طلسمات

خانه » همه » مذهبی » جهان پیش از ظهور نور!

جهان پیش از ظهور نور!


جهان پیش از ظهور نور!

۱۳۹۳/۰۷/۲۸


۱۰۸ بازدید

انس بن مالک – خادم رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) – مى گوید:حضرت على (علیه السلام) از جنگ نهروان باز مى گشت، در محلى به نام ((برثا)) دستور اتراق داد. در آن جا راهبى به نام حباب در غارى منزل داشت. وقتى همهمه لشکر اسلام را مى شنود، از غارش ‍ که مشرف بر میدان اتراق بود، پایین آمده و به دقت لشکر را بررسى مى کند، و با اظطراب و شتاب مى پرسد: این چه لشکرى است؟ فرمانده آن کیست؟

یکى از لشکریان به او مى گوید: این لشکر اسلام است و فرمانده آن امیرالمؤمنین على (علیه السلام) که از جنگ نهروان باز مى گردد.

حباب با عجله از لابلاى مردم عبور کرده خود را به حضرت (علیه السلام) مى رساند و مى گوید:

انس بن مالک – خادم رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم) – مى گوید:حضرت على (علیه السلام) از جنگ نهروان باز مى گشت، در محلى به نام ((برثا)) دستور اتراق داد. در آن جا راهبى به نام حباب در غارى منزل داشت. وقتى همهمه لشکر اسلام را مى شنود، از غارش ‍ که مشرف بر میدان اتراق بود، پایین آمده و به دقت لشکر را بررسى مى کند، و با اظطراب و شتاب مى پرسد: این چه لشکرى است؟ فرمانده آن کیست؟

یکى از لشکریان به او مى گوید: این لشکر اسلام است و فرمانده آن امیرالمؤمنین على (علیه السلام) که از جنگ نهروان باز مى گردد.

حباب با عجله از لابلاى مردم عبور کرده خود را به حضرت (علیه السلام) مى رساند و مى گوید:

– السلام علیک یا امیرالمؤمنین! که به حق امیر مومنانى.

– اى حباب! تو از کجا دانستى که من به حقیقت امیر مومنانم؟

– این مطلب را علما و روحانیون ما به اطلاع داده بودند. اما شما از کجا دانستید که نام من حباب است؟

– این مطلب را نیز حبیبم رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) به من فرموده بود.

– دستتان را به من بدهید تا شما بیعت کنم. اشهد ان لا اله الا الله و محمد رسول الله و على بن ابى طالب وصیه…

– بگو ببینم خانه ات کجاست؟

– در غارى که در همین نزدیکى قرار دارد.

– بعد از این در آن غار سکونت نکن! و در همین زمین مسجدى بنا کن و آن را به نام کسى که مخارج ساخت آن را بانى مى شود، نام گذارى کن!

به زودى در کنار مسجدى که تو مى سازى، شهرى بنا خواهد شد که اکثر مردم آن ظالم و ستمگرند، و بلاى بزرگى در پیش خواهند داشت. به طورى که هر شب جمعه هفتاد هزار عمل حرام زنا در آن مرتکب خواهند شد، هنگامى که در ظلم و طغیان خود فزونى گرفتند، این مسجد را چند بار ویران خواهند نمود، اما هر بار گروهى از مومنین آن را دوباره بنا خواهند کرد. تا این که در مرتبه سوم در محل آن به جاى مسجد خانه اى ساخته خواهد شد. بدان! که ویران کنندگان این مسجد کافرند.

آن گاه سه سال مردم را از رفتن به حج منع مى کنند. مزارع آن ها طمعه حریق مى شود، و خداوند مردى را از سرزمین ((سفح)) بر آن ها مسلط مى کند. او غارت گرى است که به هر شهرى که وارد مى شود، آن را با خاک یکسان کرده و ساکنین آن را از دم تیغ مى گذراند.

