۱۳۹۳/۰۱/۲۵
–
۳۳۴۹ بازدید
حریم و حرمتنگاه
پلکها که باز است، در
چشمانداز ما خیلی چیزها قرار دارد، دور یا نزدیک، خوب یا بد، روا یا ناروا، حلال
یا حرام.
چشم هم، مثل دست و
زبان و گوش و دل،، محدودههای «ورود ممنوع» دارد.
مگر به هرچه «دیدنی»
است، باید نگریست؟
مگر هرچه جلوی چشممان
قرار گیرد، مجاز به تماشاییم؟
مگر من حق دارم دفترچه
تو را بیاجازه ات بخوانم؟ مگر تو مجازی که بی اذن دوستت، کیف و کمد او را باز کنی؟
یا به جیب او دست ببری؟ یا آلبوم عکسش را نگاه کنی؟ یا نامهای را که برای دیگری
آمده، بی اجازه او باز کنی و بخوانی؟
اگر در خانه یا اتاقی
باز بود، مگر باید داخل آن را دید زد؟
مگو که: دوست است و
صمیمی، و ما با هم این حرفها را نداریم! البته اگر رفاقتها و صمیمیتها تا این حد
باشد، مسالهای نیست؛ لیکن نمیتوان همه جا، نسبت به همه کس، و همیشه چنین نظری
داشت. اگر این اطمینان در کار است، حرفی نیست؛ ولی… تاسّف آور آنجاست که وی با
صراحت بگوید: راضی نیستم نگاه کنی، و ما مشغول خواندن نامه و دفتر او باشیم، یا
عکسهای آلبومش را تماشا کنیم!
بگوید: به وسایل من
دست مزن، و ما به وارسی کیف و کتاب و جیب و اتاقش بپردازیم. ناگفته نماند: چشمی هم
که حریم زندگی شخصی دیگران را مراعات نکند، دیگر حرمت و ارزشی ندارد، و…. همین
گونه است چشم چرانی و نگاههای ناپاک و غرض آلود.
قانون نیز منع کرده که
کسی، نامه دیگران را بگشاید، یا سرزده به خانه کسی وارد شود، یا به مکالمات تلفنی
مردم گوش دهد و «استراق سمع» کند.
گوش دادنهای مخفیانه،
نگاههای دزدکی، دید زدنهای غیرمجاز، وارسیهای بی اجازه، همه و همه ناپسند و حرام
است.
هرکس، محدودهای از
«امور شخصی» و «زندگی خصوصی» خود را، از دید و نگاه و آگاهی دیگران پنهان میدارد.
در این محدوده، دیگران هم موظف به «حفظ حریم»اند.
این که در روایات،
«نگاه» را تیری از تیرهای شیطان به حساب آورده اند، تنها نگاه شهوت آلود به نوامیس
مردم نیست، مصداقهای دیگری هم دارد. ملاک، داشتن یا نداشتن «مجوز» برای نظر و نگاه
است.
اگر موردی و محلی
«ناروا» بود، دیده را باید فروبست.
وگرنه، این پلکها
برای چیست؟
حضرت رسول
(صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) در آخرین جمعه ماه شعبان و در استقبال رمضان، خطبهای
مفصل خواند. در این «خطبه شعبانیه» از جمله سفارشهایی که کرد، چنین بود:
«غَضِّوا عَمّا لایَحِلُّ النَظَرَ إلَیهِ
أبصارَکُم»[1]؛
چشمهای خود را از آنچه نگاه به آن، برای شما «حلال» نیست، بپوشانید و فروبندید.
گاهی نگاه اول، نگاه
دوم را در پی دارد.
و همین گونه استمرار
نگاهها… و سرانجام، افتادن به حرام.
آری… بین «نگاه» و
«گناه» میتواند رابطه باشد.
چرا قلبمان را هدف و
آماج تیرهای مسموم شیطانی سازیم؟
چرا نگاهمان را به
گناه، آلوده کنیم؟
از کجا که برخی
منظرهها، عکسها، فیلمها، «دام ابلیس» نباشد، که عفاف و پاکی ما را به بند کشد؟
توانایی و اراده ما،
در عمل خود را نشان میدهد.
تا چه حد، از عهده
«کنترل نگاه» برمیآییم؟
دو پلک است، که گاهی
باز است، گاهی بسته، و… هردو به اختیار ما!
در این گشودن و بستن
چشم، هزار رمز و راز و درد و درمان و طاعت و معصیت و روا و ناروا نهفته است.
آنان که خیلی اهل
ادعایند و دم از «اراده» میزنند، باید بتوانند حریف «نگاه» را زیر فرمان داشته
باشیم، پس دیگر چه ادعایی؟!
حیف
نیست که از راه نگاه، به جهنم برویم؟!