امور مربوط به جنگ و صلح امور سیاسی دخالت می کردند. و در شورای دولتی نماینده داشتند. با بدتر شدن اوضاع هر اتفاق بد را به حساب عدم لیاقت دولت می گذاشتند. این اوضاع روم شرقی بود در زمان حکومت هراکلیوس و مشهور است که پیامبر اسلام(ص) با او مکاتبه داشته است.
هند:
تاریخ سیاسی و اجتماعی هند که با تمدن دره سند و آمدن آریاها به این مملکت شروع می شود. در طول تاریخ خیلی کم یکپارچگی سیاسی و اجتماعی به خود دیده است و این به مسائل جغرافیایی ژئوپو لتیکی و ترکیب قومی و فرهنگی این سرزمین بر می گردد. گذشته از پادشاهی هند و سکایی که توسط اشوکا در قرن سوم ق.م تاسیس شد.
در دوره مورد بحث ما شاهد تجزیه و فرو پاشی سیاسی در هند هستیم و بیشتر واحدهای کوچک سیاسی در این کشور وجود دارد. بودا 2 که آیین خود را به امید کوشش برای رهایی طبقاتی علیه سیستم کاستی بر همن های هندو آورده بود موفقیت چندانی به دست نیاورد و این دین در طول تاریخ خود وارد مبارزه و امساک شده بود.
بر همن ها که علمای دین بودند در راس جامعه قرار داشتند و بعد طبقه کشاتریا از امرای نظامی تشکیل می شد که بین این طبقه و بر همن ها در طول تاریخ هند کشمکش زیاد بر سر قدرت وجود داشته است. در مراتب پایین تر ویسیا یا همان توده مردم قرار داشتند که به کارهای معمولی و کشاورزی می پرداختند. در پایین ترین سطح سودا قرار داشت که غیر آریان های مطیع غلامان و صاحبان حرف را شامل می شد.
در آیین بودائی نیز از سده دوم پیش از میلاد اختلاف ایجاد شده بود و تا این زمان نیز ادامه داشت و به دو گروه هینه یانه(گردونه کوچک)و ماها یانه(گردونه بزرگ)تقسیم شده بود. گروه اول به اعتقادات اصیل بودائی پایبند و دسته دیگر اعتقادات بودائی را با عقاید دیگر در آمیختند.
در هند آن زمان سابقه اندیشه های دیالکتیکی 1و عقایدی که با ایده الیسم و الهیات مخالف بود نیز وجود داشت که هواداران آن به واقعیت جهان موجود اعتقاد نداشتند و درک خواص انسانها را تنها منبع شناخت و تنها وسیله اثبات واقعیت جهان می دانستند و ابدیت روح تناسخ و زندگی در آن دنیا را انکار می کردند مراسم مذهبی و قربانی ها را مسخره می کردند.
متناسب با این شکاف های اجتماعی و اعتقادی دستگاههای پراکنده سیاسی نیز در آن سرزمین وجود داشت که از میان آنها می توان به پادشاهی پاندین 2هارش 3چالوکیا4اشاره کرد.
چین:
تمدن چین که برای اولین بار در حوزه ی رود هوانگ هو شکل گرفت. در اواخر هزاره سوم قبل از میلاد وارد حیات تاریخی خود شد و زمان مورد بحث ما مساوی است با دوران سلسله های گوناگون 5 در تاریخ چین که بر طبق طبقه بندی مورخان دوران سلسله های گوناگون در چین از 221 ق.م شروع می شود و تا(1911 م)6 ادامه دارد.
کشور چین از در گیری داخلی و هجوم اقوام بیابانگرد رنج می برد و خاندان های محلی قدرت گرفته بودند تا آنجا که جوامع اشتراکی چین باستان را نیز در انحصار خود گرفتند. همه اینها باعث هرج و مرج و فشار بر توده مردم و در نتیجه بی امنیتی می شد.
فلسفه در چین قدیم بیشتر اجتماع پسند و زمینی بود تا آسمانی و ماوراء طبیعی و در واقع چین مهد ظهور اندیشه های واقع گرا که در رأس آن کنفو سیوس 7 و طبیعی گرا که در رأس آن لائوتسو 8 قرار دارد می باشد.
ولی به مرور زمان بود یسم نیز به آنجا رفته بود. اما نفوذ چندانی نداشت. عقاید کنفوسیوس نیز از درون خود دچار انشعاب شده بود شینتو و تا اویی از آن سر برآورده بود. این تشتت آراء در سال 589 م قسمت اعظم خاک چین به وسیله سلسله کوتاه مدت سو متحد شد. این دودمان زیاد دوام نیاورد چون خواسته هایی برای اداره حکومت بر مردم تحمیل کرد. از قبیل کار اجباری مالیات سنگین به خاطر تکمیل کانال بازسازی دیوار چین و این مساله اخیر می رساند که در آن موقع تهدید اقوام بیابانگرد شمالی وجود داشته است که دولت چین دست به چنین اقدامی زده است.
این سلسله به اردو کشی نظامی بر علیه کره دست زد که هزینه زیادی به بار آورد و سرانجام در اوایل قرن هفتم میلادی به خاطر شورش های عمومی خیانت و قتل دچار تجزیه و فرو پاشی شد. بعد از این سلسله تانگ در چین روی کار آمد که به خاطر نقشی که در تمدن چین و گسترش قلمرو دارد مورد اهمیت می باشد و تا سال 907 م حکومت کرد.
نتیجه:
با وجود اینکه حضرت محمد(ص) در جزیره العرب ظهور کرد. و سرزمینی که پیامبر از آنجا برخاست دارای تضاد طبقاتی حاکمیت اشراف قبیله ای و انحراف در پرستش بود، اما مسائل جوامع دیگر دنیای آن روز نشان می دهد که شرایط اجتماعی حاکم بر آن آماده پذیرش دین و اندیشه جدید بوده و برابری و پرستش خدای واحد را مطرح می کرده است و آن آیین جدید اسلام بود.