مصلحت خود نوعی حق فردی و یا اجتماعی است و در تعارض با حق نیست که بحث تقدم و یا تأخر پیش آید. البته، اگر حق اولیهای وجود داشته باشد و مصلحت، صرف نظر از آن حق باشد، این مصلحت، حق ثانویهای را ایجاد میکند که بر حق اولیه مقدم است.
به بیان دیگر، هم حق دارای مصلحت است و هم هر مصلحتی نوعی حق است، امّا باید دید مصلحت کدام بیشتر است تا آنرا مقدم نمود.
به عنوان نمونه باید گفت: راست گفتن حق است، امّا اگر زمانی این راست گفتن موجب گرفتن جان کسی شود، مصلحت اقتضا میکند که راست گفته نشود که رعایت این مصلحت خود نوعی از حق است. در اینجا باید دید مصلحت کدام بیشتر است و همان مراعات شود. روشن است که در این مثال مصلحت حفظ جان یک نفر، بر مصلحت راست گفتن مقدم است.
به بیان دیگر، هم حق دارای مصلحت است و هم هر مصلحتی نوعی حق است، امّا باید دید مصلحت کدام بیشتر است تا آنرا مقدم نمود.
به عنوان نمونه باید گفت: راست گفتن حق است، امّا اگر زمانی این راست گفتن موجب گرفتن جان کسی شود، مصلحت اقتضا میکند که راست گفته نشود که رعایت این مصلحت خود نوعی از حق است. در اینجا باید دید مصلحت کدام بیشتر است و همان مراعات شود. روشن است که در این مثال مصلحت حفظ جان یک نفر، بر مصلحت راست گفتن مقدم است.