بعد از یورش او، مردم سه سال گرفتار قحطى مى شوند، و سختى فراوانى را متحمل مى گردند. در این حال او دوباره باز مى گردد و دست به ویران و غارت مى زند، از آن جا نیز به طرف بصره تاخته و تمام خانه ها را ویران نموده و ساکنین آن را به قتل مى رساند. حمله او به بصره مصادف با زمانى خواهد بود که خرابى هاى شره را تعمیر نموده و مسجد جامعى در آن بنا مى کنند.

پس از بصره به شهرى که حجاج آن را ساخته و ((وسط)) نامیده مى شود. هجوم مى آورد، و همان بلایى را که بر سر شهر بصره آورده بود، بر شهر واسط فرو مى ریزد.

از آن جا به طرف بغداد رفته و آن شهر را بدون مقاومت تصرف مى کند. مردم بغداد نیز به کوفه که تنها آن موقع در آرمش بوده پناه مى برند.

آن گاه او با لشکریان خود از بغداد به طرف قبر من (نجف اشرف) روانه مى شود تا آن را نبش کند. در آن موقع به سپاه سفیانى برخورد نموده شکست خورده و کشته مى شود.

سفیانى نیز گروهى از سپاهیان خود را به کوفه مى فرستد. عده اى از اهالى کوفه از او پیروى مى نمایند، اما مردى از اهالى کوفه قیام نموده و عده اى را در قلعه اى سازماندهى مى کند. هر که به او ملحق شود، در امان خواهد بود.

در پى این رویداد، سفیانى خود با سپاهیانش به کوفه سرازیر مى شود، و همه را به قتل مى رساند و احدى را باقى نمى گذارد. یکى از سربازان او متوجه مروارید درشتى مى شود که روى زمین افتاده ولى هیچ اعتنایى به آن نمى کند. وقتى بچه کوچکى را مى بیند که روى زمین افتاده به سرعت او را از دم تیغ مى گذراند!

پس از آن، متاءسفانه وقایع و فتنه هاى بزرگى مانند پاره هاى شب تاریک واقع خواهند شد.

اى حباب! آنچه را به تو گفتم حفظ کن!

آنگاه فرمود: اى حباب! از کدام رود آب مى نوشى؟

– از دجله.

– چرا چشمه اى یا چاهى حفر نمى کنى؟

– یا امیرالمؤمنین! هرگاه چاهى حفر کردیم، آبش شور و ناگوار بود.

– با این حال دوباره همین جا چاهى حفر کن!

(حباب امتثال امر نموده و با گروهى) چاهى حفر نمودند تا این که به سنگ بزرگى برخورد نمودند و نتوانستند آن را بیرون بیاورند.

در این حال، خود حضرت (علیه السلام) وارد چاه شد و آن را از جا کند، چشمه اى که شیرین تر از شهد و لذیذتر از شیر بود، از زیر آن جوشید.

حضرت (علیه السلام) فرمود: اى حباب! بعد از این چشمه آب بنوش!

بعدها مردى به نام ((برثا)) بانى مسجد شد که حضرت (علیه السلام) به حباب توصیه ساخت آن را نموده بود. آن ها مسجد را بنا کردند و نام را ((برثا)) نهادند. (1)

رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) مى فرماید:

یفرج الله بالمهدى عن الامه، یملا قلوب العباد عباده و یسعهم عدله، به یمحق الله الکذب و یذهب الزمان الکلب، و یخرج ذل الرق من اءعناقکم

((خداوند به وسیله مهدى (علیه السلام) از امت رفع گرفتارى مى کند، دلهاى بندگان را با عبادت و اطاعت پر مى سازد و عدالتش همه را فرا مى گیرد.

خداوند به وسیله او دروغ و دروغگویى را نابود مى نماید، روح درندگى و ستیزه جویى را از بین مى برد و ذلت بردگى را گردن آنها بر مى دارد)).

غیبت شیخ طوسى ص 144.

——————————————————————————–

1- بحارالانوار، ج 52، ص 218 و 219.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد