۱۳۹۴/۰۳/۱۰
–
۹۵۸ بازدید
این حدیث شریف و روایات دیگر – که بیانگر ملازمه اکید میان شناخت انسان و معرفت خداوند است – تفسیرهاى فراوانى را در بر داشته و بحث هاى دامنه دارى را فراروى اندیشمندان نهاده است.
این حدیث شریف و روایات دیگر – که بیانگر ملازمه اکید میان شناخت انسان و معرفت خداوند است – تفسیرهاى فراوانى را در بر داشته و بحث هاى دامنه دارى را فراروى اندیشمندان نهاده است.
[کامل از کد34908]آنچه از روایات استفاده می شود این است که شناخت خود (معرفت نفس ) یکی از بهترین راههای شناخت حق است : شخصی نزد پیامبر گرامی اسلام (ص ) آمد و عرض کرد که راه شناخت حق چیست ؟ فرمود: شناخت خود. »فقال یا رسول الله کیف الطریق الی معرفه الحق ؟ فقال (ص ) معرفه النفس «, (مستدرک الوسائل , ج 11, ص 138). جمله »من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است «, (بحارالانوار, ج 2, ص 32) که از پیامبر اسلام و امیرمومنان و دیگر ائمه اطهار(ع ) نقل شده است , بسیار معروف است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند. چون انسان مخلوق خداست و به تعبیر قرآن نشانه و آیت الهی است (فصلت , آیه 53) و شئون و حالات نفس بهره ای از صفات الهی را داراست . اگر به نفس و ویژگی های آن شناخت پیدا کند, امکان این که معرفت نسبی به خداوند و صفات او حاصل شود نیز وجود دارد. البته علم به کنه ذات حق محال است »ولایحیطون به علما«, (طه , آیه 110). عنقا شکار کس نشود دام پس گیر». شناخت صفات و افعال الهی نیز در حد علم محدود انسانی امکان پذیر است . اما چرا این شناخت نسبی و محدود است ؟ پاسخ روشن است . زیرا هر آفریده ای در حد خود و به میزان عظمت و پیچیدگی و حکمتی که در آن به کار رفته است , می تواند پرده ای از عظمت و حکمت خالق هستی بخش را نشان دهد. در حقیقت هر موجودی همانند آینه کوچکی است که که تنها بخش کوچکی از عظمت و حکمت و قدرت »رب العالمین « را در خود منعکس می کند. تذکر چند نکته : 1- شناخت نفس و روح نزدیکترین راه ها برای شناخت حق است . زیرا انسان بزرگترین و جامعترین مظهر وجودی حق تعالی است . اما شناخت نفس با تصفیه باطن و تزکیه دل حاصل می شود و اگر انسان به این مهم رسید, به بهترین شناخت یعنی شناخت شهودی از حق می رسد. »لم اعبد ربا لم اره «, (نهج البلاغه , خطبه 178). 2- مقصود از »من عرف نفسه « عمدتا شناخت جنبه و بعد روحانی انسان است ; یعنی , هر کس حقیقت روح و نفس خود را بشناسد, به همان میزان معرفت به حضرت حق پیدا خواهد کرد. چرا که روح انسان از بزرگترین مظاهر وجود خداوند است . هر چند شناخت بعد جسمانی انسان نیز همانند سایر مظاهر طبیعت , در شناخت خداوند موئثر است . لیکن شناخت نفس و روح که از طریق تصفیه باطن و تزکیه روح حاصل می شود, شناختی حضوری و شهودی است که بهترین نوع شناخت است . 3- آنچه که در روایات بیان شده , ناظر به رابطه معرفت نفس و رسیدن از آن به معرفت خداوند است نه بالعکس . هر چند شناخت خداوند نیز ما را به مرتبه ای از شناخت مخلوقات او که تجلی و مظهر وجودی او هستند, رهنمون می سازد. [پایان کد انتخابی]
[کامل از کد34908]آنچه از روایات استفاده می شود این است که شناخت خود (معرفت نفس ) یکی از بهترین راههای شناخت حق است : شخصی نزد پیامبر گرامی اسلام (ص ) آمد و عرض کرد که راه شناخت حق چیست ؟ فرمود: شناخت خود. »فقال یا رسول الله کیف الطریق الی معرفه الحق ؟ فقال (ص ) معرفه النفس «, (مستدرک الوسائل , ج 11, ص 138). جمله »من عرف نفسه فقد عرف ربه ; هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است «, (بحارالانوار, ج 2, ص 32) که از پیامبر اسلام و امیرمومنان و دیگر ائمه اطهار(ع ) نقل شده است , بسیار معروف است و شیعه و سنی آن را نقل کرده اند. چون انسان مخلوق خداست و به تعبیر قرآن نشانه و آیت الهی است (فصلت , آیه 53) و شئون و حالات نفس بهره ای از صفات الهی را داراست . اگر به نفس و ویژگی های آن شناخت پیدا کند, امکان این که معرفت نسبی به خداوند و صفات او حاصل شود نیز وجود دارد. البته علم به کنه ذات حق محال است »ولایحیطون به علما«, (طه , آیه 110). عنقا شکار کس نشود دام پس گیر». شناخت صفات و افعال الهی نیز در حد علم محدود انسانی امکان پذیر است . اما چرا این شناخت نسبی و محدود است ؟ پاسخ روشن است . زیرا هر آفریده ای در حد خود و به میزان عظمت و پیچیدگی و حکمتی که در آن به کار رفته است , می تواند پرده ای از عظمت و حکمت خالق هستی بخش را نشان دهد. در حقیقت هر موجودی همانند آینه کوچکی است که که تنها بخش کوچکی از عظمت و حکمت و قدرت »رب العالمین « را در خود منعکس می کند. تذکر چند نکته : 1- شناخت نفس و روح نزدیکترین راه ها برای شناخت حق است . زیرا انسان بزرگترین و جامعترین مظهر وجودی حق تعالی است . اما شناخت نفس با تصفیه باطن و تزکیه دل حاصل می شود و اگر انسان به این مهم رسید, به بهترین شناخت یعنی شناخت شهودی از حق می رسد. »لم اعبد ربا لم اره «, (نهج البلاغه , خطبه 178). 2- مقصود از »من عرف نفسه « عمدتا شناخت جنبه و بعد روحانی انسان است ; یعنی , هر کس حقیقت روح و نفس خود را بشناسد, به همان میزان معرفت به حضرت حق پیدا خواهد کرد. چرا که روح انسان از بزرگترین مظاهر وجود خداوند است . هر چند شناخت بعد جسمانی انسان نیز همانند سایر مظاهر طبیعت , در شناخت خداوند موئثر است . لیکن شناخت نفس و روح که از طریق تصفیه باطن و تزکیه روح حاصل می شود, شناختی حضوری و شهودی است که بهترین نوع شناخت است . 3- آنچه که در روایات بیان شده , ناظر به رابطه معرفت نفس و رسیدن از آن به معرفت خداوند است نه بالعکس . هر چند شناخت خداوند نیز ما را به مرتبه ای از شناخت مخلوقات او که تجلی و مظهر وجودی او هستند, رهنمون می سازد. [پایان کد انتخابی]