خانه » همه » مذهبی » حاکمیت الهی در قرآن؟

حاکمیت الهی در قرآن؟


حاکمیت الهی در قرآن؟

۱۳۹۳/۱۲/۰۶


۱۲۷۹ بازدید

دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، آیه «ان الحکم الا لله» که در چندین آیه قرآن عینا تکرار شده و در مواردی نیز آیاتی مشابه آن بیان شده است دلالت بر انحصار حق حاکمیت در پروردگار متعال دارد . در این آیه انحصار از عبارت «ان» که در اینجا معنای نفی می دهد در کنار استثنایی که «الا» اشاره به آن دارد ، فهمیده می شود و معنا چنین می شود : هیچ حکمی غیر از خدا وجود ندارد .

دانشجوی محترم ضمن تشکر از تماس شما با این مرکز ، آیه «ان الحکم الا لله» که در چندین آیه قرآن عینا تکرار شده و در مواردی نیز آیاتی مشابه آن بیان شده است دلالت بر انحصار حق حاکمیت در پروردگار متعال دارد . در این آیه انحصار از عبارت «ان» که در اینجا معنای نفی می دهد در کنار استثنایی که «الا» اشاره به آن دارد ، فهمیده می شود و معنا چنین می شود : هیچ حکمی غیر از خدا وجود ندارد .

در تفسیر این آیه نیز مفسران معتقدند که منظور از نفی حکم استقلالی ، هم شامل حکم تکوینی می شود و هم حکم تشریعی ، به عبارت دیگر بر اساس این آیه و آیات مشابه دیگر، هم هر گونه حکمی که به عنوان حکم تکوینی در باره موجودات عالم صادر می شود منحصرا و استقلالا از آن خداست و هم حکم تشریعی و اوست که حق اصیل برای تشریع دارد و البته می تواند دیگران را نیز از این حق برخوردار نماید که در قرآن کریم ، انبیاء را مشمول این حق دانسته که در راس آنها باید از پیامبر مکرم اسلام نام برد و پس از وی پیشوایان دینی معصوم را بر اساس آیه «اطیعوا الله واطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» مشمول این حق دانسته و درنهایت با ادله دیگر از جمله ادله عقلی و نیز روایاتی که بنا به آیه اطاعت باید مورد تبعیت مسلمانان قرار گیرند ، فقها را در عصر غیبت ، دارای این حق معرفی کرده است . بر این اساس آنچه این آیه در اصل بر آن دلالت دارد ، حق انحصاری و استقلالی خداوند برای حکم است که این حکم هم شامل امور تکوینی می شود و هم شامل امور تشریعی می گردد ، از طرفی اصالت حق حکم تشریعی پروردگار که معادل حق حکومت پروردگار به این معناست که هر حکومتی برای مشروع بودن لازم است که مشروعیت خود را از ناحیه پروردگار کسب نماید که بنا به ادله دیگر قرآنی این حق تنها اختصاص به حکومت های دینی داده شده است .

در پایان به منظور تکمیل بحث دیدگاه مرحوم علامه طباطبایی را در این زمینه خدمت شما بیان می کنیم :

« نظریه توحید که قرآن کریم معارف خود را بر اساس آن بنا نهاده، حقیقت تاثیر را در عالم وجود، تنها براى خداى تعالى اثبات مى کند، و در موارد مختلف انتساب موجودات را به خداى سبحان به انحاء مختلفى بیان مى نماید، به یک معنا – استقلالى – آنرا به خداى سبحان نسبت داده و به معناى دیگر همان را – غیر استقلالى و تبعى – آنرا به غیر او منسوب نموده است.

مثلا مساله خلقت را به معناى اول به خداوند نسبت داده و در عین حال در موارد مختلفى به معناى دوم آنرا به چیزهاى دیگر هم نسبت مى دهد، همچنین از طرفى علم و قدرت و حیات و مشیت و رزق و زیبائى را به خداوند نسبت مى دهد و از طرفى همین ها را به غیر خدا منسوب مى سازد.

حکم هم که یکى از صفات است، از نظر اینکه خود نوعى از تاثیر مى باشد معناى استقلالیش تنها از آن خداوند است چه حکم در (حقایق تکوینى )، و چه در (شرایع و احکام وضعى و اعتبارى ). قرآن کریم هم در بسیارى از آیات، این معنا را تایید نموده است که از آن جمله آیات زیر است : (ان الحکم الا لله ) (الا له الحکم ) (له الحمد فى الاولى و الاخرة و له الحکم ) (و الله یحکم لا معقب لحکمه ).

و معلوم است که اگر غیر خداوند کسى داراى حکم بود، مى توانست حکم خدا را به وسیله حکم خود دنبال کند و با خواست او معارضه نماید: (فالحکم لله العلى الکبیر) و همچنین آیات دیگرى که به طور عموم یا به طور خصوص، دلالت دارند بر اختصاص ‍ حکم تکوینى به خداى تعالى.

و اما حکم تشریعى : از جمله آیاتى که دلالت دارند بر اختصاص حکم تشریعى به خداى تعالى این آیه مى باشد: (ان الحکم الا لله امر الا تعبدوا الا ایاه ذلک الدین القیم ) با اینکه این آیه و ظاهر آیات قبلى دلالت دارند بر اینکه حکم تنها براى خداى سبحان است و کسى با او شریک نیست، در عین حال در پاره اى از موارد حکم را و مخصوصا حکم تشریعى را به غیر خداوند هم نسبت داده است، از آن جمله این چند مورد است : (یحکم به ذوا عدل منکم ) و (یا داود انا جعلناک خلیفة فى الارض فاحکم بین الناس بالحق ) و در باره رسول خدا (صلى الله علیه وآله و سلم ) مى فرماید:

(و ان احکم بینهم بما انزل الله ) (فاحکم بینهم بما انزل الله ) (یحکم بها النبیون ) و همچنین آیات دیگرى که اگر ضمیمه شوند با آیات دسته اول، این نتیجه را مى دهد که حکم به حق به طور استقلال و اولا و بالذات، تنها از آن خداى سبحان است، و غیر او کسى مستقل در آن نیست، و اگر هم کسى داراى چنین مقامى باشد، خداى سبحان بر او ارزانى داشته، و او در مرتبه دوم است، و از همین جهت است که خداى تعالى خود را (احکم الحاکمین ) و (خیر الحاکمین ) نامیده و فرموده : (الیس الله باحکم الحاکمین ) و نیز فرموده : (و هو خیر الحاکمین ). آرى، لازمه اصالت و استقلال و اولویت همین است.

آیاتى که حکم را به اذن خداى تعالى به غیر او نسبت مى داد – همانطورى که ملاحظه گردید – مختص بود به احکام وضعى و اعتبارى، و تا آنجا که من به یاد دارم در این سنخ آیات، آیه اى که احکام تکوینى را هم به غیر خدا نسبت داده باشد وجود ندارد، »(ترجمه تفسیر المیزان ، ج7 ، ص 164)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد